Monday, Feb 17, 2020

صفحه نخست » سوگند جفنگ است و سوگند خوردنهای قرآن جفنگتر! محمد علی مهرآسا

MohammadAli_Mehrasa.jpgاگر خوب دقت کرده باشید، پیروان دین اسلام (و ایرانیان بیشتر) به هنگام سخن گفتن و بحث کردن حتا اگر به مجادله نیز نینجامد و سخن گفتن عادی ساده باشد، از هر فرقه ی دیگری بیشتر به سوگند و قسم خوردن متوسل می شوند. در میان پیروان دین اسلام نیز، ایرانیان بویژه پیروان مذهب تشیّع از هر کس دیگر برای اثبات نظر و قبول ادعای خود به انواع سوگند به علت منابع فراوانی که در دسترس دارند متوسل می شوند. سوگند از خدا و الله آغاز می شود و با پیامبر و محمد و علی و دوازده امام و چهارده معصوم و امام غریب و ضامن آهو و حتا امامزاده ها که تعدادشان گویا از دوازده هزار بیشتر شده است... ادامه یافته و سرانجام به جان نزدیکان و مرگ عزیزان و ارواح پدر و مادر و دیگر مردگان نزدیک ختم می شود. شاید یکی از علتهای سوگند خوردن در حد زیاد میان ایرانیان همین تعدد منابع سوگند باشد که کار را برایشان سهل و آسان کرده است؛ چهارده معصوم و هزاران امامزاده و دیگر منابع متنوع دارند... حتا به نان سر سفره و مواد خوراکی نیز قسم می خورند و من گمان می کنم که این آخری را اینها از قرآن یاد گرفته اند. زیرا وقتی قرآن در اثر نداشتن مطلب به سوگندهائی بی مزه و نا هنجار متوسل می شود، بی شک پیروان نیز باید به نان و نمک و سفره ی پارچه ای و اقلام درونش حاجت روا دارند و سوگند یادکنند!

علت دیگری برای سوگند خوردن ایرانیان علت و ریشه تاریخی دارد. چون در طی قرون پس از اسلام هر گردن کلفت سپاه و شمشیردار در شرق و غرب ایران به خود حق داده به ایران حمله کند و اموال این مردم را چپاول کرده و به غارت ببرد. از سوئی دیگر عشایر و راهزنان دهات شبها به شهرها حمله می کردند و علاوه بر دزدی اموال در دسترس و موجود در پیش چشم، صاحب خانه را وادار می کردند که جای نقدینه و طلاهایش را بگوید. صاحب خانه بیچاره که چیزی در بساط نداشت مجبور بود به پیر و پیغمبر و خدا و امام و دیگر نامداران دین سوگند یاد کند که چنین چیزهائی ندارد و مخفی نکرده است. در این زمینه حتا حاکمان دولتی نیز که از سوی شاهان مستبد پیش از مشروطه تعیین می شدند، چشم بر اموال مردم و غارت ثروتها را داشتند.

به تقریب و یا حتا به تحقیق، تمام روانشناسان و علمای جامعه شناس و اکثر فیلسوفان بر این باورند که سخن راست و عاری از دروغ و ریا، نیازی به سوگند یاد کردن ندارد؛ و قسم خوردن مخصوص کسانی است که یا سخن دروغ می گویند و برای تحمیل ادعایشان به دیگران و باور کردنش نیازمند سوگند و یا قسم خوردن اند. و یا مشکوکند که مخاطبشان ادعایشان را نپذیرد. از سوی دیگر مخاطب نیز طوری بار آمده و تربیّت شده است که سخن دیگران را به زحمت راست می پندارد و بیشتر گمان می کند سخنگو با دروغ گفتن می خواهد مطلبش را به او بقبولاند. به هر تقدیر، می توان گفت بیشینه دروغگویان در میان کسانی است که زیاد از سوگند استفاده می کنند.

با توجه به اینکه در متن کتاب قرآن ده ها بار به منابع هجو و حتا سخیف سوگند یاد شده و الله برای پذیرش نظامش و محمد برای اثبات ادعایش به چیزهائی سوگند خورده است که غیر از مسخره نامگذاری دیگری برایش میسر نیست.

من از سورةي یاسین که سوگند را می آغازد، شروع می کنم تا بدانید چند گونه قسم تنها در آغاز سورة ها در قرآن آمده است.

1- یس(یاسین) و القرآن حکیم. یس یعنی حرف ی و سین را به هم چسپاندن تنها برای درست کردن قافیه بوده که با قرآن حکیم هم آوا باشد و از حقه بازیهای محمد است. زیرا هیچ معنا و مفهومی ندارد، و بعد می گوید سوگند به قرآنی که پر از حکمت مجهول است.

2- سوره صافات: سوگند به صف بستگان و بازدارندگان و خوانندگان کتاب الهی که معبود شما تنها یکی است.

3- سورة «ص» سوگند به قرآن که پر از پند و اندرز است.

4- سورة زخرف: حم، سوگند به کتاب روشن و واضح.

5- سورة «ق» سوگند به قرآن پرشکوه.

دقت فرمائید الله به نوشتار و گفتار خودش سوگند می خورد!!

6- سورة ذاریات: سوگند به پراکنده کنندگان. قسم به حمل کنندگان سنگینی. سوگند به روندگان به آسانی. سوگند به تقسیم کنندگان کارها... خوب اینها یعنی چه؟ این گفته های بی معنی جز سخنان یک دیوانه چه نامدارد؟

7- سوگند به کوه طور و سوگند به کتاب نوشته شده. پس معلوم شد قرآن از پیش نوشته شده بود. زیرا این سوره مکی است.

8- سوگند به ستاره وقتی فرود آید!... و آیا این سخنی لغو نیست؟

9- سورة قمر: قیامت نزدیک است و ماه پاره شد. این یعنی چه؟ ماه چگونه پاره شد؟ کره ای به آن عظمت مگر دستمال کاغذی است؟

10- سورة قلم: سوگند به قلم و آنچه می نویسد.

11- سوگند به روز قیامت و سوگند به نفس ملامت کننده. «این قیامت کی خواهد رسید؟» حدود 14 قرن از این نوشته می گذرد.

12- سورة مرسلات: سوگند به فرستاده شدگان پشت سرهم. سوگند به طوفانهای پشت سرهم. قسم به پخش کنندگان. سوگند به جدا کنندگان... خوب در این نوشته سخن یک مجنون و مریض روانی به روشنی معلوم است و نیازی به توضیح ندارد.

13- سورة نازعات: سوگند به جداکنندگانی که کار خود را کامل انجام می دهند. «خدا شفا بدهد!»

14- سوگند به آسمان و سوگند به طارق. توچه می دانی طارق چیست؟... عربها به ستاره ای که نزدیک صبح طلوع می کند، طارق می گفتند. همین و همین... ولی محمد می پرسد تو چه می دانی طارق چیست؟ این یعنی مزخرف گوئی!

15- سورة فجر خیلی قسمهاش جالب است: سوگند به سپیده دم. و سوگند به شب های دهگانه. و سوگند به زوج و فرد. سوگند به شب و قتی تمام می شود. این مزخرفات محتوای قرآن محمد است!

توجه فرمائید آدم وقتی از روی خرد حرف نمی زند، این طور می شود. یک بار قسم می خورد به سپیده دم و بار دیگر به شب که تمام می شود. خوب وقتی شب تمام می شود سپیده دم روی میدهد. چه می شود کرد کلام خداست!!

16- سورة بلد: سوگند به این سرزمین. درحالی که تو در آن ساکن هستی! و سوگند به پدر و پسر! جف القلم!!

17- سورة شمس: سوگند به خورشید و تابش آن. قسم به ماه وقتی دنبال آن آید. سوگند به روز وقتی آن را روشن کرد. سوگند به شب وقتی آن را پوشاند. سوگند به آسمان و آنچه آن را بناکرد. سوگند به زمین و آنچه آن را گسترد.

مهندسان و دکترهای دیندار مسلمان و متعصب، می خواهند از آیاتی این چنین مهمل و نامجمل معانی و تفاسیری استخراج کنند که دانش امروز را فراگیرد و زمین را کروی و در حرکت نشان دهد!!!

18- سورة لیل: سوگند به شب وقتی همه جا را فرا گیرد. سوگند به روز وقتی روشن شود. سوگند به وجودی که نر و ماده را خلق کرد!!! می بینید چند بار این سوگندها تکرار شده است. او نمی دانست که هنگامی که در عربستان شب است، در آن طرف زمین که اکنون امریکاست روز است و خورشید می درخشد. چه می توان کرد از دست خدائی که به دستگاه خلقت خود آگاه نیست؟!

19- سورة ضحی: سوگند به روشنائی روزسوگند به شب وقتی آرام گیرد. چون آن زمان در شب بویژه در عربستان هیچ کس جرئت بیرون رفتن از خانه را نداشت!

20- سورة تین: والتین والزیتون. و طور سینینَ و هذالبلد الامین. سوگند به انجیر و زیتون و سوگند به کوه سینا و به این شهر امن. مزخرفات... آخر انجیر و زیتون و کوه طور باید مأمن و منبع سوگند باشند؟ محمد خواسته است در نوشته هایش رعایت نظم و قافیه پردازی کند. چنین است که تمام سورة های مکی همه دارای وزن و حتا قافیه اند. به همین دلیل اهالی مکه به او می خندیدند که محمد شعر می گوید و ادعا می کند که کلام الله است!! همین سورة هائی که در زیر به آنها اشاره شده است، همه دارای وزن و قافیه اند و دقیقاً محمد شعر سروده است و نامش را کلام الله نهاده است که دروغی است به بزرگی دنیای اسلامش!!!

21- سورة عادیات: سوگند به اسپ هائی که در اثر دویدن نفس نفس می زنند. و در اثر برخورد نعل سمشان باسنگها جرقه تولید می شود. و صبحگاهان حمله می کنند.

روشن است «آدمی که درپی غارت کاروانها است باید به اینگونه اسپ ها سوگند بخورد و حمله صبح گاهان را برای غارت فراموش نکند»

22- سورة العصر: سوگند به زمان که انسان حتماً در زیان است!! چرا...؟ یک هجو وقیح...

23- از همه مهمتر و مسخره تر این نفرینی است که محمد در حق عمویش ابولهب می کند: دو دست ابولهب بریده باد. که نشان می دهد نفرینش نیز پیش الله کارگر نیست و این نشانی است از عدم پیامبری که برای خودش ادعا کرده است. زیرا الله اش هیچ پاسخی به نفرینش نداد و ابولهب تا سال دو هجری در مکه زنده بود و سرانجام به مرض آبله در سن نزدیک 70 سالگی مرد و دعای محمد کارگر نیفتاد!!

به این ترتیب می بینیم این سوگندها مثلاَ از جانب الله صادر شده تا اعراب به محمد ایمان آورند، اما باید اقرار کرد که خوشبختانه هیچکدام پاسخ نداده است. ولی او نمی داند که برای همین گفته هایش مردم مکه و قریشیان او را مسخره می کردند. چون سخن یک آدم خردمند نبود!

ما هم می گوئیم که تمام متن قرآن دروغی بزرگ است زیرا ادعا دارد که کلام خدائی ناپیدا و نا معلوم است؛ خدائی که ذهن محمد عرب با زرنگی و کیاست برای رسیدن به حکومت و ریاست خلق کرد و با پشتکار و قبول مرارت و آزار و اذیّت کوشید تا آن را در ذهن دیگر هموطنانش نیز فرو کند. برای نامگذاری اش نیز از نام یکی از بتهای درون خانه کعبه که بتخانه بود استفاده کرد. در این مکعب سیاه بتی وجود داشت که الله نام داشت و به همین سبب پدر محمد نامش عبدالله بود یعنی عبد و برده این بت! محمد با زرنگی و از روی حقه این نام را برگزید چون به یهّوه یهودیان نزدیک بود و در ضمن اعراب بت پرست با آن آشنا بودند.

البته محمد چون نظر به فرمانروائی داشت رنج بسیار کشید تا این نام و نشان دروغین را در ذهن اعراب قبیله ی نجد و حجاز فرو کند. خیلی توهینها و آزارها را تحمل کرد چون هدف مورد نظر فوق العاده بود و جنبه سلطنت داشت و سرانجام جهانی شد. او می خواست همانند عیسی نامدار و مشهور شود و انبوه مردمان حجاز (حتا دنیا) مطیع او و الله اش باشند و خود در مقام سلاطین یک فرمانروا شود که شد! او علیرغم آن همه آزار و اذیّت از پای ننشست چون چیزهائی را در قرآنش به اعراب قول داده بود که مردان عرب برای آن از جان می گذشتند. بهشت موعود و موهومی که حوض کوثر با آب سرد دارد و حوریان باکره در کنار آن منتظر این قیافه های نحس نشسته اند. و اعراب برای به چنگ آوردن این گونه زنان به حیله و خدعه و زور نیز متوسل می شدند. از خرمن های طلا و جواهرات و لباسهای حریر وعده داده بود که اعراب پا پتی برایش غش و ریسه می رفتند.

محمد زحمت بسیار کشید تا به این مقام برسد.در این راه از پای ننشست زیرا می خواست سلطان عربستان شود و سرزمینش را مانند ایران و روم کند. اما مرض مقاربتی سیفلیس روزگار جوانی که در سفرهای شام بدنش را سخت آلوده بود برایش ولیعهدی درست نکرد تا سلسله ی محمدیه را تشکیل دهد.

تمام این سوگندهائی که محمد از جانب الله بر زبان آورده و در کتابش درج کرده است، به جای قبول واقعیّت، دروغ بودن مطالب این کتاب را اثبات می کند!



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy