قرمطیجویی!
احمد زیدآبادی
برخی از افراد ذینفوذ یا مسئول به گونهای از "دور بعدی جنگ" حرف میزنند که گویی از یک امر عادی و طبیعی مثل احتمال وزش باد یا وارونگی هوا خبر میدهند!
"عادیسازی جنگ" ظاهراً در دستور کار این عده قرار گرفته است!
متأسفانه جهتگیری متضاد نیروهای ذینفوذ در کشور، امکان هر نوع سیاست روشن و مشخص و قاطع را سلب کرده و جای آن را شرم و تعارف و دفعالوقت گرفته است! این بلاتکلیفی و تعلیق، به برخی افراد و محافلِ از هر جهت ناآگاه به تمام اصول و قواعد زمامداری، فرصت داده است تا یاوههای مسلم و بدیهی را تحت عنوان رهنمود سیاسی مطرح کنند و با تسلط بر فضای تبلیغاتی کشور، هر توصیه و راهحل عملی و واقعبینانه برای عبور کشور از این گردنهٔ تاریخی را به اتهام خیانتکاری آلوده سازند و مانع طرح آن شوند.
پیش از این بارها نوشتهام که سیاست سرشتی تراژیک دارد و گاه این سرشت به غلیظترین شکل خود ظاهر میشود. این اتفاق هماکنون در کشور ما رخ داده است. زمامداران بین خیر و شر مخیر نیستند. به ناچار از بین شرور مختلف، آن را که زیان کمتری برای ایران دارد، باید انتخاب کنند. برای شناخت این موضوع همهٔ احتمالات و سناریوها باید بدون ملاحظه و در کمال صداقت مطرح شود و آزادانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد تا عموم مردم بدانند که کشور با چه گزینههای ممکنی روبروست و عواقب هر یک از آنها چیست تا بلکه اجماعی ملی در بارهٔ یک انتخاب مشخص صورت گیرد.
روال فعلی اما عکس این روند ضروری است. محافلی بسانِ سلطان محمود، گویی انگشت در سوراخ جهان کردهاند تا صاحب هر نظر متفاوت از خود را بجویند و به اتهام قرمطی بودن به صلابه بکشند!
در همین زمینه:
خطر جنگ همچنان باقیست، جلوگیری از این خطر، وظیفه حاکمیت است
رحیم قمیشی
امروز آقای تاجزاده از زندان با من تماس گرفت.
اولش خیلی خوشحال شدم.
اما از آن تماس تا الان، حالم خیلی گرفته است!
برای اولین بار صدای آقا مصطفی آن شور و هیجان، و شادابی همیشگی را نداشت.
گفتم خوبید آقا مصطفی؟
گفت خودم خوبم، اما جایمان خوب نیست.
از تراکم سلولش عددی گفت که برایم تکاندهنده بود در یک سلول ۶ متر در ۶ متر، سی و چند زندانی قرار دادهاند.
خاطرات اسارت در عراق برایم زنده شد.
آقا مصطفی گفت اینجا نه کتابی دادهاند، نه روزنامهای، نه رسیدگیای به وضع بهداشتی بسیار بدش.
پرسیدم آقا مصطفی لطفاً بگو ما چه کار کنیم.
من منظورم آن بود که بگوید برای او و سایر زندانیان چهکار میتوانیم بکنیم، اما مصطفی رفت روی مشکلات کشور.
گفت باید کاری کنید دوباره جنگ شروع نشود.
گفتم کاری از دست ما بر نمیآید!
ناراحت شد.
گفت صحبت کنید، مطلب بنویسید، تذکر دهید.
گفت ایران تاب جنگ دوباره را ندارد.
گفت ایران ما هزار مشکل دارد، خدا نکند خرابیهای بمبارانهای جدید هم بیاید سرشان.
گفت نباید بیتفاوت باشیم، دوباره به ایران حمله شود، خرابیهایش معلوم نیست به این سادگی قابل جبران باشد.
گفت باید به مقامات یادآور شد "به هر طریق" باید جلوی حمله دوباره آمریکا و اسرائیل را سد کنند. نباید بهانه به دست دشمن بدهند.
و تماس قطع شد...
حق مصطفی تاجزاده در بند بودن نیست.
حق بسیاری از زندانیان سیاسی متفکر و دلسوز کشور، آن است که امروز طرف مشورت مقامات قرار بگیرند، چطور میشود جلوی فاجعه را گرفت...
مصطفی در همان وضع بسیار بد بهداشتی در زندانی که قبلاً بند اراذل و اوباش بوده، اولویت نخستاش بهبود وضع کشور است. و پیشگیری از خطراتی که مردم را تهدید میکند.
او نگران مردم است. نگران هموطنان بیدفاعی که نمیدانند در حمله احتمالی جدید، چند هزار تلفات خواهند داد.
و من از مصطفی خجالت میکشم
و من از خودم خجالت میکشم
و من که تازه به خودم قول داده بودم دیگر کمتر بنویسم، قولام را میشکنم.
آقایان مسئول!
زندانیان را آزاد کنید، ولو موقت.
نگذارید جنگ شود.
اگر راه جلوگیری از فاجعه جنگ را بلد نیستید
بگذارید کسانی بیایند که بلدند!
نگویید در هر حال حمله خواهد شد.
شما مسئولیت حفظ جان تکتک مردم را دارید.
امنیت ایران و مردم سختی کشیدهاش
حداقل کاری است که باید بکنید.
ایران در خطر است
جان زندانیان در خطر است
دلسوزان کشور جایشان زندان نیست
بیتفاوتی و پاسخگو نبودن در مواقع بحران
گناهی قابل گذشت نیست
اگر نگوییم
یک جنایت است!