Wednesday, Feb 19, 2020

صفحه نخست » چگونه کشتی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان به گل نشست، اردشیر امیرارجمند

arjomand_021920.jpgاردشیر امیرارجمند در گفت‌وگو با زیتون

محمدرضا سرداری

یازدهمین دوره انتخابات مجلس در حالی برگزار می‌شود که بر پایه نظرسنجی‌های پراکنده، میزان مشارکت و استقبال مردم از آن در سطح پایینی است. این در حالی است که رهبر جمهوری اسلامی بار دیگر از مردم خواسته پای صندوق‌های رأی حاضر شوند. به گفته وی رأی دادن «حق» مردم است. برخی از اصلاح‌طلبان نیز با انتشار فهرستی از نامزدها در این انتخابات شرکت کرده‌اند. برخی از آنان حتی پیش‌تر از حامیان رهبران جنبش سبز بودند و بدین خاطر چندین سال در زندان بسر بردند؛ اکنون خواستار مشارکت مردم در انتخابات شده و با رهبر جمهوری اسلامی همسویی کرده‌اند. اردشیر امیرارجمند فعال سیاسی، حقوقدان و از مشاوران میرحسین موسوی اما در گفت‌وگویی با زیتون معتقد است کشتی سیاست‌ورزی اصلاح طلبان و اصولگرایان به گل نشسته است. به گفته این فعال سیاسی در فضای فعلی نه توان گفتمان‌سازی وجود دارد نه قدرت ابتکاری برای آزاد کردن یک انرژی تازه در جامعه.

متن کامل این گفت و گو را در ادامه می‌خوانید:

آقای امیر ارجمند، برخی نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد میزان مشارکت در انتخابات اخیر مجلس پایین خواهد بود. به نظر شما دلیل سردی این انتخابات رد صلاحیت‌های شورای نگهبان است یا فضایی است که پس از اعتراضات آبان و سرنگونی هواپیمای اوکراینی بر کشور حاکم شده؟

سردی فضای انتخابات و تقلیل میزان مشارکت مردم در آن متأثر از مواردی است که شما ذکر کردید به اضافه چند دلیل بنیادین دیگر. ردصلاحیت‌های گسترده و بی‌سابقه از سوی شورای نگهبان حداقل در میزان مشارکت بخشی از طیف اصلاح طلبان تأثیر اساسی داشته. در دوران گذشته دوگانه اصلاح طلب-اصولگرا موجب بسیج بخشی از نیروهای وابسته به بدنه اصلاح‌طلبان در انتخابات بود. از سوی دیگر گزینه انتخاب میان بد و بدتر نیز موجب اقبال بخش گسترده‌تری از مردم جدای از اصلاح‌طلبان می‌شد؛ حتی آنهایی که به نظام اعتقادی نداشتند و اصولاً در دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب جای نمی‌گرفتند. اما اکنون هر دو مؤلفه تأثیر خویش را به میزان بسیار زیادی از دست داده و دیگر نمی‌توانند رضایت مردم را برای شرکت گسترده در انتخابات جلب کنند.

گذار از دوگانه اصولگرا-اصلاح طلب قبلا در بطن جامعه به وقوع پیوسته و ناکارآمدی و عدم کفایت استدلال انتخاب میان بد و بدتر هم مسلم شده است. کشتی سیاست به خصوص کشتی اصولگرایان و اصلاح طلبان به گل نشسته. نه توان گفتمان‌سازی وجود دارد نه قدرت ابتکاری برای آزاد کردن یک انرژی تازه در جامعه.
حوادث غم انگیز سال‌های گذشته؛ سرکوب خونین اعتراضات مردم و عملکرد و رفتار بسیار ضعیف اصلاح‌طلبان چه در مجلس و به‌ویژه در دولت و همچنین تلاش هسته سخت قدرت و شخص رهبری برای استحاله وجه جمهوریت نظام، باعث شد مردم به میزان بسیار زیادی از انتخابات و تغییر وضعیت کشور ناامید شوند. انتخابات برای بخش مهمی از مردم موضوعیت خود را از دست داده و از دید آنان تبدیل به صحنه‌ای شده که عده‌ای رقابت می‌کنند برای کسب امتیازات اقتصادی و اجتماعی. انتخابات در واقع برای برخی تبدیل به یک شغل پردرآمد شده است.

در حال حاضر با سه رویکرد در قبال انتخابات اخیر روبرو هستیم، نخست تحریم و خواستن از مردم برای رأی ندادن، دوم مشارکت در انتخابات با حداقل نامزدهای باقی مانده و سوم رأی ندادن و در عین حال سکوت یا قهر با صندوق، به نظر شما جنبش سبز و آقای موسوی با کدام رویکرد نزدیک است؟ آیا رویکرد دیگری هم می‌توان به انتخابات داشت؟‌

در ایران امروز برای کمک به خروج کشور از بن‌بست موجود و بحران‌های پیش رو جریان و نیرویی می‌تواند موفق باشد که به جای صرف معامله با کانون‌های قدرت و تشکلات سیاسی، رو به مردم داشته باشد به مردم و نیروی آنها اعتماد کند و به دنبال مطالبات آنها باشد. مخصوصاً مطالبات ضعیف‌ترین و آسیب دیده‌ترین اقشار جامعه. به دنبال اجماع سازی در وسیع‌ترین شکل آن باشد با این باور که گذار مسالمت‌آمیز فقط با انتخابات محقق نمی‌شود بلکه انواع و اقسام روش‌های مقاومت‌های مسالمت‌آمیز و حتی نافرمانی‌های مدنی می‌تواند مردم را در تقابل خواسته‌های خود کمک کند.

چنین نیرویی باید در نظر و عمل فقط متکی به مردم ایران باشد و هرگونه خوش‌بینی نسبت به نقش قدرت‌های خارجی خطری بزرگ و اشتباهی فاحش خواهد بود. امروز ما باید همگی نگران استقلال کشور باشیم, نه تنها از جانب خطر ماجراجویی‌های ترامپ و رفتار خشن غیرقابل توجیه آمریکا بلکه به جهت وابستگی تدریجی کشور به روسیه.

برخی اصلاح طلبان معتقدند که در شرایط امروز باید از اصولگرایان مطرود شده حمایت کرد؟ آیا چنین رویکردی می‌تواند انسداد سیاسی موجود را رفع کند؟

اگر قرار است ما هم دچار فساد شویم و دنبال منافع شخصی، خانوادگی و جناحی خویش باشیم چه تفاوتی میان اصلاح طلب و اصولگرا وجود خواهد داشت. مسلماً هیچ تفاوتی وجود ندارد.
تعیین سرنوشت یک ارزش و حق بنیادین است. انتخابات آزاد، سالم و منصفانه مکانیزم و راه تحقق این ارزش و اعمال و اجرای این حق است. این که صندوق‌های رأی نحوه اعمال حق حاکمیت ملی و حق تعیین سرنوشت را مشخص کنند؛ یک هدف استراتژیک است. اما ملاحظه مشارکت در انتخابات به عنوان هم استراتژی و هم تاکتیک یک خطای بزرگ است. خطای بزرگی که طیفی از اصلاح طلبان دچار آن شده‌اند و امروز آثار زیان‌بار آن را همگی مشاهده می‌کنیم.

سیاست‌ورزی برای ما منحرف شده به بحث بر سر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات و سپس نحوه تنظیم لیست نامزدها و بعد اختلاف بر سر آن. در یک سیستم اقتدارگرا دین و سیاست‌ورزی پاسخ نمی‌دهد و عصر آن هم در ایران گذشته.

پس شما بر این باورید انتخابات با شکل و شمایل کنونی دیگر موضوعیت ندارد. به نظر شما چه شد که انتخابات در جمهوری اسلامی به این روز افتاد؟

عامل اصلی و بنیادین از موضوعیت افتادن انتخابات برای بخش عمومی از جامعه رفتار هسته سخت قدرت و شخص رهبری است. عدم التزام عملی آنها به جمهوریت نظام غیرقابل تردید است. از نظر آنها مشارکت مردم در انتخابات نه وسیله‌ای برای تحقق حق تعیین سرنوشت بلکه داشتن ابزار قوی در منازعات بین المللی است. رهبر جمهوری اسلامی چند سال پیش شرحی از جایگاه و کیفیت انتخابات را در قبل از انتخابات ترسیم می‌کند. ویدیوی این سخنرانی الان دست به دست در شبکه اجتماعی در گردش است. اگر به سخنان وی خوب گوش دهیم؛ متوجه می‌شویم که وی شرایط انتخابات در جمهوری اسلامی را در چنین وضعیتی ترسیم می‌کند. رهبر جمهوری اسلامی بزرگترین و مؤثرین ناقض قانون اساسی است. با اشراف و رضایت ایشان نهادهای قانون اساسی به‌ویژه آن چه مربوط به جمهوریت نظام است استحاله پیدا کرده است. کلیه نهادهای انتخابی جمهوری اسلامی به‌ویژه مجلس و ریاست جمهوری در ذیل قدرت ایشان تعریف می‌شود.

به نظر شما چه رابطه‌ای میان مشارکت در این انتخابات با میزان مشروعیت جمهوری اسلامی وجود دارد؟

با تعریفی که هسته سخت قدرت از اسلامیت دارد؛ جمهوری اسلامی در شرف تحول به حکومت اسلامی است. در چنین شرایطی تشویق مردم به شرکت در انتخابات حتی به عنوان یک تاکتیک مقطعی در شرایط خاص در صورتی که همراه با برنامه و پروژه مکمل قابل توجیهی نباشد نه تنها سود و فایده‌ای نخواهد داشت بلکه موجب ناامیدی مضاعف مردم و اضمحلال باقی مانده نیروهای پیشرو خواهد شد. متأسفانه ما شاهد این نیستیم آنهایی که طرفدار این دیدگاه هستند پروژه یا طرح مکملی ارائه کرده باشند.

آقای روحانی تا کنون مواضع متناقضی در قبال این انتخابات داشته‌اند. از یک سو گفته اگر شاه انتخابات برگزار می‌کرد انقلاب نمی‌شد، از سوی دیگر گفته است انتخابات در جمهوری اسلامی شبیه دوره شاه نیست؟ شما چه فکر می‌کنید؟

حرف آقای روحانی در خصوص اینکه «اگر شاه اجازه می‌داد مردم رژیم و قانون اساسی خودشان را انتخاب بکنند انقلاب نمی‌شد.» کاملاً صحیح است. اما متاسفانه ما شاهد این هستیم که آقای روحانی به صورت زیگزاکی مواضع متناقضی اتخاذ می‌کند و آن این فکر را ایجاد می‌کند که ایشان بیشتر به دنبال تهیه سند برای نوشتن خاطرات و نقل تاریخی است. مواضع ایشان مواضعی متناقض و غیرقابل توجیه است.

غالب موارد و نهایت مواضع ایشان تبدیل به نمایش‌های رسانه ای می‌شود و اثر خارجی موثری را ندارد. نمونه بارز آن بحث‌ها و تبلیغات مفصل در رابطه با منشور حقوق شهروندی است. ایشان به وظایف خودش به عنوان حافظ و پاسدار قانون اساسی به صورت شایسته عمل نکرد از این نظر مسئولیت بزرگی بر گردن دارد.

به نظر شما راهکاری برای خروج از این بن بست وجود دارد؟

خروج کشور از بن بست موجود بدون اصلاحات ساختاری و صرف تغییر رفتار مقامات امکان‌پذیر نیست. تغییر مقامات عالی رتبه کسانی که مسئول این فاجعه هستند؛ تغییر رفتار نهادهای حکومتی لازم هست؛ ولی کافی نیست. ما نیاز به اصلاحات ساختاری و بنیادین داریم.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy