اکثریت مردم در این رفراندوم یک «نه» بزرگ را نصیب نظام کنونی کردند
امیر طاهری - ایندیپندنت فارسی
آيا میتوان انتخاباتی را تصور کرد که هیچ برندهای نداشته باشد؟ یک بررسی گسترده از انتخابات هفته پیش در جمهوری اسلامی ایران میتواند به یک «آری» مشروط منجر شود.
بسیار خوب٬ اگر برندهای در کار نبود٬ باید پرسید: بازندگان این بازی چهکسانی هستند؟
نخستین بازنده کلی رژیم خمینیگراست که در طی چهار دهه همواره کوشیده است تا با نقابی شبه دموکراتیک چهره واقعی خود را بعنوان یک ساختار اقتدارگرا و استبدادی پنهان نگاه دارد. اما این نقاب تا زمانی میتوانست فریبنده باشد که توده رایدهندگان بهپای صندوقها بروند.
این بار٬ اما چنین نبود. چندین بررسی دقیق از نتایج در ۱۱ استان از ۳۱ استان کشور نشان میدهند که تعداد رایدهندگان در سطح کل کشور بیش از ۳۰ تا ۳۵ درصد نبوده است. البته٬ وزارت کشور اسلامی که هنوز نتایج نهایی را عرضه نکرده است٬ مدعی است که بیش از ۴۲ درصد از دارندگان حق رای در انتخابات اخیر شرکت کردهاند. با این حال٬ حتی اگر رقم ادعایی را بپذیریم٬ درصد رایدهندگان از رقم نهایی انتخابات پیشین جمهوری اسلامی پایینتر است. در بعضی استانها٬ از جمله قم٬ گیلان٬ البرز و خوزستان٬ تحریم بازی انتخابات کاملا چشمگیر بود. در تهران٬ از ۷.۵ میلیون رایدهنده بالقوه اندکی بیش از ۱.۷ میلیون تن پای صندوقها رفتند.
در هر حال٬ حتی پرشورترین مشاطهگران جمهوری اسلامی هم در داخل کشور و هم در خارج می پذیرد که نزدیک به دو سوم از دارندگان حق رای در این انتخابات شرکت نکردند. این مشاطهگران میکوشند تا تحریم انتخابات را ناشی از جنجال ناشی پر سروصدا ویروس کرونا و دلزدگی عمومی پس از حمله به هواپیمای مسافری اوکراینی جلوه دهند. علت هر چه باشد این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که شکاف بین مردم و قشر حاکم وسیعتر از همیشه شده است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
دومین بازنده انتخابات اخیر٬ آيتالله علی خامنهای٬ رهبر جمهوری اسلامی است. او با این ادعا که انتخابات امسال نوعی رفراندوم درباره کل رژیم است٬ از مردم دعوت کرد که حتی اگر شخص او را دوست نمیدارند٬ باز «بخاطر ایران» پای صندوقها بروند. نتایج بازی نشان میدهد که اکثریت مردم در این رفراندوم یک «نه» بزرگ را نصیب نظام کنونی کردهاند.
سومین بازنده انتخابات اخیر٬ بقایای گروه به اصطلاح «معتدل» و «اصلاح طلب» و رهبران کنونی آنان٬ یعنی حجتالاسلام حسن روحانی٬ رییسجمهوری و حجتالسلام محمد خاتمی رییس جمهوری اسبق هستند.
در حالی که ۱۱ کرسی از ۲۹۰ کرسی مجلس به دور دوم کشیده شده است٬ بقایای «اصلاحطلبان» تنها ۲۰ کرسی را نصیب خود کردهاند. شاید از این مهمتر٬ دعوت بسیاری از هوادان جناح «اصلاح طلب» برای تحریم انتخابات بود. در میان آنان کسانی هستند که من فکر نمیکردم هرگز علنا بپذیرند که تنها روش اخلاقی قابل قبول، خودداری از شرکت در بازی توهینآمیز انتخابات در یک رژیم استبدادی است.
چهارمین بازنده را باید قشر روحانیون و روحانی نمایان سیاسی دانست. می دانیم که از ۱۳۰ هزار روحانی شیعه در ایران تنها چهار تا پنچ هزار تن در این رژیم مقام سیاسی٬ اداری و امنیتی دارند و بدین سان در مجموعه روحانیت اقلیتی بیش نیستند. اما همین اقلیت٬ در طی ۴۰ سال گذشته همواره سهم بزرگی از کرسیهای مجلس اسلامی را نصیب خود کرده است. در بعضی مجالس پیشین بین ۳۵ تا ۴۵ درصد از نمایندگان متعلق به این اقلیت کوچک اما فعال بود.
این بار اما٬ روحانیون و روحانی نمایان سیاسی اشغال ۳۰ تا ۳۵ کرسی محدودترین حضور را در تاریخ مجالس اسلامی خواهند داشت.
بازنده ششم زنان هستند که با کسب حداکثری ۱۸ کرسی درصدی را که در مجلس پیشین داشتند حفظ خواهند کرد. این نخستین بار است که سهم زنان در مجلس اسلامی حتی در یک سطح سمبولیک افزایش نیافته است. البته یک دلیل این درجا زدن خودداری بیسابقه زنان از شرکت در انتخابات بود.
بازنده هفتم را باید شخصیتهایی دانست که با تکیه به پایگاه محلی٬ خانوادگی و گاه قبیلهای خود همواره توانستهاند در مجلس اسلامی حضور یابند و در بعضی موارد در تعیین یا تغییر موازنه قوا بین جناحهای رقیب نقش داشته باشند. تعداد این شخصیتها که در مجلس جاری بین ۵۰ تا ۵۵ تن است٬ در مجلس آینده به ۳۸ تن کاهش خواهد یافت. این واقعیت نیز در کاستن از مشروعیت متزلزل مجلس شورای اسلامی٬ حتی در سطوح محلی٬ ملحوظ خواهد شد.
بازنده هشتم را بایستی جناح «اصولگرا» دانست که به ظاهر پیروز انتخابات اخیر بوده است. این جناح ۲۲۱ کرسی را اشغال خواهد کرد و بدین سان اکثریت مجلس را قاطعانه در کنترل خواهد داشت. با این حال٬ این پیروزی ظاهری احتمالا یک شکست بزرگتر را میپوشاند. از ۲۲۱ کرسی «اصولگریان» ۱۲۳ کرسی همین بزرگترین بلوک در مجلس٬ متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. بدین سان میتوان گفت که حال «اصولگرا» نیز مانند جناح «اصلاحطلب» رقیب عملا منحل شده است یا در معجون «پاسداران» حل گردیده است.
آیا سپاه پاسداران را نیز باید جزو بازندگان به شمار آورد. به نظر من: آٰری. قشر نظامی امنیتی جمهوری اسلامی از دست کم ۲۰ سال پیش ستون فقرات واقعی نظام بوده است و در عین حال توانسته است که با ایجاد یک اقتصاد موازی٬ با زیر پاگذاردن قوانین و هر گاه لازم شد با توسل به سرکوب٬ سهمی بزرگ از منابع مالی٬ شغلی و سیاسی را نصیب خود سازد. ترفند. این قشر نظامی - امنیتی همواره پنهان شدن پشت یک ظاهر سیاسی و مذهبی بوده است.
بدین سان٬ تسط قشر نظامی- امنیتی را بر مجلس آینده بایستی نقطه پایان آن سناریو کهنه دانست. از این پس٬ سپاه پاسداران نمیتواند گناه شکستهای پی در پی و گسترده رژیم را به گردن دیگران بیاندازد و خود را در نقش بیمهگر استقلال امنیت کشور عرضه کنند.
آنچه اکنون میبینم بازگشت به یک تجربه تاریخی ریشهدار در اسلام است - خلافت عباسی با تکیه به نیروهای مسلح خود٬ مملوکها و مزدوران ترک و مغول به زندگی خود ادامه داد اما سرانجام قربانی همان نبردها شد. امپراتوری روم نیز سرانجام٬ لژیونهایی که امپراتور را در تخت است نگاه میداشتند٬ سرانجام تصمیم گرفتند یا ناچار شدند که مستقیما قدرت را بدست گیرند.
بازی « من نبودم٬ من نبودم» که سپاه پاسداران از ۲۰ سال پیش به مردم ما عرضه کرده است، اکنون به پایان میرسد و طبیعت واقعی جمهوری اسلامی بعنوان یک رژیم استبدادی که تنها با زور و پول، به زندگی ادامه میدهد٬ آشکار میشود. همه دیدهایم که چگونه سپاه پاسداران ادعا کرد که در طرح خائنانه «برجام» و طرح خائنانهتر «کنوانسیون دریای خزر» و یا حتی در موشک زدن به هوایپمای مسافری نقشی نداشته است و میلیاردها دلاری را که سردار قاسم سلیمانی خرج کرده است، به امر «رهبری» بوده است.
از این پس٬ قشر نظامی - امنیتی که به نظر من بازنده نهم است٬ نمیتواند جا خالی بدهد و انگشت اتهام را به سوی مخلوقاتی چون خاتمی یا روحانی دراز کند.
سرانجام٬ یک بازنده دهم را نیز میتوان ذکر کرد. این بازنده مجموعه گروهها٬ احزاب و افرادی است که در نقش مخالف علیه جمهوری اسلامی تلاش میکنند. تقریبا تمامی آنان در دعوت به تحریم انتخابات شرکت داشتند و بدین سان یک پیروزی بزرگ تاکتیکی بدست آوردند. با این حال٬ همین برد بزرگ را میتوان نوعی باخت به شمار آورد، زیرا مخالفان رژیم هنوز به یک تفاهم فراگیر بر سر ضرورت انحلال جمهوری اسلامی نرسیدهاند. در عین حال٬ آنان هنوز نتوانستهاند یا نخواستهاند که خشم از یکدیگر را مهار کنند٬ دعواها و دیگری گذشته را کنار بگذارند و با بهرهگیری از شکست انتخاباتی رژیم٬ ایران را در مسیر تغییر رژیم هدایت کنند.
جمهوری اسلامی در همه زمینهها به بنبست رسیده است. یکدست شدن قشر حکومتی با تسلط امنیتی - نظامی بر مجلس شورای اسلامی و حذف «اصلاحطلبان»٬ مسائلی را که رژیم کنونی در طی چهار دهه نتوانسته است حل کند٬ از میان نخواهد برد. سپاه پاسدارن٬ یعنی نیروی «مملوک» مدرن، فاقد قابلیت٬ تجربه و اراده لازم برای حل این مشکلات است. حتی اگر روحانی و کابینه شکسته بستهاش پیش از انتخابات ریاست جمهوری آینده٬ حذف شوند٬ رژیم کنونی زیر کنترل «مملوکي»ها٬ آيندهای جز بحران و تنش وعذاب به مردم ایران عرضه نخواهد کرد.
در میان مدت٬ همه باختهایی که ذکر کردیم تنها زمانی به سود ایران خواهد بود که راه برای برنده شدن نیروهای ملی٬ مترقی و دموکراتیک هموار شود.