بازخوانی چنین تجربیانی، طبیعتا به معنای تردید در ابعاد "فشار حداکثری" واشنگتن به تهران نیست که جمهوری اسلامی ایران را، در ابعادی بی سابقه دچار بحران کرده است.
ولی نمی توان فراموش کرد که مثلا، تنها دو هفته پس از اعتراضات آبان ۹۸، ناگهان مبادله زندانیان آمریکایی و ایرانی خبرساز شد و دونالد ترامپ ضمن تقدیر از "مذاکره بسیار منصفانه" با حکومت ایران توییت کرد: "دیدید، ما میتوانیم با هم به توافق برسیم." او همزمان ابراز امیدواری کرد که مبادله اخیر مقدمه معامله ای بزرگتر، یا درواقع "یک پیش درآمد برای چیزی باشد که می شود انجام داد".
این موضع گیری در شرایطی صورت می گرفت که آقای ترامپ، پیشتر هم در اظهارنظرهای متعدد، تاکید کرده بود به دنبال "تغییر رژیم" در ایران نیست، خواستار مذاکره "بدون پیش شرط" با تهران در مورد مشخصِ برنامه هسته ای است، و اعتقاد دارد "ایران با همین رهبران" میتواند پیشرفت های بزرگ داشته باشد.
البته واضح است که پس از کشته شدن قاسم سلیمانی به دست نیروهای آمریکایی در میانه دی ماه، بحران میان تهران و واشنگتن در ابعاد بیسابقه ای افزایش یافته و احتمال توافق طرفین، تا اطلاع ثانوی منتفی شده است. دونالد ترامپ حتی ۱۰ روز پس از آن واقعه گفت دیگر "برایش اهمیتی ندارد که آیا آنها مذاکره میکنند یا نه".
از اینها گذشته، شرایط طالبان که اخیرا با دولت ترامپ توافق کردند نیز، لزوما با حاکمان ایران قابل مقایسه نیست. در درجه اول به آن علت که توقعات آمریکاییها از طالبان برای توافق، به مراتب محدودتر از توقعاتشان از تهران بوده. در درجه بعد، به این خاطر که طالبان، برخلاف جمهوری اسلامی، مشکلی برای مذاکره با دولت ترامپ نداشته اند.
درنهایت اما، نتیجه ای که از تمام این تفاوت ها می توان گرفت آن است که دورنمای معامله آشکار یا پنهان واشنگتن با تهران، بسیار پیچیده تر از توافق با طالبان خواهد بود، و نه اینکه "ماهیتا" بلاموضوع باشد.
با لحاظ کردن نتیجه گیری فوق، کماکان این پرسش باقی می ماند که اگر زمانی حاکمان ایران به هر علت -مثلا بر اثر تشدید بحران اقتصادی- تن به نوعی توافق با آمریکا بدهند، آیا دولت ترامپ مشکلی برای معامله خواهد داشت؟
به عبارت دیگر، سوال تکراری کماکان این است که مخالفان حکومت ایران، تا چه حد میتوانند بر روی سیاستهای دونالد ترامپ حساب کنند؟
درختکاری خامنهای از قرنطینه بدون حضور مسئولان