Friday, Mar 27, 2020

صفحه نخست » یووال و نئاندرتال‌ها، لوتار گوریس، برگردان از گلناز غبرایی

Yuval_Noah_Harari.jpgتاریخ دان اسرائیلی یووال نوح هراری در سالهای گذشته ۲۰ میلیون جلد کتاب فروخته است. او در زمانه‌ی پرتلاطم کنونی برای دنیای غرب تبدیل به بزرگترین فیلسوف روشنگری شده. وی اخطار می‌دهد: به راستی چه چیزی در انتظار ماست؟

در این غروب زمستانی، بورژوازی بلژیک در سالن بزرگ لوتو در حاشیه‌ی شهر آنتورپن، شهر رنسانس و اومانیسم که دیگر چیز زیادی از رنسانسش به چشم نمی‌خورد و بیشتر یک مرکز صنعتی با اتوبان‌های ساخته بر بتن و بارهای کوچک تبدیل شده، گرد آمده‌اند.

بیش از ۵۰۰۰ نفر پیر و جوان، بیشترشان خوش قیافه و معتقد به جامعه‌ی باز با کت و شلوارهای تروتمیز و لباس‌های شیک و رسمی خرج زیادی کرده‌اند تا بیایند و نووال نوح هراری را ببینند.

یک صندلی در ردیف اول ۱۷۵ یورو. ّ «وی آی پی» با شامپانی و لقمه‌های گیاهی، فرش قرمز و دورهمی می‌شود ۳۷۵ یورو. هر چند دورهمی و ۳۷۵ یورو به این معنا نیست که آدم حتماً با هراری پشت صحنه برخورد کرده، چند کلمه با او ردو بدل کند و یا شاید فرصت امضای کتابش دست دهد. هراری به معاشرت با آدم‌های ناشناس علاقه‌ای ندارد.

Harari.jpgاز وقتی که کتاب‌هایش بیش از بیست میلیون بار به فروش رفته و او در همه جای دنیا بزرگترین سالن‌ها را پرکرده، این پروفسور تاریخ در دانشگاه عبری اورشلیم لقب بزرگترین اندیشمند دوران معاصر را از آن خود کرده است.

کاری که او می‌کند تاریخ بزرگ نام گرفته. تاریخ انسانیت. توضیح روند تاریخ در مقیاس کلان. هر چه زمان حال پیچیده‌تر می‌شود، هر چه نگرانی‌ها و ناامیدی‌ها بیشتر می‌شود، آرزوی پیدا کردن توضیح هم شدیدتر شده: لعنتی! به راستی چه چیزی در انتظار ماست؟

هراری تا حال سه کتاب منتشر کرده. در کتاب «یک داستان کوتاه در مورد انسانیت» توضیح می‌دهد که چطور در طی ۷۰۰۰۰ سال انسان تبدیل به آنچه امروز هست، شده. در کتاب «انسان خداگونه» تصویر انسان ماشینی آینده را ارائه می‌دهد و در کتاب «۲۱ درس برای قرن بیست و یکم» به مسائل انسان امروز می‌پردازد. با پدیده‌هایی چون ناسیونالیسم و پوپولیسم، جنگ و خدا، عدالت و تصمیمات بی اساس (پسا حقیقی)، با هوش مصنوعی و دنیای مجازی. ۱۶۰۰ صفحه راهنمای فهم جهان و اخطار برای مردمان انسان دوست غرب که در عین حال نگران اوضاع خود هستد.

باراک اوباما او را چشمه‌ی الهام و افکار درخشان می‌داند، مارک زاکربرگ او را به «سیلیکون ولی» دعوت می‌کند. بیل گیتس در مورد کتاب او در نیویورکر می‌نویسد، آنجلا مرکل و امانوئل مکرون با او تبادل عقیده می‌کنند. سباستیان کورز در برنامه‌ای علنی با او درباره‌ی لیبرالیسم بحث می‌کند. کریستین لاگارد از او راجع به آینده می‌پرسد. او به سانفرانسیسکو، واشینگتن، برزیل، چین، کیف، بوخارست، برلین، مایلند، داووس و مومبای سفر می‌کند. برای سیاستمداران، صاحبان صنایع و تجار و خوانندگانش نقش معلم، روانشناس و پیشگو را دارد. کسی که با نوشتن داستان‌های تخیلی، دنیای به نظرغیر قابل کنترل دیجیتال را روایت می‌کند. بعضی‌ها فکر می‌کنند که هراری، این اندیشمند بزرگ به راستی می‌داند که چه خبر است.

پس از جلسه‌ی آنتورپن نمونه‌ی بلژیکی نیوزویک او را دعوت کرد. چند شماره از آن بیرون آمده و تا حال فروشش در حد ۳۰۰۰۰ نسخه بوده. هراری می‌تواند کمک کند که فروش بهتر شود.

در کل هراری می‌تواند کمک کند. به نظر می‌رسد آنتورپن، شهر تجارت، مد و الماس، افتخار بلژیکی‌ها، زادگاه آزادی و اومانیسم، تبدیل به آزمایشگاهی برای یک اروپای نگران و ناایمن شده. از زمان انتخابات ماه مه کشور در انتظار یک دولت جدید است. فرانسوی زبانان و هلندی زبانان تا حال نتوانسته‌اند با هم به توافق برسند. بر سر مهاجران و پوپولیسم دعواست. در کل موارد زیادی برای نگرانی وجود دارد. ویروس کرونا که همه چیز را عوض خواهد کرد، در این غروب زمستانی هنوز بسیار دور به نظر می‌رسد.
در ردیف اول برگزیدگان سیاسی شهر نشسته‌اند. خانم‌ها و آقایانی که حتی بعد از زمان کاری هم نتوانستند سر یک زمان برای جلسه توافق کنند. شهردار آنتورپن «بارت د ورور» هم آمده که به شیطان سیاست بلژیک معروف است. او دبیر اول حزب محافظه کار ناسیونال بلژیک است و البته برایش مهم است که یک محافظه کار مدرن باشد که از نظر اجتماعی لیبرال است. اما با رد کردن بسته‌ی پیشنهادی مهاجرت سازمان ملل در سال پیش، پایان دولت قبلی را رقم زد. او می‌گوید شاید زیاد هم بد نباشد که هوش مصنوعی حکومت بلژیک را به عهده بگیرد، لااقل دولتی تشکیل خواهد شد. شاید اگر خود آقای شهردار یکی از مبلغین خودمختاری نبود، طنز خوبی از آب در می‌آمد. حالا او هم در اینستاگرامش عکسی از خود و هراری می‌گذارد و زیرش می‌نویسد که در مقایسه با هراری یک نئاندرتال است.

در سالن «لوتو» معمولاً گروه‌های موسیقی مثل John Brothers و Underworld برنامه می‌گذارند. حالا هراری را هم به عنوان یک پاپ استار اندیشمند معرفی شده که می‌تواند موجب سوتفاهم بشود.

او همان‌طور که لب تاپش را باز می‌کند به آرامی می‌گوید: سلام به همه.

یووال هراری ۴۴ ساله و ریزه میزه است. صدای بلندی دارد، کت و شلواری شیک و جوراب‌های رنگی. هراری از آن‌ها نیست که مخاطب را جذب کند. مثل کسی ظاهر می‌شود که انگار باید کم کم به سخنرانی برای هزاران نفر عادت کند.

جالب اینکه خوانندگان و شنوندگان مضطرب و نگران به سراغ او می‌آیند. کسی که می‌ترسد معمولاً احتیاج به آرامش دارد. کلماتی مثل: همه چیز بد بود، حالا هم بد است، اما بهتر می‌شود. هراری ولی به ترس‌هایمان صحه می‌گذارد. او می‌گوید: درست است که همه چیز خوب به نظر می‌رسید، اما حالا می‌تواند اوضاع واقعاً خراب شود.

او سخنرانی‌اش را با انسان خردمند به پایان خود نزدیک است. همه چیز امکان‌پذیر است آغاز می‌کند: شاید با کمک بیوتکنولوژی نه فقط «دی ان ای»، سیستم هورمونی و مغزش را تغییر دهد، بلکه حتی نرم افزارهای غیراورگانیک هم با اندام‌های طبیعی در هم آمیزد. زیاد طول نخواهد کشید که زندگی غیر طبیعی به وجود آید. موجودی جدید: انسان خداگونه. انسانی با قدرتی مافوق انسانی.

هراری می‌گوید که موبایل در آینده‌ای نه خیلی دور، چیزی حدود بیست سی سال آینده تبدیل به مغز دوم ما خواهد شد. او خواهد دانست که ما چه احساسی داریم، چه می‌خواهیم و چطور استدلال می‌کنیم. او برای ما تصمیم خواهد گرفت: چه شغلی خواهیم داشت، کدام وام برای مان مناسب است و بهتر است با چه کسی ازدواج کنیم. این مغز دوم به زودی ما را بهتر از خودمان خواهد شناخت. جمله‌ی کلیدی هراری: ما حیواناتی می‌شویم که می‌توان هک‌شان کرد.

حکومت‌ها و صاحبان صنایع و تجار که ما را بهتر از خودمان می‌شناسد، می‌توانند هر چه می‌خواهند به ما بفروشند. محصولات و سیاستمداران. جامعه‌ی انسانی باهوش‌تر و منضبط تر خواهد شد، اما چیزی بسیار مهم برای انسان بودن را از دست خواهد داد: همدردی، حساسیت و عمق معنوی.

در بخش دوم از سخنرانی، هراری تاریخدان در مورد درسهای تاریخ صحبت می‌کند. در مورد اینکه نگاه ما به تاریخ چقدر ساده انگارانه است. انگار همیشه فقط نتایج اختلافاتی از این دست باشد: سفید علیه سیاه، شرق علیه غرب، مسلمانان علیه مسیحیان. در حالی که تنها چیز تغییر ناپذیر در تاریخ همان: تغییر مداوم و دائمی ست.

پیش از ۱۰۰۰ سال پیش حکومت‌های امروزین اصلاً وجود خارجی نداشتند. در ۵۰۰۰ سال پیش نه چینی بود و نه مسیحی یا یهودی و بلژیکی و هلندی. دولت‌های جدیدی به وجود آمده ونابود شدند. قبایل و دسته جاتی که قبلاً بیگانه و شاید دشمن بودند به هم پیوستند. هیچ چیز آن طور که زمانی بود، نماند.

حیوانات تمام خصوصیات‌شان را در طی هزاران نسل حفط می‌کنند. یک شامپانزه همیشه یک شامپانزه می‌ماند. رفتارها و هویتش را ژن‌هایش تعیین می‌کنند. شامپانزه‌ها در ساختاری پدرسالارانه زندگی می‌کنند. آن‌ها حتی اگر بخواهند هم نمی‌توانند انقلابی فیمینیستی را پیش ببرند. اما سیستم اجتماعی انسانی جبری نیست، معنایش این ست که هر چند نسل یک بار عوض خواهد شد.

حکومت‌ها خصوصیات غیر قابل تغییر هم ندارند. به عنوان مثال آلمانی‌ها در طی صد سال شش سیستم سیاسی را تجربه کردند: پادشاهی، جمهوری وایمار، رایش سوم، آلمان شرقی و غربی و سر آخر دولت یکپارچه‌ی کنونی. همان ژن و همان جغرافیا، همان آب و هوا و همان دلایلی که معمولاً برای توضیح خصوصیات متفاوت ملت‌ها از آن استفاده می‌شود. بنابراین چیزی به نام جوهر آلمانی وجود ندارد که بشود بتهوون، هیتلر و مرکل را با آن توضیح داد. به جایش آن تغییر رادیکال، دائمی ست که هویت و تاریخ آلمان را رقم می‌زند.

عمر انسان به ۲ میلیون سال، عمر پستانداران به چیزی حدود ۲۰۰میلیون و حیات به ۴ میلیارد سال می‌رسد. حالا انسان در شرایطی قرار گرفته که به نظر می‌رسد بتواند زندگی غیر ارگانیک خلق کند. آنچه هراری در این رابطه می‌گوید این است: ما در برابر یک گذار تاریخی، یک نوع تکامل و فرگشت قرار داریم و برای رو به رویی با آن باید از منظری کیهانی به زندگی نگاه کرد.

نظرش این است: ما باید از خودمان فاصله بگیریم.

یووال نوح هراری در نزدیکی حیفا (شمال اسرائیل) بزرگ شد. خانواده‌اش ریشه در لبنان و اروپای شرق دارد. پدرهراری در صنایع نظامی اسرائیل کار می‌کرد و مادرش کارمند دفتری بود. هراری وقتی هنوز کودکستانی بود، خواندن و نوشتن آموخت و پس از آن به مدرسه‌ی تیزهوشان رفت.

وقتی که فلسطینی‌ها در اواخر دهه‌ی هشتاد و در جریان اولین انتفاضه در برابر اسرائیلی‌ها ایستادند، هنوز هراری پانزده سالش هم نشده بود و فکر می‌کرد که اسرائیل مهم‌ترین کشور دنیاست که همه در موردش دچار سوتفاهم هستند، کشوری که بی دلیل از آن متنفرند و باید با تمام قوا از آن دفاع کرد. به دلیل مشکلات سلامتی نتوانست به خدمت نظام برود، برای پیدا کردن پناهگاه به سراغ مذهب رفت ولی به نتیجه نرسید. در مصاحبه‌ای به نیویورکر گفت که در بن‌بست گیر کرده بود.

در سال ۱۹۹۸ به اکسفورد رفت تا دکترایش را بگیرد. پایان نامه‌اش درباره‌ی: خاطرات جنگجویان رنسانس بود. در تعطیلات آخر هفته به سراغ کلوپ‌های همجنس گرایان در لندن می‌رفت.

با خودش قرار گذاشته بود که هر هفته با یک مرد همبستر شود، چون می‌خواست از شر خجالتی بودن خود خلاص شود. او امیدوار بود اعلام علنی همجنس گرا بودنش آن قطعه‌ی گم شده‌ی پازل در جستجوی او برای یافتن خود باشد.

در سال ۲۰۰۲ هراری به اسرائیل باز گشت و کارش را به عنوان استاد در دانشگاه اورشلیم آغاز کرد. در این دوران مقالات علمی پرشماری را در رابطه با تاریخ نظامی قرون وسطی و أغاز دوران جدید منتشر کرد.

در آن دوران تصادفاً یک واحد درسی در رابطه با تاریخ جهان برای سال اولی‌ها به عهده‌اش گذاشته شد. بی اطلاعی شدید دانشجویان تاریخ در مورد تاریخ به نظرش حیرت انگیز آمد. انقلاب نوسنگی به چه معناست؟ کاپیتالیسم را چطور می‌شود دقیقاً توضیح داد؟ پول چطور عمل می‌کند؟ نیروی محرکه‌ای که باعث انفجار دانش در ابتدای دوران جدید شد، کدام بود؟ مذهب چرا به وجود آمد؟ ملت به چه درد می‌خورد؟

دانشجویان مشتاق بودند و به نظر می‌رسید که نیاز به کار بیشتر در این زمینه وجود دارد. هراری درس‌هایش را به شکل کتابی در آورد که در سال ۲۰۱۱ به زبان عبری منتشر شدو بعد در سال ۲۰۱۴ به زبان‌های دیگر. کتاب «یک داستان کوتاه در باره انسانیت» تا به حال دوازده میلیون بار فروخته شده. در آلمان هنوز این کتاب در مقام دوم پرفروش ترین‌ها قرار دارد.

در حقیقت کتابی نه چندان جدی برای دانشمندان و بیش از حد جدی برای مخاطبین معمولی. هراری در مورد انسان هوشمندی می‌نویسد که مثل یک اثر هنری، هفتاد هزار سال پیش آفریقا را ترک کرد. تاریخی بر اساس اسطوره و خیال پردازی. جامعه‌ای بر اساس فرضیات و فانتزی جمعی. داستانی که نشان می‌دهد چطور انسان توانست از قبیله‌ای که در آن فقط گروه کوچکی از انسان‌ها را می‌شناخت، با میلیون‌ها نفر بر اساس ملیت یا مذهب شریک شود. فقط با قدرت یک خیالپردازی جمعی چنین ارتباط و مشارکتی امکان‌پذیر است.

خدایان، بخشی از این دنیای غیر واقعی وخیالی هستند، قوانین هم همین طور، پول هم به همچنین. کمونیسم، فاشیسم، لیبرالیسم. همه ایده‌هایی هستند که در مغز ما شکل گرفته است و نه در واقعیت. ارزشش‌شان بر اساس درست یا نادرست بودن شکل نمی‌گیرد، معیار سنجش فقط آن است که چند درصد از مردم به آن‌ها باور داشته باشند و فکر کنند معقول است. هراری عقیده دارد که مغز انسان یک ماشین بزرگ قصه پرداز است و تنها داستانی که می‌تواند جایش را بگیرد یک داستان تازه است.

مدت هاست که پروفسور تاریخ تبدیل به یک شرکت شده است. در برجی شیک ودر دل تل آویو مرکزی دارد با دوازده کارمند که بخش ارتباطات و بازاریابی را به عهده دارند. شرکتی به نام یهاو ـ هراری. «یتزیک یهاو» همسر هراری ست.

آن‌ها در سال ۲۰۰۲ پس از بازگشت هراری از آکسفورد به واسطه‌ی یک بنگاه همسریابی با هم آشنا شدند، هر چند محل زندگی‌شان در حومه‌ی بیرون شهر حیفا فقط چند صد متری با هم فاصله داشت. هراری به نیویورک تایمز گفته که با هم خوب بودیم و به همین دلیل تصمیم گرفتیم با هم زندگی کنیم. هیچ کدام به عشق و عاشقی باور نداشتیم و این بیشتر تصمیمی عاقلانه بود.

یهاو در همین مصاحبه می‌گوید که هراری را یک آدم خانگی فوق‌العاده می‌داند. یهاو در دوران جوانی در بارها و نوشخانه‌ها کار می‌کرد و خیلی هم لذت میبرد. بعد یک کافه تریا را اداره می‌کرد، مسئول یک تئاتر شد و همین‌طور برای یک مؤسسه‌ی خیریه‌ی آموزشی کار کرد.

آن‌ها خیلی با هم جورند. یک اندیشمند معروف و فروشنده‌ای با اعتماد به نفس بالا. هراری می‌نویسد و یهاو باقی کارها را راست و ریست می‌کند. هدف یهاو این است که بالاترین کنترل را بر ارزش‌گذاری چهره‌ی هراری در افکار عمومی به دست داشته باشد.
وقتی از یهاو سؤال می‌شود که هراری را چطور توضیح می‌دهد، پاسخش این ست: چیزی مابین مادونا و استیون پینکر (روانشناس و نویسنده‌ی آمریکایی ـ کانادایی که کتاب‌های علمی بسیار پرفروشی نوشته). او می‌گوید که هراری سال ۲۰۱۹ برای یک سحنرانی در برنامه‌ی ویکتور پینچاک سیاستمدار و کارآفرین اوکراینی در کیف دو برابر آنچه دونالد ترامپ چهار سال پیش از آن دریافت کرده بود، گرفت. ترامپ ۱۵۰۰۰۰دریافت کرده بود، البته او فقط از طریق ویدئو در برنامه شرکت داشت.

شرکت یهاو و هراری پروژه‌های مختلفی را دنبال می‌کنند. از تبدیل «یک داستان کوتاه در مورد انسانیت» به کتاب کودکان تا داستان‌های مصور که در آن‌ها هم یک مرد عینکی لاغر اندام ظاهر می‌شود و سریال تلویزیونی که یک طرح عظیم است.

ملاقات ما دو روز بعد از سخنرانی آنتورپن در هتلی در آمستردام بود. درست مثل یک پاپ استار. ۴۵ دقیقه. شروع و پایانش دقیقاً براساس برنامه. یک خبرنگار می‌آید و آن یکی می‌رود.

هراری بر کاناپه‌ی هتل از روی صحنه هم ریزه میزه تر به نظر می‌رسد. او چنان صاف نشسته که به نظر بی حرکت می‌آید، اما نگاه دوستانه‌ای دارد. هراری می‌گوید که «ایتزیک یهاو» همان بازاریاب نابغه‌ای ست که در شروع کار اعتقاد داشت که یک زمانی این کتاب را در همه‌ی فرودگاه‌های دنیا می‌توان پیدا کرد و من از او پرسیدم: تو از کتاب فروشی چه می‌دانی ویهاو جواب داد: باور کن که فرق زیادی با ساندویچ فروشی ندارد.
یهاو همه جا همراه هراری ست. او می‌گوید: من از آن آدم‌هایی هستم که سالی یک کتاب می‌خوانند و هراری ادامه می‌دهد: شاید هم دو تا.

یهاو می‌گوید: به همین دلیل وقتی یک کتاب را بپسندم، حتماً همه آن را خواهند پسندید. فقط زمان می‌خواهد.

هراری در مورد راز موفقیت کتاب‌هایش می‌گوید که پس از خواندن آن آدم خودش را باهوش‌تر احساس می‌کند. یعنی بدون تحصیل سه سال اقتصاد می‌فهمد که کاپیتالیسم چطور عمل می‌کند.

جملاتی مثل «پول یعنی اعتماد» و «ما حیواناتی قابل هک شدن هستیم.» از جملات معروف هراری هستند. او می‌تواند مسائل و روابط پیچیده را در حد تیتر یک مطلب خلاصه کند. برای دنیای آکادمیک قابل قبول نیست و روش او را زیر سؤال می‌برد و از ساده سازی مباحث انتقاد می‌کند و عقیده دارد که او در بهترین حالت همان دانسته‌های قدیم را دوباره جمع‌بندی کرده است.

هراری می‌گوید: آکادمسین‌ها همیشه نگران ساده سازی مسائل هستند، در حالی که خودشان آن‌قدر پیچیده‌اش می‌کنند که مخاطب معمولی از دست برود. درمورد من این امکان وجود دارد که تئوری‌ام کاملاً بی عیب و نقص نباشدو همه چیز را در نظر نگرفته باشم، اما به همین دلیل هم نباید آن را به عنوان واقعیت مطلق بلکه تلاشی برای نزدیک شدن به واقعیت دید.

هراری می‌گوید که کتاب جدیدی در دست ندارد و اگر حرفی برای گفتن داشته باشد، حتماً خواهد نوشت. اگر نداشته باشد امیدوار است بتواند سکوت کند.

هراری که پیش از این دیدار درکنفرانس داووس شرکت داشته در رابطه با: ما چگونه در قرن بیست و یکم قادر به ادامه‌ی زندگی خواهیم بود، سخنرانی کرده. در این کنفرانس که گرتا تونبرگ، آنگلا مرکل و دونالد ترامپ هم شرکت داشتند، پیام هراری این بود: در عصر اتومازیساسیون دیگر هیچ شغل مطمئنی وجود نخواهد داشت، تصمیمات شخصی ما توسط کامپیوترها گرفته می‌شود، رفاه و قدرت بیش از هر زمان دیگری در دست عده‌ی بسیار اندک متمرکز خواهد شد.

سیستم‌های سیاسی کنونی نخواهند توانست به شکل امروزین به حیات خود ادامه دهند. دنیایی خواهیم داشت که در آن استعمار اطلاعاتی و دیکتاتورهای دیجیتالی حکومت را به دست خواهند گرفت و مبارزه‌ی تسلیحاتی میان آمریکا و چین خواهد بود. دنیایی که در آن استثمارشدگان قرن بیستم اگر امکان استثمار شدن داشته باشند، راضی خواهند بود، چون در این دوره کلاً تبدیل به موجوداتی بی‌فایده می‌شوند. دنیایی که ایدئولوژی‌های قرن بیستم حالا چه سوسیالیسم باشد یا ناسیونالیسم و لیبرالیسم پاسخ و راه حلی برای چالش‌های ناشی از وجود هوش مصنوعی، پدید آمدن بیوتکنولوژی و تغییرات آب و هوایی نخواهند داشت. هراری عقیده دارد که همه‌شان فقط ایده‌های نوستالژیک دارند و بس.

وقتی که هراری هنوز در انگلستان تحصیل می‌کرد، به دنبال رسیدن راهی به خود بود. دوستی به او مدیتیشن (مراقبه) را پیشنهاد کرد. او هنوز هم دو ساعت در روز به این کار می‌پردازد. در پایان هر سال هم یک یا دوماه را در یکی از مراکز مدیتشن ـ به طور عمده در حومه‌ی مومبای ـ می‌گذراند و عقیده دارد این دوران که فقط به سکوت و تنفس می‌گذرد، کمکش کرده که دیوانه نشود. برای آدمی باافکار غیر عادی و یا کسی که تصمیم به نوشتن کتاب راهنمای جهان دارد، کار لازمی ست.

او در ایمیلی نوشته که مدیتیشن به ذهن کمک می‌کند که توجهش را روی آنچه واقعاً در حال وقوع است، متمرکز کند و نه بر سر دیدن تصوری از واقعیت و یا آنچه که در داستانسرایی‌های انسان کشف شده است. مدیتیشن به او این امکان را داد که داستان‌ها را کنار بزند و لااقل برای مدتی کوتاه واقعیت را با شفافیت بالا ببیند. فقط به تنفسش توجه کند و دیگر هیچ. هراری عقیده دارد که بدون مدیتیشن هرگز قادر به نوشتن کتاب‌هایش نمی‌بود.

پیام کتاب «یک داستان کوتاه درباره‌ی انسانیت» این ست: هیچ چیز دائمی نیست، هیچ چیز عالی نیست، دنیا را همان‌طور که هست بپذیر. چیزی شبیه بودیسم. هر چند هراری نه به خدا اعتقاد دارد و نه به بودا.

دنیا را به آن شکل که هست پذیرفتن، با برداشت غرب از شهروند بالغ سیاسی در تناقض است. وقتی که در سال گذشته معلوم شد که هراری اجازه داده در ترجمه‌ی کتاب آخرش به روسی بخشی که به پوتین انتقاد می‌کرد را به خواست ناشر روس حذف کند، برای اولین بار مورد انتقاد شدید قرار گرفت. امروز این‌طور می‌گوید که بر سر یک دوراهی قرار گرفته بود، اما راه درست را انتخاب کرده. بهتر است که یک کتاب با تغییرات جزئی در بیاید تا اینکه اصلاً منتشر نشود، رژیم روسیه حتماً ترجیح می‌دهد که کلاً منتشر نشود.

همه چیز به برداشت آدم مربوط می‌شود: سیاست، تاریخ، زندگی، نگرانی‌های مخاطبان آنتورپنی و در کل همه چیز.

در همان اواخر ژانویه و در طی مصاحبه، هراری راجع به اپیدمی ویروس کرونا هم حرف زد. در آن زمان به نظر می‌رسید که هنوز خطر جهانی شدن شیوع کرونا دور باشد، هراری می‌گوید در آینده‌ای که هوش مصنوعی فراگیر شود و بتوان تمام اطلاعات بیولوژی و اجتماعی انسان را در دست داشت، در دنیای کنترل همه جانبه آن طور که کمیته‌ی مرکزی حزب کمونیست چین آرزویش را دارد، می‌توان جلوی کرونا را گرفت.

هوش مصنوعی وعده‌ی پیشرفت‌های عظیم پزشکی را می‌دهد. در آن دوره مردم چه چیزی را ترجیح می‌دهند: آزادی خصوصی یا کرونا؟ هراری پاسخ می‌دهد: بدون شک سلامت پیروز خواهد شد.

چند هفته بعد هراری چندین مصاحبه با س ان ان و بی بی سی داشت و برای نیویورک تایمز نوشت: طاعون در قرن چهاردهم، آبله در قرن شانزدهم و آنفولانزای اسپانیایی در سال ۱۹۱۸ جان میلیون‌ها انسان را گرفت. در قرون وسطی کسی از وجود باکتری‌ها یا ویروس‌ها خبر نداشت. آن را بیشتر عقوبت الهی می‌دانستند. اما در قرن بیستم موضوع روشن شد. امراض، محدودتر و تعداد قربانیان کمتر شدند. انسان پیشرفت‌های عظیمی داشت. امراضی چون آبله که حتی بعد از جنگ جهانی دوم در دنیا کشتار می‌کرد، در دهه‌ی هفتاد بر اثر یک تلاش جهانی مغلوب شد.

حالا بستن دراز مدت مرزها، عقب نشینی به دنیای تنگ قرون وسطایی که جلوی آبله را هم نتوانست بگیرد، راه حل نیست. در دراز مدت فقط مبادله‌ی اطلاعات علمی و همبستگی جهانی که براساس اعتماد و همفکری باشد، اثرگذار است. با ایزولاسیون، وحشت از بیگانه و عدم اعتماد متقابل نخواهیم توانست به این ویروس غلبه کنیم.
همه چیز به برداشت آدم مربوط می‌شود. ویروس همه چیز را تغییر داده، حتی بلژیک هم حالا یک دولت جدید دارد. پانزده ماه بعد از دولت قبلی. به لطف کرونا «بارت د وور» همان نئاندرتال هم در کابینه شرکت دارد.

لوتار گوریس
اشپیگل: ۲۱. ۰۳. ۲۰۲۰



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy