زیتون
طاها پارسا
ویروس کرونا در ایران برای نخستین بار در «شهر مقدس قم» شناسایی شد و از این شهر به سراسر ایران گسترش یافت. جایگاه مقدسی که دهههاست جمهوری اسلامی و بخشی از روحانیت شیعه برای شهر قم ساخته بود، در یک لحظه به سلاحی در دست مخالفان تبدیل شد و در رسانههای اجتماعی، بیپرواتر از همیشه، اعتقادات مومنان به چالش کشیده و گاه به سخره گرفته شد.
قم قرنطینه نشد و کار از هر سو بالا گرفت. زخم کهنهی نقش روحانیت شیعه و مسئولیت و جایگاه دینی و سیاسی آنها در حکومت هم سر باز کرد و کرونا پرچمدار سکولاریزم شیعی شد. کمکم پای خدا و مسئله «شر» هم بهمیان آمد و دیگر این بیماری مرگبار به چالشی برای زیست مومنانه نیز تبدیل شد، آنهم در شرایط و لحظاتی که مردم، بیماران و بازماندگان و مصیبتدیدگان بیش از همیشه به جایگاه و کارکرد معنوی دین برای تسکین و پناه و امید نیازمند بودند.
روحانیت و منادیان دینداری سنتی برای این وضعیت و این سوالات پاسخهایی کهنه، تکراری و غالبا کلیشهای دارند و این پاسخها کمتر کسی را جز خود آنان قانع میکند، دستکم میتوان گفت دستگاه دین سنتی، هاضمهی جذب سوالات و انتقادات نسل جدید در این روزهای پر درد را ندارد. لذا ما در «زیتون» برای مواجهه با این سوالات به سراغ روشنفکران و نواندیشان دینی میرویم؛ نحلهای که دهههاست تلاش میکند خوانش جدیدی از دین و مسائل دینی بهدست دهد و به زعم خود برای سوالات جدید پاسخهای نو دارد و درصدد آشتی دادن دین و دنیاست.
دومین فرد از نحلهی نواندیشی دینی که پرسشهایمان را با او در میان گذاشتیم، محسن کدیور است. مصاحبه با آقای کدیور، کتبی انجام شد. سوالها را در دو نوبت برایش فرستادم تا گفتوگو در حد امکان چالشی و زنده باشد. هر بار با حوصله و نظم تمام پاسخ داد. از او نیز دربارهی چرایی قرنطنیه نشدن قم، چالش کرونا با مقدسات، تاثیر این اتفاق بر سکولاریزم شیعی و سرانجام مسئله شر پرسیدم. متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
آقای دکتر، ضمن تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، مستحضرید که ویروس کرونا مشکلات متعددی را برای اغلب کشورهای دنیا ایجاد کرده و سیستمهای بهداشتی و اقتصادی آنها را به چالش کشیده است. در ایران، اما، این ویروس نخستین بار در قم شناسایی شد و لذا افزون بر این مشکلات روزمره و مادی، چالشهای معرفتی و اعتقادی را هم دامن زده است. مردم در شبکههای اجتماعی میپرسند چرا دروازههای دوزخ از شهری باز شد که بنا به برخی روایات نزدیک به نیمی از دروازههای بهشت از آن گشوده میشوند. چرا حرمی که بنا بود دارالشفا باشد و شهری که در بلایا باید به آن پناه میبردیم، منبع ویروس و بلا شدهاند. از طرفی دیگر، قرنطینه نشدن شهر قم، سبب شد که این ویروس خیلی سریع به شهرهای دیگر ایران کشیده شود و فرصت استفاده از امکانات و تجهیزات بهداشتی و پزشکی را از مردم بگیرد. این موضوع نیز اسباب اعتراض و انتقاد است و گفته میشود اگر نفوذ روحانیان و اعتقاد و اصرار آنان به «مقدس بودن قم» و حرم نبود، چه بسا این اتفاق نمیافتاد. بگذارید از همینجا شروع کنیم. آیا شهر قم مقدس است؟ چرا قم قرنطینه نشد؟
ضمن تشکر از فرصتی که برای پاسخگویی به برخی پرسشهای مطرح در مورد ارتباط بیماری کووید ۱۹ یا کروناویروس با دینداری در اختیار گذاشتید. بیماری مذکور بحرانی بینالمللی است. انسان قرن بیست و یکم بیش از پیش خود را در برابر ویروس بسیارریزی بهشدت ناتوان یافته، ویروسی که با سلاحهای هستهای و موشک نمیتوان به جنگش رفت. این ویروس مرز، نژاد، ملیت، دین، مذهب، فقیر و غنی، زن و مرد نمیشناسد. بیرحمانه بهپیش میرود و همه مناسبات انسانی را تحتالشعاع خود قرار داده است.
ایران بدون کرونا هم بدترین سال حداقل نیم قرن اخیر خود را پشت سرگذاشت. گل بود به سبزه نیز آراسته شد! کرونا هم به مجموعه مصائب ایرانی افزوده شد. بیشعوری، ندانمکاری، و جهالت مفرط زمامداران در کنار وقاحت و پرمدعایی، سوءتدبیر و بیاعتنایی به قواعد علمی در اداره کشور، بیاخلاقی و دروغگویی، ماجراجویی در منطقه و زدن ساز مخالف در مناسبات بینالمللی، نادیدهگرفتن نهادینه «منافع ملی»، فساد ساختاری، اختلاس، دزدی و رانتخواری، فقدان حاکمیت قانون، یکهسالاری و استبداد بلکه خودکامگی، و همه اینها در کنار «استفاده ابزاری از دین و مذهب» روایت روز تار ما ایرانیان است. با ورود کرونا تمام مفاسد، نقایص و بحرانهای پیشگفته تشدید و تعمیق شد.
حداقل یک ماه قبل از اعلام رسمی (یعنی دقیقا از اوایل بهمن ۹۸)، ویروس کرونا با هواپیمایی ماهان از چین به ایران آمد. یا در ابتدا شناخته نشد، یا شناخته اما متاسفانه - برای توهمی بنام مصلحت حفظ نظام - کتمان شد. مطابق اعلام رسمی نخستین ناقلان کرونا در ایران طلاب و کارگران چینی در قم بودهاند. به دلیل عدم قرنطینه قم، ویروس به سرعت به همه نقاط ایران و بسیاری کشورهای همسایه و منطقه صادر شد. پرسش شما دو قسمت دارد. پاسخ اجمالی و شفاف من به دو پرسش شما این است: آیا شهر قم مقدس است: مطلقا خیر! چرا قم قرنطینه نشد؟ به دلیل ندانمکاری، جهالت مذهبی، و نفهمی سیاسی همچنانکه هیچ شهر دیگر کشور هم تا حداقل ۸ فروردین قرنطینه نشده است.
پاسخ تفصیلی و مشروح به شرح زیر است:
الف. اما نیمه اول پرسش، در منابر مذهبی فراوان درباره قداست قم و مصونیت آن از تمام بلایا داد سخن داده شده است. در واقع مداحان، نوحهخوانها و روضهخوانها مبلّغ و مروج چنین سیمایی از قم بودهاند. اما منشأ این سیمای معصوم قم چیست؟ برخی روایات. این روایات را باید به لحاظ دلالت و سند به دقت مورد بررسی قرار داد. محمد باقر مجلسی (۱۰۳۷-۱۱۱۱) محدث بزرگ عصر صفوی در دائره المعارف روائی خود بحارالانوار در بخش کتاب السماء والعالم (به عبارتی کیهانشناسی و جهانشناسی بحار) بابی منعقد کرده به نام «شهرهای ممدوح و مذموم و غرائب آنها». بیشترین روایات این باب در مدح شهر قم است! من هشت روایت که بیشترین ارتباط به مسئله اخیر دارد و دربرگیرنده کلیه نسبتهای مورد بحث است را انتخاب کردهام و از هر یک تنها عبارت مرتبط را عینا به فارسی نقل میکنم. منبع ترجمه هم در دنبال معرفی خواهم کرد. شماره حدیث در پرانتز شماره حدیث در باب ۳۶ مذکور در بحارالانوار (جلد ۵۷ یا ۶۰ در دو چاپ مختلف آن) است:
۱) «در همه اوقات و ساعاتْ بلا از قم و اهل قم مدفوعست .... و به درستی و راستی که فرشتگان همیشه بلا [را] از اهل قم دفع می گردانند.» (حدیث ۲۳)
۲) «چون همه شهرها پر فتنه و بلا کردند، و آشوب و اضطراب در جهان عام شود، بر شما باد که پناه با قم دهید، و با حوالی و نواحی آن. بلا از قم مدفوع و مصروفست.» (حدیث ۲۶ و ۴۴)
۳) «چون مفقود شود امن در بلاد ... بگریزید و سخت بگریزید ... با کوفه و کِرد بر کِرد آن، و با زمین قم و حوالی آن، که از این هر دو شهر بلا مدفوع و مصروفست.» (حدیث ۲۹)
۴) «قم آشیانه آل محمد علیهم السلام است و ماوی و جای شیعت ایشان ... حق جلّ و علا بلا [را] از ایشان دفع کرده است، به سبب بیزار شدن ایشان از دشمنان و همچنین هر بدی را.» (حدیث ۳۱)
۵) «داهیه و عنائی و بلائی که به شما رسد، بر شما باد که به قم وطن کنید، که قم مأوای فاطمیان و راحتجای مؤمنانست.» (حدیث ۳۲)
۶) «حق سبحانه و تعالی فرشته ای آفریده است و او را بر قم موکل گردانیده تا بالهای خود را به سر ایشان فروگذاشته است و می افشاند و می جنباند تا هیچ جباری و گردنکشی بدیشان قصد نکند به بدی، الا آن که حق سبحانه و تعالی او را همچون نمک در آب گداخته گرداند و ناچیز کند.» (حدیث ۴۶)
۷) «خاک قم پاکیزه و مقدسه است، و اهل قم از ماانَد و ما از ایشانیم، و چون یکی از ایشان مضطرّ و عاجز شده باشد و به بلای مبتلا شده چون حق سبحانه و تعالی را بخواند البته او را اجابت کند ...؛ شهر قم شهر ما و شهر شیعه ماست، شهری است پاکیزه و مقدسه و مطهره، ... پس سر مبارک سوی آسمان کرد و فرمود که: "اللهم اعصمهم من کل فتنه ونجّهم من کل هلکه" یعنی خداوندا پاکا منزّها، اهل قم را از هر فتنه و بلا نگاه دار و ایشان را از هلاک رستگاری دِه و بِرَهان.» (حدیث ۴۹)
۸) «در حق زکریای آدم بن عبدالله سعد اشعری فرموده است که: حق سبحانه و تعالی بلا از اهل قم بگردانیده است به سبب وجود زکریا بن آدم، چنانچه بلا از اهل بغداد به قبر موسی بن جعفر (ع) بگردانید.» (حدیث ۴۵)
۹) «بهشت را هشت در است، یکی در از آنِ اهل قم راست، پس فرمود: فطوبی لهم، ثم طوبی لهم، ثم طوبی لهم [خوشا به حالشان، پس خوشا به حالشان، پس خوشا به حالشان].» (حدیث ۳۳ )
کلیه این روایات از امام جعفر صادق (ع) نقل شده، الا روایت چهارم که از امام کاظم موسی بن جعفر (ع) و دو روایت اخیر که از امام علی بن موسی الرضا (ع) نقل شده است. یعنی حداقل هفت روایت نخست قبل از دفن حضرت معصومه در قم صادر شدهاند. مطابق این روایات اولا (خصوصا روایت هفتم) قم شهر مقدسی است. ثانیا مطابق هر نُه روایت قم از هر بلایی در همه اوقات و ساعات مصون و محفوظ است، چرا که آشیانه اهل بیت است (اشاره به حرم معصومه دختر امام کاظم) و مرکز شیعیان مدافع اهل بیت است. امام صادق (ص) نیز برای مصونیت قم و اهالی آن از هر فتنه و بلایی دعا کرده است، و ائمه مستجابالدعوه بودهاند. ثالثا مطابق روایت اخیر همه مردم جهان از یکی از هفت در وارد بهشت میشوند، الا اهالی قم که درِ مخصوص خود به بهشت دارند (تبعیض مقدس!). به همین دلیل قبرستانهای سنتی قم از پرطرفدارین قبرستانهای سراسر ایران است، با این باور که فرد مدفون در آنها از همان در مستقیما به بهشت میرود. پس دلالت این روایات در اثبات مقصود مداحان و نوحه خوانها تمام است و این طایفه بیمدرک حرف نزدهاند!
ب. اما سند این روایات مگو و مپرس است! برای نمونه حتی یک روایت با سند معتبر در مدح شهر قم یافت نمی شود. به شکل مشخص روایاتی را که نقل کردم بدون استثنا به لحاظ سندی کاملا بیاعتبار هستند، یعنی تمام طبقات روات یا حداقل یکی از راویان و خصوصا راوی مباشر افراد ناشناخته و مجهول یا کسانی هستند که بزرگان علم رجال بر عدم وثاقت آنها شهادت دادهاند. خلاصه بر اساس موازین متفق علیه رجال در شیعه جعفری این احادیث قابل انتساب به ائمه اهل بیت (ع) نیستند. به عبارت صریحتر ائمه شیعه هرگز مفاد این روایات را بر زبان نراندهاند.
جالب اینجاست که کلیه روایاتی که نقل کردم بدون استثنا از یک کتاب نقل شدهاند: کتاب «تاریخ قم» تالیف حسن بن محمد حسن قمی در سال ۳۷۸. متن این کتاب به زبان عربی به درخواست صاحب بن عباد اسماعیل کافی الکفاه در عصر فخرالدوله دیلمی ظاهرا در بیست باب نوشته شده است. اما متن این کتاب حداقل از قرن نهم به بعد مفقود است و درباره آن هیچ قضاوتی نمیتوان کرد. در سالهای ۸۰۵-۸۰۶ فردی بنام حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی پنج باب اول کتاب مذکور را به فارسی ترجمه کرده است. اینکه ترجمه چه نسبتی با متن مفقود دارد، یا بر سر پانزده باب احتمالی دیگر چه آمده هیچ نمیدانیم. تاریخ قم (یعنی همین ترجمه فارسی پنج باب موجود) حدود دوازده نسخه خطی در کتابخانههای کشور دارد. مطابق تحقیق حسین مدرسی طباطبایی همه نسخههای خطی به دو نسخه منتهی میشوند که این دو نسخه خطی هم در موارد مهمی با هم همخوانی ندارند. (پایان نقل قول) قدیمیترین نسخه مورخ ۸۳۷ متعلق به فرزند مترجم است که البته کاملترین نسخه هم نیست. از این ترجمه فارسی دو تصحیح منتشر شده یکی قبل از انقلاب توسط جلال الدین طهرانی بر اساس تک نسخه مورخ ۱۰۰۱ و دیگری بعد از انقلاب توسط محمدرضا انصاری قمی بر اساس دو نسخه سابق الذکر. کتاب همچنان نیازمند یک تصحیح انتقادی است.
این سوال باقی است که میزان اصالت روایات منقول در نسخ خطی این کتاب چقدر است؟ و به چه میزان قابل انتساب به نویسنده و مترجم است و افزوده کاتبان نسخ خطی نیست؟ در هر صورت مجلسی روایات این کتاب را از فارسی به عربی ترجمه کرده و در بحارالانوار درج کرده است. من روایات را از عین متن فارسی قم نامه نقل کردم. یعنی از روایاتی که نقل کردم از تنها اثری است که از قمنامه در اختیار داریم: ترجمه حسن بن علی بن حسن بن عبدالملک قمی در قرن نهم. قبل از مجلسی، قاضی نورالله شوشتری (۹۵۶-۱۰۱۹) در کتاب مجالس المؤمنین روایت دوم را نقل کرده بدون سند و بدون اشاره به تاریخ قم. روایت آخر هم در این کتاب باز بدون سند و بدون اشاره به تاریخ قم نقل شده، اما سهم اهالی قم از درهای بهشت از یک در به سه در افزایش یافته است یعنی از هشت در بهشت سه در اختصاص به اهل قم دارد!
بنابراین می توان گفت روایاتی که متنشان را نقل کردم بر اساس مدارک موجود اولا برای نخستین بار در قرن نهم در ترجمه تاریخ قم آمده، سپس دو روایت آن به شرحی که گذشت در قرن یازدهم به عربی به شکل مرسل نقل شده، و بالاخره توسط مجلسی به زبان عربی ترجمه و از هر دو منبع مذکور در بحار نقل شده است. ثانیا این نُه روایت بلکه هیچ روایتی در مدح شهر قم در کتب اربعه شیعه نقل نشده است. ثالثا تا قرن یازدهم این نُه روایت که اهم روایات در مدح قم است در هیچ کتاب روایی شیعه به جز سه کتاب مذکور نقل نشده است. رابعا همچنانکه گذشت روایات منقول یا مرسل (فاقد سند) است یا با سندی ضعیف که قابل انتساب به ائمه نیست. قاطعانه میتوان گفت کلیه این روایات بدون کمترین تردیدی جعلی هستند و ترجمان رؤیاهای ناقلان آنها یا بر اساس انگیزههای سیاسی (حدیث - قدرت) میباشند.
آیا این روایات جعلی منحصر به شهر قم است؟ خیر. آیا احادیث جعلی در مدح و ذم شهرها اختصاصی به شیعه دارد؟ خیر. روایات جعلی در مدح و ذم بلاد در منابع اهل سنت چند ده برابر مجعولات شیعی است. به عنوان نمونه به این اظهار نظر صریح دو عالم اهل سنت ابن قیم جوزیه (۶۹۱-۷۵۱) در کتاب «المنار المنیف فی الصحیح والضعیف» و ملا علی قاری (نورالدین علی بن محمد بن سلطان) (متوفی ۱۰۱۴) در کتاب «الاسرار المرفوعه فی الاخبار الموضوعه (الموضوعه الکبری)» توجه کنید: «تمام احادیثی که در مدح و ذم بغداد، بصره، کوفه، مرو، قزوین، عسقلان، اسکندریه، نصیبین و انطاکیه نقل شده دروغ است ... و همینطور هر حدیثی که می گوید فلان شهر از شهرهای بهشت و جهنم است.»
به عنوان نمونه به دو روایت نبوی از منابع اهل سنت در مدح شهر قزوین - که البته مثل روایات قم همگی جعلی است - از کتاب «التدوین فی اخبار قزوین» رافعی اشاره میکنم: «برای جهاد به قزوین بروید که این شهر از بهترین درهای بهشت است.» و«قزوین دری از درهای بهشت است.» اگر تعداد درهای بهشت هر شهر را در منابع شیعی شماره کنیم دو رقمی است. مطابق روایات اهل سنت تعداد درهای بهشت به ازای هر شهر چند صد در است. در هر کتاب احادیث جعلی در منابع اهل سنت بابی به احادیث جعلی در مدح و ذم بلاد اختصاص دارد.
به صورت قاعده میتوان گفت هر روایتی در مدح یا مذمت شهری نقل شده باشد جعلی است، مگر خلاف آن اثبات شود. حتی اگر قم مقدس هم بود - که نیست - قداستش مانع از ابتلا به فتنه و بلای طبیعی و انسانی نمی شود. مطالعه تاریخ نشان میدهد که قم مثل هر شهر دیگری نه از بلایای طبیعی از قبیل زلزله و سیل و قحطی مصون بوده نه از بلایای انسانی از قبیل حمله، غارت، کشتار و بمباران. لذا ابتلا به ویروس کرونا کمترین منافاتی با قداست فرضی ندارد. دو شهر مقدس قرآنی مکه (لا اقسم بهذا البلد وانت حل بهذا البلد) و ناحیه بیت المقدس (الارض التی بارکنا فیها، الواد الأیمن فی بقعه مبارکه، بلده طیبه، الواد المقدس الطوی، البلد الامین) هستند. هیچ دلیل تاریخی و دینی برای عدم ابتلای این دو شهر به بلاهای طبیعی و انسانی در دست نیست. همینکه در زمان ما بیتالمقدس در سیطره صهیونیسم است بهترین دلیل این است که قداست شهر مانع از نزول بلا و فتنه نیست. حرم امام حسین در کربلا که به اعتقاد شیعیان مقدس است چندین بار در طول تاریخ با خاک یکسان شده است. ائمه بقیع از زمان سلطه وهابیون هنوز با خاک یکسان و بی نام و نشان هستند.
اگر فرضا قداستی برای حرم ائمه فرض شود - که جای مناقشه دارد -، حرم امام زادگان هیچ قداستی ندارند. قبور مومنان صالح می تواند محترم باشد. مسلمانان برای مرقد پیامبر، شیعیان به علاوه برای قبور ائمه، و صوفیان برای قبور اقطاب خود شأن خاصی قائلند. آنها مجازند به بزرگان خود احترام بگذارند اما اینکه این قبور - چه برسد شهری که قبر در آن قرار دارد - از همه بلایا مصون است افسانهای بیش نیست و مطمئنا در زمره خرافات مذهبی است. قداست هم امری کشدار است. هر مسجدی یا به شکل عام هر عبادتگاهی برای مومنان آن معبد مقدس است. هیچ دلیل معتبری نداریم که مسجد الحرام، مسجد الاقصی، مسجد النبی یا مسجد کوفه از بلایا مصون بوده باشند. نه تاریخ به شکل تجربی چنین امری را تایید می کند نه متون معتبر دینی.
ذکر روایات موجود در کتابها بدون تحقیق در اعتبار کتابها و مهمتر از آن بدون اطمینان از اعتبار سندی آنها نشانه بیخردی است. حداقل بیش از سه چهارم روایات در منابع سنی و شیعه به لحاظ سندی بی اعتبار هستند و قابل انتساب به پیامبر یا ائمه نیستند. حتی روایاتی که مطابق موازین سنتی علم رجال صحیحه یا معتبره محسوب می شوند با تحقیقات مجدد مشخص شده که بخش قابل توجهی از آنها صحیح یا معتبر نیستند. تحقیقات محمد نصیرالدین الألبانی (۱۹۱۴-۱۹۹۹) در مورد روایات اهل سنت (کتاب سلسله الاحادیث الضعیفه والموضوعه واثرها السیّء فی الامه در ۱۴ جلد) - که شامل صحاح هم می شود - یک نمونه است. روایات موجود در کتب اربعه شیعه معادل معتبر بودن یا صحیح بودن روایات آنها نیست. تحقیقات محمد باقر بهبودی (۱۳۰۷-۱۳۹۳) نشان می دهد که از هشت جلد کتاب کافی سه جلد، از چهار جلد کتاب من لایحضره الفقیه یک جلد، و از ده جلد کتاب تهذیب الاحکام پنج جلد صحت سندی دارند یعنی کمتر از ۴۱٪.
مشکل جدی در ایران این است که حاکمیت پشتیبان مذهب خرافی است و از طریق صدا و سیما و مطبوعات و رسانههای وابسته، خطبه های نمازهای جمعه و تبلیغات رسمی دینی و مذهبی مروج خرافات و مطالب ضعیف و بیپایه است. مراجع تقلید ظاهرا یا با این مذهب خرافی مشکلی ندارند، یا اگر هم موافق نیستند غالبا مبارزه علنی و جدی با آن را مصلحت نمیدانند. به عبارت دیگر تفکری عوامانه و خرافی قلدرمآبانه نبض جلسات و تریبونهای مذهبی را در اختیار دارد. هرچه هموطنان تحصیلکردهتر باشند از چنین مذهب خرافی دورترند.
ج. اما بخش دوم پرسش چرا قم قرنطینه نشد؟ اطلاعات من کافی نیست. ابتدا نماینده رهبری و تولیت حضرت معصومه حرم را دارالشفا خواند و با بستن درِ حرم مخالفت کرد. من اطلاعی ندارم که مراجع تقلید در این زمینه دخیل بوده باشند یا حتی اگر دخیل بوده باشند با توجه به بیمحلی که حکومت در قضیه گران کردن بنزین در آبان ۹۸ به مراجع حکومتی کرد نظر آنها محلی از إعراب داشته باشد. هیچ احتمالی اقوی از این نیست که رهبر جمهوری اسلامی با چنین امری موافق نبوده باشد. مدرک بالاتری که در دست است ستاد عالی مبارزه با کروناست که بالاترین مرجع تصمیم گیر در مورد قرنطینه کل کشور از جمله قم خصوصا بستن درِ اماکن مذهبی بوده است.
وزیر بهداشت افشا کرد که موافق قرنطینه این اماکن بوده اما رای اکثریت این ستاد چیز دیگری بوده است. اعضای این ستاد معرفی نشدهاند. اما واضح است که منصوبان ولیفقیه هستند. هیچ تصمیم کلانی در جمهوری اسلامی گرفته نمیشود مگر با فرمان صریح یا ضمنی ولایت مطلقه. مطابق این تحلیل اولین متهم مخالفت با قرنطینه قم شخص رهبر جمهوری اسلامی است. هر یک از مراجع تقلید یا رئیس جمهور یا فرماندهان سپاه یا ائمه جمعه یا نهادهایی از قبیل جامعه مدرسین که در این تصمیم نادرست دخیل بوده باشند آنها نیز مسئولند. هر فرد روحانی یا غیرروحانی که با توهم قداست قم و یا خرافاتی از قبیل دارالشفا دانستن حرم حضرت معصومه مانع قرنطینه شدن قم شده باشد قابل پیگرد قانونی در محکمه صالحه است.
پیشتر یکی از نمایندگان مجلس از «حکم روحانی و عالمی» سخن گفت که «مقاومت کرد و نگذاشت پیشگیریها و محدودیتها برای اماکن عمومی زودتر شروع شود» و حتی خواهان رسیدگی از سوی قوهی قضائیه شده بود. در چند روز گذشته هم اگرچه حرمهای قم و مشهد تعطیل شدند اما وقتی امام جمعه قم، آقای سعیدی، گفت که این کار به استناد فتوای سهتن از مراجع انجام شده، از سوی دفاتر مراجع بلافاصله تکذیب شد. همین آقای سعیدی وقتی از تجمع در حرم دفاع کرد و آنرا «دارالشفاء» خواند، مراجع سکوت کردند. اگر کسی مدعی شود مراجع تقلید، ساختار مذهبی و یا اتوریتهی دین در سرعت گسترش این بیماری مرگبار و ستاندن جان مردمان نقش داشته و یا مقصر بوده، چه پاسخی میتوان به او داد؟
همانگونه که در انتهای پاسخ به پرسش قبل اشاره کردم، اطلاعات من در این مورد کافی نیست و محدود به اطلاعات منتشرشده در رسانههای عمومی است. در پاسخ به پرسش قبل، آنچه شرط بلاغ بود عرض شد. وکیل مدافع مراجع تقلید نیستم. می توانید این پرسش را با نمایندگان آنها در میان بگذارید. هر کسی در هر مقام دینی یا سیاسی اگر مانع قرنطینهشدن اماکن عمومی مذهبی شده باشد بدون هیچ استثنایی از جمله مقام رهبری یا مراجع تقلید یا غیر ایشان قابل پیگرد قانونی در محکمه صالحه است. قم، مشهد و حرم اما رضا و امامزادگان در سراسر کشور باید در ابتدای اعلام رسمی ورود ویروس کرونا قرنطینه میشدند. من به شکل شفاف و صریح نظر دینی و فقهی خود را در این یادداشت اعلام کرده ام: خرافه زدایی و عبرتهای ویروس کرونا (۱۲ اسفند ۱۳۹۸). اما کو گوش شنوا؟!
آقای دکتر! این روزها خبرهایی که از مراجع تقلید در خصوص مواجهه مردم با این بیماری میشنویم هیچ شباهتی به دستورات فقهی و دینی رایج ندارد. مثلا: آقای شبیری زنجانی، رعایت ضوابط پزشکی را بر همگان لازم دانست. مکارم شیرازی، مردم را به رعایت بهداشت و پیروی از دستورات بهداشتی دعوت کرد. جعفر سبحانی قول پزشکان را حجت دانسته و مردم را دعوت به رعایت توصیه های پزشکان کرد. صانعی پذیرش توصیه های پزشکی را بر همگان لازم عقلی و شرعی دانست و... یعنی مراجع تقلید و روحانیان، زبان پزشکان و پرستاران را برگرفتهاند و بهجای آنکه مردم را به معنویات و توسل به امامان فرا بخوانند از ضرورت رعایت مسائل بهداشت و پزشکی میگویند. مخصوصا توسل که در الهیات شیعی جایگاه قابل اعتنایی دارد. از طرفی دیگر الان حرمها و ضریح ها را میروند با الکل ضدعفونی میکنند. آیا ویروس کرونا، دارد سکولاریزم شیعی را تسریع میکند؟ اصولا خدمتی خواهد کرد به سکولاریزم؟
آنچه از مراجع تقلید معاصر نقل کردهاید عین دستورات دینی و فقهی از صدر اسلام تا کنون است و فقهای مذکور هیچ حرف تازهای نزدهاند. رسول خدا (ص) در زمان بیماری به طبیب مراجعه میکرد و امیر مؤمنان بر همین منوال. در آن زمان غالب اطبا هم غیرمسلمان بودند. مراجع و فقها هم وقتی بیمار میشوند مثل بقیه مردم به پزشک مراجعه میکنند. دلیل آن هم در فقه شیعه بسیار واضح است: «قاعده حجیت قول اهل خبره» یا نظر متخصصان هر رشته است. این یک قاعده عرفی و عقلایی است که در همه زمانها و جوامع به خبره و متخصص هر رشته ای رجوع میشود بدون اینکه نهی و نظر متفاوتی از شارع رسیده باشد.
در فقه اسلامی حفظ جان واجب است و اضرار به خود و دیگران حرام. علم طب از مقدمات لازم حفظ جان - که از اوجب واجبات است - میباشد. در روزه واجب ماه رمضان، اگر پزشک روزه را به حال بیمار مضر بداند مکلف موظف است مطابق نظر پزشک روزه نگیرد. در زمان حج اگر در مکه و مدینه یا در راه سفر بیماری (خصوصا بیماری واگیر) رایج باشد فتوای اجماعی فقهاست که حج واجب در چنین شرایطی ساقط است. احکامی که برشمردم مورد اتفاق فقهای شیعه است. به عنوان نمونه نظر سید ابوالقاسم خویی (۱۲۷۸-۱۳۷۱) استاد بسیاری از فقهای معاصر را عینا نقل می کنم: «اگر پزشک حاذق موثق تشخیص داد که روزه ضرر دارد تبعیت از او [شرعا] واجب است، به دلیل سیره عقلا بر رجوع به اهل خبره در هر رشته ای.» (مستند العروه الوثقی، کتاب الصوم)
بنابراین اعتبار خبره از حیث خبرویت و تخصص اوست به دلیل ارتکاز عقلایی رجوع به متخصص هر رشته. این از امور مستحدثه و اختراعات روزهای اخیر نیست. قوّت آن هم در حدی است که نیازی به امضای شارع هم ندارد، روشی عقلایی است در طول تاریخ و خصوصا در زمان پیامبر و ائمه که هیچ نهیای از جانب آنها نرسیده است و با اطمینان میتوان گفت که این روش مقبول پیامبر و ائمه بوده است. آیاتی از قبیل «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» (۱۶:۴۳ و ۲۱:۷، اگر نمیدانید از آگاهان بپرسید) نیز مؤید همین سیره عقلایی است. محقق خویی دلیل حجیت قول مجتهد برای مقلدانش را نیز همین قاعده دانسته است. (التنقیح فی شرح العروه الوثقی، کتاب التقلید) بر این مبنا اعتبار تشخیص پزشکان در حوزه تخصصیشان به شکل کامل در فقه شیعه به رسمیت شناخته شده است.
به بیان دیگر، احکام فقهی بر دو دسته است: احکام مولوی و احکام ارشادی. احکام مولوی احکامی است که شارع (خدا یا رسول) صادر کرده است و اعتبار قول به دستور شارع است. احکام ارشادی ناظر به حکم عقل است. یعنی صدور این احکام در تایید و پشتیبانی حکم عقل است. تمام آرائی را که از مراجع معاصر نقل کرده اید «احکام ارشادی» است. در فقه بسیاری از احکام باب معاملات ارشادی هستند. اتفاقا باید از مراجع تقلید و فقهایی که چنین احکام مترقی صادر کردهاند تقدیر کرد. فقاهت در مواجهه با مباحث پزشکی موظف به تشویق مردم به رعایت دستورالعملهای پزشکی و بهداشتی است. این تشویق هرگز جای بخش دیگر وظیفه عالمان دین، یعنی تشویق به دعا و توکل به خداوند و صبر در مقام بلا را نمیگیرد.
سیمایی که از فقه شیعه در پرسش ترسیم شده ناشی از بی اطلاعی مفرط است. دعوت به دعا و معنویات از نظر هیچ فقیهی هرگز جای معالجه پزشک را نمیگیرد. توسل حاشیه ای بر متن توکل است نه بیشتر. تلقی مطرح شده از توسل می تواند با باورهای شیعه غالی سازگار باشد اما نمیتوان آن را خصیصه الهیات شیعه به قول مطلق معرفی کرد. درباره توسل جای دیگر بحث کردهام، تکرار نمیکنم: تاملاتی درباره توسل (۲۴ شهریور ۱۳۹۵). حتی شیعیانی که به توسل هم اعتقاد دارند اینگونه نیست که به جای مراجعه به پزشک بنشینند و دعای توسل بخوانند! این گزارشی خلاف واقع و غیرمنصفانه حتی از این دسته از شیعیان است. در سراسر فقه شیعه از ابتدا تا کنون - اعم از اصولیون و حتی اخباریون - احدی فتوا نداده که شیعیان در زمان بیماری «به جای مراجعه به طبیب» باید صرفا به پیامبر یا ائمه متوسل شوند. در طرح سوال، فقه با حرفه دعاخوانی اشتباه گرفته شده است!
اما ضدعفونی کردن مسجدالحرام، مسجد النبی، حرم ائمه، ضریح امامزادهها با الکل و دیگر پاککنندهها امری بیسابقه نیست. واضح است که به دلیل شیوع بیماری واگیر شدت بیشتری یافته باشد. دینی که پیامبرش نظافت را جزئی از ایمان اعلام کرده، رعایت امور بهداشتی امر عجیب یا تازه ای نیست. اگر منظورتان نجاست الکل است، باید دانست در فقه شیعه اولا الکل صنعتی نجس نیست، ثانیا به نظر برخی فقهای شیعه مطلق الکل نجس نیست هرچند نوشیدنش حرامِ مؤکّد است. نظر فقهی من هم همین است؛ لذا ضدعفونی کردن اماکن دینی و مذهبی با الکل چه مشکل شرعی دارد؟ مطلقا هیچ!
استنتاج سکولاریسم شیعی در پرسش بر مقدماتی مبتنی بود که ناتمامی و نادرستی تک تک آنها با دلیل و مدرک اثبات شد. لذا چنین نتیجهای از این وقایع به دست نمیآید. واضح است که مراد از سکولاریسم در پرسش سکولاریسم ذهنی یا فلسفی یا خداناباوری یا الحاد است. از منظر دیگر ویروس کرونا تلقیهای خرافی از هر دین و مذهبی را برباد میدهد چه تشیع خرافی، چه تسنن خرافی، چه مسیحیت و یهودیت خرافی و غیر آن. موازی خرافاتی که شیعیان غالی به آن معتقدند در میان مسیحیان انجیلی، یهودیان ارتدوکس و هندوهای سنتی در همین دوران کرونایی عینا قابل مشاهده است. چند سال قبل دکتر علی جمعه مفتی عام کشور مصر (از ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۳) در کتاب «الفتاوی العصریه الیومیه» و مجالس متعدد به طهارت پیشاب رسول خدا و ثبوت جواز نوشیدن آن توسط صحابه به قصد تبرک فتوا داد و مستندات روایی خود را نیز ارائه کرد. هاشم بطحایی نماینده خبرگان هم میپنداشت با تربت حسینی بیماری کرونایش شفا پیدا میکند. خرافات اختصاصی به مذهب و دین خاصی ندارد. بیشک وقایعی امثال کرونا چنین خرافاتی را برباد میدهد، و چه بهتر! در یادداشت کرونا و دینی که افیون توده هاست (۲۸ اسفند ۱۳۹۸) این نکته را شکافتهام. اما برباد رفتن چنین تلقیهای خرافی چه ربطی به «سکولاریسم شیعی» دارد؟! هیچ. مگر توهم شود که همه شیعیان مثل هاشم بطحایی می اندیشند و همه اهل سنت مثل علی جمعه - که فارغ از این فتوا فقیهی روشن بوده -، و هر دو توهم خلاف واقع و غیرمنصفانه است.
شما در پاسخ به سوال دوم میفرمایید در خصوص مواضع مراجع تقلید و سکوت آنها در خصوص دارالشفا خواندن حرم و تکذیبیهی معنادار آنها در قبال تعطیلی حرم، باید به خودشان مراجعه کرد و از آنان پرسید. اما در پاسخ سوال سوم، بهنظر میرسد در حال دفاع از مواضع فقهی آنان یا دست کم برخورد فقه با این ماجرا هستید، مخصوصا آنجا که میگویید «دعوت به دعا و معنویات از نظر هیچ فقیهی هرگز جای معالجه پزشک را نمی گیرد. توسل حاشیه ای بر متن توکل است نه بیشتر» . لذا من میخواهم سوال دوم و سوم را به شکلی دیگر هم بپرسم. اگر بناست فقها در مسائل پزشکی همان نظر پزشکان را داشته باشند، دیگر این تداخل چه ضرورتی دارد؟ البته اگر نوعی موازیکاری در این میان مشاهده نمیشود و صرفا توصیههایی بود که مثلا سیاستمداران هم برای مراجعه به پزشک و متخصص میکنند، اشکالی نداشت. اما وقتی در مقابل سخنان سعیدی چنان واکنشهایی نشان داده میشود، فراتر از موازیکاری حتی نوعی رقابت و انحراف از مراجعه به متخصص و پزشک هم اتفاق میافتد. موضوع از آنجا با اهمیتتر میشود ( و حتی پای سرعت یافتن سکولاریزم را به میان میکشاند و کنارهگیری دین/فقه به نفع علم) که فقها در موضوعات دیگری هم از جمله موضوع اقتصاد و سیاست و مسائلی چون ربا و خمس و زکات هم چنین تداخل و بلکه رقابتی با متخصصان امور دارند.
الف. من در حد اطلاعاتم سخن میگویم. آنچه که نوشتهاید حقیقتا بر من اثبات نشده و از آن بیخبرم. در پرسش دوم نام «روحانی و عالمی» که متهم است ذکر نشده، من هم متاسفانه علم غیب ندارم. آیا احتمال نمیدهید مرجع ضمیر محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین باشد که قدرتش به پشتوانه حکومت بیش از مراجع است؟! اما در پرسش سوم قول چهار مرجع تقلید با ذکر نامشان نقل شده است. بنابراین آنچه در پاسخ این دو پرسش آمده ناظر به هم نیست و تعارض مطرح در پرسش در پاسخهای من واقع نشده است. من از ابتدای این اظهارنظرهای خلاف شرع و قانون تولیت حضرت معصومه به او و مراجع تقلیدی - که در قبال این اظهارنظرهای نسنجیده سکوت کردند - با صراحت و شفافیت اعتراض کردهام. به دلیل عدم توجه به آن در پرسش، عین عبارتی که سه هفته قبل منتشر کردهام اینجا می آورم:
«کسانی که بر باز بودن این اماکن [مذهبی] پافشاری می کنند جاهلانی بیشتر نیستند. باعث تاسف است که وزیر بهداشت تسلیم زورگویی چنین جاهلانی شده است. دغدغه روحانیون سنتی یا حکومتی در بازنگاه داشتن درِ امامزادهها دغدغه دینی نیست، دغدغه کسب است! در حقیقت منابر سنتی و حکومت دینی با چنین خرافاتی ارتزاق کرده اند و اکنون اگر درِ حرم را ببندند دروغ بودن منابرشان برملا می شود. ویروس کرونا خرافه دارالشفا بودن حضرت معصومه و دیگر امامزاده ها را برملا کرد.... تعلل جمهوری اسلامی در بستن اماکن مذهبی و مشخصا امام زاده ها و تاخیر در تعطیل کردن موقت نمازهای جمعه در شرایط خطیر شیوع بیماری در قم و دیگر شهرها غیرقابل اغماض است. مراجع تقلید که به شفافیت و وضوح نه از جواز بلکه از وجوب تعطیل همه تجمعات مذهبی در اجرای فرامین مسئولان بهداشتی دفاع نکرده اند شرعا مسئولند. قبل از همه این وظیفه رهبر جمهوری اسلامی بوده که این اماکن و تجمعات را تا عادی شدن شرایط تعطیل کند. اما نمایندگان وی در نهادهای دینی (از قبیل حرم حضرت معصومه) و نهادهای تبلیغاتی، امنیتی و نظامی عضو ستاد ملی مبارزه با شیوع کرونا مهمترین مانع اجرای نظر مسئولان پزشکی و بهداشتی کشور در تعطیل این اماکن و تجمعات بوده اند. مقاومت در بازنگاه داشتن این اماکن دینداری نیست، جهالت و نفهمی مسلّم است.» (خرافه زدائی و عبرتهای ویروس کرونا، ۱۲ اسفند ۱۳۹۸)
به صراحت عرض میکنم از قول حق هر کس - بدون اینکه قائلش که باشد - دفاع می کنم و چون آراء منقول از مراجع تقلید به نظرم حق بوده از این اقوال دفاع کرده ام و حاضرم تاوان آن را نیز بپردازم! در سرتاسر دنیا حکومتها از عالمان دینی که نفوذ کلامی در میان متدینان دارند دعوت میکنند تا در بحرانهایی از این قبیل پیروانشان را به رعایت بهداشت دعوت کنند. به راحتی میتوان پیام رهبران یهودی و مسیحی را با همین مضامین مشاهده کرد. راستی آیا فقیهان و مفتیان اهل سنت - چه در ایران چه در کشورهای دیگر - جز این میکنند؟! بار دیگر تکرار میکنم این احکام ارشادی است و در مقام تشویق متدینان به رعایت موازین بهداشتی از منظر دینی است. این رای فقهی امری قابل دفاع و پسندیده است. هرکه نمیپسندد اقامه دلیل کند. فقه در قلمرو خود مثل هر علم دیگری قابل احترام و مفید است. رای یادشده «در دفاع از بهداشت عمومی و عمل به نظر کارشناسان پزشکی» مطلقا خروج از قلمرو فقه نیست.
اظهار نظر در أمور پزشکی دو گونه است: یکی دستورالعملها و تجویزهای پزشکی، دیگری توصیه به پیروی نظر پزشکان و رعایت موازین بهداشتی مورد نظر پزشکان. گونه اول منحصرا در اختیار جامعه پزشکی است و دخالت هر فرد غیرمتخصصی در آن - از جمله فقیهان - قابل پیگرد قانونی است. گونه دوم اختصاصی به جامعه پزشکی ندارد، و در زمره حقوق عمومی است، شبیه امر به معروف و نهی از منکر. سیاستمداران و متصدیان أمور حکومتی از یک سو و فقیهان و عالمان مذهبی از سوی دیگر نه تنها مجازند بلکه «موظفند» در پشتیبانی از جامعه پزشکی مردم را به رعایت موازین بهداشتی و پیروی از فرامین پزشکان دعوت کنند. متصدیان حکومت از طریق تصویب و اجرای قوانین و مقررات، و عالمان دینی از طریق توصیههای اخلاقی و شرعی چنین میکنند. جامعه پزشکی در سراسر عالم نه تنها از این قبیل اقدامات عالمان دینی استقبال میکند بلکه موکدا از آنها درخواست هم میکند.
در ایران از طرف روحانیون به هر دو گونه فوق اظهار نظر شده است. اظهار نظرهای عباس تبریزیان از گونه اول است یعنی دخالت غیرمتخصص در أمور پزشکی و کاملا مردود است. اظهارنظرهایی که در پرسش قبل نقل کردید از گونه دوم و قابل دفاع است و هرگز به معنای دخالت در أمور پزشکی نیست. بنابراین جایی برای پرسش شما باقی نمی ماند. اظهارات محمد سعیدی امام جمعه قم و تولیت حرم حضرت معصومه - که حرم را دارالشفا خوانده بود و مخالف بسته شدن درِ حرم بود - از گونه اول است نه دوم.
ب. اما در پاسخ به قسمت اخیر پرسشتان بین احکام ارشادیِ لزوم تبعیت از دستورات پزشکی و رعایت موازین بهداشتی و مواردی که اشاره کردهاید، تفاوت است. اقتصاد و سیاست وظیفه فقیهان نیست. البته در نظریه ولایت فقیه آقای خمینی همه این أمور تحت ولایت مطلقه فقیه است. اما نظریه یادشده در فقه شیعه نظریه «اقلیت مطلق» است. اکثریت فقهای شیعه به این تفکیک مبارک قائل هستند. به یکی از اینها به اختصار اشاره می کنم، محمد حسین غروی اصفهانی معروف به کمپانی (۱۲۹۶-۱۳۶۴ق) فقیه، حکیم و از استوانه های أصول فقه شیعه یک قرن قبل نوشته است: «فقیه به واسطه فقیه بودنش در استنباط، اهل نظر محسوب مى شود نه در امور متعلق به تنظیم امور شهرها، حفظ مرزها، اداره امور جهادى و دفاعى و امثال آن. پس معنى ندارد، اینگونه امور [امور سیاسى ] را به فقیه به واسطه فقیه بودنش موکول کنیم.» (حاشیه کتاب المکاسب) دو شاگرد تراز اول وی سید ابوالقاسم خوئی (در التنقیح فی شرح العروه الوثقی، کتاب الاجتهاد والتقلید) و سید محمد حسین طباطبایی (المیزان، در تفسیر آیات سوره نساء) دقیقا به راه استادشان رفته اند. من بیش از دو دهه قبل این آراء را در کتاب حکومت ولایی نقل و تحلیل کرده ام. (استدلال بدیع غروی اصفهانی بر عدم ولایت سیاسی فقها، ۲۲ آذر ۱۳۹۶)
اما سه مثالی که زده اید یعنی ربا، خمس و زکات، اما خمس و زکات مالیاتهای دینی هستند و با مالیات عرفی فرق میکنند. شورای منتخب متدینان هر مسجد و منطقه بر گرداوری و هزینه کردن انها در أمور پیشبینی شده شرعی نظارت می کند. دولتها مجاز به دخالت در آن نیستند. (البته تئوکراس هایی از قبیل نظام ولایت مطلقه فقیه در هر کاری دخالت میکنند) در کشورهای دموکراتیک سکولار مانند آمریکا پیروان هر یک از ادیان مالیاتهای دینی خود را به مرکز دینیشان پرداخت میکنند نه دولت. برای تشویق أمور خیریه اگر قبض رسمی پرداخت به کلیسا به دولت ارائه شود از مالیات شهروند کسر میشود.
اما ربا در ادیان ابراهیمی حرام و ممنوع است البته با اختلاف در حدود و ثغور آن. فقیهان و عالمان هر دین فتوای خود را در مورد معاملات ربوی به متدینان اعلام می کنند. اگر عالمان دین بتوانند نظر خود را از طریق عقلانیت عمومی (public reasoning) تبیین و اکثر شهروندان را قانع کنند با تصویب مجلس قانونگذاری به «قانون عرفی» تبدیل می شود. اگر هم موفق نشدند قانون عرفی کشور به راه خود می رود، حکم شرعی هم به راه خود. در اغلب کشورهای مسلمان که با حکومت دینی اداره نمی شوند (یعنی بیش از پنجاه کشور) دقیقا به همین روش عمل میشود. اکثریت قاطع این کشورها هم اهل سنت هستند. در چهار کشوری که به اصطلاح حکومت اسلامی دارند و احکام شرع قانون حکومتی محسوب میشود - یعنی پادشاهی عربستان سعودی، و سه به اصطلاح جمهوری اسلامی یعنی پاکستان، موریتانی و ایران - در این کشورها نیاز به تحقیق میدانی موردی است. اجمالا وضعیت ایران مشخص است و اتفاقا اکثر مراجع هم از آن ناراضی! یکی از بهترین مباحثی که درباره ربا در دوران مدرن نوشته شده مقالات فضل الرحمن (۱۹۱۹-۱۹۸۸) متفکر اهل سنت و استاد فقید دانشکاه شیکاگو است. مسئله بسیار پیچیدهتر از آن است که در پرسش مطرح شده است.
آنچه در این چهار پرسش توهم شده است با یک چوب راندن همه فقهاست، نوعی عکسالعمل تفریطی نسبت به درازدستی افراطی روحانیون حکومتی در چهار دهه اخیر. حساب «بنیادگرایان حکومتی» از «سنتگرایان حوزوی» و «نواندیشان دانشگاهی» جداست. در این پرسشها دو گروه نخست یکی فرض شده و مواضع گروه اول بر دیگران تعمیم داده شده است. این تعمیمْ بی پایه و خطرناک است. سنتگرایان هم أصناف مختلف دارند، آنچنان که نواندیشان مسلمان هم همگی در مسائل اساسی مثل هم فکر نمی کنند. این تنوعها و تکثرها را باید شناخت و احترام کرد. قرار نیست با تسطیح فکری مدینه فاضله ساخت. نفرت و عشق هر دو راهزن شناختِ واقع بینانه است.
برخلاف بدبینی و حساسیت افراطی به فقاهتْ من به این معرفت انسانی نگاهی منصفانه و عادلانه همچون دیگر معارف انسانی دارم. خوف آن دارم که این برخوردهای عکسالعملی افراطی به «سکولاریسم ستیزهگر» منجر شود از نوع لائیسیته فرانسوی.
انتظار از فقه چهار حوزه بیشتر نیست: مناسک (نماز، روزه، حج و زکات)، شبه مناسک (احکام دینی خوردنی ها، آشامیدنی ها و روابط جنسی)، سرخط برخی معاملات (از قبیل حرمت ربا) و ضمانت مسائل اخلاقی (از قبیل حرمت دروغگویی و وجوب امانتداری). این مباحث را اینجاها توضیح داده ام: انتظار از دین و نواندیشی دینی (۲ مرداد ۱۳۹۶) و نسبت فقه و حقوق (۱۵ مهر ۱۳۹۷). نکاتی را که اشاره کردم برای کسانی قابل قبول است که همچنان به موازین کتاب و سنت معتبر پابند هستند، اما کسانی که در عمل از متون اصلی اسلامی گذشتهاند و از دین (نه فقط تشیع و اسلام) تنها باور به خدا برایشان مانده، آن هم خارج از چارچوب ادیان ابراهیمی (deist)؛ یا از آن هم گذشته، به معنویتی اعم قائلند (spiritualist)؛ یا بالاتر از آن، در نظر و عمل «سکولار ذهنی یا فلسفی» شده اند، واضح است که نیازی به چنین مباحثی ندارند و آنها را اتلاف وقت میدانند. در میان چنین افرادی البته سکولاریسم مطرح در سؤال موضوعیت دارد. قرار نیست همه مثل هم فکر کنند.
ویروس کرونا چالش معرفتی عمیقتر و شاید اصیلتری را هم در ایران دامن زده است. صحنههای دردناکی این روزها در سراسر کشور اتفاق میافتد. مردم حتی امکان وداع با جنازههای عزیزانشان و برگزاری مراسم ختم را نمییابند و بیپناهتر از همیشه میپرسند میان این همه بلا و شر، خدا کجاست؟ پرسش رادیکالتر این است: چه دلیلی وجود دارد که این«غیبت یا بیمسئولیتی خدا» را «رحمت و حکمت» او بدانیم؟
از درگذشت هر انسانی به دلیل بیماری کرونا متاسفم و خصوصا به هموطنان مصیبت دیده تسلیت عرض کرده برایشان رحمت خداوند و برای بازماندگان صبر مسئلت دارم. در زمان وقوع هر حادثه تلخ و غمانگیزی چنین پرسشهایی مطرح میشود یا امکان مطرح شدن دارد. پاسخ سادهاندیشانه میتواند این باشد که مسبب همه این شرور و بلایا خود خداست که با غیبت و بیمسئولیتی دیگر جایی برای باور به رحمت و حکمت خدا هم نیست. اگر خدا از فجایع این ویروس و طریق جلوگیری از آن بی اطلاع است، دیگر علم مطلقهاش بیمعنی است. مگر خدا نمیتوانست جلوی این ویروس منحوس را بگیرد؟ اگر نمیتوانست که دیگر قدرت مطلقه ندارد، و اگر میتوانسته و اقدامی، نکرده حکمت و رحمتش زیر سوال است. این همان «برهان شر» مشهور است که البته نتیجه آن به نفی صفات جلال و جمال خداوند منحصر نمیماند، و اصل وجود خدا را نفی میکند. [یعنی] خدایی که علم و قدرت و حکمت و رحمت مقابله با بلایای طبیعی و انسانی ندارد اصلا نیست، خلاص!
آتشفشان، زلزله، سیل، توفان، قحطی و بیماریهای واگیر بسیاری از انسانهای مظلوم و بیگناه را کشته و میکشد. در جنگها، و اقداماتی از قبیل تجاوز، شکنجه، زندان، حصر و دیگر اقدامات جنایتکارانه انسانی، افراد بیگناهی رنج دیده، قربانی شده و مبتلا به صدمات بدنی و روحی جبرانناپذیر و حتی مرگ شده و میشوند. در اقدامات غیرعمدی انسانی افراد بیگناهی رنج دیده، لطمات روحی و جسمی جبران ناپذیری دیده و حتی جان خود را از دست دادهاند. در همین دوران ما در جریان نسلکشی چند صد هزار مسلمان روهینگیایی در میانمار توسط دولت بودایی متعصب، بمباران منجر به کشتار هزاران یمنی بیگناه از جمله کودکان معصوم توسط عربستان سعودی و همپیمانانش، گرسنگی مفرط در چندین کشور افریقایی، آوارگی چند میلیون شهروندان سوریه تحت دیکتاتوری بشار اسد، هولوکاست (فاجعه کشتار یهودیان توسط هیتلر)، آوارگی و رنج مداوم اهالی فلسطین توسط دولت غاصب اسرائیل خصوصا فشاری که بر اهالی مظلوم غزه میآید، کشتهشدن جمعی از هموطنان بیگناه در سیل فروردین سال گذشته، کشتار زندانیان بیگناه در زندانهای ایران در دهه شصت خصوصا تابستان ۱۳۶۷، سرکوب تظاهرات معترضان ایرانی و به خاک و خون کشیدن آن توسط ماموران جمهوری اسلامی در آبان ۹۸ که تا کنون حتی جرأت اعلام رسمی آمارهای آن را پیدا نکردهاند، کشته شدن ۱۷۶ انسان بیگناه در هواپیمای اوکراینی چند دقیقه بعد از پرواز در تهران، و بالاخره کشته شده بیش از دو هزار و پانصد نفر در ایران مطابق آمار رسمی (و بیش از پانزده هزار نفر تا اول فروردین مطابق پژوهش نوید غفارزادگان و هژیر رحمانداد) و بیش از بیست و هفت هزار نفر انسان بیگناه در دنیا به واسطه ویروس کرونا تا کنون، فهرستی از جنایات شرور طبیعی یا انسانی است.
کسی که تلفات این شرور اعم از طبیعی و انسانی را به خدا نسبت میدهد، انتظارات خاصی از خدا دارد به شرح زیر:
الف. آفرینش دنیا بدون برخی پدیدههای طبیعی (آتشفشان، زلزله، سیل، توفان، قحطی و بیماریهای واگیر) امری ممکن و مطلوب است.
ب. بر فرض ناگزیری از پدیدههای طبیعی پیشگفته، بر خدا لازم بوده برای پیشگیری از حداقل تلفات این پدیدهها اقدام میکرد.
ج. در شرور انسانی، بر خدا لازم بوده از رنج آلام، تجاوز، شکنجه، زندان، حصر و قتل انسانهای بیگناه جلوگیری کند.
در دنیای خالی از شرور طبیعی و انسانی هیچکس با شرور طبیعی نمیمیرد یا مجروح نمیشود و به اموال و داراییهایش آسیب وارد نمیشود. در چنین دنیایی از جنگ و انواع خشونتها و محدودیتهایی که ستمگران برای مردم بیگناه ایجاد میکنند، خبری نیست؛ نه کسی به زندان و حصر میافتد، نه شکنجه میشود یا مورد تجاوز قرار میگیرد، نه در جنگ یا تصادف کشته و مجروح میشود، نه از گرسنگی و قحطی و تحریم میمیرد یا رنج میکشد. تنها در چنین دنیای خالی از شروری میتوان به رحمت، حکمت، علم و قدرت خداوند ایمان داشت. حال آن که دنیای فعلی آکنده از انواع شرور نهتنها «بهترین دنیای ممکن» نیست، بلکه با وجود چنین شروری بههیچوجه نمیتوان دم از چهار صفت پیش گفته خدا زد. پس باید گفت یا خدا در دنیای شر زده غایب است یا ناتوان از مقابله با شرور است.
این تصویر خیالی از دنیای بدون شرور البته جذاب است، اما متاسفانه امری غیرممکن و نامطلوب است. غیرممکن است زیرا آنچه شرور طبیعی نامیده می شوند لازمه لاینفک دنیای مادی هستند. تمامی این امور علل طبیعی دارند. در دوران جهالتِ آدمی از اسباب و علل طبیعی، این پدیدهها به خشم خداوند و نتیجه گناهان و معاصی مردم آن مناطق نسبت داده میشد. اکنون با اطلاع نسبی از عوامل علمی آن پدیدهها در مواردی این پدیدهها را قبل از وقوع پیشبینی میشود (توفان و سیل)، و در برخی موارد با مقاوم کردن خانهها (زلزله)، ساختن مسیل (توفان)، ساخت واکسن (در مورد بسیاری بیماریهای خطرناک که در گذشته عامل کشتار جمعی بود) و نیز رعایت موازین بهداشتی و پیشگیری (در مورد دیگر بیماریها) از میزان تلفات این پدیدهها به شدت کاسته شده است.
این پدیدهها که لازمه لاینفک نظم طبیعی جهان است، باعث شده که بشر عقل خداداد خود را بهکار بیندازد و با پیشرفت دانش خود راههای کارشناسنانه پیشگیری و کاهش تلفات را پیدا کند. ژاپن که کشوری زلزلهخیز است، امروز در مقابل زلزلههای حتی هشت ریشتری تلفات نمیدهد. در همین قضیه کرونا کره جنوبی توانست با اتخاذ تصمیمهای سنجیده و کارشناسانه تلفات بیماری را به خوبی مهار کند. در ایران بالاخره قرار شده از نهم فروردین با حداقل شش هفته تاخیر قرنطینه شهری (منع رفت و آمد بین شهرها) اعمال شود، خسته نباشند! برای کتمان آلودگی به کرونا، تاخیر در اعلام عمومی، و تاخیر شش هفتهای در قرنطینه نیم بند چه کسی مقصر است؟ خدا؟ اسلام؟ الهیات شیعه؟ یا بیشعوری و ندانمکاری نهادینه مسئولان جمهوری اسلامی؟!
اما حذف شرور انسانی از طریق دخالت خداوند در حذف ستمگران یا بی اثر کردن ظلمشان در دفاع از مظلومین غیرممکن، غیرمفید و نامطلوب است. دنیایی که در آن ارتکاب شر انسانی ممکن نباشد، منافی اختیار آدمی است. کرامت انسان در آزادی اراده او، اختیار آگاهانه و مختارانه خیر است. با توهم ورود خداوند به ضرر این فاعلهای انسانی شر از جوامع رخت برمی بندد اما با نبود شر خیر بی معنی و بی قیمت می شود. جامعه انسانی با مواجهه با خیر و شری که آزادانه توسط انسانها اختیار شدهاند معنی دارد. در بسیاری از مجادلات و نزاعها آنچه را خیر می پنداشتیم، بعدا کشف میشود که اشتباه بوده است. گاه هر دو طرف بر خطا هستند. راستی خداوند اقدامات کدام طرف دعوا را بی اثر کند؟ اگر گفته شود طرفی که واقعا بر حق است، در این صورت جوامع انسانی چیزی از قبیل داستان خضر و موسی (سوره ۱۸، آیات ۶۰-۸۲) می شود که قابل تعمیم نیست. زندگی در چنین شرایط غیرطبیعی چقدر مفید است؟ در چنین جامعه شرزدایی شده توسط خداوند درستکار و ستمگر از هم قابل تفکیک نیست، چرا که بدکاران توان اعمال نیت سوء خود را ندارند.
جهان مادی یا دنیا آکنده از شرور طبیعی و انسانی است. عالم مجردات و آخرت خیر محض هستند و در آنها شر راه ندارد. ما همگی جهان بی شرور را تجربه خواهیم کرد. اما کوشش برای به دنیا آوردن چنین عالمی از قبیل بهشتی است که قرار بود زمامداران جمهوری اسلامی برای ایرانیان بسازند و جهنم از آب درآمد. دنیا با پدیدههای طبیعی و شرور انسانیاش دنیاست. خداوند و پیامبرانش به ما آموختهاند دنیا دار ابتلاست و آخرت سرای دیدن نتیجه عمل. در مواجهه با شرور دنیوی خداوند عقل داده است تا با تدبیر و راهکارهای علمی رنج و آسیب و تلفات را به حداقل برسانیم، و اگر نتوانیم از پس شر برآئیم صبر پیشه کنیم. شرور طبیعی و انسانی وسایل ابتلا و آزمایش هستند.
با توهم شرزدایی از طبیعت و جامعه انسانی هندسه معرفتی ادیان ابراهیمی خصوصا اسلام بر هم میخورد. نسبت دنیا و آخرت و جهان مادی و مجردات برهم میخورد. تعالیم معتبر دینی توکل و صبر و رجا بیمعنی میشود. از آن بیشتر عرفان اسلامی که تعبیر ذوقی و باطنگرایانه اسلام است، شکوهمندانهترین مواجههها را با مقوله شر و مقاماتی از قبیل رضا، صبر، توکل و رجا دارد. کوشش حکیمان مسلمان در تبیین عقلانی پدیده شر قابل توجه است. با این ادبیات غنی دینی، مذهبی، فلسفی و عرفانی شر اعم از طبیعی و انسانی در هاضمه تفکر اسلامی به راحتی قابل هضم بوده و هست.
اینکه دانشمند محترم دکتر عبدالکریم سروش گفته الهیات یا فلسفه اسلامی در مسئله شرور قوی برخورده نکرده است و الهیات یهودی و مسیحی این امر را جدی گرفته است، چه خوب است اگر ایشان در مقالهای، رسالهای یا کتابی به شکل مستند و مبرهن مشخص کنند درباره مقدمات سهگانهای که در ابتدای این پاسخ در تبیین انتساب شر به خداوند صورت بندی شد چگونه میاندیشد؟ مشخصا چه نقدهایی بر دعاوی امثال ملاصدرا (در جلد هفتم اسفار) یا سید محمد حسین طباطبایی (در نهایه الحکمه) درباره شرور دارد؟ و متالهان یهودی و مسیحی کدام راه حل منصوری بر برهان شر (البته غیر از تسلیم مطلق شدن!) ارائه کردهاند که ایشان مشوق اخذ و اقتباس آن هستند. بیشک تضارب عالمانه آراء و بحث تطبیقیِ مستند باعث ارتقای سطح حکمت، عرفان و الهیات اسلامی در این مسئله خواهد بود.
تفکر فلسفی، عرفانی، دینی و مذهبی ما از ویروس کرونا و امثال آن نه تنها آسیبی نمیبیند، بلکه قویتر پیش خواهد رفت. آنچه آسیب میبیند و باید ببیند، خرافات دینی و مذهبی است. شیوع کرونا از قم بسیاری از خرافات تشیعِ غالیانه را نقش برآب کرد. همچنانکه فاجعه هولوکاست بی پایه بودن افسانه قوم برگزیده بودن یهودیان در دوران ما را اثبات کرد. امروز کسی قوم برگزیده خداوند نیست. نه یهودیان، نه مسلمانان (به طور عام و شیعیان به طور خاص)، و نه هیچ کس دیگر.
هیچ شهری از سنتهای الهی مستثنی نیست. آنچه مایه تقرب به خداوند است ایمان و عمل صالح است نه چیز دیگر که آثارش در آخرت بروز میکند. در این دنیا همه دسترنج عمل خود را میخوریم و رهین اعمال خود هستیم. خدا همه جا حاضر و ناظر است. اما «سنت الهی» در طول تاریخ هرگز بر دخالت مستقیم در امور طبیعی و انسانی نبوده است.
از پاسخ شما به سوال پیشین چنین استنباط میشود که جنابعالی به معاد جسمانی اعتقاد ندارید و عالم دیگر را عالم مجردات میدانید. اگر مطابق نظر شما بپذیریم «جهان مادی یا دنیا آکنده از شرور طبیعی و انسانی است. عالم مجردات و آخرت خیر محض هستند و در آنها شر راه ندارد» سوال این است چرا باید خداوند باید عالمی را بیافریند که در آن شر و درد و رنج آدمها وجود داشته باشد و یا از همان آغاز به همان عالم مجردات اکتفا نکند؟ مگر نه اینکه عدم درد و رنج آدمها اصالت دارد؟
الف. استنباط مذکور نادرست است. عالم مجردات امری متفاوت با عالم آخرت است. معطوف و معطوف علیه با واو عطف لزوما مترادفیْن نیستند. در همین دنیا حداقل دو عالم داریم: عالم مادی و عالم مجردات. عالم مادی همین عالم محسوس است. عالم مجردات عالم نامحسوس و مجرد از ماده است. در زبان دینی عالَم به غیب و شهادت تقسیم میشود. مراد از شهادت همین عالم مادی محسوس و ناسوت، و مقصود از غیب عالم ملکوت و جبروت است که بر مجردات نامحسوس تطبیق میشود. خداوند و ملائک یا کروبیان از جمله جبرئیل یا روحالقدس پردهنشین غیب هستند، وحی نیز از انباء غیب است. واضح است که خداوند و ملائک از دنیا غایب نیستند بلکه همین دنیا آکنده از ایشان است. عالَمِ پس از دنیا برزخ یا عالَم قبر است، و بعد از آن عالَم آخرت یا قیامت است. در این دنیا ضمائر ما مخفی هستند، در آخرت دوره آشکاری همه پنهانیهاست.
اما معاد روحانی و جسمانی همانند معراج روحانی و جسمانی مورد بحث متکلمان و فیلسوفان بوده است. حکیمان مسلمان اشکالات معاد جسمانی را برشمرده اند و به دنبال تاویل ظواهر آیات و روایات مرتبط بودهاند. شهابالدین سهروردی معاد جسمانی را با بدن مثالی ممکن شمرد. میرغیاثالدین منصور دشتکی متکلم-فیلسوف بزرگ مکتب عقلی شیراز در قرن دهم نخستین قدم را در زمینه تبیین فلسفی معاد جسمانی برداشت و ملاصدرای شیرازی با تمسک به مبانی ابتکاریش در حکمت متعالیه نخستین برهان فلسفی بر معاد جسمانی را اقامه کرد. دو قرن و نیم بعد آقا علی مدرس طهرانی ضمن پذیرش أصول صدرایی نظر ملاصدرا را ناتمام دانست و رایی تازه بر اثبات فلسفی معاد جسمانی ارائه کرد.
به نظر وی هیچیک از حکمای الهی منکر معاد جسمانی نبودهاند، تنها گروهی مانند ابن سینا از ارائه برهان عقلی بر آن اظهار عجز کردهاند اما همو نیز خاضعانه پذیرش معاد جسمانی را منوط به تصدیق صادق مصدَق (یعنی رسول خدا) کرده است. نخستین حکیمانی که رویکرد آقا علی مدرس در معاد جسمانی را پذیرفتهاند شیخ محمد حسن غروی اصفهانی سابق الذکر صاحب منظومه فلسفی تحفه الحکیم، و میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی هستند. آراء آقا علی درباره معاد جسمانی توسط استاد محترم دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در کتاب مستقلی تشریح شده است. اینجانب برای نخستین بار تصحیح انتقادی رساله آقا علی تحت عنوان «سبیل الرشاد فی اثبات المعاد» همراه با مقدمه تحلیلی در ریشهیابی معاد جسمانی در فلسفه اسلامی را در سال ۱۳۷۵ در قم و سپس در سال ۱۳۷۹ در جلد دوم مجموعه مصنفات حکیم موسس آقا علی مدرس طهرانی در تهران منتشر کردهام. با توجه به سوابق فوق نسبت انکار معاد جسمانی به اینجانب باعث تعجب است.
اینکه شرور طبیعی و انسانی مختص دنیاست و در عوالم مجردات و آخرت (که برای عدم اشتباه تاکید میشود دو عالم متفاوت هستند) شر راه ندارد، تنها نظر من نیست، نظر اتفاقی اهل الهیات شیعه، و حکمت و عرفان اسلامی است. اگر کسی در پذیرش آن مشکل دارد چارهاش مراجعه به سه دانش یادشده و نقد مستدل و مبرهن مبانی دینی، فلسفی و عرفانی آن است.
ب. اما چرا باید خداوند عالمی بیافریند که در آن شر و رنج آدمها وجود داشته باشد؟ چرا نباید از همان آغاز به عالم مجردات اکتفا کند؟ پاسخ اجمالی: زیرا چنین چیزی ممکن نبوده است. عالم مادی عالم تزاحم و تضاد است. شر امری نسبی است. آنچه برای برخی انسانها عامل تلفات یا از بین رفتن منافع و در نتیجه رنج است، لازمه طبیعت است. جهان مادی بدون پدیدهای طبیعی از قبیل آتشفشان، زلزله، سیل، توفان و بیماری (و به اصطلاح شرور طبیعی) دنیایی غیرممکن است. کافی است به زمین شناسان، اقلیم شناسان، هواشناسان، زیست شناسان، جانورشناسان و دیگر متخصصان علوم تجربی مرتبط مراجعه شود.
اما برای حذف شرور انسانی چارهای جز مسلوب الاختیار کردن انسانها در انتخاب شر نیست، یعنی هیچ انسانی نتواند شر اراده و انجام دهد. لازمه آن تبدیل انسان به فرشته است. فرشتهها جز خیر نمیخواهند و نمیکنند. به عبارت دیگر لازمه دنیای بدون شر قلب ماهیت انسان از موجود مختار به موجود مجبور است. چنین موجودی البته رنج و درد ندارد اما شیرینی اختیار و چشیدن ابتلا و صبر و ارتقا به مقامات عالیه کمال انسانی را هم از دست میدهد. به عبارت دیگر لازمه طبیعت انسان مختار آزاد أولا وجود شر اخلاقی، و ثانیا امکان انتخاب آن است. بدون تحقق این دو امر انتخاب خیر ارزش اخلاقی ندارد و به لحاظ دینی هم شایسته پاداش و مجازات نیست. اکتفا به عالم مجردات (از قبیل فرشتگان) که خطا و معصیت نمی کنند معنایش محرومیت عالَم وجود از انسانی است که شایستگی خلافت خداوند و سجده فرشتگان داشته است. اما اختیار و آزادی گلی است که بدون خار رنج و درد و ابتلا هرگز نمی روید.
ج. قسمت آخر پرسش: مگر نه اینکه عدم درد و رنج آدمها اصالت دارد؟ در تفکر اومانیستی و انسانْ محور، قبل از چنین سوالی، آیا امکان جهان طبیعی و انسانیِ خالی از مطلق درد و رنج انسانی اثبات شده است؟ آیا اصولا چنین عالمی بر فرض ممکن بودن مفید است؟ پاسخ من منفی است. ممکن نیست، به ادله فلسفی که گذشت. مطلوب نیست، زیرا زیبایی و کرامت آدمی در تحمل درد و رنج برای رسیدن به کمال انسانی است.
اگر بیماری نباشد قدر سلامت مجهول است و اگر دنیا سراسر آکنده از راحتی باشد عظمت روح انسانی که در تنور بلا تفتیده می شود حاصل نمی شود. متون دینی و عرفانی ما اقیانوسی از معارف ارزشمند در این باره است.
در پاسخ شما[ به سوال پنجم] برخی شرور تقلیل یافتهاند و از آنان به «ابتلا» و «آزمایش» یاد میشود. من هم گاهی فرزندم را تنبیه و آزمایش میکنم، اگرچه خیرخواه او هستم. اما اگر راه دیگری داشتم یا قادر مطلق بودم همین اندازه تنبیه را هم نمیکردم. اگر خدا خیرخواه تمام باشد و قادر مطلق، چرا باید همین شرور تقلیلیافته هم وجود داشته باشند؟ یعنی وجود همین «شرور» هم یا از قادر بودن خدا میکاهد یا خیرخواهی او. بالاخره وقتی «شر»ی ولو موقت و تقلیل یافته، وجود دارد، یعنی در جایی موجود زندهای دارد زجر میکشد و درد میبیند (درد و زجری که همهی ما برای کاهش آن حتی در دیگران تلاش میکنیم). أیا این این «تماما خیرخواه» بودن خدا را با تردید روبرو نمیکند؟
ابتلا و آزمایش معنایش مجازات و عذاب نیست. جهان مادی سرای تزاحم و تضاد است، و انسان مختار آزاد باید با شری مواجه باشد تا آزادانه و اگاهانه خیر را برگزیند و به کمال انسانی برسد و لازمه لاینفک آزادی است که انسانهایی هم به خطا شر را انتخاب کنند و آسایش کاذب خود را در رنج و درد دیگر انسانها تعریف کنند. نبرد خیر و شر تاریخ زندگی آدمی در دنیاست. برای معنیداری خیر و آزادی و اختیار، چارهای جز وجود و امکان انتخاب و اقدام شرورانه نیست. اشکال - اگر اشکالی باشد - از فاعلیت فاعل (خداوند) نیست، از قابلیت قابل (انسان و طبیعت) است. به این معنی که نقصانْ ذاتیِ جهان مادی و انسانِ مختار است.
خداوند خیرخواه مطلق است و اراده حکیمانه او به أمور ممکن تعلق می گیرد نه أمور ممتنع و محال. دو دو تا پنج تا نمیشود. نمی توان خدا را متهم کرد که چرا دو دو تا را پنج تا نمی تواند بکند. اینکه دو دو تا پنج تا نمی شود ربطی به قدرت یا خیر مطلقه خداوند ندارد. برای اثبات مدعای خود اول «امکان» چنین امری را اثبات کنید بعد خدا را متهم کنید. خواسته شما به لحاظ فلسفی چیزی در حد دو دو تا را پنج تا کردن است. حرف اول و آخر من این است: شرِ قلیل لازمه جهان مادی است، و عقلا حذف آن ممتنع است. تحمل این شر قلیل انسان را به خیر کثیر می رساند.
وجود شر قلیل لازمه عالم مادی، و طبیعت یا ماهیت انسان مختار آزاد است. دنیای بدون درد و رنج افسانهای غیرممکن است. عدم امکان آن اشکالی به خداوند نیست. اگر مقدمات فلسفی چنین مطالبهای را مرور کنید به نادرست بودن این مطالبه اذعان خواهید کرد.
بهعنوان سوال آخر؛ شما هم در شرور طبیعی و هم در شرور انسانی (یا به تعبیری اخلاقی) به نقش انسان در کاهش و تنظیم و تفسیر آنان اشاره کردهاید. کسی منکر اختیار انسان در ایجاد و کاهش شرور مخصوصا شرور اخلاقی نیست. اما سوال اینجاست که خدا در این حال و مخصوصا در شرور طبیعی کجاست و چه میکند؟ آقای دکتر سروش در گفتوگویی به همین مناسبت معتقد بود که خدایی که از او انتظار دخالت در جهان را داشته باشیم همیشه غایب بوده است (یعنی خدا هست و دخالت را جایز نمیداند) و بهجای آن از خدای خودش سخن گفت؛ خدایی که باید عاشقش بود و از او انتظاری نداشت. سوال این است: خدای آقای دکتر کدیور در اینحال کجاست؟ اگر چنانچه گفتهاید «خداوند دخالت مستقیم در امور طبیعی و انسانی دخالت مستقیم» نداشته، چرا این خدا با فرستادن پیامبران در کار جهان دخالت میکند؟
نقش خدا بسیار جدیتر و عمیقتر از آن است که در این پرسش آمده است. جهان در سراسر وجودش نیازمند خداوند است. در مورد موجودات مادی (طبیعت و انسان) این نیاز صرفا در زمان تولد و موجود شدن نیست، در لحظهلحظه حیات نیازمندند. نیاز به خداوند بیش از نیاز موجود زنده به هواست. در مورد موجودات مجرد هم وجود امکانیشان همواره نیازمند موجود غنی مطلق است. ملاصدرا به زیبایی وجود غیرخداوند اعم از مادی و مجرد را «وجود فقری» تعریف کرده است، موجودی که در ذات خود فقیر و نیازمند به مبدأ هستی است. این فقر و نیازمندی هرگز از وجود امکانی ما جدا نمی شود. هر غیرخداوند فقیر مطلق است و تنها غنی مطلق ذات ربوبی است.
هر دو عالم مجرد و مادی پر از وجود خداوند است، به این معنی که هیچکس و هیچجا خالی از علم و قدرت و رحمت و حکمت او نیست. او حاضر مطلق است. همهجا هست. البته دیدنش چشم بصیرت میخواهد. به قول علی بن ابیطالب کور باد چشمی که تو را نمیبیند. کوردل است آنکه خدا را با چشم دلش نمیبیند و حضور او را لمس نمیکند. قرآن و عرفان ما داستان این رؤیت با عظمت است. خدای غایب یا الهیات غیبت نگاه پوزیتویستی به خداوند است.
خدا جهان را چگونه اداره می کند؟ جهان با «سنن الهی» اداره میشود. از منظر فرد موحد این سنن همان قوانینی هستند که بهتدریج توسط دانشمدان در علوم تجربی و تاریخ و علوم اجتماعی کشف میشوند. قوانینی که فیزیکدانان، شیمیدانان، زمینشناسان، جانورشناسان، گیاهشناسان، آسمانشناسان، اقلیمشناسان و غیر آنها در طبیعت کشف کردهاند، بخشی از سنن الهی در طبیعت است. قوانینی که زیستشناسان، پزشکان، روانپزشکان و متخصصان مغز و اعصاب در بدن انسان پیدا کردهاند، بخش دیگری از سنن الهی است. قوانینی که مورخان، جامعهشناسان، و مردمشناسان، فیلسوفان حقوق و سیاست ارائه کردهاند بخشی از سنن الهی در تاریخ و جوامع انسانی است. قوانینی که متکلمان از متون دینی استخراج کردهاند، یا فیلسوفان در کوششهای عقلی خود به دست آوردهاند، یا عارفان با مشاهدات ذوقی خود فراچنگ آوردهاند، در زمره بزرگترین سنن الهی در معنای زندگی و مبدأ و معاد است.
خدا «وجودی قانونمند» است و سنن خود را به شدت محترم میدارد و از آن تخطی نمیکند. عدم دخالت یعنی عدم نقض این سنن الهی. معنایش غیبت از طبیعت یا تاریخ یا جامعه نیست. خداوند ناظری است که مثقال ذرهای از علم او مخفی نیست و تمام جهان مادی و مجرد تحت قدرت مطلق اوست. أفعال او سراسر حکمت و عین رحمت است. اما بنای او هرگز نادیده گرفتن این سنن و ورود مستقیم در معرکه به نفع کسی یا چیزی یا برعلیه کس و چیزی در دنیا نیست. این سنن ناقص نیست تا هر لحظه نیازمند به تبصره و دخالت برای تکمیل و جبران نقص داشته باشد. دخالت زمانی لازم است که سنن الهی ناکارآمد و ناقص باشد، به بیان دیگر وقتی که جهان موجود بهترین جهان ممکن نباشد. [قبلا] اثبات شد که جهان مادی حاوی شر قلیل برای وصول به خیر کثیر است و این شر قلیل حذف ناشدنی است. نه اینکه حذفش ممکن است و خدا نمیداند یا نمیتواند یا نمیخواهد. دقت کنید.
زلزله، آتشفشان، سیل، توفان، قحطی و بیماری بخشهایی حذفناشدنی از جهان مادی است. این أمور به خودی خود شر نیستند. همچنانکه موجودات گزنده بخشی از چرخه طبیعت و نافع هستند. انسان در مقابل این پدیدههای طبیعی با عقل خداداد بهتدریج توانسته بر آسیبهای طبیعت فائق آید و تلفات و آسیبهایش را به حداقل برساند. انسان معاصر از پدیدههای یادشده درد و رنج کمتری میکشد و تلفات و درد و رنجش منحصر به بخشهایی شده که توان پیشبینی و شناخت علمی نداشته است. بهزودی خواهیم دید که کروناویروس با کشف واکسن و داروهای معالجه به صف بیماری چهایی از قبیل آنفلونزا، آبولا، مالاریا، طاعون و وبا ملحق خواهد شد.
در زمان وقوع این پدیدههای طبیعی خدا کجاست؟ خدا حاضر و ناظر است. آنچه آدمی در مقابله با آسیبهای این پدیدههای طبیعی به کار گرفته از عقل، قوای بدنی، هوش، استعداد، سلامتی، و ابتکار، همه خداداد است. ما مانند ماهی از برکت آبی که در آن زندگی می کنیم غافلیم و اینکه همهچیز از این آب زنده است را فراموش کردهایم. اگر با نگاه پوزیتویستی و امپریستی و مادی به قضیه بنگریم خدایی نیست. اما نهایت افق این منظرها جهان ماده است و حکم آنها در متافیزیک پشیزی ارزش ندارد. فلسفهای که «برهان شر» برایش تمام است نیز خدا را غایب، بلکه مرده میداند. اما فلسفه الهی از قبیل حکمت متعالیه حضور نافذ خدا را با قوت اثبات میکند. عارفان از قبیل ابن عربی، سنائی، مولوی، عطار، و سید حیدر آملی یا مایستر اکهارت نیز خدا و حضور او را مشاهده میکنند و از این مشاهده به وجد میآیند. آنها سرخوشاند از اینکه این ابتلا در محضر جان جانان رخ میدهد.
اما جنگ، شکنجه، تجاوز، زندان، حصر، سرکوب، فشار، خشونت، تحمیل، سلب آزادیها، و دیگر محدودیتهای ضداخلاقی انسانی، لازمه آزادی و اختیار انسان است. این امور بدون تردید شر هستند، انسانهایی این شرور را برای سود شخصی مرتکب میشوند و دیگر انسانها را به رنج و درد مبتلا میکنند. زمانی این شرور منتفی و از جوامع انسانی حذف میشوند که اختیار نوع انسان و آزادی انتخاب او بین خیر و شر از او گرفته شود و انسان موجودی شود که تنها از او خیر صادر میشود. مضرات سلب اختیار و آزادی نوع انسانی به مراتب بیش از شرور موجود انسانی است. همانگونه که مکررا گذشت این شرور لازمه لاینفک نوع انسان است و حذفشدنی نیستند، مگر اینکه انسان دیگر انسان نباشد و مثل فرشتگان امکان اختیار شر نداشته باشد.
انتظار اینکه خدا در زمان وقوع شرور اخلاقی و انسانی سنن الهی را نقض کند و مستقیما وارد معرکه شود، معنایش این است که شرّی رخ ندهد. امام حسینی کشته نشود، و خدا جلوی شمر، یزید، هرمله، ابن زیاد و ابن سعد را بگیرد و بر همین قیاس همه تراژدیهای تاریخ سالبه به انتفای موضوع شوند. چنین جامعهای که شر در آن امکان وقوع ندارد و در نتیجه بین انسان درستکار و انسان ستمکار تفاوتی نمیماند، چقدر مطلوب یا ممکن است؟ واقعا هیچ! خدا أولا به انسان عقل، وجدان اخلاقی و فطرت خداجو و حقطلب داده است، ثانیا برای هدایت انسانها پیامبرانی فرستاده است تا راه درست زیستن را به انسانها بیاموزند و آنها را از زشتی و پلشتی برحذر دارند. اما خداوند انسانها را در شنیدن صدای عقل و فطرت و وجدان و پیروی از تعالیم پیامبرانش در دنیا کاملا آزاد گذاشته است، و به آنها خبر داده که در آخرت به کارنامه آنها رسیدگی می کند و پاداش درستکاران و کیفر ستمکاران را در سرای دیگر خواهد داد.
مدافعان برهان شر دنیایی پاکیزه از شرور قلیل طبیعی و اخلاقی میخواهند و مطالبه آن دارند که بایستی خدا علاوه بر اینکه «اراده تشریعی»اش بر علیه شر و به نفع خیر است، «اراده تکوینی»اش نیز بر حذف کامل شر و تحقق کامل خیر در دنیا تعلق گیرد. به این معنی که به جای تشویق و راهنمایی انجام خیر و نهی از ارتکاب شر، أصلا اجازه ندهد هیچ شر طبیعی و شر اخلاقی در دنیا واقع شود و دنیا به عالم مجردات یا عالم آخرت - که هر دو خالی از هر دو نوع شر هستند - تبدیل شود. چنین انتظاری أولا غیرممکن (خلاف موازین عالم طبیعی و سرشت نوع انسان که بر آزادی و اختیار نهاده شده است)، ثانیا به ضرر نوع انسان است. در چنین جهانی خیر بیمعنی، آخرت عبث، و کمال انسان ناممکن میشود.
مدافعان برهان شر در حقیقت به دنبال دنیایی هستند که با «اراده تکوینی» یا «اجبار الهی» شر حذف شود. در دیکتاتوری صالح یا استبداد منور هم حکومت با سلب آزادیهای مردم آنها را اجبارا به سوی ارتکاب منویات خود که به زعم حکومت برحق هستند سوق می دهد. استدلال چنین حکومتی این است که اگر مردم آزاد گذاشته شوند گناه میکنند. ما با زور امکان ارتکاب گناه در فضای عمومی را از آنها می گیریم. در حقیقت حکومت به جای مردم تصمیم می گیرد و می خواهد همه را با زنجیر به بهشت ببرد. منتقدان این حکومتها معتقدند جامعهای که آزادی گناه نداشته باشد هرگز به بلوغ نمیرسد و اینکه اقلیتی گناه کنند و اکثریتی با اختیار و آزادی گناه نکنند به مراتب ارزشش بیش از این که امکان ارتکاب گناه (شر) را با زور سلب کنیم. راستی استدلال مدافعان برهان شر در الهیات چه فرقی با توجیه دیکتاتوری های صالح در سلب آزادی های مردم دارد؟ هیچ! در یک کلام آزادی و اختیار مردم بعد از عقل بزرگترین نعمت خداداد است. سلب آن به هر دلیلی بزرگترین شر ممکن است، شری به مراتب بزرگتر از شرور قلیل طبیعی و اخلاقی. و این جان کلام من در نقد برهان شر است.
اما در مورد مقایسهای که بین خدای دوست دانشمند جناب دکتر سروش و خدای من کردهاید، اگر به زبان فنی اهل حکمت و فلسفه سخن بگوئیم خدای من «خدایی قانونمدار» است. قانون او «سنن الهی» است و او با این سنن در کار جهان و انسان دائما حاضر و ناظر و فعال است. خدای کدیور در بالاترین حد متصور آزادی و اختیار انسانی را پاس میدارد. در زمان رخ دادن شرور قلیل طبیعی متاسف است که چرا انسان در مقابل این پدیدههای طبیعی خود را مسلح نکرده، و در زمان وقوع شرور انسانی از آدمیان ستمگری که در حق دیگر بندگانش ظلم روا می دارند به شدت ناخشنود است و از اینکه بندگان مظلومش متحمل رنج و درد میشوند، عمیقا غمگین است. اما با توجه به خیر کثیرِ آزادی و اختیار انسانی کیفر ستمکار و پاداش ستمدیده را به آخرت موکول کرده است. افراد عجول و آنها که افق دیدشان در حد دنیای مادی است (یا میگویند آخرت را چه کسی دیده!) میخواهند با حذف شرور قلیل دنیوی بهشت اخروی به همین دنیا بیاید، فارغ از اینکه آنها با چنین تلقی دنیا را به جهنم تبدیل می کنند. کدیور این خدایِ حافظِ آزادی و اختیار انسان که حکمت و رحمتش را با تمام وجود لمس می کند عاشقانه دوست دارد. در زمان دشواری و بلا یاد او بزرگترین مایه آرامش، و دعا به درگاه او به روح آدمی چنان قوتی میدهد که هر ناملایمی تحمل کردنی است.
در پایان از صبر و حوصله شما و خوانندگان محترم تشکر می کنم. به پرسشها که هرکدام حاوی چندین پرسش ریزتر بود به شکل مشروح پاسخ دادم. با توجه به اینکه برخی پرسشها - خصوصا در چهار پرسش اخیر - چندین بار به انحاء مختلف تکرار شده، بر همین قیاس پاسخها نیز از تکرار - که امیدوارم ملامتبار نبوده باشد - در امان نمانده است. این تکرارها حداقل می تواند این فایده را داشته باشد که بحث از وضوح و شفافیت بیشتری برخوردار شود. نکات دیگری درباره شر، سنن الهی، رحمت و حکمت الهی هست که تشریح آنها را به زمان دیگر موکول میکنم. برای شما و خوانندگان محترم تندرستی و شادمانی آرزومندم.
حمله موشکی به پایتخت عربستان
تنها کشور اروپایی که نگران ویروس کرونا نیست