با اصطلاحِ "طوفان کامل"، حتمن (حتماً) آشنائی دارید. این اصطلاح را زمانی به کار میگیرند، که همه یِ عوامل مربوط دست به دست هم میدهند و باعث بروز حادثهای بزرگ و ناگوار میگردند. "طوفان کامل" در دریا، در صورتی رُخ میدهد که درجهی حرارت آب و سرعت باد و ارتفاع موج، همه در یک زمان در حد بسیار بالائی قرار میگیرند و همه چیز را در مسیر خود در هم میشکنند. در حال حاضر، این مصیبت، در حال شکل گیری برای میهن مان میباشد. عواملی در کنار هم قرار گرفتهاند، تا بار دیگرمیهن مان را در معرض جنگ قرار بدهند.
متأسفانه اینبار مسأله از همیشه جدی تر میباشد. اول اینکه اوضاع اقتصادی جهان بخاطر حضور چند ماههی ویروس کرونا، بشدت تضعیف شده، و تولید و درآمد به حدّ یک سوم معمول رسیده؛ در ضمنی که مخارج افزایش پیدا کردهاند. چند میلیون مبتلا به ویروس کرونا، تخت هایِ بیمارستانها را پُر کرده اند؛ دهها میلیون بیکار نیاز به یارانه و تغذیه دارند؛ لیست خدماتی که دولتها باید بدهند و تأمین یاری رسانیها، آنقدر گسترده هستند که برخی از کشورها با چالشِ مالی روبرو و بشدت آسیب پذیر کرده است.
در رابطه با اوضاع کشورمان، رژیم فقاهتی به بن بستِ بی سابقهای رسیده است. سه عامل اصلی که این بن بست را بودجود آورده انئ: نخست، روش حکومتی و سیاست خارجیِ رژیم؛ دوم، تحریمهای گستردهی آمریکا که رژیم را بشدت ناتوان کرده؛ و سوم، شیوع بیماری کرونا و صدماتِ گستردهی ناشی از آن. این سه عامل دست به دست هم داده و "طوان کامل" را بوجود آوردهاند. همه مان با شعرِ "ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند"...، که نتیجه یِ مثبتی دارد، آشنا هستیم؛ ولی "طوفان کامل" برعکس است؛ یعنی ابر و باد و خورشید و فلک، تبانی میکنند، تا تو نتوانی نانی بیابی که بخوری!
بن بستِ رژیم:
بخشِ نخست این بن بست، ارجحیتهای فرقهای حکومت اسلامگراست که از آغازِ پیدایشِ شوم خود، غیر ایرانی و ناهمگون (مغایر) با منافع مردم و کشور بوده است. طی چهار دههی گذشته، سیاست و برنامهی یک بُعدیِ رژیم در کشورهای منطقه، گسترشِ دید و نفوذ روحانیون حاکم بوده است. سیاست و برنامه هائی که نه تنها برای منافع کشور، بل که در تضاد با منافع جمعی و ملی ایران بوده است. این ارجحیتها، همراه با فساد گستردهی دست اندرکاران، و بی کفایتی مزمن در مدیریت و بی برنامگی؛ همراه با شعارهای خصمانه و رجزخوانیهای توهین آمیز که نتیجهای جز دشمن تراشی نداشت. تمرکز نوک تیز نیزهی رژیم فقاهتی روی اسرائیل، رژیم را زیر ذره بین قرار داد و ایران را آرارم آرام منزوی کرد.
دوم، تحریمهای کمرشکن آمریکاست که از سوی نئوکانها (محافظه کاران) آنکشور، با مشورت و تبانی تندروهای حزب لیکودِ اسرائیل، برنامه ریزی و دقیق دنبال میگردد. این تحریمها، توانائیهای مالی رژیم را بسیار محدود و آسیب پذیر کردهاند. رکود اقتصادی، بحران نظام بانکی، تورم و بیکاری گسترده، چند نمونه از این چالشها میباشند. طبق برآورد صندوق بین المللی پول، پیش از پیدایش ویروس کرونا، نرخ تورم در ایران ۳۵ درصد و نرخ بیکاری ۱۷ درصد بوده است.
سوم، عامل کرونا و نتایج تخریبی حاصل از آن است که حکمِ این زبانزد: "پرِ کاهی که کمر شتر را شکست"، را دارد. از عواقب کرونا، بسته شدن شهرها، محدودیت رفت و آمدها، ممنوعیت مسافرت، و تعطیل کارخانهها و صنایع میباشد. این بستن و محدود کردن و تعطیلیها، مصرف انرژی را بشدت کاهش داد، و نرخ نفت سقوطِ فاحش داشت. طبق برآورد آژانس بین المللی انرژی: "افت شدید تقاضا در بازار انرژی، همراه با تولید بیش از حدّ عربستان و روسیه، قیمت نفت را به پائین ترین میزان در هجده سال گذشته رساند. اوضاع نفت، تهدیدی برای تولیدکنندگان مانند ایران و فرصتی برای کشورهای مصرف کننده مانند چین میباشد. "
جنگ، نیاز به دو طرف دارد؛ طرف دیگر، آمریکاست. حرفهای بی سر و ته و چرندگوئیهای ترامپ، او را مورد تمسخر بیش از ۵۵ درصد از مردم آمریکا کرده بود؛ تا اینکه هفتهی گذشته پیشنهاد کرد، برای مبارزه با ویروس کرونا میتوان مواد ضد عفونی و تمیز کردن آشپزخانه و دستشوئی را در بدن بیمار تزریق کرد!؟ بیان چنین پیشنهادِ احمقانه و خطرناک و کشندهای، ترامپ را تبدیل کرده به سمبول حماقت!
چنانچه کم دانی و نا آگاهی ترامپ، شانس دوباره انتخاب شدنش به ریاست جمهوری را از بین نبرده باشد، بشدت کاهش داده است. برای نخستین بار جمهوریخواهانِ کنگرهی آمریکا، از او فاصله گرفتهاند. نه بخاطر نادانی و چرندیات ترامپ، بل که احساس میکنند که موقعیتِ شغلیِ خودشان در انتخابات بعدی در خطر میباشد.
بنابراین، هم رژیم فقاهتی و هم دولت ترامپ، بشدت درمانده و برای رهائی، نیازمند به یک معجزه هستند: رژیم ملاها برای ادامهی حیات حکومتش و دولت ترامپ برای انتخاب دوبارهاش. برای ترامپ، هیچ موضوعی مهم تر و حیاتی تر، از دوباره انتخاب شدن وجود ندارد. برای رژیم ملاها نیز در چنین اوضاعی، جنگ - یک گزینهی نجات بخش - میباشد. این گزینه ارمغانش برای ملت ایران، ویرانی و مرگ و نا امنی، خواهد بود. گزینهای که خاورمیانه را به آتش خواهد کشید، و ملتهای منطقه را سالها دچار نا امنی و فقر و آوراگی خواهد ساخت. این جنگ نزدیک به ده میلیون آواره و مهاجر، رهسپار کشورهای منطقه و غربی خواهد کرد.
طی دو هفتهی گذشته، هر دو طرف با حرکات تحریک آمیز و سخنان خطرناک، درجه حرارت را بالا بردهاند: از جمله قایق هایِ تندروی نیرو دریائی سپاه، ناوگان پنجم آمریکا را در فاصلهی کوتاه و خطرناکی، دور میزدند. چند روز بعد، سپاه پاسداران، نخستین ماهوارهی نظامی خود را با موشک ماهواره برِ قاصد، به فضا پرتاب کرد و در مدار قرار داد. چند ساعت بعد، ترامپ اعلام کرد که به نیروی دریائی دستور داده هر قایق تندرویِ ایرانی که مزاحمتی برای ناوگان آمریکا ایجاد میکند بزنند و غرق کنند.
اسرائیل نیز، نقش هیزم کشِ این آتش افروزیِ خانمانسوز را دارد. برنامهای که بیش از دو دهه در دستور کار حزب لیکود اسرائیل و جنگ طلبان آمریکا، قرار داشته است. طرح و نقشهی این سیاست، در "انستیتو اورشلیم برای مطالعات استراتژِیک" که یک مؤسسه محافظه کار و تندروی اسرائیلی است، برنامه ریزی شده بود. هدف این برنامه، آزاد گذاشتن دست اسرائیل در تعیین سرنوشت مناطق اشغالی فلسطین، و پیاده کردن طرح "اسرائیل بزرگ" (گسترش سرزمین اسرائیل) بود. (۱)
طی ده سال گذشته، اسرائیل آرام آرام، "شمشیر را از رو بسته" و آشکارا، مواضع جمهوری اسلامی را در سوریه بمباران و موشک باران کرده است. طی ده روز گذشته، اسرائیل سه حملهی نظامی به پایگاههای وابسته به ایران در سوریه انجام داده است. "نفتالی بنت، وزیر دفاع اسرائیل، در گفتگوئی رادیوئی خطاب به رهبران جمهوری اسلامی ایران هشدار داد: خوب گوشهایتان را باز کنید ما از سیاست محدود کردن ایران در سوریه به سیاست بیرون راندن ایران از سوریه عبور کردیم. " (۲)
همانطور که میبینیم، درجهی حرارت جنگ مرتب بالا میرود؛ در این راستا، ستاد کل نیروهای مسلح ایران به آمریکا و متحدانش هشدار داده که "هنگام عبور از آبهای انحصاری اقتصادی جمهوری اسلامی ایران در دریای عمان و خلیج فارس و فضای هوائی این مناطق شامل فضای تحت مدیریت هوائی کشور و منطقه شناسائی پدافند هوائی به قوانین و مقررات بین المللی احترام بگذارنئد و از ایجاد هر گونه تنش و درگیری خودداری کنند. " (۳)
معجزهای که ملت ایران نیاز دارد با معجزهای که رژیمئ فقاهتی دنبالش میباشد، با هم ۱۸۰ درجه تفاوت دارند. ملت ایران، زیر زور و ستم و آقابالاسری و قیمومت رژیم فقاهتی، پشتش خم شده است. مردمی که بیکاری و گرانی و تورم و فاصلهی دارا و ندار، کمرشان را تا حد شکستن آسیب دیده کرده است. ملت در مانده و ستم دیدهی ایران، نیاز به استشمام نسیمِ آزادی و عدالت دارد. نیاز دارد که بتواند قدی علم کند و در امنیت و آسایش، کار کند، درس بخواند و از زندگی انسانی برخوردار باشد.
آیا این انتظار، نادرست یا غیرعادی است؟
امیرحسین لادن
[email protected]
(۱) دستاویز برای جنگ، جیمز بَنفیلد
(۲) ناصر اعتمادی، رادیو بین المللی فرانسه
(۳) روزنامه دنیای اقتصاد