البته در جهان خر تو خر ما، همه آزادند که هر غلطی دل شان خواست بکنند. آزادی هست تا دل تان بخواهد و فضا برای لگد پراندن در سراسر این دهکده ی جهانی موجود است آن هم تا دل تان بخواهد.
بنا بر این من این قدر عقب مانده و اُمُل نیستم که به کاریکاتوریست ی ایراد بگیرم که چرا فلان کار را کشیدی یا منتشر کردی.
ولی نظر و احساس شخصی خودم را که می توانم بیان کنم؟ اگر در ج.ا. برای بزرگمهر حسین پور آزادی هست که خواهان عقیم کردن گور خواب ها بشود، لابد برای من هم در آلمان این قدر آزادی هست که نسبت به طرح این آقا شاکی بشوم.
بنا بر این فکر نکنید که دارم به حسین پور می گویم چرا کشیدی. کشیدی؟ خوب کردی کشیدی! ولی ما هم با قلم مان این قدر می زنیم ات تا بعد از این موقع کشیدن، حواس ات باشد که با انسان های دیگر طرفی و نقش بر آب نمی زنی.
دیدی که موقع اظهار نظر ت در باره ی گور خواب ها، آبرو برای خودت و همسرت نگذاشتیم. حالا هم همین طور.
بچه جان! تو اصلا می دانی گوگوش برای ما ایرانیان و همسایگان فارسی زبان ما یعنی چه؟ می دانی در تاجیکستان گوگوش را اگر به آن جا سفر کند، بالاتر از هر رییس کشور و وزیر و وکیلی می نشانند؟ می دانی گوگوش از بچگی که بالای پاهای پدرش صابر خان آکروبات می کرد در دل های ما جا دارد تا همین لحظه که بانویی شده است هفتاد ساله و مثل همیشه گرامی و عزیز؟
حالا برای ما به جای زیبایی های گوگوش، چین و چروک هایش را برجسته می کنی؟ مثلا این طرح را در بزرگداشت گوگوش کشیده ای یا در تحقیر سن و سال او؟
گوگوش در ذهن جمعی ما ایرانیان یک خاطره ی ماندگار است.
می خواهی تصویر او را در ذهن ما خراب کنی؟ نمی توانی!
می دانی چرا؟ چون سن و سال و چین و چروک، یادگار تمام سال هایی ست که با گوگوش زندگی کرده ایم. با ترانه هایش، با تصاویرش، با برنامه های تلویزیونی و فیلم هایش. این چین و چروک ها را ما دوست می داریم و می دانیم بخشی از آن ها در اثر رنجی به وجود آمده که ج.ا. به این هنرمند نازنین ما وارد کرده.
من کاریکاتوریست نیستم ولی می خواستم با کلماتم یک کاریکاتور «قشنگ» از زیبایی های چهره ی تو بکشم و بعضی چیزها را به سبک خودت برجسته کنم و در بزرگداشت ات آن را برایت بفرستم. اما دیدم که با چنین کاری بوی گندی خواهم گرفت که آب چشمه ی زمزم هم توان زدودن آن را از من را نخواهد داشت.
جنجال و بحران چادر در صدا و سیما