رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز
تــا داد خود از کهتر و مهتر بستانی
روایت است جاحظ در "کتاب التاج" یادآور شده است که در عصر ساسانیان در دورهی پادشاهی خسرو، طنزگویی بود به نام مازیار که پس از چندی مورد بی مهری قرار گرفت. وی برای جلب عطوفت پادشاه، روزی چند به تقلید آواز حیوانات مختلف مشغول شد و سرانجام دراین کار استاد گردید که همانند شیر نعره میزد و مثل اسب شیهه میکشید. یک روز که شاه دربستر راحت غنوده بود، طنزگو صداهای گوناگون حیوانات را تقلید کرد. شاه با شگفتی بسیار غلامان را به اطراف فرستاد تا بالاخره مازیار طنزپرداز را نیمه برهنه کنجی خزیده یافتند. وی را بی درنگ نزد شاه بردند. چون خسرو از حال او پرسید، با زیرکی جواب داد: آن روز که شاه بر من خشم گرفت، خدای نیز مرا مسخ کرده. هدف او گرفتن انتقام بود، ولی... بقیه ماجرا را اجازه بدهید تعریف نکنم تا سخن در مورد هنر طنز و طنزپردازان به درازا نکشد.
آقای ف. م. سخن که خود را یک طنزنویس سیاسی میپندارد با خودبزرگ بینی به نوشته اینجانب با تمسخر کوچک انگارانه برخورد کردند. البته هجو و هزل و خبثیات و مطایبات ایشان بر علیه آقای دکتر دوشوکی همچنان ادامه دارد که جواب آن را به خود آقای دکتر دوشوکی واگذار میکنم. طنز سیاسی معنادار با کینه توزی و انتقام جویی از طریق فسوس و سخریه یا طعنه و ریشخند منتقدین و مخالفین فکری زمین تا آسمان متفاوت است. دکتر محمود عنایتی در مقالهی (دهخدا و طنز سیاسی) مینویسد: طنز واکنشی است که از احساس نامساعد و ناموافق ما نسبت به شخص، نهاد یا واقعهی خاصی ناشی میشود. اما اگر ریشه این احساس در اضطراب و افسردگی طنزپرداز باشد. در آن صورت بذله و ریشخند مبتنی بر نفرت یا خشم و کینه و انگیزه انتقامجویی بر ضمیر طنزپرداز غلبه پیدا کرده و با ساختن کاریکاتور به دنبال تخریب کاراکتر روانه میشود. طنز فریادی است که در اوج انفجار باید به پوزخند و قهقهه تبدیل شود و نه به توهین و تخریب، آنگونه که آقای ف. م. سخن از آن سوءاستفاده میکند.
حتی در مبحث منطق استعلایی مفاهیم عقل خودشیفته و محض متاثر از پریشان پنداری یا "توهم سیاسی" نه تنها باعث تنش و تشویش بیهوده میشود بلکه طنزنویس را وارد دنیای انتزاعی فانتزی گونه غیررئالیستی و ستیزه جویانه با دیگران میکند. این همان خطری است که ف. م. سخن را تهدید میکند. زیرا به وضوح عیان است شاخکهای تاریک انتقام با بی تابی و التهاب در روح حساس ایشان سرک میکشند تا با زخم زبان روزانه دل ریش خویش را تازه و آزرده نگه دارد. به قول فرانسیس بیکن "آن کس که به انتقام فکر میکند، زخمی را که به مرور خوب میشود تازه نگاه میدارد". میدانم که ایشان نصیحت پذیر نیستند و نسبت به "پند" حساسیت دارند اما زدودن خشم و انتقامجویی از قلمروی ذهن طنزپرداز "همه جا حاضری" و حاضرگویی چون ف. م. سخن ضروری است و ایشان باید مصلحانه در راستای مثبت گرایی و گذشت و شکیبایی گام بردارند. از قدیم گفتهاند در عفو لذتی است که در انتقام نیست. به قول زنده یاد احمد شاملو: رهایش کن. به چرک مینشیند خنده. به نوار زخم بندیاش ار ببندی. تا خندهی مجروحات به چرک اندر ننشیند. رهایش کن، رهایش کن.
نکته آخر اما بسیار مهم شگرد کامپیوتری آقای ف. م. سخن یا دوستانش در افزایش ناگهانی و چند هزار تایی آرای مثبت به نوشتههای او و آرای چند هزار منفی به نوشتههای مخالفین او است. در مقالهام نوشته بودم که دو روز بعد از انتشار مقالات ف. م. سخن و دکتر دوشوکی آرای مثبت و منفی به مقاله دکتر دوشوکی (حدود ۱۵۰۰ رأی مثبت با ۱۷۳ رأی منفی) و مقاله ف. م. سخن (حدود ۳۳۰ رأی مثبت و بیش از هزار رأی منفی) بودند. یعنی در طی بیش از دو روز این آرا کسب شده بودند. اما بعد از نوشته من در عرض دو ساعت شماره آرای مثبت مقالههای او به بیش از چهار هزار رسید و آرای منفی مقاله دوشوکی و بعدها بنده به بیش از چهار هزار رسید. باید گفت لطفن به شعور مردم توهین نکنید. از این بازیها دست بردارید. شما که این همه انتقاد به درستی به جمهوری اسلامی در مورد "دستکاری هوشمند در آراء" دارید چرا خود با "چتکه اندازی" رایانهای و استفاده از "هوش مصنوعی"، هوش حقیقی مردم را به سخره میگیرید؟ لطفا نکنید. همه میدانند.
رضا یزدی