زهرا منصوری، انصاف نیوز
مرگ یک سیاه پوست در آمریکا جرقهای برای شروع اعتراضات گستردهی ضد نژادپرستی در آمریکا بود، ماجرایی که از یک بیست دلاری تقلبی آغاز شد و منجر به برخورد خشن آمریکا با جورج فلوید شد. معترضان، شبانه بوتیکها و فروشگاهها را غارت میکنند و روزها نیز اعتراضات مسالمت آمیز در آمریکا در جریان است. از طرفی ادبیات دونالد ترامپ رئیس جمهور این کشور واکنش شدید معترضان را در پی داشته و آنها را خشمگین میکند، ماجرا به جایی رسید که ترامپ از حضور ارتش برای سرکوب اعتراضات سخن گفت، تهدیدی که تا امروز عملی نشده است.
از سوی دیگر شروع اعتراضات در آمریکا و نحوهی برخورد دولت آمریکا با معترضان، سبب شده است تا بسیاری از تحلیلگران آن را با اعتراضات در ایران -به ویژه آبان ماه ۹۸- مقایسه کنند اما آیا این قیاس قابل قبول است؟ در صورتی که ایران و آمریکا ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بسیار متفاوتی با یکدیگر دارند. در این باره با داریوش سجاد وبلاگنویس و فعال سیاسی در آمریکا و نصرت الله تاجیک تحلیلگر مسائل خارجی گفتوگو کردیم، سجادی اعتراضات را از یک جهاتی با ایران قابل مقایسه میداند اما میگوید نمیتوان آن را دقیقا اینهمانی کرد، از طرفی تاجیک شباهتی میان اعتراضات این دو کشور نمیبیند و میگوید ساختار پلیس و سیاست آمریکا به طور کلی با ایران متفاوت است.
متن کامل گفتوگو انصاف نیوز با نصرت الله تاجیک و داریوش سجادی را در ادامه بخوانید:
داریوش سجادی: از جهاتی شبیه هستند
انصاف نیوز: با شروع اعتراضها در آمریکا بسیاری این اعتراضات و نحوهی برخورد دولت آمریکا را باامروز ایران مقایسه میکنند، به نظر شما باتوجه به تفاوتهایی که دارند، اصلا قیاس درستی است؟
داریوش سجادی: از جهاتی این اعتراضات با ایران قابل مقایسه است، البته در برخی از موارد هم قابل مقایسه نیست. ناآرامیهایی از این دست در ایران بیسابقه نیست، کمااینکه در سال ۱۹۸۵ آشوب بسیار جدیای از سوی سیاهپوستان در لس آتجلس داشتیم. حتی حدودا ۵۰ الی ۶۰ نفر توسط پلیس آمریکا بعد از حمله به مقر پلیس جان باختند؛ یا چند سال پیش جنبش فراگیر وال استریت را داشتیم. غالبا مطالبات از جنس اقتصادی بود. ویژگیهای عمدهای که این دست از اعتراضات آمریکا دارد، شبیه به جنبش برابری نژادی توسط مارتین لوترکینگ که در دهه ۶۰ اتفاق افتاد، است. جنبشی فراگیر و پر اقبال هم بود، جنبش لوترکینگ بر حسب ظاهر موفق عمل کرد اما درسی هم به ساختار قدرت در آمریکا داد؛ بعد از آن جنبش که او [لوترکینگ] در نهایت ترور شد، اما ساختار قدرت در آمریکا به این نتیجه رسید که جنبشهای اعتراضی در آمریکا اگر فاقد رهبری باشند، در عمل نمیتوانند راه به جایی ببرند. پس ساختار سیاسی اجازهی ژنرال سازی به حرکتهای اعتراضی نداد، به همین دلیل شاهد هستیم گاهی اعتراضهایی میشود اما سازماندهی شده نیست و این جنبشها به حرکتهایی ایذایی تبدیل میشود و نهایتا منجر به ناآرامیهایی در بدنهی جامعه میشود و در بلند مدت سرکوب میشود و از بینمیرود. در همین حوادث و کشته شدن ناجوانمردانهی جورج فلوید در مینیاپولیس که انجام شد، در ظاهر اعتراض به نابرابری نژادی و برخورد خشن پلیس با سیاهپوستان بود و حرف درستی است، اما جنس جنبش تغییر کرد و به سمتی رفت که با ریشهی آن متفاوت بود، شعارهایی عدالتطلبانه بین سیاه و سفید سر داده شد و از طرفی وقتی غارتگریها را میبینیم که بیشتر متوجهی مراکز فروش است و از جنس جنبش اعتراض طبقهی فرو دست به فرادست شده است.
در واقع جورج فلوید جرقه بود؟
دقیقا، بیکاری و وضعیت بد اقتصادی هم که چاشنی بود؛ آن جرقه -یعنی جورج فلوید- آمریکا را منفجر کرد و تمام ایالتها را در نوردید. هرچند مدیریت و اظهارات ناصواب و ترامپ با ادبیات قلدرمآبانه بیشتر به آن دامن زد و حجم درگیریها و ناآرامیها را گسترده کرد. اما از یک جهاتی به اعتراضات آبان ماه شبیه است، در ایران اعتراضات از جنس اقتصادی بود و افزایش قیمت بنزین برای بدنهی جامعه و به ویژه طبقهی متوسط به پایین یک سورپرایز بود و جنس مطالبات با ۸۸ یا ۹۶ فرق داشت. هر چند اعتراضات ۹۶ در مشهد هم جنسش اقتصادی بود و وقتی اپیدمی شد، لشکر جوانان به اعتراضات پیوستند. یک مقدار شتاب زدگی است، وقتی دقیقا اعتراضات آمریکا و ایران را این همانی کنیم. از جهاتی هم قابل مقایسه است.
یکشنبهی هفتهی گذاشته در یک تجمع اعتراضی در ایالت آریزونا بودم، گزارش لایو هم رفتم. اکثر معترضین جوان و بیکار بودند، دانشجویان هم بودند و ویژگی بعدی این است که اکثرا لباس سیاه بر تن داشتند و احتمالا این نماد سیاه به جنبش انتیفا بازمیگردد. انتیفا یک بخشهای کوچکی از اعتراضها را سازماندهی میکند از این نظر ترامپ درست میگوید، همین سیاه پوشان برای معترضین آب و وسایل ضد عفونی کننده میآوردند. البته مارک انتیفا نداشتند.
اما ۷۰ درصد از معترضین لباس مشکی بر تن داشتند. و یونیفرم مشکی برای انتیفا است. به این معنی نیست جنبش برای آنها است اما در اینجور مواقع بر موج اعتراضات سوار میشوند در ایران هم وقتی اعتراضی میشود، سازمانهایی بر موج آن سوار میشوند. اینجا هم همینطور است. یک اشتباهی تحلیلگران در ایران انجام میدهند این است که ساختار پلیس در آمریکا با ایران متفاوت است. از آنجایی که وقتی دستوری از مرکز صادر میشود همه باید از آن تبعیت کنند. اما در آمریکا این ساختار فدراتیو است، هر ایالتی تحت تابعیت فرمانداری خود عمل میکند و اینطور نیست که دستور دهد و کل ایالتها از آن تبعیت کنند. مشکل آقای ترامپ هم همین است، به صورت مداوم برخورد خشن با معترضان را تاکید میکند، اما ایالتها از آن تبعیت نمیکنند. پنتاگون هم در کنفرانس خبری دستورالعمل ترامپ را مبنی بر اینکه ارتش وارد شود نفی کرد. پس این ساختار متمرکز نیست و واکنشها در ایالتهاب مختلف تفاوت دارد، در همین ابالت آریزونا پلیس به آن معنا شدت عمل نداشت، اما در واشنگتن یگان سواره نظام وارد شد، این برخورد خشن است زیرا واشنگتن پایتخت است و وقتی در جوار کاخ سفید اعتراضات صورت میگیرد، پس نوع برخورد هم متفاوت است. باید پکیجی به مسئله نگاه کرد. نمیتوان به صورت یکسان گفت پلیس درست یا غلط برخورد میکند. در ایالتهای مختلف نوع مطالبات هم متفاوت است، مثلا در آریزونا شبها در دست نیروهای آشوبگر است و شروع به تخریب میکنند اما کسانی که در روز تظاهرات میکنند، مسالمت آمیز اینکار را میکنند و شعارها مدنی است.
برخورد دولت با کسانی که شبانه دست به تخریب میزنند، به چه صورت است؟
دربارهی جورج فلوید کراهت دارد تا مستقیم درگیر شود، جو ضد پلیس بالا است و یک کشتهی جدید میتواند بسیار وضعیت را بدتر کند؛ بنابراین تلاش میشود، پلیس برخوردی نکند و نشنال گارد وارد شده است. اما در جاهایی که پلیس وارد میشود، نسبتا خشن است؛ چند روز پیش ترامپ که به مقابل کلیسا رفت، یگان سواره نظام وارد شد و از لایو خبرنگاران حاضر در صحنه جلوگیری کرد و گاز اشکآور شلیک کرد. مثلا فرماندار نیویورک خیلی خویشتندار است و با معترضان کمتر برخورد کرده است، خشونت بستگی به ایالتها و جنس عمل معترضین هم دارد. تا این لحظه شاهد غارت فروشگاهها و بوتیکها بودهایم؛ در اعتراضات آبان ماه ایران هم این اتفاق افتاد، اما در ایران ۷۰۰ تا بانک و ۳۰۰ پمپ بنرین آتش زدند، اما در آمریکا این اتفاق رخ نداد هرچند معترضین خشمگین هستند چون آتش زدن بانک در آمریکا شوخی نیست، پلیس به صورت جدی وارد میشود. اما در آمریکا بیمه برای بخش خصوصی خسارت را پرداخت میکند. هزینهی نزدیک شدن به مراکز عامالمنفعه در آمریکا بسیار بالا است اما در ایران اینطور نیست.
یک سری از فیلمها در شبکههای اجتماعی منتشر شد که حتی یک خبرنگار بینایی خود را از دست داد، این نوع از برخوردها هم با خبرنگاران بستگی به ایالت دارد؟
پلیس هم یک انسان است و ممکن است گاهی عصبانی شود و کنترل خود را از دست دهد، برخوردهای تند هم اینجا وجود دارد، بنده در اینجا جوانها را دیدم که به دنبال درگیری بودند و با چرخاشگری پلیس را تحریک کنند. اما برخورد پلیس سازماندهی شده نیست و در هرجایی متفاوت است. اینجا به چشم یک خبرنگار گاز اشک آور زدهاند، آن هم در کشوری که خبرنگاری در حوزهی عمومی کوچکترین مانعی برای آن وجود ندارد اما وقتی شهر شلوغ میشود، قورباغه هم ابوعطا میخواند.
آمریکا را بسیاری یک کشور دموکراتیک میدانند و آزادی، موضوعی است که در آمریکا بسیار به آن افتخار می شود و این نوع برخورد را از سوی ایالات متحده آمریکا بعید میدانستند.
در اینجا یک مغلطهای صورت میگیرد، در آمریکایی که برحسب ظاهر آزادی و دموکراسی دارد، حرف اول را در دموکراتیکترین کشورها میزند، اما امنیت مهمتر است، ایالات متحده که سالهاست فخر آزادی میفروشد، تازه این مسئلهی جورج فلوید متاخر است، وقتی ۱۱ سپتامبر پیش آمد و بالای ۳ هزار شهروند در برج نیویورک منهتن کشته شدند، دیگر از دموکراسی حرفی نزد. اولیهترین حقوق شهروندی را به اعتبار اینکه امنیت به خطر افتاده زیر پا گذاشت، تمام تلفنها شنود شد. ایمیلها مانیتور میشدند و بسیاری بدون فکت قانونی به زندان افتادند. چون اینجا دیگر بحث آزادی و دموکراسی مطرح نبود، امنیت بود که به خطر افتاده بود و آمریکا بدون کمترین رودربایستی بالای چهار و پنج سال ضعیف ترین حقوق شهروندی را داشت و با توجیه خطر امنیت این کار را انجام داد؛ زیرا نظم مستقر از بین رفته بود و دولت به خود این اجازه را داد که برای بازتولید آن خشنترین به شکل ممکن این کار را انجام دهد. نباید به خواستههای دموکراسیطلبانهی هیچ کشوری خیلی توجه کرد، چیزی که حرف اول را را در صحنه می زند، امنیت است و وقتی امنیت در خطر میافتد چه در ایران و چه آمریکا، حکومت مستقر اولین اولویت خود را برقراری امنیت قرار میدهد.
خبرها حاکی از این بود که اینترنت برخی از ایالتهای آمریکا قطع شده بود، این درست است؟
باز هم بستگی به ایالت دارد، من در ایالت آریزونا به صورت لایو گزارش تهیه میکردم بعد از یک ساعت لایو، اینترنت من قطع شد. در آمریکا باز هم مثل ایران نیست که یک وزارتخانه متولی آن باشد، اینجا اینترنت در دست بخش خصوصی است. یک زمانی میگوید فیسبوک اینستاگرام قطع شد. اما کانکشن اینترنت در دست کمپانیهای خصوصی است و میتوانند تحت مواردی با دولت هماهنگ شوند؛ کمااینکه وقتی من گزارش تهیه کردم بعد از یک ساعت اینترنت من قطع شد و دوباره وصل شد اما این طور نیست که در سراسر آمریکا با یک حکم حکومتی اینترنتی قطع شود، البته مواردی درمحلات پیش آمده است که شدت خشونت بالا گرفته بود و اینترنت قطع شده بود, آن روز هم که اینترنت من قطع شد در آنجا خشونتی صورت نگرفته بود و نمیدانم چرا قطع شد.
این اعتراضها میتواند بر روی انتخابات آمریکا تاثیر بگذارد؟
۱۰۰ درصد تاثیرگذار است. همانطور که قبلا هم عرض کردم اقتصاد آمریکا به خاطر کرونا زمین خورد؛ در این فضا رقابتهای حزبی فرصت مناسبی را در اختیار دموکراتها قرار داده است تا دموکراتها از این اعتراضها نهایت استفاده را ببرند و از این اغتشاشات بهره برداری سیاسی کنند و این هم طبیعی است به صورت گسترده این کار را میکنند. رسانهها در آمریکا در یک وضعیت گسترده با ترامپ مشکل دارند از لحظهای که وارد کاخ سفید شد به جز فاکسنیوز با بقیه رسانهها دچار چالش شد. همین موضوع باعث میشود که آنها از هر فرصتی استفاده کنند. الان هم «جو بایدن» به خوبی از این فرصت استفاده میکند؛ باتوجه به تجربهی من از زندگی در آمریکا اگر با همین دست فرمان اتفاقها پیش برود اینکه ترامپ بازی را ببازد، احتمال زیادی دارد. تا قبل از کرونا میگفتم ترامپ برندهی محرز انتخابات است. اما این مسائل کار ترامپ را بسیار سخت کرده است. البته به این معنا نیست که پایگاه اجتماعی ندارد، درواقع پایگاه اجتماعی او در حال حاضر مرعوب شده است. ترامپ در گوشه و کنار از حامیان خود میخواهد وارد خیابان شوند اما فعلا نیامدند، زیرا فضای عمومی علیه ترامپ است؛ پس اگر با این روند پیش برویم احتمال پیروزی ترامپ در انتخابات کم است و جناحهای سیاسی نهایت بهره برداری را از آن میکنند تا ترامپ را به پایین بکشانند.
این جنبش به «من نمیتوانم نفس بکشم» معروف است. در این چند روز من مطالبی نوشتم تحت عنوان «ما نمی توانیم نفس بکشیم». شهروندان آمریکایی یک مقداری خودکامانه اعتراض میکنند؛ آمریکا سالها است این روند را در خارج از مرزها پیش گرفته است و زانوی خود را روی گلوی هر کشوری که به نوعی با آن مشکل دارد قرار داده است. با تمام وجودم که در سال ۸۸ مخالف این شعار بودم که میگفتند «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران»، اما این نشان میداد شهروندان ایرانی سیاست خارجی دولت خود را دنبال میکنند و درباره آن شعار هم میدهند و به آن انتقاد میکنند. از این جهت که سالهاست آمریکا در سیاست خارجی حقکشی میکند با ایران، ونزوئلا، عراق و یمن نیز تحریم میکند، اما شهروندان آمریکایی هیچگاه اعتراض نکردند و نگفتند «نه سوریه نه لبنان جانم فدای و usa» اما وقتی خودشان تحت فشار قرار گرفتند، اعتراض کردند.
تاجیک: نقش ترامپ در غلیان اجتماعی آمریکا
نصرت الله تاجیک، تحلیگر مسائل خارجی در گفتوگو با انصاف نیوز میگوید: دربارهی اعتراضات در آمریکا و مقایسهی آن با اعتراضات آبانماه ۹۸ در ایران، گفت: «وجوه قابل تحلیل و توجه و نیز تشابه میان اعتراضات این دو کشور وجود نداشته و مقایسه این دو با یکدیگر کجسلیقگی است. یعنی به ظرایف و ویژگیهای سیاسی اجتماعی، فلسفه سیاسی حکومت، میزان توسعهی سیاسی اقتصادی ، تاریخ و نحوه و درجهی قوامیافتگی جوامع توجه نکردن است. جامعهی ایرانی با جامعهی آمریکایی متفاوت است؛ هماهنگونه که سیاست و حکومت دو کشور و نهادهای متشکله آن نیز متفاوتند. آمریکا ۵۰ ایالت و همچنین ۵۰ قانون اساسی دارد. انواع و اقسام نژادها و ملتها را در درون خود جای داده است. البته تحلیل من به معنای نفی ظرفیتهای مثبت آمریکا نیست. هر چامعهای مشحون از ظرفیتهای مثبت و منفی است و این سیاستمداران و مخصوصا رهبران و افراد کلیدی تصمیمساز و تصمیم گیر هستند که این ظرفیتها را برجسته میکنند.
پس اعتراضات آمریکا در سطح جامعه، سیاست حکومت، تجربهی دموکراسی و برخورد با آزادیها برای مثال تظاهرات و اعتصابات، با ایران قابل قیاس نیست. اینکه میگویم قابل مقایسه نیست به معنی رد کردن تمام اقدامات آمریکا و بری دانستن اقدامات ایران نیست. این گونه تظاهرات در چنین سطحی در طی ۵۰ سال گذشته از سال ۱۹۶۵ هر چند سال یکبار در آمریکا وجود داشته که از یکی از ایالتها این شورشها آغاز و سراسری شده است و در هرکدام نیز ۳۰-۴۰ نفر کشته شده و چند هزار نفر زخمی شده و نهایتا با اعلام وضعیت فوق العاده و ورود ارتش، بعد از مدتی آرامش برقرار شده است. اکنون مقایسهای که بین آمریکا و ایران مطرح میشود درمورد اعتراضات آبان ماه ۹۸ است. دلیلی برای مقایسه این پدیده در این دو جامعه با افتراقاتی که دارند وجود ندارد؛ زیرا از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و ویژگیهای جامعه و مقوماتی که یک جامعه را شکل میدهد، با هم قابل قیاس نیستند. در جامعهی ایرانی آداب و سنن، عواطف، مذهب و روابط غیرسازمانی عناصر مهمی هستند؛ البته نمیگویم در آمریکا مذهب مطرح نیست. گذشته از تفاوتهای اسلام و مسیحیت، اما در آمریکا مسیحیت بیشتر از اروپا مورد توجه است، مردم آمریکا بیشتر از جاهای دیگر خداباور هستند، اما مسائل دیگر متفاوت است. برای مثال روحیهی شرقی و غربی را با هم مقایسه کنید؛ روحیات هم باهم متفاوت هستند. آمریکا یک کشور دموکراتیک و با حاکمیت قانون است که بعد از سالها جنگهای داخلی به تعادل نسبی و شکلگیری نهادهای دموکراتیک انجامیده است. ولی مسئلهی نژاد پرستی ساختاری و سازمان یافته در آنجا شایع است اما چرا اکنون آمریکا با این وضعیت مواجه شده است؟ به دلیل رویکردی است که در این چهار سال توسط ترامپ به جامعه آمریکایی تزریق میشود که باعث افزایش تضاد طبقاتی و گسل نژادی شده است؛ که مانند مخالفت با مهاجرت، سختگیریهای اجتماعی نسبت به رنگین پوستها و جنبههای مختلف دیگری از نژاد پرستی را از خود بروز داده است. واکنش مردم به حرکت پلیس در واقع آزاد کردن یک بغض فرو خفته است؛ تحلیلگرانی که ایران و آمریکا را مقایسه میکنند و اکثرا هم ایرانی هستند در واقع از هول حلیم توی دیگ افتادهاند. اما به عقیده من قیاس معالفارغ است.
اکنون یک جامعهی قوام یافتهای مثل آمریکا از منظر دموکراسی و با آموزشهایی که پلیس در آنجا میبیند و بودجههایی که دارند را با یک جامعهی نحیف از منظر دموکراسی و امکانات و آموزش کم به پلیس و شرایط اقتصادی بد و تخصیص غیر بهینه منابع مثل ایران مقایسه میکنیم؛ پس ببینید این دو کشور در این زمینه قابل مقایسه نیستند. از جهتی قیاس با امریکا درست نیست ولی آنچه زمینه را ایجاد کرد مصاحبهی نابهنگام وزیر کشور و اعلام آمار کشتههای آبانماه بود که زمینه را ایجاد کرد. میگویند «خر ملا نصر الدین منتظر حُش است»! اگر تعداد کشته شدگان آبان ماه قرار بود اعلام شود چرا زودتر این اتفاق نیفتاد و اگر قرار نبود اعلام شود چرا الان این اتفاق میافتد؟ به هرحال این مسئله ذهن تحلیلگر را به قیاس بین آمریکا و ایران متبادر میکند. بعید میدانم در سطح تحقیقات جاندار بین دانشگاهیان زمینهی تشابه و قیاسی برای این موضوع پیدا کنند. البته بین رسانهها و تحلیلگران رسانهای و مخصوصا آندسته از رسانهها که خط تحلیلی خود را دنبال میکنند این بحث دیگری است. یعنی این قیاس از یک اندیشکده بیرون نمیآید. یکی از جنبههای منفی این مقایسه آن است که با فرض برخورد ناصحیح پلیس ایران با تظاهرکنندگان آبانماه دارند وجاهتی برای این اقدام خشونت بار پلیس آمریکا باز تولید میکنند! پس این دو مقوله قابل قیاس نیستند اما نه به این معنی که آمریکا شمر است و ما خیلی خوب هستیم.
در برخورد آبان ماه مشکل داشتیم و برخورد خوبی نداشتیم، میشد بهتر مدیریت کرد؛ آن یک اعتراض مدنی برای مسائل اقتصادی بود. البته ما اطلاعات امنیتی نداریم اما اگر یک مقدار شیطنت بود، ولی باز هم به عقیدهی من میتوانستیم قضیه را بهتر جمع و جور کنیم تا افراد بیگناهی که براساس آمار رسمی حتی بدون اینکه دخالتی داشته باشند، کشته نمیشدند. این بحث داخلی است و قابل انتقاد است، اصلاح طلبان و غیره هم در این باره انتقادهایی کردند. باید تجربه شود و پلیس بیشتر آموزش ببیند اگر قرار است گلوله بزنیم، مشخص باشد چه گلولهای بزنند و غیره.»
این تحلیلگر مسائل خارجی میگوید:«از باب اینکه زمانی استاندار بودم و ناچار بودم تا مباحث امنیتی را دنبال کنم، از این جهت میگویم که باید سعی کنیم میزان و حجم خسارت انسانی را همیشه در اینجور مواقع -که به عقیدهی من در آینده زیاد خواهیم داشت- را کاهش دهیم. اگر کشور به سمت و سوی شفافیت برود، به جای اینکه از نظام مایه بگذاریم و شخص را بری بدانیم، باید علل این حجم خسارت آبانماه بررسی شود. اگر در آبان ماه یک گزارش مفصل بیرون میآمد و افرادی که مقصر بودند، مشخص میشدند، نه تنها اکنون زمینهای برای این مقایسه نبود بلکه یک آرامش عمومی هم ایجاد میشد و چسبندگی اجتماعی بالا میرفت. پس یکی از دلایلی که من این مقایسه را درست نمیدانم علاوه بر ممیزات و ویژگیهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی دو جامعه، موضوعات و علایق سیاست و حکومت و فلسفه سیاسی دو کشور است که بستر دو اعتراض را نیز متفاوت میکند. در ایران مسئله اقتصادی است و در آمریکا مقوله نژاد پرستی. در آمریکا اکنون خشونتهای دو طرف بیشتر به دلیل خط و نشانی است که ترامپ میکشد و وقتی میگوید اگر جایی غارت شود، نیروی نظامی وارد میشود، این تهدید است و تحریک مردم! در آبان ماه این حالتهای آمریکا را نداشتیم، یک تنش اجتماعی و خواست منطقی مردم بود و مشکل عدم مدیریت میدانی بود و نه فلسفهی سیاسی و یا ایدئولوژی که نژاد پرستی از آن خارج شود. یک دلیل آن به ضعف وزارت کشور هم در بدنه کارشناسی و هم مدیریت و هم در صف، یعنی در فرمانداریها و هم در ستاد، یعنی خود وزارت کشور، مربوط است و بخشی دیگر این است که نیروی انتظامی اشتباهاتی داشت و مشخص نیست چقدر در اختیار وزارت کشور و یا دولت است. در مجموع اگر بخواهم یک جوابی به این مقایسهی ایران و آمریکا در زمینه رویاروئی با اعتراضات بدهیم، در آبان ماه مسائل ما میدانی بود. اما نژاد پرستی میدانی نیست و فکری است یعنی جمهوری خواهان به طور عام و ترامپ به شکل خاص به آن دامن زده است و مشکلاتی که در این زمینه بوده را تشدید کرده است.
وگرنه الان که پلیسی که پای خود را روی گردن جورج فلوید گذاشته است را دستگیر کردهاند و باید اعتراضها تمام شود اما این اتفاق نیفتاد. در آبان ماه مسئلهی نژاد پرستی نبود؛ یک سوء مدیریت صحنه بود. علاوه بر نوع خشونت بار برخورد پلیس با تظاهر کنندگان یک مسئله مشترک تخریبها هستند. اصولا در جنبشهای مردمی در هر کشوری تخریب وجود دارد که بعضی مردمی و ناشی از هیجانات اجتماعی است ولی بعضی از تخریبها سازمان یافته است. اینکه کی اینکار را میکند یک بحث دیگر است. ممکن است داخلی یا خارجی باشد یا در بعضی از مواقع خود حکومتها کاری میکنند تا تظاهرات مردمی را بدنام کنند. در همین جنبش «تنفس» ممکن است این بخش اخیر وجود داشته باشد، اگرچه اقدام نژادپرستانه و جنایتکارانهی پلیس و تزریقات نژاد پرستانهی ترامپ و یاس و ناامیدی مردم در کنار افزایش درصد بیکاری در اثر اوضاع کرونائی، همه زمینههای مستعدی هستند که این غلیان اجتماعی بوجود آید. در اثر سوء مدیریت ترامپ در قبل کرونا میزان فوت سیاهان در اثر این بیماری دو و نیم برابر سفید پوستان است. اگر به جنبههای دیگر آماری در زمینهی تفاوت سفید و سیاه در آمریکا -مثلا در زمینه اقتصادی هم- توجه کنیم، متوجه میشویم زانوی پلیس روی گردن جرج فلوید نمادی از زورگویی آمریکائی در داخل و خارج آمریکاست که ترامپ آنرا براق کرده است!