با گذشت ۴۱ سال از عمر رژیم جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی آخوندی در ایران، کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که از ایرادات اساسی و خیانتهای این فرقه تبهکار در مورد ایران و ایرانی، آگاهی نداشته باشد.
بخصوص در ۲۰ سال اخیر و با آسانتر شدن گردش اطلاعات و رشد روز افزون امکانات خبر رسانی در فضای مجازی و اینترنت، حتی در دور دست ترین نقاط میهن و در روستاها نیز، بسیارانی هستند که با دسترسی به اینترنت، به ماهیت این رژیم و افراد حاضر در دایره حاکمیت، پی بردهاند.
حجم اخبار جنایتها و فساد روز افزون انگلهای حاضر در دایره حکومت، درصد بالایی از محتوای خبری و تحلیلی در فضای اطلاع رسانی را پر کرده و میتوان اعتراف کرد که آگاهی مردم و درخواست حداکثری برای خلاص شدن از شرایط فعلی به حداکثر ممکن رسیده است.
با نگاهی دقیق به دغدغههای ذهنی مردم ایران و نیز مسجل شدن تقاضای حداکثری برای گذر از حاکمیت و بی نظامی فعلی، متوجه چرایی نبودن اقدام موثر یا حرکتی در خور از سوی مردم بعنوان اهرم اصلی برای سقوط رژیم فعلی و گذر از شرایط اسفناک کنونی میشویم.
آنچه که مشهود بوده و سئوال بسیاری از مردم عادی و تحت ستم ایران است، این پرسش درست و اساسی است که: (با رفتن اینها، چه چیزی، چه کسی و چه سیستمی جایگزین میشود و چه تضمینی برای این مهم وجود دارد که شرایط از این هم بدتر نشود؟!)
به نظر نویسنده این سطور، پاسخ به این سئوال و سئوالات مشابه این، بزرگترین کمبود و نقصی است که در فضای سیاسی و اجتماعی کشور و بخصوص در میان اپوزیسیون با آن، مواجه هستیم.
در برهه کنونی و در فضای بی اعتمادی حداکثری که ساخته و پرداخته برنامه ریزی شده رژیم برای چنین روزهایی است، متاسفانه تلاشی در خور و موثر برای اصلاح این فضا و پاسخ به سئوالات و دغدغههای ذهنی مردم عادی از سوی روشنفکران و متخصصین مردمی، دیده نمیشود!
برنامههای تلویزیونی، میزگردها و گفتمانهای روزانه در فضای رسانهای و شبکههای بزرگ و کوچک پارسی زبان مربوط به ایران، تنها به کاستیها، اخبار روزانه و خواسته و ناخواسته به اخبار اکثرا هدفدار تولیدی اتاق فکر رژیم برای مشغول کردن و انحراف اذهان عمومی میپردازند و از این مهم غافل میمانند که به این پرسش اساسی مردم ایران، پاسخهای کارشناسانه و واقعی و به دور از وعده و وعیدهای خمینی گونه بدهند.
البته تولد مجموعهای بنام ققنوس، نوید دهنده این مهم بود که هرچند دیر، ولی قرار است تا گروهی از اهل علم و متخصصین عرصههای مختلف، مردم را از این مهم آگاه سازند که اگر این رژیم با سیاستهای کنونی و ادامه دار ۴۰ سالهاش کنار برود و حکومتی مردمی و بر پایه استانداردهای یک نظام دموکراتیک در ایران پای بگیرد، ایران ما چه افق و سرنوشتی را در کوتاه مدت و بلند مدت خواهد داشت، ولی متاسفانه تا به امروز آن کارایی و اراده را در این مجموعه ندیدیم و شاید هم تریبون لازم برای بیان این مسائل را هنوز نیافتهاند که امید میرود هر چه سریعتر به این مهم بپردازند.
تقریبا همه جمعیت ۸۵ میلیونی ایران میدانند که اقتصاد ایران، یک اقتصاد ورشکسته و در حال از هم پاشیدگی است و اگر تا این لحظه بصورت نیم بند دوام اورده است، بخاطر برنامههای زیرکانه حکومت در فریب مردم با وعدههای مالی غیر متعارف و نیز ذخایر عظیم مالی حاصل از فروش نفت در سالهای گذشته است که البته مدتی است در حال افول است و رژیم را با چالشی اساسی مواجه کرده است.
در این میان، کمتر دیده شده است که کارشناسی در یک برنامه رسانهای و یا نوشتاری در تیراژ بالا، به این مهم بپردازد کهای ملت ایران! اگر این رژیم و سیاستهای ضد منافع ملی آن، به کنار گذاشته شود، طبق آمار و بر اساس تواناییهای موجود در کشور، تحول اقتصادی و در پی آن رفاه و آسایش مردم ایران چگونه خواهد بود.
یا دیده نشده است که کارشناسی بنشیند و بگوید کهای مردم ایران! دلخوش به این میزان از درآمد، شغلهای کاذب، نان بخور و نمیر و ... نباشید، چرا که بر اساس امار معلوم و میزان تواناییها و داشتههای بالقوه این کشور، در صورت تغییر سیاستها که لازمه آن سرنگونی و جایگزینی است، تعریف رفاه و زندگی برای تک تک مردمان این سرزمین با شرایط کنونی، بسیار متفاوت خواهد بود.
دیده نشده که این رسانهها و بخصوص تلویزیونهای مدعی مخالفت با رژیم جمهوری اسلامی از متخصصین امر دعوت کنند و برنامههای مستمر بسازند تا بیایند و به مردم بگویند اگر این رژیم نباشد، اگر این سیستم نابود گردد، اگر نظام آخوندی و ایدئولوژیک با سیاستهای تغییر ناپذیر خود، کنار گذاشته شود و حکومتی مردمی و مدیرانی متخصص و با برنامه بر سر کار بیایند، چه تحول عظیمی در همه سطوح جامعه ایران، از اقتصادی و فرهنگی گرفته تا سیاسی و اجتماعی بوجود خواهد آمد و با تکرار این گفتارها و برنامهها در رسانهها، مردم را مجاب کنند که با شنیدن هر روزه اخبار مربوط به فسادهای دامنه دار رژیم، تنها به لعن و نفرین رژیم و آه و ناله بسنده نکنند و خود برای گذر از شرایط فعلی، اقدام کنند.
جای تعجب و تاسف است که اپوزیسیون در همه این سالها، هنوز نتوانسته تصویر روشنی از آینده ایران در نبود حاکمیت فعلی و برقراری یک حاکمیت مردم نهاد به ملت ایران ارائه کند و حداقل به دهک هایی از جامعه که بدنبال کنش و تغییر هستند و مسائل را از طرق مختلف دنبال میکنند، پاسخ مناسبی داده و نقشه راهی را ارائه دهد.
عدم درک خواستهها و نیاز واقعی یک ملتی بنام ملت ایران و نادیده گرفتن همه کاستیهای روانشناختی و ضد فرهنگی تزریق شده در جامعه در طول چهل و اندی سال گذشته، متاسفانه باعث درجا زدن بخش بزرگی از اپوزیسیون مدعی شده است و تنها کنش آنها درسوار شدن بر موج اعتراضات مقطعی مردم، خلاصه شده است.
چرایی نپرداختن به آسیب شناسی عملکرد اپوزیسیون و ادامه برنامهها و رفتارهای پر اشتباه ناشی از خود بزرگ بینیها، عدم درک اهمیت اتحاد و همبستگی و ادامه تخریبها و ترور شخصیت فعالین سیاسی و نیز لوس کردن فضای مبارزات توسط عدهای افراد مشکوک و اشاعه دهنده جو بی اعتمادی و توهین و تهمت، همه و همه نقایصی است که در این سالها دیده شده و کمتر برای رفع آن بخصوص از سوی صاحبان تریبونها، اقدام گردیده است. سخن در این مورد بسیار است و مجالی دیگر میطلبد تا به چرایی عدم موفقیت اپوزیسیون برای دست یافتن به شعارهای اعلام شدهشان پرداخت.
به هر روی آنچه که نویسنده این سطور را ملزم به این نوشتار کرده، تاکید بر اهمیت پاسخ به سئوالات و رفع ابهام از اذهان عمومی، البته نه با شعار و حرف، بلکه با مستندات و آمار موجود است و تلاش برای این مهم که حجم و فضای موجود خبری و رسانهای را بیشتر به این مهم اختصاص دهیم و مردم را از آنچه که میتواند نتیجه همت و ارادهشان برای گذر از این حکومت فاسد باشد، آگاه سازیم.
ملت ایران و اعضای جامعه ایرانیان در سراسر جهان، این حق را دارند که بدانند، در فردای براندازی جمهوریاسلامی، چه تحولات و چه سرنوشت نیکی در انتظارآنان و میهنشان است و این وظیفه کنشگران عرصههای مختلف است که با پشتکار و تحقیق و ارائهمستندات علمی، آنچه را که انتظار میرود یک ایرانیواقعی برای رسیدن به آن، جان و مالاش را فدا کند رابه درستی و بارها و بارها بیان کنند و دلایل نیاز به اینفداکاری را در ایرانیان به روشنی ارائه دهند.
ایرانی باید بداند که برای رسیدن به چه چیزی از اوانتظار هزینه دادن میرود. ایرانی باید بداند که اگر آرزوی زندگی، رفاه و آسایش جوامع آزاد و مردمسالاررا دارد، این امکان برایش مهیا است و تنها باید ارادهکند و حاضر به پرداخت هزینه برای رسیدن به آن باشد.
ایرانی نباید فراموش کند که تک تک این جوامعی کهامروز لذت آزادی و رفاه را میکشند، روزگاری برایگذار از فاشیستی ترین، فاسد ترین و ایدئولوژیک ترینحکومتها، تلاش و مبارزه کردهاند و از جان و مالشان هزینه دادهاند.
فراموش نکنیم، هر چیزی که مفت به دست بیاید، آسانهم از دست میرود، حتی اگر آزادی باشد!
همایون نادریفر