کشیده شدن کشتی در هم شکسته جمهوری نکبت به طرف گرداب اقتصاد ورشکسته
دو سه ماه پیش سید محمد خاتمی گفتاری منتشر کرد که از آن بوی الرحمن جمهوری اسلامی شنیده می شد.
من در آن زمان نوشتم خاتمی «صدای پای انقلاب» را شنیده است.
مرسوم است که صاحب مقامان حکومت به خاطر اطلاعاتی که از منابع موثق و مطلع به آن ها می رسد، مدت ها پیش از وقوع توفان های اجتماعی از نزدیک بودن زمان به وقوع پیوستن آن ها مطلع می شوند و گاه آژیرهای خطر را در نهانگاه ها به صدا در می آورند.
نوشته غافلگیر کننده ی خاتمی از این نوع آژیرها بود.
گرداب های اقتصادی، قدرت مکش بسیار دارند و کشتی های در هم شکسته ی حکومت ها، وقتی به این گرداب ها نزدیک می شوند، بعد از مقداری مقاومت، چنان به سرعت به قعر این گرداب ها کشیده می شوند که برای کسانی که نمونه های مشابه را ندیده اند باور نکردنی به نظر می آید.
افزایش شدید قیمت دلار و سرعت گرفتن کاهش ارزش ریال، نمونه ای از این به قعر گرداب کشیده شدن است.
مقامات نادان جمهوری اسلامی که تصور می کنند سرِ اقتصاد را هم می توانند با شعار دادن کلاه بگذارند، راه حلی که به نظرشان رسیده، این بوده که بهره های بانکی را از پانزده درصد به شانزده و حداکثر هجده درصد افزایش دهند در جایی که ارزش پول حکومت، به صورت صد در صدی کاهش یافته و در آینده نزدیک، شدیدتر از این هم سقوط خواهد کرد.
محکوم کردن سه جوان معترض،،، به اعدام، آن هم به خاطر «بغی»ِ بدون سلاح(!) و صدور حکم مرگ برای روح الله زم -که کاری جز نوشتن و گفتن نکرده- و کشتنِ دو جوان کرد، نشانه هایی ست از به کار گرفتن ابزار «ترس» برای ادامه «حکومت» غافل از این که اقتصاد، دچار ترس نمی شود و با اعدام و کشتار، جا خالی نمی کند.
به احتمال، خاتمی صدای مهیب چرخش گرداب هایل اقتصاد را سه ماه پیش شنیده بود که آن هشدار غافگیرانه را به مقامات جمهوری نکبت داد و البته گوش ناشنوای این حکومت ناقص الخلقه، نه این هشدار را شنیده و نه بعد از این خواهد شنید.
پول های ارسالی از بدو انقلاب به حساب مثلا معتمدان حکومت، برای خرید های غیر مستقیم تسلیحات و اقلام لازم برای ادامه ی حیات کشور، اغلب توسط این معتمدانِ خوک صفت بلعیده شده و این اتفاق از زمان قدرت مداری بهشتی سرکوبگر تا به امروز ادامه داشته است.
از میلیون ها دلاری که به فرد مورد وثوق بهشتی جنایتکار برای خرید اسلحه داده شد تا طلاهایی که با کامیون در حال خروج از ایران بود و تبدیل به مفرغ شد تا طلاها و دلارهای ارسال شده برای رضا ضراب تا چپاول میلیون ها دلار توسط افراد ناشناخته و شناخته شده ی حکومت چیزی برای مصرف حکومت در داخل باقی نگذاشته تا بتواند خود را از این گرداب چرخنده ی مهیب دور نگه دارد.
ما بعد از این شاهد سقوط سریع ارزش ریال و ورشکستگی پی در پی تولید کنندگان و صاحبان سرمایه ی غیر حکومتی خواهیم بود و این مقدمه ای ست برای در هم شکستن و خرد شدن بدنه ی حکومت و به دنبال آن، آغاز حرکت سیل بنیان کن مردم آسیب دیده و رنج کشیده ی کشور...
