رپرتاژ آگهی تبلیغاتی در قالب گزارش خبری!
زهرا باقری شاد، روزنامه نگار و پژوهشگر رسانه
مقدمه
در بسیاری از کشورها که مطبوعات و رسانههای آنها بر اساس قوانین دمکراتیک اداره میشوند، یکی از استانداردهای رسانهای این است که رپرتاژ آگهی به صورت کاملا واضح از انواع دیگر پوشش خبری و محتوای رسانهای تشخیص داده شود. به عبارت دقیقتر، یک رسانه در صورت انتشار یک رپرتاژ آگهی باید اطلاعرسانی کند که مطلب موردنظر یک تبلیغ پولی است. در غیر اینصورت این عمل رسانه از نظر استاندارد حرفهای روزنامه نگاری، تخلف محسوب میشود. اما چرا درباره رپرتاژ آگهی اینهمه سخت گیری میشود؟ روشن است که وقتی رسانهای عنوان "بی طرف" را در ارائه برنامههای خود برمیگزیند و عملا از زیرمجموعه رسانههای ملی و پابلیک سرویس خارج میشود، باید نسبت به بیطرفی خود متعهد باشد. از این رو هر تلاش سازمان یافتهای برای سمت و سو بخشیدن به افکار عمومی در جهت تقویت یک رویکرد، نگرش و ایدئولوژی اگر تحت عنوان پوشش خبری "بی طرف" معرفی شود بحث برانگیز خواهد بود.
قوانین و استانداردهای تبلیغات برای حل این مشکل، دستورالعملهای مشخص و روشنی را تعیین کردهاند. به این صورت که تفاوت بین رپرتاژ آگهی و دیگر انواع تولیدات رسانهای باید از نظر ساختاری و محتوایی برای مخاطب قابل تشخیص باشد. یعنی هر مطلب شامل مقاله، گزارش، برنامه رادیویی، تلویزیونی، عکس و فیلم اگر از سوی منبع خاصی به عنوان یک تبلیغ اقتصادی یا سیاسی یا هر نوع تبلیغ دیگری به رسانهای ارائه شود باید به اطلاع مخاطب برسد که این مطلب یک رپرتاژ آگهی است. سود چنین دستورالعملهایی تنها عاید مخاطب نمیشود بلکه از لحاظ حرفهای نیز اعتبار رسانهها را حفظ میکند. زیرا حتی معتبرترین رسانهها هم از پذیرش رپرتاژ آگهی خودداری نمیکنند اما این کار را در چارچوب مشخصی انجام میدهند.
اما به نظر میرسد این استانداردها کمتر از سوی رسانههای فارسی زبان رعایت میشوند؛ گویا برای مدیران رسانههای فارسی زبان سخت است که منبع دقیق آگهیها و تبلیغاتی را که منتشر و پخش میکنند برای مخاطب روشن سازند. این البته تنها شامل منبع تبلیغات نمیشود بلکه در سطح کلیتر، برخی رسانههای فارسی زبان حتی از ارائه اطلاعات دقیق درباره منابع تامین کننده بودجه خود نیز خودداری میکنند که چنین عملکردی البته غیرحرفهای است زیرا هم به پیشداوریها درباره منابع مالی رسانه دامن میزند و هم به مخاطب این اجازه را نمیدهد تا با آگاهی کامل از این مساله، آن رسانه را به عنوان منبع خبری مورد اعتماد خود برگزیند یا آن را کنار بگذارد. بسیار روشن است که مخاطب از این حق برخوردار است که بداند منابع تامین کننده بودجه یک رسانه کدام اند؛ چرا که سیاستهای یک رسانه را منابع مالی آن تعیین میکنند. این حق دمکراتیک در بسیاری از کشورها که از قوانین پیشرفته مطبوعاتی و رسانهای برخوردارند از مردم دریغ نمیشود اما گویا درباره رسانههای فارسی زبان، چه در داخل و چه خارج از ایران چنین شفاف سازیهایی مرسوم نیست.
خطر مشروعیت بخشیدن به یک گروه خاص
پوشش کامل سخنرانی مریم رجوی در نشست سالانه مجاهدین خلق یا شورای ملی مقاومت از سوی تلویزیون ایران اینترنشنال آنگونه که علی اصغر رمضان پور، مدیر خبری این تلویزیون میگوید یک "گزارش خبری" نبود بلکه در مجموعه رپرتاژ آگهی قرار میگرفت. من در این یادداشت به هیچ عنوان از نقطه نظر افکار عمومی جامعه ایرانی نسبت به سازمان مجاهدین خلق سخن نخواهم گفت؛ از زاویهی منفور بودن این سازمان در نزد بخشی از این افکار عمومی و محبوب یا موجه بودن آن در نزد بخشی دیگر نیز نخواهم نوشت. تنها میکوشم از منظر استانداردهای رسانهای و روزنامه نگاری به این مساله بپردازم که پخش مستقیم کل نشست سالیانه یک حزب سیاسی و ایدئولوژیک یا سخنرانی رهبری آن در هیچ یک از چارچوبهای یک "گزارش خبری" جای نمیگیرد. تنها اشارهای به هشتگ #اعدام_نکنید و مصادره آن توسط مجاهدین که در این نشست صورت گرفت کافی است تا به جنبه تبلیغاتی بودن این برنامه پی ببریم. به بیان روشنتر، چنین نشستی اساسا یک برنامه تبلیغی برای یک سازمان ایدئولوژیک است و نه یک رخداد سیاسی عادی. از این جهت، پوشش زندهی آن به منزله مشروعیت بخشیدن به همهی آن "بهرهبرداریهای سیاسی" خواهد بود که سازمان مجاهدین تلاش کرد از اعتراضات اخیر و هشتگ #اعدام_نکنید داشته باشد.
حتی توضیحات علی اصغر رمضان پور نیز درباره چرایی پوشش این نشست از منظر استانداردهای مورد بحث موجه به نظر نمیرسد. او در گفتگویی با تلویزیون ایران اینترنشنال گفت که " این نشست به دلایل مختلف یک نشست مهم است و شما نمیتوانید آن را نادیده بگیرید. بهترین راه این است که حرف آنها را بشنوید و با آنها گفتگو کنید".
این گزاره که نشست سالیانه مجاهدین خلق از نظر مدیر خبری تلویزیون ایران اینترنشنال یک نشست مهم است، نمیتواند دلیل موجهی برای پوشش زنده این نشست باشد زیرا در روزنامهنگاری و کار رسانهای، اهمیت یک حادثه و رخداد را باید با دلایل کاملا حرفهای و استاندارد روشن کرد. این از ابتداییترین قوانین روزنامهنگاری است که گفتگو با نمایندگان احزاب مختلف و پوشش خبری وقایع آنها از جمله وظایف هر رسانهای است که خود را بیطرف میداند. اما شاید لازم باشد یادآوری کنیم که پوشش نشست سالانه مجاهدین خلق دقیقا مثل پوشش هر نشست سالیانه یا ماهیانهای که از سوی هر حزب دیگری صورت بگیرد در هر رسانهای به جز رسانه رسمی آن سازمان یا حزب توجیه پذیر نیست. در چنین شرایطی هر رسانهای به جز رسانهی آن حزب در صورت پخش این مراسم باید در چارچوب استانداردهای رسانهای رفتار و شفاف سازی کند اگر چنانچه چنین پوششی یک رپرتاژ آگهی بوده باشد. این مطلب را به اطلاع مخاطب رساندن، رفتاری حرفهای است و از هرگونه پیشداوری و بحث غیرمرتبطی نیز جلوگیری میکند. اما اگر چنین برنامهای یک رپرتاژ آگهی نبوده باشد، که ظاهرا از توضیحات مدیر خبری تلویزیون ایران اینترنشنال اینگونه برداشت میشود، تنها میتوان آن را یک رفتار غیرحرفهای و بسیار پرخطر ارزیابی کرد. اما پرخطر از چه نظر؟
نخستین خطر میتواند شامل حال خود تلویزیون ایران اینترنشنال شود که به شبههها و قضاوتها درباره منابع تامین بودجه این رسانه و تاثیر آن در جهت گیریهای سیاسی دامن زده خواهد شد. در چنین شرایطی بعید نخواهد بود اگر شاهد عامیانهترین، بی رحمانهترین و غیرمنصفانهترین پیشداوریها تا پرسشهای منطقی تر و جدی تر باشیم. و البته فراموش نکنیم که همه اینها زیرمجموعهای از حقوق مخاطب است اگر برای او شفاف سازی صورت نگرفته باشد.
دومین و مهمترین خطر اما افکار عمومی را تهدید میکند؛ ذهنیت مخاطبانی که به رسانه اعتماد کردهاند و از آن تغذیه میکنند. آنچه از پخش نشست سالیانه سازمانی ایدئولوژیک همچون مجاهدین خلق برمیآید چیزی نیست جز تلاش سازمان یافته برای سمت و سو بخشیدن به افکار عمومی. و این تلاش وقتی از سوی هر رسانهای به غیر از رسانه رسمی این حزب با عنوان "گزارش خبری" و نه "رپرتاژ آگهی" صورت بگیرد، مخاطب چنین تصویر میکند که یک گزارش بی طرف به او ارائه شده است. رسانهها حتی با چگونگی دادن لقبها و عنوانهای ویژه به نمایندگان احزاب سیاسی میتوانند در عادی سازی ایدئولوژیهای آن سازمانها نزد افکار عمومی موثر باشند. تاثیری که ایدئولوژی یک سازمان در قالب یک گزارش بی طرف میتواند بر افکار عمومی بگذارد یک تاثیر غیردمکراتیک خواهد بود و به مرور به عادی سازی سیاستها و ایدئولوژیهای سازمان یا حزب موردنظر نزد افکار عمومی منجر خواهد شد. فراموش نکنیم که حزب نازی اینچنین به بهره برداری از رسانهها و مطبوعات به خصوص رادیو برای ترویج ایدئولوژی فاشیستی خود پرداخت. از همین رو است که قوانین رسانهها درباره تبلیغات و آگهیها چه اقتصادی و چه سیاسی، سختگیرانه رفتار میکنند زیرا روشن است که رسانه میتواند با انتشار یک ایدئولوژی خاص - که گاه از طریق آن عادی سازی صورت میگیرد - به یک گروه، سازمان، حزب و حتی طبقه خاص مشروعیت ببخشد. این درحالی است که وظیفه رسانه، مشروعیت بخشیدن به یک گروه یا سازمان خاص نیست؛ مگر آنکه رسانهی رسمی آن سازمان یا حزب باشد. خلاصه اینکه گاه ترویج ایدئولوژیهای فاشیستی ممکن است از همین طریق یعنی از مسیر عادی سازی و مشروعیت بخشیدن به یک گروه و سازمان خاص بگذرد.
گفت و گوی ف. م. سخن با ابراهیم نبوی