فضای سیاسی کشور در یکی دو هفتهی گذشته، صحنهی ادعاهای دولتمردان جمهوری اسلامی در باره همکاریهای راهبردی با دولت چین بوده که البته، تمناها و انتظارهای یک جانبهی نظام است از اتحادی «راهبردی» با این کشور. به نظر میرسد که طرح «قرارداد ۲۵ ساله» با چین، بازی رسانهای حکومت است در مذاکرات پیشرو، با اتحادیه اروپا و امریکا و نیز احتمال فرستادن پرونده ایران از شورای حکام آژانس انرژی اتمی، به شورای امنیت سازمان ملل.
با همهی تبلیغاتی که حکومت در این باره به راه انداخته، از دولت چین، نوایی «خوش» بر نمیخیزد. چین، در این باره، خاموشی پیشه کرده و با انتشار دو متن در دو نوبت، در ۵ و ۱۰ برگ، بسیار مودبانه و دیپلماتیک، از کنار خوانش حکومت ایران از همکاریهای دوجانبه گذشته و هیچ گونه تعهدی حقوقی را نپذیرفته است. به نظر میرسد که چین، «گلهمند» (۱) از این بازی رسانهای، با خودداری از اجازه حرکت به ۶ شناور ایرانی از بندرگاههای این کشور، به دلیل «نوع سوخت» آنها، ناخرسندی خود را نشان داده است. حتا با فرض درستی قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری با چین (۲) و نادیده انگاشتن واکنش سرد این کشور، هر آینه سالی چند باید بگذرد تا قراردادی با چنین گستردهگی، تاثیر خود را بر اقتصاد و اجتماع کشور نمایان سازد. چنین وضعیتی در آیندهای نزدیک، گرهای از بحرانهای داخلی و تنگناهای روابط خارجی حکومت، نخواهد گشود.
جمهوری اسلامی با هند و روسیه نیز قراردادهایی بسته است که در حقیقت «تفاهمنامه «هستند تا «قرارداد»، به این معنی که کاستی یا پیمان شکنی طرفهای هندی یا روسی، در عمل هیچگونه پیآمد حقوقی برای این کشورها در پی نداشته است. اما «همکاریهای راهبردی» میان دو کشور، تعهدی است دو سویه، گسترده و پایدار که دو کشور را متعهد میکند که چه در اقتصاد و سیاست و چه در زمینههای نظامی، برای دستیابی به هدفی و موقعیتی بهینه، توان خویش را بکار گیرند و از این رو، آنها را به شریک و متحدی قابل اعتماد در برابر کشورهای دیگر، برمیکشد. به هر رو، واکنش سرد و نا متعادل دولت چین بر نوع و محتوای این «همکاری»، سایههای تردید را تیرهتر میسازد. آن چه بر این تردیدها میافزاید این واقعیت است که برنامهای چنین راهبردی و دیرپا، به پیشینهای از همکاری و همگرایی نیازمند است. چنین پیشینهای، در پیوندهای سیاسی و اقتصادی و نظامی دو کشور دیده نمیشود.
الگوی رفتاری چین در برابر جمهوری اسلامی، همواره پر نوسان بوده و فراز و فرودهای چندی را پیموده است. از فروش اسلحههای کهنه شده به ایران در جنگ با عراق گرفته، تا رای مثبت به قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل در محکومیت ایران، خودداری از پذیرش ایران در پیمان شانگهای و به تازهگی در حمایت از ایران در نشست شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی. نگاه چین به ایران، همواره بر محور نفع اقتصادی کوتاه مدت و تاکتیکهای سیاسی بوده است. روابط سیاسی و اقتصادی دو دولت نیز بسیار نا متوازن بوده است و تراز تراکنشهای بازرگانی آنها، از آن چه که توافق شده بود بسیار پایین تراست (۳) و البته آن هم به سود طرف چینی. دو عامل مهم، یکی جذبهی بازار سترگ و پررونق اقتصادی امریکا و دیگر، سیاست خصمانه و تنش آلود جمهوری اسلامی با «کدخدا»، همواره بر سیاست دولت چین در برابر ایران سایه افکنده است. از این رو، در برابر اقدامات خصمانهی دولت امریکا، چین بارها در بزنگاههای سرنوشت ساز، حمایت خود را از جمهوری اسلامی دریغ داشته و با امریکا همراهی کرده است. از نظر سیاسی و دیپلماتیک نیز شمار سفرهای بلندپایهگان ایرانی به چین، با بازدید همتایان آنها از ایران متعادل نیست. در همکاری نظامی هم، این کشور، روابطی بسیار گرمتری با عربستان داشته است تا با ایران.
از این گذشته هر گونه همکاری راهبردی با ایران، همکاریهای راهبردی چین با عربستان سعودی و امارات را تیره خواهد ساخت و این بهایی نیست که چین حاضر به پرداخت آن باشد. در «پیشنویس» این قرارداد، به همکاریهای نظامی نیز پرداخته شده که به نوبهی خود توازن نیروها در خلیج فارس را دگرگون خواهد ساخت و امنیت اسرائیل را نیز به خطر خواهد انداخت.
روابط پر تنش با دولت امریکا و غرب ستیزی ایدئولوژیک نظام اسلامی، به گونهای منطقی به «شرق» گرایی انجامیده است. جمهوری اسلامی سالهاست که در آرزوی متحدی راهبردی در «شرق»، میسوزد. اما چالشهای بی سرانجام و بی پایان با «کدخدای جهان»، یافتن متحدی استراتژیک در هند، روسیه یا چین را ناکام گذاشته است.
بنابراین، سند همکاری و یا «قرارداد ۲۵ ساله» با دولت چین، پیش از هر چیز و بیش از زمانی دیگر، گویای تمنای دیرین رژیم در یافتن متحدی راهبردی است. اما قراردادی که به چندین سال نیاز دارد تا به بار بنشیند، مشکل گشای بحرانهای جمهوری اسلامی نخواهد بود. شک نیست که هر گونه «تفاهمنامه» و «قرارداد» با چین، روزنهای خواهد بود در برون رفت از انزوای خود ساختهی حکومت و گشایشی خواهد بود در بحرانها و تنگناهای اقتصادی آن. اما حکومت چندان در چنبره تحریمهای گستردهی اقتصادی و سیاسی امریکا گرفتار آمده که هیچ کشوری و شرکتی، مایل نیست که خطر کند و در تور تحریمهای امریکا گرفتار آید (۴). به هر رو، در بهترین حالت، «قرارداد ۲۵ ساله» با چین، از گونهی همان همکاریهای «راهبردی» با روسیه خواهد بود که «وعدهها» و «تعهدات» این کشور، انتظارهای حکومت را برنیاورد و در سایه جریمههای مالی و مجازاتهای اقتصادی امریکا، به فرار سرمایههای روسی از ایران انجامید. بنابراین باید گفت که «همکاری راهبردی» با چین، تاثیری زودرس و رضایت بخش، بر جایگاه داخلی و کاهش فشارهای بینالمللی حاکمیت نخواهد داشت. حتا اگر این «همکاری» از ادعا، فراتر رفته و به واقعیت هم بپیوندد، چه بسا به نوش داروی پس از مرگ سهراب بماند.
این حقیقت که نظام اسلامی، چه در درون کشور و چه در روابط بینالمللی، در تنگناهای سخت و توانفرسا گرفتار آمده است، آن چنان آشکار و پذیرفته شده است که حکومت نیز از انکار آن درمانده است. بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، سایه سنگین ترس و فروپاشی را بر حکومت گسترده است. بی حقوقی، فقر، ناامنی و بی اعتمادی شهروندان به کارآمدی و «ملی» بودن نظام حاکم، بر آتش زیر خاکستر نارضایتی همگانی میدَمد. دورهی پنج سالهی برجام نیز رو به پایان است و دولت امریکا، تحریم پایدار تسلیحاتی رژیم را سخت پیگیری میکند. اتحادیه اروپا نیز تا اندازهای با این تحریم، همراهی میکند و در همان حال به ادامهی برجام، برنامه موشکی و سیاست منطقهای ایران میاندیشد. آژانس بین المللی انرژی اتمی نیز قطعنامهای در محکومیت جمهوری اسلامی صادر کرده و بیم آن هست که بار دیگر پروندهی اتمی ایران به شورای امنیت بازگردد. شک نیست که چنین وضعیتی، به طرزی بی سابقه، رژیم را فرسوده کرده و آیندهی آن را پرخطر ساخته است. بازی رسانهای حکومت در چنین وضعی، که بی شک مذاکرات پشت پردهای نیز در جریان است، پیامی است به امریکا و اتحادیه اروپا، که با ادامه این فشارها و تنشها، چین برنده این رقابتها و تنشها خواهد بود و دست «غرب» برای دورهای طولانی، از بازار و سیاست ایران کوتاه خواهد ماند.
چنین تاکتیکی، جمهوری اسلامی را در مذاکرات پیشرو با امریکا و اتحادیه اروپا، در موقعیتی بهتر قرار میدهد تا از شدت تحریمها و محدودیتهای گسترده دولت امریکا یا تحریمهای احتمالی شورای امنیت سازمان ملل بکاهد و یا در خوشبینانهترین حالت، با توافقی «آبرومندانه»، وضعیت اقتصادی و مالی خود را بهبود بخشد و بر سرمایه اجتماعی خویش، بیفزاید. ادامه وضع کنونی و رویارویی با موج فزایندهی اعتراضهای همگانی و سراسری، کابوس فروپاشی نظامی است که در ناکارآمدی و فساد و حراج منابع و منافع ملی، در درازنای تاریخ ایران همتا ندارد.
«غرب ستیزی» و ۴۰ سال ستیز با امریکا، سرنوشت نظام اسلامی را به چالش کشیده است. آیا نظام اسلامی به «غرب» تمکین خواهد کرد و از این مهلکه نیز جان بدر خواهد برد؟ تجربه نشان داده است که جمهوری اسلامی، به «نرمشهای قهرمانانه» خو کرده است و در این راه، توشهای از روایتهای رفتارهای پیامبرانه و امامانه، در انبان اندوخته دارد.
فریدون شمس
پانوشت:
۱- روزنامهی شرق، ۳۰ تیرماه ۱۳۹۹، به نقل از منبعی در وزارت خارجه: «با توجه به اعتراضات اخیر درباره پیشنویس سند همکاری ایران و چین که البته هنوز نهایی نیست، چین کمی از ایران گلهمند شده و این ناراحتی بر این مسئله نیز سایه انداخته است». «اعتراضات»؟! چین، به ویژه در ماجرای هنگ گنگ نشان داده است که به چیزی که اهمیت نمیدهد، اعتراضات دیگران است.
۲- میزان سرمایه گذاری چین در «ابتکار کمربند و راه»، چیزی میان۶۰۰ تا ۸۰۰ میلیارد دلار است. در این صورت اختصاص ۴۰۰ میلیارد سرمایه گذاری در ایران، واقعبینانه نیست.
۳- در جریان سفر رئیس جمهوری چین به تهران در سال ۲۰۱۶ دو کشور اعلام کردند که تلاش خواهند کرد که میزان تجارت خود را از ۲۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۶، به ۶۰۰ میلیارد دلار در ۲۰۲۶ برسانند. با تحریمهای امریکا، حجم مبادلات ایران و چین به ۱۹ میلیارد دلار در ۲۰۱۹ کاهش یافت.
۴- با خروج امریکا از برجام و آغاز دوباره تحریمها، شرکتهای چینی از بیم مجازاتهای اقتصادی امریکا، پروژه بزرگ راه شمال و میدان پارس جنوبی را نیمه کاره رها کردند.
با همت عصیان شدن، ویدا فرهودی
آشی که برای ایران پخته اند، اکبر گنجی