مردم شرافتمند ایران! قبل از هرچیز اجاره میخواهم اعتراف کنم که من یک آفت دنیا گیرم. ولی من خودسرانه پا به مملکت شما نگذاشتم؛ مرا آوردند و درقم اسکان دادند، آنهم در جوف کالای نایاب چند رأس طلبهی چینی که قبلاً امکان نداشت که بشود درهیچ قوطی عطاری پیدایشان کرد. این کار برای سردمداران ازواجبات عینی محسوب میشد چون به تقویت بیضههای جفتک زدهی نظام مدد میرسانید. شنیده بودم که هرکس درقم جا بازکند به آسانی بیرون رفتنی نیست. خوب من هم ماندم وقصد بیرون رفتن هم نداشتم. این آنها بودند که مرا مخفیانه، بدون آنکه خود بخواهم، این ور وآن ور کشاندند. اینجانب کرونا هرجا که بروم با نشان دادن علائمی مانند تب، سرفه، آبریزش بینی، تنگی نفس، اسهال واستفراغ ورود خود را اعلام میدارم. باور بفرمایید آنها بودند که زدند زیرهمه چیز، این علامتها را ازمردم پنهان داشتند و به استناد ضرب المثل مشهور "دیوارحاشا بلنده" حضورمرا انکارکردند.
در شهر قم شست عدهای خبردار شد و هشدار دادند که "دس به یراق بشین! کرونا اومده و با هیچکه شوخی نداره". حضرات در حالی که با دمشان گردو میشکستند هشداردهندگان را به اتهام شایعه پراکنی ضد نظام دستگیر کردند و حسابی حالشان را جا آوردند. ضیافت من زمانی شروع شد که به تشویق آقایان، عوام الناس گلهای ریختند و بنده را مثل بستنی اکبرمشدی روی ضریحها بوسیدند و لیسیدند. بهترین جا برای نشو و نمای من مراسم نمازجمعه بود. تازه وقتی کار از کار گذشت و مجبور شدند در امامزادهها و مساجد را قفل بزنند، بازهم عدهای از ما بهتران درها را باز کردند و مرا در ادامهی فعالیتهایم آزاد گذاشتند.
این بندهی حقیر باز هم اعتراف میکنم که یک آفت جهان شمولم و بلای جان تمامی مردم این کرهی خاکی. با وجود این من برای شما ملت شریف و دیگر مردم آزادهی جهان کارهای مثبتی را به ثمر رسانیدهام که رهبران رنگارنگتان از انجامشان عاجز بودهاند. این من بودم که الکل را آزاد کردم و نماز جمعهها را پس ازطی چهل سال متمادی به تعطیل کشاندم. من از جامعهی بشری تا دلتان بخواهد تقدس زدایی کردم و هزاران مکان مقدس را ازجمله امامزادهها، مساجد، تکایا، کلیساها، کنیسهها، معابد و حتی بیت الله الحرام را بستم. چه کسی جز من توانسته است روی محاسن حنا بستهی حضرات پوزه بند بزند شاید برای یک لحظهی گذرا هم که شده کلـّههای مبارکشان به کار بیندازند و حال و روز زنانی که ناگزیرند به حجاب اجباری تن دردهند را درک کنند.
این من بودم که باعث شدم بزرگترها هوای کوچکترها و نیرومندان هوای ضعفا را داشته باشند، ولی آنان درست برعکس به ضعیف کشی خود، حتی در شرایط کرونایی، ادامه دادند. من با تمام شقاوتم به کودکان، نوجوانان و جوانان برومند شما رحم کردم، لیکن آنان با کشتار و سرکوب این سرمایههای سازنده، زانیده و بالندهی آینده، یک ملت بزرگ را تباهی کشانیدند. من جلو آلودگی محیط زیست را گرفتم، لیکن آنان محیط زیست شما را نابود و فعالان محیط زیست را خفه کردند. من آفتی هستم که برایم مرد وزن برابرند، لیکن آنان قرن هاست که زن را در ارث، شهادت، قضاوت و بسیاری از چیزهای دیگر نصف مرد قلمداد میکنند و وحشت دارند از اینکه زنی که زایند و رویانندهی آنان است وارد صحنه زندگی اجتماعی شود.
من بدم ولی اسمم بیش از بدیهایم بد دررفته است. بلا به جان آن ویروس هایی بیفتد که به اسم دفاع از خیر در برابر شرّ، خودشان را هم در درازمدت به نابودی میکشانند. من کمتر از یک سال است که وارد کشور باستانی شما شدهام ولی آنان بیش از هزاروچهارصد سال است که با افتخار به کشت و کشتار مادی و معنوی شما و فرزندان اصیلتان مشغولند و عجبا که به این جنایت "مقدس"شان افتخار می کنند. من با تمام شرارتهایم، در تمامی نقاط جهان بین مردم به احساس نوع دوستی و همیستگی دامن زدهام، لیکن آنان به تنفر قومی، دینی، مرامی و هزار کوفت و زهرمار دیگر. قول میدهم که روزی بروم و برنگردم، ولی آیا شما یک جو اطمینان دارید که آنها هرگزقصد رفتن را داشته باشند؟
حال ای مردم نجیب و شریف ایران خودتان قضاوت کنید که آفت اصلی کیست و در کجاست. منی که کمتر از ذرهام قول میدهم که اگر شما آفتهای کلان را از مرز و بوم خویش ریشه کن سازید، من هم دُمم را میگذارم روی کولم ومی روم پشت کوه قاف که حتی جن هم پیدایم نکند.
گلبانو استرآبادی