دویچه وله - اینس پل، خبرنگار ارشد دویچهوله در واشنگتن پس از اعلام رسمی نامزدی دونالد ترامپ برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا تفسیری در مورد این انتخابات آمریکا نوشته است. بخشهایی از این تفسیر را در زیر میخوانید.
هرچند در نظامهای دمکراتیک انتخاب نامزد برتر هر حزب در کنگره آن مرسوم است اما برگزاری جشنهای پررزق و برق و بزرگ، رسمی آمریکایی است.
گرچه از ماهها قبل مشخص بود که چه کسانی نامزد برتر هر حزب برای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا خواهند بود، حال آنها ژست میگیرند و با سخنرانیهای طولانی نامزدی حزب را رسمأ میپذیرند. البته هر دو هم از فرصت گردهمآیی استفاده میکنند تا دیدگاههای سیاسی خود را معرفی کنند و رأیدهندگان مردد را جذب حزب خود کنند.
اینبار هم سخنرانیهای آنها با شادمانی و بادکنکهای رنگی بسیار همراه است. البته به دلیل شیوع گسترده ویروس کرونا اندکی متفاوت از سالهای دیگر و بدون حضور هواداران.
👈مطالب بیشتر در سایت دویچه وله
بازنده از حال مشخص است: مردم آمریکا
هنوز نمیتوان گفت نامزد کدام حزب بهتر بوده است. هر دو نامزد تلاش کردند ضمن راضی نگاه داشتن رأیدهندگان سنتی خود، رأیدهندگان مردد را به سمت خود کشند چون هر دو به رأی آنها برای پیروزی نیاز دارند.
هرچند هنوز پیروز برنامههای نمایشی احزاب مشخص نیست اما بازنده آن روشن است: مردم آمریکا. آنها در جامعهای زندگی میکنند که دیگر حتی نمیتوان در مورد پارامترهای اساسی زندگی اجتماعی در آن به توافق رسید. یکی از این پارامترها راستیآزمایی ادعاهای سیاستمداران است. یا دیگری مثلأ پذیرش فرضیات علمی، حداقل تا زمانی است که خلاف آن ثبات نشده است. همه اینها از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به حال تعلیق درآمدهاند.
هر کس دروغها و دستکاری اطلاعات توسط او را زیر سوال برده -چه روزنامهنگاران و چه کارشناسان- خود متهم به نفرتپراکنی شده است. تعداد بسیار زیادی از شهروندان آمریکا تنها آنچه را باور دارند که با جهانبینی آنها سازگار است.
آمارهای اقتصادی دستکاری میشوند و نظریه پردازان تئوریهای توطئه، کشورهای دیگر را به قدرتهای خطرناکی تبدیل میکنند که میخواهند ایالات متحده آمریکا را تصاحب کنند. همهگیر شدن یک ویروس کشنده هم در آمریکا کماهمیت جلوه داده میشود.
برگزاری نمایشهای تلویزیونی به جای پرداختن به واقعیات
نشستهای کنگره دو حزب بار دیگر مشخص کرد که شکاف در جامعه آمریکا چقدر جدی است و سیاستهای دولت ترامپ و دروغگوییهای او در چهار سال گذشته چه تأثیری مخربی داشته است. حال نبردی آغاز میشود که آمریکا تا کنون تجربه نکرده است؛ نبردی که حقیقت در آن اهمیتی ندارد.
جامعه آمریکا دیگر درک مشترکی از واقعیت ندارد و یک مرد با نمایشهای خود بخشی از جامعه را به طور کامل تحت کنترل درآورده است. دموکراتها هم هنوز فاصله بسیاری تا یافتن پاسخی مناسب برای این وضعیت دارند.
برعکس، ناتوانی آنها در تربیت و برکشیدن نخبگانی در درون خود که جزیی از الیت سیاسی سنتی واشنیگتن نباشد عملا سبب میشود که در زمین بازی دشمنان دمکراسی بازی کنند. برای بسیاری از رأیدهندگان آمریکایی این شاهدی است که ثابت میکند سیستم سیاسی کنونی ناکارآمد و تنها گرفتار مشکلات داخلی خود است.
در هفتههای آینده خواهیم دید که جریانهای دمکراسیخواه چطور دوباره سرپا خواهند شد و نهادهای کنترلکنندهای که هنوز از میان نرفتهاند به اعمال قدرت و انجام وظایف قانونی خود خواهند پرداخت . پس از نشستهای کنگره هر دو حزب و موج واکنشها به آنها، جدأ باید نگران آمریکا بود. پرسش اینجاست که انتخاب مجدد یک پوپولیست برای سایر دموکراسیها چه معنای خواهد داشت؟ آیا این آغاز یک روند جهانی است؟
ما در دورهای زندگی میکنیم که رسیدن به تفاهم در مورد یک واقعیت مشترک برای جوامع مختلف دشوارتر شده است. وضعیت آمریکا هم حال بیشتر شبیه یک نمایش واقعی تلویزیونی شده که قرار است به شرکتکنندگان خود که شهروندان آمریکا هستند، احساس قهرمان شدن بدهد. حتی اگر این نمایش هیچ ارتباطی با واقعیت نداشته باشد.