دیدگاه نو - علی افشاری
از دی ماه ۹۶ دور جدیدی از اعتراضات خیابانی در ایران راه افتاده که با فراز و نشیب روند رو به گسترشی داشته است. نقطه عزیمت این اعتراضات مشکلات حاد معیشتی و مطالبات اقتصادی بود که به سرعت ویژگی سیاسی ساختارشکنانه با نفی هر دو جناح سیاسی اصلی جمهوری اسلامی پیدا کرد. هدف و سمت و سوی این اعتراضات به سمت گذار از جمهوری اسلامی و تغییرات بنیادین سیاسی است. از لحاظ شکلی نیز ویژگی های بدیع و یکتایی در تاریخ معاصر ایران داشته است؛ خصوصیاتی چون مرکز محور نبودن و گستردگی دامنه مشارکت اقشار اجتماعی. شهرستان ها و بخصوص مناطق پیرامونی رشته کوه زاگرس نقش برجسته ای تا کنون ایفا کرده اند. اما این اعتراضات هنوز به نقطه ای نرسیده که از توان دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی عبور کند و تنها توانسته موازنه قوای موجود بین ملت- حاکمیت را شکننده سازد.
فقدان سازمان یافتگی و اراده مشخص برای استمرار ضعف بزرگ این حرکت است. در واقع نیروی حامل اعتراضات خیابانی هنوز تصمیم نگرفته تا وارد یک مبارزه مستمر فبصله بخش شود. از مراحل لازم برای بروز یک جنبش اجتماعی توانمند در چارچوب نظریه اسلمسر فقط «زمینه نهادی»، «عوامل شتاب بخش»، «تنش ها و تضادهای مولد فشار ساختاری» و «کنترل اجتماعی» وجود دارند اما « گسترش باورهای تعمیم یافته» و « وجود جمع هماهنگ کننده» هنوز غایب هستند.
این نقیصه دلایل مختلفی دارد از جمله نبود یک جریان سیاسی و مدنی در داخل کشور که رسما و مبتنی بر اراده مشخص به حمایت بپردازد و سرمایه و توان خود را در خدمت موفقیت آن به کار گرفته و به آن شکل سیاسی مناسب بدهد. در واقع اعتراضات هنوز از مرحله اجتماعی و خودانگیخته به مرحله سیاسی وشکل یافته تحول نیافته است. البته شرایط پلیسی و هزینه بالای این نوع سمت گیری عامل اصلی در این خلاء است. اما عوامل محدود به آن نمی شود. فقدان برنامه و دانش فنی و منظومه ای از مهارت های لازم نیز مولفه های مهمی هستند.
امر سازماندهی و هدایت اعتراضات سیاسی فقط تابعی از خواست سیاسی و یا شجاعت مدنی نیست. به عبارت دیگر رهبری سیاسی متکی به اراده گرایی محض و صرفا با عاملیت کنشگر نتیجه بخش نیست. توانایی در به کارگیری رهیافت های مدیریتی، فنون مبارزات خشونت پرهیز، شگردهای روانی و توان تهییج و بسیج و توجه به مراتب مختلف رهبری (نمادین، کلان، میانی و میدانی) نیز به منصه ظهور نرسیده اند.
در ادامه فقط به عنصر خلا وجود اراده سیاسی برای هماهنگی و هدایت اعتراضات پرداخته میشود. اشکال جدید جنبش های اجتماعی دگرگون ساز شبه انقلابی نشان می دهد یک نیروی اولیه هماهنگ کننده و یا هسته متشکل سازمان دهنده عاملی است که باعث می شود نیروی اجتماعی آزاد شده در یک اتفاق ناگهانی و غیرمنتظره که نظم موحود را به چالش می طلبد، به سمتی هدایت شود که با هم افزایی نیروها موازنه قوا را به نفع تغییر مناسبات متحول سازد. این اتفاق به یک باره رخ نمی دهد بلکه در پروسه ای شتابان و جهشی جلو می رود. تجارب در کشورهای مشابه با ایران چون تونس و سودان نشان می دهد این جمع در قالب رهبری جمعی و متفاوت با شکل کلاسیک رهبر فرهمند یا کاریزما شکل می گیرد. این رهبری امری مقطعی است و نیروهایی که در آن نقش آفرین می شوند لزوما از فعالان سیاسی شناخته شده و متعلق به اپوزیسیون کلاسیک نیستند. در شرایطی نیروهای جامعه مدنی می توانند این نقش را ایفا کنند که البته موقتی است و حالت دائمی و باثبات لزوما پیدا نمی کند.
ایران امروز برای در هم شکستن ماشین سرکوب و جو اختناق و آماده سازی فضا برای گذار خشونت پرهیز از جمهوری اسلامی به دمکراسی نیاز به شکل گیری چنین جمع هدایت کننده ای دارد. این جمع البته باید توانایی جلب اعتماد نیروهای معترض را پیدا کرده و مرزبندی مشخصی با ساختار قدرت و رویکردهای رفورمیستی داشته باشد. همچنین رویکرد مردم بنیاد در تغییرات و باور به اعجاز خلق قدرت مردم مورد نظرش باشد. سوابق قبلی از جمله کارگزاری در نظام و یا رویکرد اصلاح طلبانه مانع از حضور در این جمع نمی شود اما افراد هدف باید در مقطع فعلی از نظام جمهوری اسلامی و یا دستکم نهاد ولایت فقیه و قانون اساسی موجود دل کنده باشند. همچنین وفاداری به مطالبات مردم معترض را به شکلی اعتماد ساز نشان دهند.
در حال حاضر در داخل کشور به صورت پراکنده و بالقوه فعالان سیاسی و مدنی متعددی وجود دارند که توانایی چنین کارویژه ای را دارند؛ تلاش هایی نیز در حال انجام است اما هنوز به وضعیت مناسب و بایسته نرسیده و فاصله زیادی با شرایط مورد نیاز دارد.
وضعیت فلاکت بار اقتصادی که با بحران زیستی کرونا به مراتب وخیم تر شده است و تحکیم مناسبات مافیایی در حکومت و بسته تر شدن دامنه مشارکت سیاسی نیز فضا را برای شکل گیری دور جدیدی از اعتراضات خیابانی گسترده و سراسری در داخل کشور مساعد ساخته است.
در حال حاضر عدم قطعیت بر فضای سیاسی ایران حاکم است و هر آینده انتظار می رود خیزش اجتماعی گسترده تر از آبان 98 خلق شود. این بار ممکن است حالت واکنشی به تصمیم و اقدام نظام را نداشته باشد و به صورت ابتدا به ساکن شکل گرفته و بازیگران سیاسی در ایران را غافلگیر سازد. عاملی که می تواند مانع از ناکامی دوباره و یا ممانعت از بروز شورش کور شود، آمادگی نیروهای سیاسی و مدنی باورمند به گذار از جمهوری اسلامی در داخل کشور است. آنها علاوه بر اراده باید خود را مهیای نقش تاریخ ساز کنند.
این آمادگی جنبه های مختلف گفتمانی، سیاسی (مشی و روش) و سازمانی را در بر می گیرد. اولین قدم نزدیک شدن گرایش های مختلف در جمع این جمع سیاسی و مدنی در داخل کشور است تا به هم افزایی و تجمیع نیرو بپردازد. اختلافات سلیقه ای، منشی و تاریخی باید در پرتو رهیافت واقعبینانه و معطوف به مصلحت همگانی کنار گذاشته شوند. بعد از شکل گیری چنین جمعی تدوین سامانی که قابلیت جذب عمومی و همه گیری در حد مقدور در بین مخالفان و معترضان را داشته و برای نیروهای معترض کف خیابان جذاب باشد، ضرورت دارد. البته این دو فاز می توانند همزمان با هم جلو بروند. در واقع همبسته شدن نیروهای هدف حول این سامان باشد. برخورد حکومت و بازداشت این افراد ممکن است خللی موقت ایجاد کند اما بازدارنده نیست چون این جمع در داخل زندان هم می تواند اثرگذاری خودش را داشته باشد.
در حال حاضر نیروهای جنبشی شکل یافته در جامعه ایران چون جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، فعالان زنان، معلمان، مدافعان حقوق بشر، کنشگران آزادی اطلاعات و رسانه ظرفیت بالقوه برای پیوستن به این پویش را دارند. در کنار آنها فعالان سیاسی باورمند به تغییرات ساختاری و انقلابی، سازمان های مردم-بنیاد، بدنه بوروکراسی کشور، فن سالاران و بخش خصوصی نیز گنجایش همراهی دارند.
رصد کردن شرایط سیاسی و اجتماعی کشور نشان می دهد که فرصت های بزرگ بالقوه ای پیش روی جنبش دمکراسی خواهی ایران وجود دارد، اگرچه تهدیدها هم کم نیستند اما آگاهی و ارزیابی درست از شرایط و مهیای نقش آفرینی در زمان موعود شدن می تواند کفه ترازوی فرصت- تهدید را به نفع بهره برداری از شرایط و گسل های موجود برای عبور کشور از مخاطرات و پی افکندن آینده ای بهتر سنگین کند.
تحقق اتفاق خوب برای ایران در آینده نیازمند درک اهمیت جایگاه دوران ساز برای کنشگران سیاسی و اجتماعی در داخل ایران است که تصمیم خود برای تغییرات اساسی مثبت را گرفته اند و آماده اند برای هموار سازی گذار به دمکراسی، شکستن انسداد سیاسی و تحصیل خیر عمومی، بهبود معاش مردم بخصوص اقشار آسیب پذیر، تحقق حقوق شهروندی و رفاه اجتماعی با ابتکارات مناسب ریسک محاسبه شده بکنند. البته این موقعیت با ماجراجویی و رویکردهای تخیلی و منفعلانه تفاوت دارد. فقط این نیروها باید دریابند که پنجره فرصت ها برای همیشه باز نیست و باید کوشید تا قبل از بسته شدن از پتانسیل ها استفاده کرد.