Sunday, Sep 20, 2020

صفحه نخست » تکامل مفهوم غارت در جمهوری اسلامی اموی عصر حاضر-2، محمد جعفری

Mohammad_Jafari.jpgخمینی، غنائم، غارت و کشور فتح شده

قبل از توضیح تیتر عنوان شده، به پاس زنده نگاه داشتن قتل نوید افکاری ویاد وی نکاتی یاد آور می شود. امروز دهمین روز از قتل نوید افکاری می گذرد. با توجه به نوارهای منتشر شده نوید افکاری در مورد اینکه او کسی را نکشته و در زیر شکنجه از او اعتراف گرفته شده است و گفته های وکلا از خلاف قانون ها یی در این پرونده وجود دارد و ضد و نقیض های قوه قضائیه نوید افکاری روستا زاده ای قهرمان از روستای سنگر در 70 کیلومتری شیراز به قتل رسانده شده است. نوید خود هدف جنایکاران را فهمیده و گفته بود «آنها برای طناب‌شان دنبال یک گردن می گردند». به احتمال قریب به یقین برای فرار از تبعات چنین جنایتی حکم اعدام برایش صادر کردند. چنین قتلهایی در رژیم مطلقه فقیه از بدو تأسیس تا به امروز امری مستمر بوده است. قتل او یاد آور قتل زهرا کاظمی، ستار بهشتی، دکتر کاظم سامی، ایت الله لاهوتی و صدها نفر دیگر از فرزندان این مرز و بوم است. وقتی اولین رئیس قوه قضائیه عضو حزب و دبیری کل حزب جمهوری است و رئیس جمهور وقت به او گوشزد می کند که: «بنا بر قانون قاضی نمی تواند عضو حزب باشد و رئیس دیوان عالی کشور عضو حزب و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی است». (1) رئیس دیوان عالی کشور دکتر بهشتی در پاسخ به رئیس جمهور می گوید: «آقا اینها مال فرهنگ فرانسه و غرب است، بگذارید کنار، اینجا جمهوری اسلامی است» (2) و حتی رئیس دیوان عالی کشور از قانون تشکیلات عد لیه بی خبر است (3). بنی صدر رئیس جمهور به درستی بیان می کند: «آقای بهشتی ! وقتی مدعی، قاضی است و اینگونه پرونده سازی های مفتضح می کند، دارس خدا است» (4) و حال رئیس قوه قضائیه آقای ابراهیم رئیسی که باید مجری عدالت باشد، خود یک جنایتکار تاریخ است، توقع داشتن از او که در کشور عدالت بر قرار شود، توقع بیهوده ای است. نوید افکاری بی عدالتی جنایت رژیم ولایت مطلقه فقیه به بهترین و ساده ترین صورت به تصویر کشیده و گفته بود «من در طول سالیانی که کشتی گرفته بودم هیچگاه با حریف ناجوانمردی روبرو نشده بودم. اما دوسال است که من و خانواده ام داریم با ناجوانمردانه‌ترین حریف تاریخ یعنی بی‌عدالتی دست و پنجه نرم می‌کنیم» .و این جنایت نه اولین و نه آخرین جنایت چنین رژیم خونخواری که مانند ضحاک ماردوش جز با خوردن خون فرزندان این مرز و بوم آرام و قرار ندارد. و تا این سیستم و رژیم بر پا است وضعیت همچنان ادامه پیدا خواهد کرد تنها راه این است که دست این ضحاکان مار دوش از کشور کوتاه شود و ومردم خود مسئول اداره کشور خویش باشند. من این جنایت را به مادر و پدر داغدیده نوید افکاری که هم در حیات و هم در قتل خود به دست جلادان رژیم قهرمانی ها آفرید و ملت ایران تسلیت می گویم و بر ملت است که تا ریشه این ظلم و جنایت و بی عدالتی برکنده نشده است، از پای ننشسته و به هر طریق ممکن، خون جوانان این مرز و بوم را زنده نگهدارند.

و اما اصل بحثی که عنوان شده است باز می گردم: بنا بر آنچه از این پس با هم مرور می کنیم، در نظر وعملِ خمینی، ایران کشوری فتح شده و آنچه به دست آمده غنائم است. در تاریخ 6 شهریور 1399 مقاله ای در تحت عنوان « تکامل مفهوم غارت در جمهوری اسلامی اموی عصر غارت و حاضر» که در آن فهرستی گرچه ناکامل از غارتگری جمهوری اسلامی ولایت مطلقه قلمی و منتشر گردید. و در آنجا یادآوری شد که غارت و ویرانگری نظام ولایی یک عمل خاص در یک زمان و مکان نیست بلکه یک فرآیند است که پیوستگی دارد و همچنان بشدت ادامه دارد و مجموعه زندگی ایرانیان را در داخل و حتی خارج از ایران، تا آنجا که در دسترسش باشد، در بر می گیرد.

آنچه در ایران از فساد، جنایات و غارتگری اتفاق افتاده و می افتد بدون استثنا ریشه در رهبری و تعلیمات خمینی دارد و خامنه ای مو به مو آموزه های او را به عمل در آورده و آن تکمیل کرده است. هر آدم بی غرض و منصفی که به وضعیت امروز ایران بنگرد به عمق فاجعه غارتگری که در ایران در دوران حکومت جمهوری ولایت مطلقه رخ داده و همچنان ادامه دارد به سادگی قابل درک است که وضعیت غارتگری-و-غنیمت‌گیری به شرایط و در شرایط جنگی می‌ماند. اینان تا به امروز چنان عمل کرده اند که گویی خود را جزو مهاجمان به ایران و ایرانی تلقی کرده و ایران را هم سرزمین فتح شده. آنهائی که آنچه از جنایات، فساد و غارتگری در ایران اتفاق افتاده است را به حساب خامنه ای واریز می کنند، یا از امور واقع بی اطلاع اند و یا اینکه منافع خاصی دارند که به آنها جرأت گفتن حقایق را نمی دهد.

آقای خمینی نه تنها ایران را کشور فتح شده و آنچه به دست آمده را غنائم می خواند، و در خوردن و بردن دست اعوان و انصار خود را بر جان و مال و ناموس مردم باز می گذارد، بلکه موافق نظر و عمل آقای خمینی به هیچ دین و قرار و قاعده ای جز تصاحب مطلق قدرت بنام ولایت مطلقه فقیه اعتقاد ندارد و به هیچ قول و قراری پایبند نیست. و اگر هم گاهی در اثر اجبار و ترس از خشم مردم از قول و قرار و قانون صحبت می کند، برای تحمیق و اغفال توده مردم و خریدن زمان است. یکی از مهمترین ارزشهای دین و حفظ و صیانت از آن، وفای به عهد است آیا وی به یکی از وعده و قول و قراری که در پاریس به ملت ایران در برابر انظار جهانیان داد، عمل کرد؟ به ضررس قاطع می‌شود گفت که بعد از به قدرت رسیدن عکس تمام آن را انجام داد: ملت که برای رسیدن به آزادی، استقلال، عدالت و حقوق خویش به قیام بر خاسته و وی را بر کرسی رهبری نشاندند و وی در کسوت یک روحانی و عارف و مرجع تقلید انواع و اقسام حقوق و آزاد ی را در انظار جهانیان به ملت ایران وعده داد که به بیان پاریس مشهور شد. وقتی مردم انقلاب را به پیروزی رساندند و وی پایش به ایران رسید، غیر مستقیم به نحوی که ملت بپا خاسته فوری متوجه نشوند، و بر عکس فکر کنند، که همه اینها به خاطر خدمت و رسیدن به آزادی و حقوق از دست رفته خویش است ایران را کشوری فتح شده به دست خود و آنچه را که به دست آمده را غنائم خواند. وی در فرمانی به شورای انقلاب منصوب خود در تاریخ 9/12/57 می گوید: « تمام اموال منقول و غیر منقول سلسله پهلوی و شاخه ها و عمال و مربوطین به این سلسله را که ور طول مدت سلسله غیر قانونی، از بیت المال اختلاس نموده اند ، به نفع مستمندان و گارگران و کارمندان ضعیف مصادره و منقولات آن سپرده در بانک ها به اسم شورای انقلاب یا اسم اینجانب شود و غیر منقول از قبیل مستقلات و راضی، ثبت و ضبط شود تا به نفع مستمندان از هر طبقه صرف گردد و در ایجاد مسکن و کار و غیر ذالک، به جمیع کمیته های انقلاب اسلامی در سراسر کشور دستور می دهم که آنچه از این غنائم به دست آورده اند، در بانک با شماره معلوم بسپرند. و به دولت ابلاغ نمایند که این غنائم مربوط به دولت نیست و امرش با شورای انقلاب است و آنچه که مأمورین دولت به دست می آورده اند و یا می آورند، باید به همین شماره به بانک تحویل دهند و کسانی که از این اموال چیزی به دست آورده اند، باید فوراً به کمیته ها یا بانک تحویل دهند و متخلفین مورد مواخذه خواهند بود.» (5)

در این فرمان چند نکته مهم که پایه گذارغارتگری، دزدی و فساد است آمده، اما در آن دوران پر هیجان و برافروخته شده از عشق رسیدن به آزادی، استقلال، عدالت و حقوق کسی به آن توجه مبذول نکرد:

1-در آن فرمان آمده « تمام اموال منقول و غیر منقول سلسله پهلوی و شاخه ها و عمال و مربوطین به این سلسله». از خاندان خود پهلوی که بگذریم ، وقتی می گوید «تمام اموال منقول و غیر منقول شاخه ها و عمال و مربوطین به این سلسله» دست اعوان و انصار خود را برای تصاحب اموال تمامی کسانی که در دوران پهلوی ها کارمند و جزو کارکنان دولت و یا به نحوی در ارتباط بوده اند و بخواهند باز می گذارد. و به زعم آقای خمینی همه کارکنان دولت را در 50 سال گذاشته پهلوی ها را در بر می گیرد.

2- وی آنچه از این طریق به دست آمده را غنائم می خواند.

3- و مهم اینکه: وی دخل و تصرف دولت منتخب خود را از این غنائم می بندد و می گوید که« این غنائم مربوط به دولت نیست و امرش با شورای انقلاب است» شورای انقلاب هم یعنی خودش

4-در آنجا وی فرمان می دهد که منقولات این غنائم در اختیار خودش می باشد« و منقولات آن سپرده در بانک ها به اسم شورای انقلاب یا اسم اینجانب شود» و

5- متخلفین از این فرمان و یا کسانی که بخواهند غیر از آن عمل کنند « مورد مواخذه خواهند بود.»

در همان ماه دو هفته اول بعد از پیروزی انقلاب و یک روز بعد از فرمان فوق در تآکید غنائم به مثابه کشوری که به دست وی فتح شده است و گویا ملت ایران مسلمان نبوده و به دست ایشان مسلمان شده اند و مال و جانشان در ید اختیار اوست، در سخنرانی خود در 10/12/57 در مورد مصادره کردن و غنائم اسلام فرمود: « من در این آخر که از تهران می خواستم بیرون بیایم، دستور دادم که تمام املاک و دارائی های سلسلۀ منحوس پهلوی و تمام دارائی آن اشخاص که وابسته به او بودند و این ملت را چاپیدند مصادره بشود. برای طبقۀ ضعیف مسکن ساخته بشود. سرتاسر ایران برای ضعفا مسکن می سازیم...یکی از اموری که باید بشود همین معناست. این دارایی از غنائم اسلام است و مال ملت است و مستضعفین و من امر کرده ام، به مستضعفین بدهند و خواهند داد و پس از این هم تخفیف های دیگر در امور حاصل خواهد شد.» (6)

باز در تأکید به غنائم به دست آمده و اینکه این غنائی با قیام به دست آمده و دخالت دولت منتخب خودش هم در آن غنائم ممنوع است، در تاریخ 15/12 57 در جمع روحانیون و طلاب حوزه علمیه قم بیان می کند: «ما تهران که بودیم این مطلب را گفتیم به اینها که باید کلیه دارائی، دارائی نمی گوئیم که دارائی آن ها بوده است، کلیه آن چیزهایی که محمد رضا خان و پدرش و اتباع اینها غصب کردند از این ملت، باید همۀ اینها ملی بشود و به صرف مستمندان برسد، هیچ ارتباطی به دولت ندارد، غنیمتی است به دست آمده است با قیام و نهضت این ملت یعنی این ملتی که از طبقه سوم است.... این ملت مسلم، غنائم مال اینهاست و باید به اینها بدهید...» (7)

وقتی گفته می شود که موافق نظریه و عمل کرد، آقای خمینی پیرو هیچ دین و قرار و قاعده ای جز دین تصاحب قدرت مطلق بنام ولایت مطلقه فقیه نیست، سخن گزافی نیست و عین واقعیت و حقیقت است. وی در هر فرصتی که به دست می آورد، به یاران و اعوان انصارش جرأت می بخشد و می آموزد که نیاید پیرو قرار و قاعده ای وقتی آن قرار و قاعده به ضرر شما است بود. به سه نمونه گویا توجه کنید:

یکم: در تاریخ 30/3/61 در جمع گروهی از علما ، ائمه جماعات و روحانیون و وعاظ قم و تهران «اگر یک درمیلیون احتمال، یک احتمال بدهیم که حیثیت اسلام با بودن فلان آدم یا فلان قشر در خطر است، ما مأموریم که جلویش را بگیریم، تا آن قدری که می‌توانیم هر چه می‌خواهند به ما بگویند که کشور ملایان حکومت آخوندیسم و از این حرفهایی که می‌زنند، و البته این هم یک حربه‌ای است برای این‌که ما را از میدان به در کنند، ما نه، از میدان بیرون نمی‌رویم.» (8) می دانید « اگر یک درمیلیون احتمال» یعنی چه؟! یعنی اکثریت مردم را هم می توانیم حذف کنیم.

دوم: آقای خمینی در سال 62 که با کشتار و کسیل فزندان این کشور به زندانها دیکتاتوری مطلق را استقرار بخشیده، در جمع فقهای شورای نگهبان و اعضای شورای عالی قضائی و فقها به آنها درس می دهد و می گوید: چون ما می خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پیرو هیچ قرار و قاعده ای نباشید و هر جا و هر وقت لازم شده صریحاً حرف خود را پس بگیرید و آن را عوض کنید و به آنها این چنین درس و تجربه می آموزد: « پس از انقلاب من خیال کردم وقتی انقلاب پیروز شد افراد صالحی هستند که کارها طبق اسلام عمل کنند، لذا بارها گفتم که روحانیون می روند کارهای خودشان را انجام می دهند. بعد دیدم خیر، اکثر آنها افراد ناصالحی بودند و دیدم حرفی که زده ام درست نبوده است، آمدم صریحاً اعلام کردم من اشتباه کرده ام. این برای آن است که ما می خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس در این رابطه ممکن است دیروز حرفی زده باشم و امروز حرف دیگری و فردا حرف دیگری را، این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده‌ام باید روی همان حرفی باقی بمانم.» (9) آیا ماکیاول که این قدر در کشور ما بد نام است، شاگرد آقای خمینی به حساب می آید؟ به نظر من هرگز!

سوم: وقتى همين رهبر فعلى در مقام رياست در سال 66 در نامه ای اعتراضی به آقای خمینی گفت: «قدرت ولایت فقیه هم نا محدود نیست»(10) و نیز در خطبه نماز جمعه گفت: « اين يك نكته اسلامى به معناى برهم زدن قوانين پذيرفته شده و احكام پذيرفته شده اسلامى نيست ... امام كه فرمودند: دولت مى‏تواند شرطى را بر دوش كارفرما بگذارد - اين هر شرطى نيست - آن شرطى است كه در چهارچوب احكام پذيرفته شده اسلامى است و نه فراتر از آن». (11)

آقای خمینی هم در جواب گفت:« حكومت را كه به معناى ولايت مطلقه‏اى كه از جانب خدا به نبى اكرم صلى‏اللَّه عليه و آله وسلمه واگذار شده و اهم احكام الهى است و بر جميع احكام فرعيه الهيه تقدم دارد، صحيح نمى‏دانيد... بايد عرض كنم حكومت شعبه‏اى از ولايت مطلقه رسول‏اللَّه صلى‏اللَّه عليه و آله و سلّم است، يكى از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتى نماز و روزه و حج است...، حكومت مى‏تواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است در موقعى كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، يك جانبه لغو كند و مى‏تواند هر امرى را چه عبادى و يا غيرعبادى است كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است از آن مادامى كه چنين است جلوگيرى كند...» (12). سید علی خامنه ای در کسوت رئیس جمهور بلافاصله بعد از دريافت پاسخ آقاى خمينى مجدداً طی نامه‏اى در 21 دی 66 از گفته خود توبه کرده و بر نظر آقاى خمينى در مورد اقتدار حكومت صحّه گذاشت و گفت : بله ! حق با شماست. آقاى خمينى در جواب به خامنه ای گفت:

«این جانب که از سالهاى قبل از انقلاب با جنابعالى ارتباط نزدیک داشته ‏ام و همان ارتباط بحمد اللَّه تعالى تا کنون باقى است، جنابعالى را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى‏ دانم و شما را چون برادرى که آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبدارى مى‏ کنید، مى ‏دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید، روشنى مى‏ دهید.» (13) توضیح مشروحتر داستان را درپاورقی آمده است.(14)

وقتی آقای خامنه ای در خطبه نماز جمعه نظر آقای خمینی توضیح می هد و می گوید: « اين يك نكته اسلامى به معناى برهم زدن قوانين پذيرفته شده و احكام پذيرفته شده اسلامى نيست» و شروط هم« در چهارچوب احكام پذيرفته شده اسلامى است و نه فراتر از آن » و آقای خمینی به وی می توپبد و می گوید:

حكومت ولایت مطلقه «يكى از احكام اوليه اسلام است و مقدم بر تمام احكام فرعيه حتى نماز و روزه و حج است.» و حکومت می تواند يك جانبه هر امرى را چه عبادى و يا غيرعبادى لغو كند و بعد ادامه می دهد« صريحاً عرض مى‏كنم كه فرضاً چنين باشد، اين از اختيارات حكومت است و بالاتر از آن هم مسايلى است كه مزاحمت نمى‏كنم.»

وقتی آقای خمینی می گوید: حکومت ولایت مطلقه از احکام اولیه و مقدم بر تمام احکام حتی نماز و روزه و حج است و هر قرار دادی چه عبادى و يا غيرعبادى یک جانبه می تواند لغو کند، صریح و بدون هیچ پرده پوشی و اما و اگری می گوید، قدرت حکومت ولایت مطلقه نا محدود است و هیچ قانونی آن را محدود نمی کند. بنابر این حاکم نباید به هیچ قانونی اگر به نظرش به ضرر حکومت باشد، به آن پایبند باشد. و بعد هم می افزاید که«بالاتر از آن هم مسايلى است» آیا می دانید «بالا تر از آن هم مسایلی است» که وی آن ها را در این نامه علنی وعنوان نکرده چیست؟ آن ها مسایلی است که در عمل آمر آن بوده و عملاً آن ها را نشان داده است. آنها عباتند از: ترور، قتل و غارت، کشت و کشتار و انواع جنایت برای حفظ حکومت. بدون شک در نظر و عملِ آقای خمینی، تهمت زدن، دروغ گفتن، جاسوسی کردن، شراب خوردن، کشت و کشتار، قتل و ترور اگر در جهت قدرت و حفظ حکومت باشد مباح بلکه واجب است و اگر اینگونه اعمال علیه قدرت آنان و حکومت باشد، آنوقت قتل، ترور، جنایت، فساد و... می شود و شخص آمر یا عامل باید از بین برده شود.

افزون بر آنچه در مورد نامحدود بودن قدرت ولایت مطلقه و واجب بودن هر عملی برای حفظ حکومت به چند نمونه چند فرمان کشتار که می آید توجه کنید:

1.آیت الله مسعودی خمینی شهادت می دهد که آقای خمینی « در سخنرانیهایشان اشاره کردند که اگر همۀ مسلمانان هم برای حفظ اسلام کشته شوند، ارزش دارد؛ چرا که ارزش اسلام از همۀ این مسائل مادی بالاتر است» (15)

2. حسين خمينى نوه آقای خمینی، در ارديبهشت سال 60 در دیداری به اینجانب گفت: « از قول من به آقاى بنى صدر بگوئيد كشوردر حال ويرانى و متلاشى شدن است. اگر آقاى بنى صدر مى‏خواهد كشور و انقلاب را از دست حزب و آخوندها نجات دهد، تنها راه كوتاه كردن دست حزب و روحانيون از امور كشور است. و اگر وى فكر مى‏كند كه پدربزرگم از كشت و كشتار وحشت دارد، كاملا در اشتباه است. من پدربزرگم را خوب مى‏شناسم. اگر سيصدهزار نفر را بكشد، خم به ابرويش نمى‏آيد.(16)

3. آقای خمینی چند ماهی پس از پیروزی انقلاب، در سخنرانی برای عده ای که هم اکنون بر روی یوتیوب موجود است، افسوس و غبطه می خورد و می گوید: «اگر بنا بود که از اول مثل سایر انقلاباتی که در دنیا واقع می شَد، انقلابی که واقع می شَد پشت سر انقلاب یک چند هزار از این فاسدها را در مراکز عام دار می زنند و آتش می زنند، تما می شُد قضیه» (17) و یا « اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم بطور انقلابی عمل کرده بودیم قلم ها را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد را و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبهای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و غاصبین را درو کرده بودیم این زحمتها پیش نمی آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز ایران عذر می خواهم خطای خودمان را عذر می خواهم. ما انقلابی نبودیم...»(18)

4. و البته او در سال 67 با فرمان کشتن فله ای چندین هزار زندانی، آرزوی کشتار وسیعی که در سر می پروراند و قبلا آن را بعمل در نیاورده بود، و از آن غبطه می خورد، به آن تحقق بخشید.

حال من از تمامی کسان و بویژه اصلاح طلبانی که می گویند، فساد و جنایات در دوران آقای خامنه و رهبری وی صورت گرفته وقتی به سر چشمه و به کسی که اول پایه گذار خشت کج است و به چنین دولت ستم گری مشروعیت بخشیده و آن‌را مستقرگردانده‌است می‌رسند، در همان جا متوقف می‌شوند، می پرسم آیا آقای خامنه ای خلاف رهنمود و فرمان های آقای خمینی در مورد نامحدود بودن حکومت ولایت مطلقه و مباح و بلکه واجب دانستن هر عمل و جرم و جنایتی برای حفظ حکومت عمل کرده است؟ یا طابق النعل بالنعل مطابق رهنمود ها و فرمان وی عمل کرده است؟ اگر ما با خود یگانه و قدرت پرست نباشیم، باید اذعان کنیم که آنچه آقای خامنه ای عمل کرده طبق فرمان و آموزه های آقای خمینی است.

آیا سنگ بنای دیکتاتوری سیاه مذهبی، استبداد خونریز بنام خدا و دین، غارت اموال مردم، پایمال کردن حقوق و آزادی خدادادی مردم، زجر و شکنجه و داغ و درفش همه و همه در دوران زعامت آقای خمینی و یاران انگشت شمار روحانی حلقه اسرار او ریخته نشده است؟ چرا! آیا روش و منش آقای خامنه‌ای در مقام ادامه دهنده راه و روش، همان روش و منش آقای خمینی نیست که در بالا توضح داده شد؟ چرا؟

آیا شما می توانید هیچ جرم و جنایتی پیدا کنید که در دوران خامنه ای اتفاق افتاده باشد و ریشه در دوران خمینی نداشته باشد؟ اگر با خود و جامعه خود صادق هستید بیائید و آن را برای مردم بازگو کنید. و یا بیائی و با اینجانب در مورد آن ها بحث آزاد کنید تا همه چیز بر جامعه روشن و روشنتر شود. صادقانه بگویم من بسیار متعجبم، از کسانی که چه دیندار و چه غیر دینی، گاه بیهوده کوشش می‌کنند آقای خمینی را تافته‌ای جدا بافته از آقای خامنه‌ای قلمداد کنند و او را تا حدی معذور دارند. اگر به ریشه تصوری که آقای خمینی از دین و مذهب در سر داشته است توجه کنیم و همزمان سیاهه اعمال او را در یک دهه زمامداری‌اش بی‌هیچ سانسوری احصاء کرده و در ذهن خود مجسّم کنیم، ما و مردم دقیقه‌ای تردید نخواهیم کرد که خمینی حقیقتا با وسیله کردن دین پایه گذار و توجیه کننده خونریزی و تقدیس خشونت و جنایت در عصر کنونی حد اقل در ایران و در خاورمیانه است.

آیا وقتی به کارنامه آقای خامنه ای و باز گذاشتن دست خود و نیز اعوان و انصارش، در زمینه غارت اموال عمومی و خصوص مردم تحت عناوین مختلف اقتصادی نظیر اختاپوس بنیاد مستضعفان، بنیاد آستان قوس رضوی،ستاد فرمان اجرائی امام و ده ها بنگاه دیگر اقتصادی که نگاه می کنیم، طابق النعل بالنعل مطابق و موافق دستورات و نظرات آقای خمینی که در زمینه غارت اموال عمومی و خصوص مردم که در بالا ذکر شد، نیست؟ مگر آقای خمینی در مورد ولایت مطلقه معتقد بود که رهبر باید به ملت، مجلسی، سازمان و یا ارگانی پاسخگو باشد؟ خیر! آیا خامنه در مقام رهبری به غیر از آن عمل می کند؟ خیر!

در قسمت اول این تحقیق که منتشر شد، توضیحی مختصر در مورد بند اول و دوم فهرست غارتگری: 1. غارت اموال شخصی و خصوصی و 2. تخریب و غارت اموال عمومی ملت ایران؛ فهرست وار آورده شد. در همان قسمت اول ذکر شد که تفکرغارتگری در زرادخانه خشن فقه موجود و مشروعیت بخشی به آن با انواع و اقسام غارت بسی وحشتناک و ویران کننده است و آقای خمینی بیان کننده و مشروعیت بخش و چگونگی قانونی کردن را به فقها و یاران خود و رژیم ولایت مطلقه آموخته است در قسمت سوم «غارت و تخریب در زمینه های فرهنگی» به یار خداوند مورد بحث قرار داده می شود.

محمد جعفری 30 شهریور 1399

mbarzavand@yahoo.com



نمایه و یادداشت:

1-روزنامه انقلاب اسلامی 13 خرداد 60، شماره 554.

2- همان سند، 14 خرداد 60، شماره 555.

3-ماده 52 قانون اصول تشکیلات می گوید: «ماده 52- بمنظور حفظ بی طرفی کامل در انجام وظیفه و رعایت احترام شئون قضائی عضویت متصدیان مشاغل قضائی در احزاب و جمعیتهای وابسته به آنها و هر گونه تعلقات حزبی و انتشار روزنامه یا مجله سیاسی و حزبی وونوع است. تخلف از مفاد این ماده موجب تعقیب دادگاه عالی انتظامی و انفصال از خدمت قضائی است»

4- روزنامه انقلاب اسلامی 7 خرداد 60، شماره550.

5-صحیفه نور 18 جلدی وزارت ارشاد، ج 5 ص 124.

6- صحیفه نور 18 جلدی وزارت ارشاد، ج 5 ص 12128-127.

7- صحیفه نور 18 جلدی وزارت ارشاد، ج 5 ص 152-151.

8-همان سند، ج 16 ص 211 ـ 212.

9- صحیفه نور 18 جلدی وزارت ارشاد، ج 18 ص 187. و،

10- نمازجمعه آقاى خامنه‏اى، كيهان، شنبه 12 ديماه 1366، شماره 1408

11- كيهان، شنبه 12 ديماه 1366، شماره 1408.

12- نامه آقاى خمينى، مورخ 16/10/66، صحيفه نور، جلد 20

13- از نامه خامنه ای به خمینی مورخ 21 دی 66.

14-توضيح اينكه در سال 66 براثر اختلافاتى كه بين نخست وزير (دولت) مجلس، شوراى نگهبان و رئيس جمهور بروز كرد، آقاى خمينى حكم اجراى تعزيرات حكومتى را به دولت واگزار كرد و علاوه برآن فتوائى در مورد روابط كار، كارگر و كارفرما داد كه برطبق آن فتوى، به دولت اختيار داده مى‏شد كه براساس خدماتى كه دولت به كارفرما مى‏دهد، مى‏تواند كارفرما را به يك سلسله الزامات و وظايف كه برعهده‏اش گذاشته مى‏شود، الزام و اجبار كند. در اين رابطه، روحانيت مبارز، شوراى نگهبان و رئيس جمهور آقاى خامنه‏اى در مدرسه سپهسالار جمع شده و در اطراف اين دو موضوع به رايزنى و تبادل نظر پرداختند و سپس آقاى خامنه‏اى جمعبندى نظرات را كه مى‏گفت: "اقتدار دولت اسلامى تنها در چهارچوب احكام اسلام اعمال مى‏شود."، طى نامه‏اى به اطلاع آقاى خمينى رساند. و سپس آقاى خامنه‏اى در نماز جمعه 11 ديماه 66 به فتواى آقاى خمينى اشاره مى‏كند و در مورد و روابط مربوط به كار، كارگر و كارفرما مى‏گويد:

«امام مى‏فرمايد دولت مى‏تواند در مقابل خدماتى كه انجام مى‏دهد، شروط الزامى برقرار كند، يعنى كارفرما كه در شرايط عادى و بدون نظارت دولت مى‏تواند با كارگر يك روابط غيرعادلانه برقرار كند، دولت مى‏تواند كارفرما را اجبار و الزام كند بر رعايت يك سلسله از الزامات و وظايف كه برعهده كارفرما گذاشته مى‏شود. و اين در اختيار دولت اسلامى است و در مقابل آن، خدماتى در اختيار كارفرما گذاشته مى‏شود. يعنى كارفرما از برق، جاده اسفالته، بندر و انواع و اقسام امكانات و خدمات دولتى استفاده مى‏كند. شرط استفاده از اين خدمات اين است كه بايد در مقابل كارگر متعهد شود كه به وى ظلم نشود و تبعيض در جامعه به صورت يك چيز رايج و عرف متداولى در نيايد. اين يك نكته اسلامى به معناى برهم زدن قوانين پذيرفته شده و احكام پذيرفته شده اسلامى نيست و تكيه سؤال دبيرشوراى نگهبان نيز روى همين بود. حجت‏الاسلام والمسلمين سيدعلى خامنه‏اى گفت: برخى مى‏خواستند از فتواى امام اينطور استنباط و يا سوء استفاده كنند كه امام مى‏فرمايند: دولت مى‏تواند با كارفرما شرط كند كه در صورتى مى‏توانى از خدمات استفاده كنى كه اين كارها را انجام دهى. چه كارهايى؟ كارهايى كه برخلاف مقررات پذيرفته شده و احكام پذيرفته شده اسلامى است. امام مى‏فرمايند: نه، اين ها شايعاتى است كه افراد مغرض اين شايعات را ايجاد مى‏كنند. يعنى چه ؟ يعنى چنين چيزى در پاسخ امام وجود ندارد. امام كه فرمودند: دولت مى‏تواند شرطى را بر دوش كارفرما بگذارد - اين هر شرطى نيست - آن شرطى است كه در چهارچوب احكام پذيرفته شده اسلامى است و نه فراتر از آن». (كيهان، شنبه 12 ديماه 1366، شماره 1408 ص 18)

آقاى خمينى نامه شدیدالحنی در پاسخ به نامه رئيس جمهور پيرامون اختيارات حكومت اسلامى و بيانات وى در نماز جمعه نوشت که متن کامل آن به قرار زیر است:

بسمه تعالى‏

جناب حجت الاسلام آقاى خامنه ‏اى، رئیس محترم جمهورى اسلامى- دامت افاضاته پس از اهداى سلام و تحیت، من میل نداشتم که در این موقع حساس به مناقشات پرداخته شود. و عقیده دارم که در این مواقع سکوت بهترین طریقه است. و البته نباید ماها گمان کنیم که هر چه مى ‏گوییم و مى‏ کنیم کسى را حق اشکال نیست. اشکال، بلکه تخطئه، یک هدیه الهى است براى رشد انسانها. لکن صحیح ندانستم که جواب مرقوم شریف و تقاضایى که در آن شده بود را به سکوت برگزار کنم. لهذا، آنچه را که در نظر دارم به طور فشرده عرض مى‏ کنم.

از بیانات جنابعالى در نماز جمعه این طور ظاهر مى ‏شود که شما حکومت را که به معناى ولایت مطلقه ‏اى که از جانب خدا به نبى اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- واگذار شده و اهمّ احکام الهى است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمى‏ دانید. و تعبیر به آنکه این جانب گفته ‏ام حکومت در چهارچوب احکام الهى داراى اختیار است بکلى بر خلاف گفته‏ هاى این جانب بود. اگر اختیاراتِ حکومت در چهارچوب احکام فرعیه الهیه است، باید عرضِ حکومت الهیه و ولایت مطلقه مفوضّه به نبى اسلام- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- یک پدیده بى‏ معنا و محتوا باشد و اشاره مى‏ کنم به پیامدهاى آن، که هیچ کس نمى ‏تواند ملتزم به آنها باشد: مثلًا خیابان کِشی ها که مستلزم تصرف در منزلى است یا حریم آن است در چهارچوب احکام فرعیه نیست. نظام وظیفه، و اعزام الزامى به جبهه ‏ها، و جلوگیرى از ورود و خروج ارز، و جلوگیرى از ورود یا خروج هر نحو کالا، و منع احتکار در غیر دو- سه مورد، و گمرکات و مالیات، و جلوگیرى از گرانفروشى، قیمت گذارى، و جلوگیرى از پخش مواد مخدره، و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الکلى، حمل اسلحه به هر نوع که باشد، و صدها امثال آن، که از اختیارات دولت است، بنا بر تفسیر شما خارج است؛ و صدها امثال اینها.

باید عرض کنم حکومت، که شعبه ‏اى از ولایت مطلقه رسول اللَّه- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- است، یکى از احکام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است. حاکم مى‏ تواند مسجد یا منزلى را که در مسیر خیابان است خراب کند و پول منزل را به صاحبش رد کند. حاکم مى ‏تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل کند؛ و مسجدى که ضِرار باشد، در صورتى که رفع بدون تخریب نشود، خراب کند. حکومت مى‏ تواند قراردادهاى شرعى را که خود با مردم بسته است، در موقعى که آن قرارداد مخالف مصالح کشور و اسلام باشد، یکجانبه لغو کند. و مى‏ تواند هر امرى را، چه عبادى و یا غیر عبادى است که جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامى که چنین است جلوگیرى کند. حکومت مى ‏تواند از حج، که از فرایض مهم الهى است، در مواقعى که مخالف صلاح کشور اسلامى دانست موقتاً جلوگیرى کند.

آنچه گفته شده است تا کنون، و یا گفته مى‏ شود، ناشى از عدم شناخت ولایت مطلقه الهى است. آنچه گفته شده است که شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض مى‏ کنم که فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حکومت است. و بالاتر از آن هم مسائلى است، که مزاحمت نمى‏ کنم.

ان شاء اللَّه تعالى خداوند امثال جنابعالى را، که جز خدمت به اسلام نظرى ندارید، در پناه خود حفظ فرماید.

16 دى 1366 روح اللَّه الموسوی الخمینى‏ (نامه آقاى خمينى، صحيفه‏نور، ج 20، ص 170).

سید علی خامنه ای در کسوت رئیس جمهور بلافاصله بلافاصله بعد از دريافت پاسخ آقاى خمينى مجدداً طی نامه‏اى در 21 دی 66 از گفته خود توبه کرده و نظر آقاى خمينى در مورد اقتدار حكومت صحّه گذاشت. متن نامه خامنه به خمینی:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

محضر مبارک رهبر معظم انقلاب حضرت امام خمینى- مد ظله العالى

پس از عرض سلام و ارادت، مرقوم مبارک در پاسخ به معروضه این جانب را استماع و زیارت کردم و از ارشادات آن حضرت که مانند همیشه ترسیم‏ کننده خط روشن اسلام است متشکرم. نکته‏ اى که بیان آن را لازم مى‏ دانم آن است که بر مبناى فقهىِ حضرت عالى که این جانب سالها پیش آن را از حضرت عالى آموخته و پذیرفته و بر اساس آن مشى کرده ‏ام، موارد و احکام مرقوم در نامه حضرت عالى جزو مسلمات است و بنده همه آنها را قبول دارم. مقصود از حدود شرعیه در خطبه‏ هاى نماز جمعه چیزى است که در صورت لزوم مشروحاً بیان خواهد شد. امید است سالهاى متمادى این ملت عزیز و فداکار و مسئولان آن و همه امت بزرگ اسلام از فکر بیدار و روشن و رهبرى بى‏ بدیل جنابعالى بهره ‏مند گردند و خداوند عمر شریف شما را تا حضور ولى عصر ارواحنا فداه مستدام بدارد.21 / 10/ 66- سید على خامنه ‏اى‏

آقای خمینی پس از دریافت توبه نامه خامنه ای مبنی بر تأیید و صحه گذاشتن بر نامحدود قدرت ولایت مطلقه بلافاصله و در همان روز توبه وی را پذیرفت و در پاسخ به وی نوشت:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

جناب حجت الاسلام آقاى خامنه ‏اى، رئیس محترم جمهورى اسلامى- دامت افاضاته مرقوم شریف جنابعالى واصل و موجب خرسندى گردید. این جانب که از سالهاى قبل از انقلاب با جنابعالى ارتباط نزدیک داشته ‏ام و همان ارتباط بحمد اللَّه تعالى تا کنون باقى است، جنابعالى را یکى از بازوهاى تواناى جمهورى اسلامى مى‏ دانم و شما را چون برادرى که آشنا به مسائل فقهى و متعهد به آن هستید و از مبانى فقهى مربوط به ولایت مطلقه فقیه جداً جانبدارى مى‏ کنید، مى ‏دانم و در بین دوستان و متعهدان به اسلام و مبانى اسلامى از جمله افراد نادرى هستید که چون خورشید، روشنى مى‏ دهید. مع الأسف‏ جمهورى اسلامى و سران محترم آن به جرم اسلام خواهى و بسط عدالت اسلامى در جهان مورد تاخت و تاز تبلیغاتى جهانخواران شده‏ اند و مثلًا اگر بگویند آفتاب روشن است، فردا تبلیغات جهانى به شرح و تفصیل و توجیه و تحلیل پرداخته و جمهورى اسلامى و یاران آن را به طورى محکوم مى ‏کنند و چون آشنا به فقه اسلامى و به ملت فداکار اسلام و ایمان راسخ آنان نیستند، بسیارى از اوقات تبلیغات آنان به نفع جمهورى اسلامى تمام مى‏ شود.

و البته ما متوقع نیستیم که با قیامى که بر پایه اسلام عزیز نمودیم و «نه» به شرق و غرب و عمال آنان گفته ‏ایم، آنان به ما و شماها و به ملت عزیز جان بر کف ما بارک اللَّه بگویند. و خوشبختانه اخیراً در همین موضوع حدود ولایت فقیه نویسندگان و گویندگان متعهد و آگاه به مسائل اسلامى، مسأله را در مجالس و روزنامه‏ ها تا آنجا که دیدم مورد بحث قرار داده که من از تمامى آنان تشکر مى‏ کنم و امید است ائمه محترم جمعه و بویژه امثال جنابعالى که در بیان مسائل دست توانا دارید، مسأله را تعقیب و در خطبه‏ هاى نماز جمعه اذهان ناآگاهان را روشن و زبان دشمنان اسلام را قطع فرمایید. و جنابعالى و ملت بزرگوار خواهند دید که در اطراف همین نامه چه شیطنت ها و تحلیل ها در رسانه‏ هاى گروهى مخالفین اسلام و همدستان آنان خواهد صورت گرفت. در خاتمه سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند خواستار و امید است امثال جنابعالى در مقاصد عالیه خود پیروز و سربلند گردید. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.

21 دى ماه 66 روح اللَّه الموسوی الخمینى‏ (صحيفه نور ج 20، ص 173.)

15- خاطرات آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی، چاپ اول 1381، انتشارات مرکر اسناد انقلاب اسلامی، ص 44؛ در سال 1374، توسط آقای خامنه ای به تولیت آستانه قم منصوب شده است.

16- اوین جامعه شناسی زندانی و زندانبان، محمد جعفری، ص 54، مشروح و چگونگی این پیغام را در همین سند مطالعه فرمائید.

17- https://www.youtube.com/watch?v=1wLl_-qlWzE&feature=related

18-https://www.youtube.com/watch?v=7LmmJEP17uE



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy