Tuesday, Sep 8, 2020

صفحه نخست » خاورمیانه پس از پایان نزاع اعراب و اسرائیل

ME.jpg کیهان لندن - ندیم قیش (شرق الاوسط) - واقعیتی که پیش روی ماست، حتی اگر بطور کامل به آن آگاه نباشیم، این است که حداقل از دو دهه پیش برای جهان عرب مفهومی یا معنایی برای واژه «نزاع اعراب و اسرائیل» باقی نمانده و عرب‌ها عملا در مرحله پس از این مفهوم زندگی می‌کنند.

پس از صلح مصر و اسرائیل برخی کشورها توانستند خلاء خروج مصر از این نزاع را با گرانیگاه این کشور در دنیای عرب پر کنند و تا حدودی مفهوم نزاع اعراب و اسرائیل باقی بماند. اما از دو دهه پیش وقتی صدام حسین تصمیم گرفت به کویت حمله کند و این کشور کوچک نفتی را ببلعد این مفهوم معنا و محتوای حقیقی خود را از دست داد. سقوط رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳ که یکی از حامیان و ترویج‌کنندگان این مفاهیم بود، تغییر عمیقی در فضای استراتژیک جهان عرب ایجاد کرد. یکی از پیامدهای این تغییر، تأکید و گسترش پروژه‌های صدور انقلاب و تروریسم توسط رژیم ایران به منطقه بود.

مرحله پایانی محتوا و مفهوم مقوله نزاع «اعراب و اسرائیل» درواقع نه در زمان سقوط صدام بلکه از زمان حمله او به کویت در سال ۱۹۹۰ آغاز شد. صدام حسین با این اقدام اصطلاحاتی همچون «همبستگی اعراب» و «منافع مشترک عربی» را به واژه‌هایی مسخره تبدیل کرد. این اصطلاحات زمانی بیشتر به سُخره گرفته شدند که فلسطینی‌ها و رهبر آنها یاسر عرفات در رابطه با اشغال کویت، در کنار صدام حسین ایستادند! یاسرعرفات کسی که برای آزادی سرزمین اشغال شده خود مبارزه می‌کرد در کنار اشغالگری صدام ایستاد و علیه کویت که سال‌ها به او کمک مالی داده و در آن کشور زندگی کرده بود، موضع گرفت! نه تنها کویت بلکه سایر کشورهای عربی سال‌های سال از یاسر عرفات و دیگر تشکیلات فلسطینی‌ها در عرصه‌های‌ مالی، رسانه‌ای، سیاسی و دیپلماسی از او حمایت ‌کرده بودند اما عملکرد و پاسخ او به آنها حمایت از اشغال کویت توسط صدام بود!

موضع‌گیری رهبری فلسطین پیش از ارزیابی بحران ومدیریت آن یک لغزش اخلاقی ناشی از محاسبات غلط سیاسی بود.

مطالب بیشتر در کیهان لندن

پس از جنگ «توفان صحرا» برای آزادسازی کویت از اشغال عراق، مرحله دوم صلح اعراب و اسرائیل از طریق کنفرانس «مادرید»، صلح اردن و اسرائیل، مذاکرات سوریه و اسرائیل و بازگشت یاسر عرفات از خواب زمستانی تونس به فلسطین آغاز شد. پس از توافق اسلو برای اولین بار از سال ۱۹۴۸ در سرزمین فلسطین یک نهاد سیاسی و حقوقی برای مردم فلسطین تاسیس و بر آن نام «حکومت خودگردان فلسطین» نهاده شد.

عمق پروژه صلح جهان عرب با اسرائیل بر آزادسازی سرزمین‌های فلسطینی و ضرورت رهایی از روایت مبارزه فلسطین و مبارزه مسلحانه و گشودن افق جدیدی برای این مسئله بنا شده. اما آزادی فلسطین و رهایی از کل این قضیه‌ی پر هزینه، ناامیدکننده از همان نخست در ناامیدی‌ متولد شد. در نتیجه مفهوم آزادسازی فلسطین، به رهایی از خود «مسئله فلسطین» تبدیل شده است.

قبل از آن، خروج همه از مسئله فلسطین، مصر با وزن معنوی، اخلاقی، سیاسی، جمعیتی و فرهنگی از این نزاع و درگیری ناتمام خارج شد و با توافق کمپ دیوید در ۱۹۷۸، پیمان صلح با اسرائیل را در بهار ۱۹۷۹ امضا کرد و تمام صحرای سینا را پس گرفت. از آن زمان به بعد و تقریبا از سال ۱۹۸۲ درگیری‌ها دیگر به درگیری «فلسطین-اسرائیل» تبدیل شده و نه نزاع «اعراب و اسرائیل»! با اشغال بیروت در تابستان همان سال خواب زمستانی رهبری فلسطین در تونس آغاز شد.

در این دهه‌های طولانی خاورمیانه شاهد نوعی چرخش‌های ایدئولوژیک مختلف بود که ویژگی این منطقه را به شدت تغییر داد به ویژه پس از ظهور ایدئولوژی خمینیسم در ایران و تئوری صدور انقلاب شیعی این رژیم و به موازات آن آغاز جنگ توسط «جهادیون» جریان‌های سنی علیه اتحاد جماهیر شوروی تا سقوط اردوگاه کمونیست‌ها که به قول فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز مشهور، این مرحله آغاز «پایان تاریخ» بود.

این دگرگونی‌ها هرکدام بر منطقه خاورمیانه تاثیر زیادی گذاشت پس آنچه از نزاع «اعراب و اسرائیل» به معنای نظامی آن پس از حمله ۱۹۸۲ به لبنان باقی مانده بود به درگیری‌های کوچکی که در سال ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ در جنوب لبنان روی داد محدود شد. پس از آن جنگ ویرانگر سال ۲۰۰۶ بود که در فرهنگ سیاسی عرب به جنگ میان «ایران و اسرائیل» معروف شده است.

در اصل قضیه فرقی نمی‌کند که این جنگ ناشی از یک ارزیابی غلط و اشتباه محاسباتی حسن نصرالله رهبر گروه شبه‌نظامی لبنان بوده باشد که بعد با عبارت «اگر می‌دانستم ...» از حمله به اسرائیل و ویرانی لبنان ابراز پشیمانی کرد. و یا اینکه آن حمله حزب‌الله به لبنان تصمیم رژیم ایران بوده باشد برای جنگی پیشگیرانه و تغییر صحنه سیاسی لبنان پس از ترور نخست وزیر رفیق حریری که ۱۷ ماه زودتر از جنگ حزب‌الله اتفاق افتاده بود. در هر صورت پیامدهای قتل رفیق حریری تقریباً فضای استراتژیک ایران در لبنان را به شدت تضعیف کرد چون قاتلان حریری طبق بازرسان تحقیقات دادگاه بین المللی از اعضای حزب‌الله بودند!

آنچه مهم است این است که در فاصله سه سال جنگ بین ۲۰۰۳ که جنگ سرنگونی رژیم عراق بود با جنگ لبنان در ۲۰۰۶، دیگر «درگیری اعراب و اسرائیل» به عنوان عنصر تعیین کننده سیاست کشورهای عربی بطور گسترده‌ای حذف شده بود. از این مرحله دیگر نزاع و درگیری میان کشورهای عربی خلیج فارس به ویژه سعودی و امارات متحده با جمهوری اسلامی ایران آغاز شد و اکنون جنگ اعراب نه با اسرائیل بلکه با تهران و آنکار ادامه دارد!

هر پژوهشگری که بخواهد «تأثیرات» منفی و ویرانگری منظم و تخریب استراتژیک در منطقه کشورهای عربی را ارزیابی کند در می‌یابد که این خرابی نتیجه سیاست‌ها، تصمیمات و اجرای ابزارهای مخصوص رژیم ایران است و هیچ ارتباطی با اسرائیل ندارد!

این اسرائیل نیست که سوریه را بر سر مردمش ویران کرد بلکه شبه‌نظامیان رژیم ایران به رهبری قاسم سلیمانی بودند که در یک تصمیم استراتژیک، برای محافظت از رژیم بشار اسد حتی اگر «کشور سوریه بسوزد و خاکستر شود» به اجرا درآوردند!

این اسرائیل نیست که خطوط وحشتناک فرقه‌گرایی و تقسیم شهروندان کشورهای عربی در عراق، سوریه، یمن و لبنان را بر اساس گرایش‌های مذهبی شکل داده و اندیشه واپسگرایی را تولید کرده است بلکه پروژه «هلال شیعه» به عنوان یک پروژه استراتژیک اعلام شده از سوی جمهوری اسلامی ایران است که فرماندهان شبه‌نظامیان با استخراج عناوین تقسیمات فرقه‌ای و شخصیت‌ها و پرچم‌های آنها از زهدان تاریخ، پیش می‌برند!

این اسرائیل نیست که انگیزه تولد «داعش» شد بلکه رژیم ایران آن را با سلطه‌جویی و فرقه‌گرایی خود پرورش داده است بطوری که هاشمی رفسنجانی در یکی از اظهارت خود گفت، احیای سنت‌های فرقه‌ای در مورد صحابه که ما احیا کردیم به زائیده شدن داعش به عنوان یک عکس‌العمل منجر شد!

و البته این اسرائیل نیست که یمن را به آستانه قحطی و بیماری‌های همه‌گیر رسانده بلکه همه ویرانی‌های سازمانیافته در یمن در راستای پروژه فرقه‌گرایانه رژیم تهران است که با حمایت از حوثی‌ها تمام راه ‌حل‌های سیاسی بین مؤلفه‌های یمنی را نابود کرده و تروریسم و ‌نظامیگری ضد دولت مدنی را ترویج داده است.

این اسرائیل نیست که لبنان را به شکست‌های سیاسی و اداری کشانده و منجر به چهارمین انفجار بزرگ غیر هسته‌ای در جهان شده که نزدیک بود کل بیروت را از نقشه جغرافیا محو کند بلکه این نتیجه‌ی عملکرد یکی از بازوهای رژیم ایران در لبنان بود.

انفجار بیروت حتی اگر هم معلوم شود که یک اقدام اسرائیلی است، باز مسئول اول آن مقامات دولت لبنان هستند که مقامات رده اول، دوم و سوم آن یا از حزب‌الله یا از هم‌پیمانان این حزب هستند.

اسرائیل نیست که بیش از نیمی از لبنانی‌ها را طبق گزارش اخیر ESCWA به زیر خط فقر رسانده و درصد محرومان و فقیران را به سه برابر یعنی در عرض یکسال از ۸ درصد به ۲۳ درصد افزایش داده است بلکه رژیم ایران و حزب‌الله وابسته به آن هستند.

رئیس جمهوری لبنان وقتی در مصاحبه با شبکه خبری «BMFTV» فرانسه از وی پرسیدند، آیا آمادگی دستیابی به توافق صلح با اسرائیل را دارید، گفت: «ما با اسرائیل مشکل داریم و ابتدا باید این مشکلات حل شود» اما رئیس جمهور این کشور توضیح نداد چه مشکلی با اسرائیل دارد؟! اسرائیل مشکلات مرزی خود را با لبنان حل کرده و جنوب لبنان را سال‌ها پیش رها کرد. اگر اختلافات کوچکی بر سر مرزهای آبی یا خشکی باقی مانده اغلب کشورها حتی کشورهای دوست نیز بین خود چنین مشکلاتی را دارند.

رئیس جمهور هم‌پیمان حزب‌الله به سیاست‌های رژیم ایران و حزب‌الله‌اش که در همه تار و پود جامعه و زندگی مردم لبنان دخالت کرده و این کشور را به مرز فروپاشی کامل رسانده اشاره نمی‌کند بلکه می‌خواهد به مشکلات حاشیه‌ای و بسیار کوچک اشاره کند و آنها را مانع صلح با اسرائیل عنوان قلمداد می‌کند.

امروز بیشتر مردم لبنان می‌دانند که ما در دوره پس از نزاع اعراب و اسرائیل بسر می‌بریم.

لبنانی‌ها این را نیز خوب می‌دانند که جوانان اسرائیلی که در مقابل مقر کابینه اسرائیل نشسته و خواهان برکناری نتانیاهو هستند آنها نیز مانند لبنانی‌ها جنگ نمی‌خواهند بلکه صلح و استقرار و آینده بهتری را آرزو دارند.

جوانان لبنان و اسرائیل مانند جوانان ایران که در یک جنبش سیاسی و اجتماعی بسر می‌برند، خواستار ثبات سیاسی، اقتصادی و آینده‌ی بهتر هستند.

*منبع: شرق الاوسط
*نویسنده: ندیم قطیش
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy