Sunday, Sep 20, 2020

صفحه نخست » تناقض در رفتار روشنفکران (به بهانه نقد آخرین فیلم محمد رسول اف)، کوروش مختاری

Kourosh_Mokhtari.jpgفرصتی شد فیلم " شیطان وجود ندارد" رسول اف، فیلمساز نام آشنای ایران را، البته به صورت غیرقانونی! ببینم. فیلمساز خوبی که فیلم بسیار زیبای "جزیره آهنی" و حتی این اواخر" لِرد" را از او دیده بودیم، انتظار همان سبک و سیاق را داشتیم اما شوربختانه، مانند دیگر فیلسمازان سیاست زده، دچار نوعی تناقض و پریشان گویی شده است.

فیلمساز خوبی که به جای ساخت یک فیلم خوب، بر شعاری تاکید می کند، که خودش نیز کاملا قبول ندارد!

فیلم "شیطان وجود ندارد"، در چهار اپیزود، به مشکلات مجریان اعدام و تبعات آن می پردازد و شاید بر خلاف منظور کارگردان، که به نظر می رسد می خواسته زشتی مجازات اعدام را نشان دهد، آنارشیستی و سرپیچی از قانون را توصیه می نماید.

مجازات اعدام، فارغ از درست یا نادرست بودن آن، در بسیاری از کشورها و حتی برخی از ایالت های آمریکا، هنوز برقرار است و برای برخی از جرائم حکم اعدام صادر می شود. مخالفت با مجازات اعدام، یک مسئله است و تخطی از اجرای قانون، مسئله دیگر. تلفیق این دو، حرکت بر روی لبه تیغ است و خطرناک.

اینکه به عنوان یک فیلسماز و روشنفکر، فیلمی در نکوهش مجازات اعدام بسازیم امری است پذیرفته و قابل تقدیر، اما تشویق مجریان قانون، به تخطی و امتناع از اجرای قانون، می شود تشویق آنارشیستی.

فیلم های زیادی در سینمای ایران با موضوع مجازات اعدام ساخته شده اند و حتی به نوعی زشتی اجرای حکم قصاص را هم نشان داده و پروانه اکران هم گرفتند از جمله فیلم "جان دار"، "چهارشنبه" و حتی "دهلیز" اما هیچ یک از فیلمساران، مجریان و عوامل اجرای قانون را زیر سئوال نبردند. نه تنها در سینمای ایران، بلکه درهالیود هم حداقل من ندیدم در فیلمی، سرپیچی از اجرای قانون تبلیغ شود.

بارها دیده ایم که در فیلم های هالیودی، مامور اجرای حکم و قانون از دستور مافوق سرپیچی می کند و از اجرای حکم، به ویژه قتل، امتناع می کند اما در نهایت، مشخص می گردد که مافوق، حتی بعضاً، عالی ترین مقام کشور مثل رئیس جمهور، فاسد است و حکم نادرست داده، اما قانون زیر سئوال نمی رود و درنهایت آن چیزی که محترم است، قانون است. در فیلم "می خواهم زنده بمانم" رابرت وایز، جامعه، مطبوعات و حتی قانون اعدام، زیر سئوال می رود، اما کسی به پزشک و یا مجری اعدام ایرادی نمی گیرد.

رسول اف، در فیلم " شیطان وجود ندارد" مامور اجرای حکم را موجودی قصی القلب و خونسرد معرفی می کند و سربازی که از اجرای حکم اعدام سرپیچی می کند را قهرمان! در حالیکه همان سرباز برای فرار از اجرای حکم اعدام، دست به اسلحه می برد، و چه بسا ممکن است بخاطر مقاومت سرباز و افسر، دست به قتل هم بزند!

و یا پزشکی که از اجرای حکم اعدام امتناع کرده (که با شرایط سربازی پزشکان وظیفه در ایران کاملا تناقض دارد!) و زندگی بدون گواهینامه و پاسپورت و حتی دوری از فرزند را انتخاب کرده، در راستای ایده ئولوژی ضدیت با گرفتن جان کسی و یا موجودی، حتی حاضر نیست روباهی که به مرغ و خروس هایش، حمله کرده را نیز بکشد! اما برای همان روباه، غذایی تهیه می کند که از کشتن مرغ و گوسفند به دست آمده است! این یعنی تناقض در ایده ئولوژی! یعنی اینکه کشتن روباه خوب نیست، اما می توان گوسفند و مرغ را کشت و از گوشت آنها، شکم روباه و خود را سیر کرد!

و یا در یکی دیگر از اپیزود ها، خانواده از اعدام یکی از دوستان به ظاهر متهم سیاسی و عقیدتی متاثر هستند، اما یکی از اعضای خانواده، با آن تیپ و شمایل (سبیل پرپشت و عینک ضخیم!)، یادآور چریک های دهه شصتی است که برای رسیدن به آرمانشان، از بمب گذاری در اماکن عمومی تا قتل رفقایشان، امتناع نمی کردند!

می توان مخالف اعدام بود (که من هم با مجازات اعدام مخالفم) اما سرپیچی مجریان قانون از اجرای قانون، حتی قانون نادرست، راه حل درستی نیست و زیر سئوال بردن عوامل اجرای قانون، با اصول مدنیت و قانونمداری تناقض آشکاری دارد.

در یکی از مصاحبه های حسین دهباشی (تهیه کننده برنامه تاریخ شفاهی) با یکی از امرای ارتش، تسلیم ارتش در 22 بهمن را زیر سئوال برد و پرسید: چرا برخلاف سوگندی که برای وفاداری به شاه و قانون مشروطه خورده بودید، تسلیم شدید؟ و امیر ارتشی پاسخ داد که بر اساس تحلیل مان و درک شرایط و خواست مردم، به مردم پیوستیم! و دهباشی بلافاصله پرسید، یعنی امروز هم یکی از زیر دستان شما با تحلیل شخصی و شرایط، لغو دستور کند، شما از او می پذیرید؟ تیمسار ارتشی هیچ جوابی نداشت به او بدهد!

حتی در خصوص اتفاق اخیر و اعدام نوید افکاری، باز هم مدعیان روشنفکری دچار تناقض های متوالی شدند و بیش از همه سلبریتی هایی که ادعای روشنفکری دارند در دام این تناقضات افتادند.

از سویی در خصوص حکم 9 سال زندان پدر رومینا، هیهات سر می دهند، که چرا این جانی بالفطره قرار است بعد از 9 سال از زندان آزاد گردد و از سوی دیگر، از متهم به قتل (نوید افکاری) به عنوان قهرمان ملی! یاد می کنند.

شکی در این نیست که پرونده افکاری مبهم است و ممکن است اعترافات اجباری بوده باشد و یا هر تخلفی دیگر در پروسه قضایی رخ داده باشد و از سیستم قضای جمهوری اسلامی هم، هیچ تخلفی بعید نیست اما اگر بر فرض صحت اتهام قتل، آیا صرف اینکه قاتل کشتی گیر بوده، می بایست اعدام نشود و سایر قاتل ها، مانند دکترنجفی و پدر رومینا و ... اعدام شوند؟

مخالفت با مجازات اعدام، منطقی است پذیرفتنی، اگر این مخالفت، هم شامل امثال افکاری شود و هم احیانا! قاضی مرتضوی! نمی شود مرگ را خوب بدانیم تنها برای مخالفانمان!

از قضا ایراد اساسی بر اعدام افکاری، رعایت نکردن موارد قانونی است تا مشکل مجازات اعدام! چه بسا سالیانه صدها نفر به حکم قصاص و عدم رضایت خانواده مقتول، در ایران اعدام می شوند و اگر بناست با مجازات اعدام مخالفت کنیم، شامل همه قاتل هاست، حتی اگر خدای ناکرده قاتل خانواده خودمان بود!

این گونه تناقض ها را در جامعه روشنفکری به مراتب می بینیم. به طور نمونه دفاع مکرر مدعیان آزاد اندیشی از خاندان پهلوی و حمله به جمهوری اسلامی دقیقا با همان اتهاماتی که هر دو پهلوی ها، از آن مبرا نبودند!

و یا دفاع از خانم فاطمه خویشوند (معروف به سحر تبر) بر مبنای اینکه آزادی های فردی زیر سئوال رفته و سپس حمله به فردی که نوشیدن ادرار شتر را تبلیغ می کرد و متعاقب آن حمله به قوه قضائیه که چرا این هنجار شکن دستگیر نمی شود؟ (کاری به آن نداریم که هر دو دستگیر شدند!)

فیلمسازان خوب کشورمان مانند رسول اف و حتی جعفر پناهی، گاهی در دام این تناقضات روشنفکری می افتند (فیلم تاکسی جعفر پناهی نیز بیشتر شعاری بود تا سینمایی) که فیلم آخرین رسول اف، نمونه این تناقض هاست.
شاید این تناقضات ناشی از ممنوع الکاری و ممنوع الهمه چی بودن، این عزیزان و مصداق داستان " گرگی که گوسفند شد" عزیر نسین، باشد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy