نخستین خطرِ بزرگ که پایه آن دو خطر دیگر نیز هست، ادامه حکومت اسلامی است. تا این حکومت کشتار، فریب و ناکارآمدی بر سَرکار است، وضع نه تنها بهتر که هر روز بدتر نیز خواهد شد. حتا اگر روزی با آمریکا نیز بهتوافق برسند، تنها برایِ نجات حکومت خود است نه مردم ایران.
روزگار نشان داد که کسانی که به دگرگونی و اصلاحِ این حکومت دلبسته بودند، تا چه اندازه اندیشه نادرستی داشته و بهماندگاری اینحکومت خدمت کردند. اکنون حتا حجاریان از معماران "اصلاح خواهانِ حکومتی"، در گفتوگو با معصومه رشیدیان خبرنگار "انصاف نیوز" در دوم مهرماه ۱۳۹۹، به شیوه و بیان خود میگوید مردم دیگر بهحکومت اعتماد نداشته و از وضع آشفته ایران گریزانند:
"... نتیجه آنکه با حکومت کوچکشدهای مواجه هستیم که نه تنها همه مردم بلکه حتی بنیانگذاران و کارگزاران خود را نمایندگی نمیکند تا جایی که مردم بهگمانم کارگری در امارات و کویت را به شهروندی در ایران ترجیح میدهند. "
و در جایی دیگر میگوید:
"... من به دفعات گفتهام دروغ یکی از عوامل اصلی این وضعیت نابهنجار ماست که بی اعتمادی یک از نتایج آن است. واقعیت این است هم احمدینژاد دروغ گفت و هم روحانی [و من میافزایم هم رفسنجانی و هم خاتمی]و البته بگویم، اینها بازتولید دروغ بالادست است. ما یک دهه پیش با پدیدهای روبرو بودیم که در دوربین زل میزد و دروغ میگفت. حالا ما با پدیدههایی مواجه هستیم که به بیتالمال دستاندازی میکنند و میگویند «آقا گفته» یا «آقا اجازه داده» یا یک روحانی که میگوید من هم مثل آقا. مردمی که بهخاطر ۲۵ گرم کره در صف نگه داشته میشوند باید این چیزها را تحمل کنند و اعتماد بورزند؟! " تاکید و جمله میان نشانه[] از من است..
آیا هدف حجاریان از "بازتولید دروغ بالا دست" میتواند جز اشاره به دروغهایِ آخوند خامنهای باشد؟
این نگاهِ امروز یکی از تئوریسینهای مهم "اصلاح خواهان حکومتی" است که بهروشنی از ورشکستی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی حکومت میگوید.
شکست در همه زمینهها
در درون ایران
همه از آنچه در درون ایران میگذرد، آگاه هستند و نیازی به بازگویی نیست.
در بیرون از مرزهای ایران
ولی آنچه در این روزها در بیرون از مرزهایِ ایران میگذرد، بسیار مهم است و به کابوسی برای حکومتِ ولایی آخوند خامنهای تبدیل شده است. مهمترین این رویدادها:
ـ پیوستن امارات و بحرین بهاسراییل (که بیگمان شماری دیگر کشورهای عربی نیز در همین راه هستند)، همه برنامههایِ منطقهای حکومت را با آن همه هزینه، بههمریخته و او را دچار هراس و نگرانی کرده است. چهکسی میپنداشت پس از نزدیک به ۴۲ سال کوشش حکومت برای در تنگنا نهادن اسراییل و مستقر شدن در نزدیکی مرزهای اسراییل، اینک ورق چنان برگردد که این اسراییل است که از نابخردیها و بیماری خود بزرگبینیِ خامنهای و سرداران پُرگویِ فاسد بیشترین سود را برده و اینک درنزدیک مرزهای جنوبی ما خیمه افراشته است. و این تازه اول کار است.
ـ گشودن فضایِ هوایی عربستان برای عبور هواپیماهایِ اسراییلی؛
ـ آمدن ناو و ناوشکنهای آمریکا بهخلیج فارس.
همه این رویدادها در منطقه، نشانی از برنامهریزی و آمادگی برایِ آینده نه چندان دور دارد.
ـ سست شدن آشکار توانِ اقتصادیِ حکومت و در نتیجه سختتر شدن رساندن یاریهای مالی و نظامی بهگروههایی نیابتی و مزدور از آن میان در عراق، یمن، لبنان و سوریه.
کذشته از دگرگونی هایِ تازه و مهم در خاورمیانه و وجود نیروهایِ دریایی آمریکا در خلیج فارس؛ برخورد همزمان کشوروهای اروپا و برایِ نخستینبار بیانیه تند سه کشور قدرتمند اروپا نیز از اهمیت زیادی بر خوردار است. آلمان، فرانسه و انگلستان همراه باهم قتل زنده یاد نوید افکاری، سرکوب و خشونت در ایران، وابستگی و عدم استقلالِ دستگاه قضایی حکومت و سربهنیست کردن مخالفان را محکوم نمودند که از اهمیت ویژهای برخوردار است..
بر این بیافزاییم بیانیه مهم سه روز پیش شورایِ حقوق بشر سازمان ملل با امضای ۴۷ کشور در محکوم کردن حکومت ایران در سرکوب مخالفان و پایمال کردن حق شهروندی ایرانیان که در گونه خود بیپیشینه است.
بنا بر این شکست در همه زمینهها در درون و بیرون از ایران، راهی برای حکومت باقی نخواهد گذاشت جز تسلیم. احتمال زانو زدن دوباره، شعبده بازیهایِ مسخره خامنهای و اجرای یکنمایش "نرمشِ قهرمانانه" دیگر نیز وجود دارد که البته از دیدِ من دیگر خیلی دیر شده است و دردی دوا نخواهد کرد چون مردم این حکومت را نمیخواهند.
خامنهای و سردارانِ دزد باید بدانند که به آخر خط رسیدهاند. یکبار دیگر گفته میشود که بهترین راه این است که حکومت تن بهیک همهپرسی با کنترلِ کامل سازمانِملل و سازمانهایِ حقوقبشر چون عفو بینالملل بدهد تا بدونِ خونریزی و کشتار انتقال قدرت انجام شود.
خطر دوم
همآنگونه که پیشتر آمد، سرچشمه این خطر نیز در همآن نخستین نهفته است. خطرِ جنگ و یورش نظامی بهایران! براین نکتهها تاکید شد:
دگرگونیها مهم در رابطه شماریِ کشورهایِ عرب با اسراییل؛ همراهی پُشت پرده عربستان، وجودِ نیرویِ دریایی توانمند آمریکا در خلیجِفارس، موضع گیریهای بسیار تند سه کشور اروپایی و هُشدار همآهنگ این سه کشور بهسفیر حکومت اسلامی در اروپا، بیانیه محکم شورایِ حقوق بشر سازمان ملل با امضایِ ۴۷ کشور و دیگر موردهایی که ما هنوز در باره آن آگاهی نداریم نشانههایِ آشکار از یک همگرایی و آمادگی جهانی علیه حکومت اسلامی و پشتیبانی از مردم ایران دارد. جهانیان از حکومتِ اسلامیِ ریاکار، آتشافروز و فاسد خسته شدهاند و همین زمینه آغازین یکآمادگی برایِ جنگ و "کندن و بهدور انداختن این دندانِ فاسد" را فراهم آورده است. در این وضعیت اگر حکومت و خامنهای دست از پا خطا کنند، آتش جنگی ویرانگر ایران را در برخواهد گرفت.
هممیهنان باید مطمئن باشند که چنین جنگی چه بلایِ خانمانسوزی خواهد بود به دو سبب:
ـ یکی ناتوانی و نادانی در اداره جنگ وسیله آخوند خامنهای و سرداران پوشالی؛
دو دیگر نبود پشتوانه مردمی و بیاعتمادی حکومت حتا بهنیروهایِ خودی.
اینک واژگونه سالهایِ آغازین جنگ با عراق، نه پشتوانه مردمیای وجود دارد و نه میتوان حتا بهنیروهای وابسته چون سپاه و بسیج اعتماد داشت. ارتش، که چهره بهتری در میان مردم دارد، جایِ خود دارد و گمان نمیرود مردم را واگذارد و جانِ سربازانش را برایِ ماندگاری این حکومت به باد دهد زیرا حکومت اسلامی نشان داده است نه جان مردم برایش ارزش دارد و نه سرزمینِ ایران. بنابراین بهچه انگیزهای فرزندانِ ایران باید برای پایداری این حکومت کشته شده و خون بدهند؟ روشن است که اگر چنین شود حکومت با ریاکاری همیشگی هیاهو بهراه انداخته، آن را "دفاع از میهن" خواهد خواند و نه حتا دفاع از حکومت و اسلام. هر روز نیز سرود "ای ایران" را بهجایِ نوحههایی که دیگر حتا در میانِ بسیجیان نیز شنوندهای ندارد، پخش خواهد کرد. ولی درک و فهم جوانانِ امروز ایران با آغاز جنگ ایران و عراق را نمیشود برابری داد و آنان اینبار فریب حکومت را نخواهند خورد.
درگیر شدن درجنگ، میتواند به بروز گرسنگی و هرج و مرج داخلی کشیده شود. شمار زیادی از مردم ایرانِ امروز درحالتِ صلح در فراهم نمودنِ نانِ روزانه خود دچارِ گرفتاری هستند، زمان جنگ و درگیری چهوضعی پیش خواهد آمد؟ از آن گذشته میزان نفرت از حکومت اسلامی چه در درونِ ایران و چه در بیرون بهاندازهای زیاد است که آغاز جنگ میتواند بهگونهای انتقامجویی مبدل شود و دور نیست که نقشههایِ دیگری نیز برای آینده ایران داشته باشند.
جنگ ویرانی است و هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند که چه برَسر مردم و میهن ما خواهد آمد. همه کسانی که برایِ رهایی از چنگال خونین این حکومت چشم بهبیگانگان دوختهاند، باید به آینده ایران بیاندیشند. ایران میباید بهدست ایرانی آزاد شود نه نیروهای بیگانه.
خطر سوم
خطر سوم که این نیز برایِ نگارنده یککابوس وحشتناک است، درگیری، کشتار، انتقام جویی و هرج و مرج درونی است. نظامیان و شبه نظامیان ناخشنود که بههر انگیزه مجبور بههمراهی با حکومت شدهاند، اگر میهن دوست هستند و آینده فرزندانِ ایران برایشان مهم است، باید بهیاری مردم آمده و خود را ازبندِ حکومت آخوندهایِ فاسد آزاد کنند. مردم به آنان نیاز دارند. اگر گروه یاد شده همآهنگ و نه تکبهتک، گامی پیش بگذارند، تردید نداشته باشند که مردم به آنان خوشآمد خواهند گفت زیرا فرزندان این آب و خاک هستند. این نیروها وظیفه دارند درکنارِ مردم باشند نه در کنارِ آنانکه مردم را بهبدترین وجه سرکوب کرده و جوانانِ بیگناه ما چون زنده یاد نوید افکاری را سلاخی کرده و بهقتل میرسانند.
چند نکته:
ـ ما بهپشتیبانی در بیرون از مرزهایِ ایران نیاز داریم ولی کلید همه دگرگونیها در دست خودِ مردم ایران است. مردم هستند که با همآهنگی و برنامهریزی درست، میتوانند حکومت را به زیر کشیده و از بروز جنگ و ویرانی جلوگیری کنند.
ـ سازماندهی با رهبری فردی بهجایی نخواهد رسید. باید خِردِ گروهی راهکار آینده را هموار کند؛
ـ زمانی که مردم حکومت اسلامی را نمیخواهند، روشن است که قانونی که برپایه شریعت اسلام نوشته شده است را نیز نمیخواهند و ما نیاز به یک قانون اساسی تازه و سکولار داریم؛
ـ در ایران آینده، مذهبِ رسمی وجود نخواهد داشت و همه در دین و باور خود باید آزاد باشند.
ـ سوگند رییس دولت، وزیران و نمایندگان مجلس بهقانونِ اساسی و پرچم ایران خواهد بود.
ـ برای قانونمداری و احترام بهقانونِهمگانی آمده در قانون اساسی آینده، از هم اکنون باید کار کرد. تا قانونمند نشویم، همچنان درجا خواهیم زد.
ـ بدون برنامهریزی و همآهنگی ایرانیان در درون و بیرون از ایران، کارها درست پیش نخواهد رفت.
جنبش همگانی و شرایط پیروزی آن، ابوالحسن بنی صدر