Wednesday, Sep 30, 2020

صفحه نخست » جنبش همگانی و شرایط پیروزی آن، ابوالحسن بنی صدر

Abolhassan_Banisadr_2.jpg هفته نامه کوریه انترناسیونال (۲۰ سپتامبر ۲۰۲۰) تحقیق سیاست شناس استاد در دانشگاه هاروارد را منتشر کرده ‌است. این محقق گفته بود، هرگاه ۳.۵ درصد از مردم یک کشور به جنبش درآیند و مردم، هوادار جنبش باشند، پیروز می ‌شود. اما در کشورهایی بیشتر از ۳.۵ درصد مردم به جنبش درآمدند و جنبش آنها از حمایت مردم برخوردار بود و در مرحله ‌ای از مراحل، ناکام شدند. این بار، محقق امریکایی می ‌گوید، چرا اینگونه‌ جنبش‌ ها موفق نمی ‌شوند:

با وجود شرکت ۳.۵ درصد و بیشتر مردم در جنبش، چرا برخی از این جنبش‌ ها پیروز نمی ‌شوند؟:

چه میزان از مردم باید در جنبش شرکت کند تا که به حاکمیت یک جبار و یا یک مستبد پایان دهد؟ اریکا چنووِث (Erica Chenoweth) سیاست شناس استاد در دانشگاه هاروارد که در بارۀ رژیم های استبدادی تحقیق می ‌کند، می ‌کوشد کیفیت و کمیت شرکت کنندگان در یک جنبش را، وقتی هدف آن سرنگون کردن رژیم استبدادی است، بدست آورد. برای اینکار، او جنبش در کشورهای مختلف را از سال ۱۹۰۰ بدین سو، موضوع تحقیق خود کرده‌ است. حاصل اول این تحقیق این شده ‌است که اقبال یک جنبش اعتراضی بر ضد یک مستبد، ٢ برابر می ‌شود، اگر خشونت ‌آمیز نباشد. حاصل دوم نیز این‌ است که هرگاه شرکت کنندگان در جنبش، دست کم ۳.۵ درصد مردم یک کشور باشند، پیروزی آن قطعی است.

● کمیت جمعیت: حداقل شرکت کننده برای پیروزی بر استبداد:

اریکا چنووِث می ‌پذیرد که ۳.۵ درصد از مردم، جمعیت مهمی را تشکیل نمی‌ دهد و چنان نیست که هرگاه این اندازه از مردمی در جنبش شرکت کردند، رژیمی استبدادی سقوط کند. چنانکه، در جنبش مردم بحرین، در ۲۰۱۱، جمعیتی بسیار بیشتر از این در جنبش شرکت کردند و از حمایت بسیار وسیع مردم نیز برخوردار بودند، اما جنبش موفق نشد. در آنچه به جنبش مردم روسیۀ سفید (بلاروس) مربوط می ‌شود، حداکثر جمعیت شرکت کننده در جنبش که آسوشیتد پرس گزارش می ‌کند، ۲۰۰ هزار نفر است. حال اینکه‌ ۳.۵ در صد جمعیت ۹ میلیون نفری این کشور، ۳۰۰ هزار نفر می ‌شوند. هنوز نمی ‌توان گفت رژیم لوکاچنکو رفتنی است، یا نه.

انقلاب اسلامی: در مورد بحرین، مداخلۀ مستقیم خارجی، سبب ناکامی جنبش شد. دولت سعودی ‌ها «مداخله ایران در امور بحرین» را دستاویز کرد و به «دعوت شیخ بحرین» قشون وارد بحرین کرد و به جنگ با مردم بحرین هم رنگ مذهبی داد.

● کیفیت جمعیت شرکت کننده در جنبش، عدم خشونت است:

عدم خشونت نیز کیفیتی است که جنبش مقاومت، باید از آن برخوردار باشد. چرا؟ زیرا تجربۀ جنبش ‌ها می ‌گوید که دست زدن به خشونت، سبب کاهش هواداری مردم از جنبش می‌ شود. به یک جنبش مسالمت ‌آمیز، مردم با خاطر آسوده می ‌پیوندند و به جنبش خشونت ‌آمیز، آسان نمی ‌پیوندند. قوای سرکوب نیز وقتی خانواده ‌ها در جنبش شرکت می ‌کنند، در سرکوب، دیگر جازم و قاطع نمی ‌شوند. نزدیک به همۀ جنبش های سال های اخیر در کشورهای تحت رژیم استبدادی، مسالمت ‌آمیز بوده ‌اند.

در فاصله سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹، جهان بسیار زیاد جنبش ‌های مسالمت ‌آمیز و بسیار کمتر‌، جنبش ‌های مسلحانه به خود دیده است. برای مثال، جنبش مردم الجزایر (۲۰۱۹) و جنبش مردم تونس (۲۰۱۱) و جنبش مردم سودان (۲۰۱۹).

انقلاب اسلامی: جنبش ها در کشورهای مختلف جهان، متأثر از جنبش همگانی و مسالمت ‌آمیز مردم ایران، این واقعیت را بر کرسی قبول نشاندند که خشونت، جنبش همگانی را ناممکن می‌ کند و در صورت وقوع، جنبش کنندگان باید مراقبت کنند که استبدادیان آن را به خشونت نیالایند. انقلاب ایران، نخستین تجربه بود. رژیم شاه نیز کوشید آن را به خشونت بیالاید، اما تأکید بر مسالمت و با سلاح گل با گلوله جنگیدن، جنبش را از گزندِ فرو خوابیدن حفظ کرد. بنابر این تجربۀ پیروز، مقرر شده بود، شورای ملی مقاومت، جز در مقام دفاع و در حد دفاع بهنگام حمله ‌های مسلحانه، سلاح بکار نبرد، هرگاه این قرار را مثل ٣ اصل استقلال و آزادی و عدم هژمونی، نقض نمی ‌کرد، وضعیت شکست، می ‌توانست وضعیت پیروزی بگردد. قدرت پرست، نه به عهد وفا می ‌کند، و نه گوشی برای شنیدنِ هشدار دارد.

● چرا جنبش های ضد استبدادی اخیر پیروز نمی‌ شوند؟:

اما بررسی جنبش های اخیر، معلوم می ‌کند که شرکت حداقل لازم و بیشتر از آن، و حمایت وسیع مردم از جنبش، دیگر پیروزی آنها را تضمین نمی‌ کند. چرا؟ زیرا رژیم های استبدادی، سلاح های لازم برای ناکام گرداندن این جنبش ها را یافته ‌اند. در حقیقت، این جنبش ها، بلحاظ نفوذ نفوذی ها در آنها و از نظر تعقیب و مراقبت دستگاه اطلاعاتی و قوای سرکوب، آسیب ‌پذیر هستند. بر آن، باید تبلیغات رژیم، عمده تولید و پخش ضد اطلاعات را نیز افزود.

شرط های پیروزی جنبش همگانی:

برای اینکه یک جنبش همگانی پیروز بگردد، عواملی در رژیم باید پدید آیند، و عواملی در جامعه. هر انسانی که نسبت به سرنوشت خود و کشور احساس مسئولیت می ‌کند، باید این عوامل را- که در کتاب انقلاب، نوشتۀ ابوالحسن بنی صدر برشمرده شده ‌اند-، در شناسایی وضعیت جامعه و رژیم، بمثابۀ محک، بکار برد. در این وضعیت سنجی، به فهرست کردن آن عوامل نیز نمی ‌پردازیم، زیرا، بنابر نقدِ تحقیقِ یک محقق و شناساییِ «حداقل» عوامل لازم برای دست زدن به جنبش و ادامۀ آن تا پیروزی است:

۱. در مقاله، از یکی از مهمتر‌ین عوامل پیروزی یا شکست جنبش، که جفت جدانشدنیِ استقلال و آزادی است، غفلت شده‌ است. نویسنده، جنبش مردم بحرین را شکست خورده توصیف می ‌کند، اما عامل حضور و عمل قدرت های بیگانه را لحاظ نمی‌ کند: در بحرین، امریکا پایگاه نظامی دارد و دولت سعودی قشون به این سرزمین وارد کرده است. در مورد مصر، نیز ارتش مصر پس از گرفتن پول از دولت عربستان سعودی و اطمینان از اینکه دولتی که تصرف می‌ کند، بی‌پول نیست، دست به کودتا زد. جنبش مردم سوریه ناکام شد، زیرا شماری از جنبش کنندگان پای قدرت های خارجی را نیز به کشور خود بازکردند و سوریه سرنوشتی را پیدا کرد که اینک دارد، جنبش لیبی نیز همینطور. جنبش مردم یمن نیز جای به «جنبش مسلحانه داد» و این‌ است وضعیت در آن کشور.

۲. عاملِ دوم پیروزی یا شکست جنبش، وجدان به حقوق است. در جنبش ‌های شکست خورده نیز، وجدان به برخی از حقوق، نزد شماری از شرکت کنندگان وجود دارد، اما این وجدان، هم همگانی نیست، و هم نزد آن بخش از جامعه که نقش نیروی محرکۀ جنبش را بازی می ‌کند نیز همگانی نیست. نتیجه این‌ است که افق آینده را ابر ابهام می ‌پوشاند. هرگاه نیروهای محرکه، یعنی آن بخش از مردم که در جنبش شرکت می‌ کنند، وجدان به حقوق داشته باشند و به داشتن این وجدان بسنده نکنند، زندگی خویش را عمل به حقوق بگردانند و ایجاد وجدان به حقوق، و به جمهور مردم و فراخواندن آنان به عمل به حقوق، تقدم ببخشند، قلمرو رژیم استبدادی را از آن رژیم می ‌ستانند و سقوط آن را اجتناب‌ ناپذیر می ‌کنند. در حقیقت، حقوق ذاتی حیات، حقوقی نیستند که برخورداری از آن، به سقوط رژیم استبدادی موکول شوند. هرگاه هم ‌اکنون به آنها عمل نشود، یقین باید داشت که در آینده نیز به آنها عمل نخواهد شد.

فقدان وجدان به این حقوق آینده‌ ای را می ‌نمایاند که جامعه چه چیز را نمی ‌خواهد و چه چیز را می ‌خواهد. در مواردی، چشم انداز تسویه حساب در آینده، نیز مشاهده شده‌ است: مورد سوریه و تهدید شدن علوی ‌ها به نابودی؛ مورد لیبی، تسویه حساب پر شمار قبایل با یکدیگر؛ مورد ایران دین ستیز ها و ترس از استیلای دست نشانده‌ های بیگانه که همه روز تهدید به انتقام سخت می ‌کنند. پاسخ مثبت باورمندان به دین‌ ها و مرام های غیر دینی به مهمی که بازکردن اندیشه‌ های راهنمای خود به روی حقوق پنجگانه است، ترس از آینده را یکسره از میان بر می ‌دارد و اشتراک در این حقوق، آفتابی می ‌شود که افق آینده را روشن می‌ گرداند.

۳. در بارۀ نقش خشونت، حق با محقق است. این درس را انقلاب ایران آموخت و با سقوط رژیم شاه، از یادها رفت. با وجود این، ایجاد نکردن خلائی که خشونت آن را پر کند، یک کار لازم و مهم است. و مصون کردن کشور از خشونت بعد از سقوط رژیم استبدادی، کاری لازم ‌تر و مهم ‌تر است. بدین ‌خاطر، قواعد خشونت زدایی در قانون اساسی بر پایۀ حقوق پنجگانه، آورده شده ‌اند. این قواعد را، هم دولت حقوند و حقوقمدار، و هم جامعه باید بکار برند.

در هر جنبش، به جنبش‌ کنندگان، نسبت به حضور و عمل «نفوذی» ها هشدار داده شده ‌است. کارآمدترین راهکار، بکار بردن قواعد خشونت ‌زدایی است. تمرین مدام قواعد خشونت‌ زدایی و بکار بردن آنها در تنظیم رابطه ‌ها، عوامل نفوذی را بی ‌اثر می‌ کند. چرا که این عوامل در سر، جز زور ندارند و جز خرابکاری نمی ‌آموزند و آنها را در صفوف جنبش کنندگان، نفوذ می ‌دهند تا خشونت ‌گری کنند و خرابکاری، و بدین کار، از درون، صفوف جنبش کنندگان را بپاشانند و آنها را از حمایت جمهور مردم، محروم کنند و خوراک تبلیغاتی برای رژیم جبار فراهم کنند.

۴. هر کشور استبداد زده، بدین ‌خاطر که، در آن، نه حقوق، که قدرت، رابطه ها را تنظیم می ‌کند، با انبوهی از مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی روبرو است. دنیای امروز، دنیای مسائل حل نشده و برف انبار شده است. بین ‌الملل قدرتمداران، در مردم کشورهای جهان، نسبت به آینده، یأس ایجاد کرده ‌اند: فردا بدتر از امروز است؛ هرگاه دست به جنبش بزنی، بد را بدتر خواهی کرد.

نیک که در این یأسِ القائی تأمل کنیم، می ‌بینیم که تناقضِ خود را، در خود دارد. توضیح اینکه‌، هرگاه آینده، به جبر، بدتر از امروز است، تسلیم این جبر شدن تناقضی است که با سنجیدن وضعیت و بر اساس آن، برنامۀ عمل تهیه کردن و به روش تجربی (نقد و اصلاح برنامۀ عمل در جریان اجرا)، و نه دستوری آن را اجرا کردن، رفع می ‌شود. تناقض دومی که در بر دارد این‌ است که مسئله‌ ها را انسان ها ایجاد می ‌کنند، پس انسان ها خود نیز می ‌توانند آنها را حل کنند، به شرط آنکه کار را تا آستانۀ مرگ، به تأخیر نیاندازند و به موقع، برنامۀ عمل را تهیه و به اجرا بگذارند. و

۵. امر دیگر و بسیار مهمی که، در نوشته، از آن غفلت شده ‌است، بدیل است. تجربۀ جنبش ها، ما را از دو امر مهم، آگاه می‌ کنند:

۵.۱. جنبش بر ضد رژیم استبدادی، تا مرحله ‌ای می ‌تواند خودجوش برخیزد و پیش رود. اما زمانی که جبار، جانشین می ‌طلبد، بدیل ضرور می ‌شود و این بدیل را آنی و فوری، نمی ‌توان پدید آورد. سرنوشت هایِ جنبش های کشورهای عرب، می‌ گویند، نبود این بدیل و بسا تأخیر در گرایش به بدیلی که جامعه بتواند آینده را در وجود آن، در حال، قابل مشاهده بیابد، عاملی مهم از عوامل پیروزی یا شکست هر جنبش است. هرگاه جنبش کنندگان، به ترتیب بالا، عمل کرده و خود، بدیل، خود شده باشند، دو کار بزرگ و تعیین کننده را انجام داده ‌اند: پایگاه اجتماعی شدنِ بدیلی که آینده در وجود آن قابل مشاهده است، و ناممکن کردن بازسازیِ استبداد. تجربۀ انقلاب ایران از این نظر، بسیار گویا است؛

۵.۲. هر رژیمی، برای حفظ خود، به بدیل‌ هایِ خود ساخته، میدان می ‌دهد. بنابر شرایط روز، نوعی از این بدیل ‌ها وارد عمل می ‌شوند. ویژگی همۀ آنها ابهام است. به ایران دوران شاه و بدیل های قلابی که هر از چندی به میدان می ‌آمدند و نیز به بدیل ها که در دوران انقلاب وارد صحنه می ‌شدند، با چشمانِ عقلِ مستقل و آزاد باید نگریست و درس عبرت گرفت.

بنابراین، هر جنبشی که بخواهد پیروز شود، نیازمند بدیلی هرچه شفاف ‌تر است. شفاف، بخاطر شرکت کنندگان در آن، شفاف از منظر حقوندی، شفاف از دیدگاه استقلال و آزادی، شفاف بلحاظ قانون اساسی پیشنهادی، بنابراین، دولت حقوند و حقوقمدار، و شفاف از نظر برنامۀ عمل. هراندازه این شفافیت ها بیشتر، بدیل های قلابی مطرود تر، و پیروزی جنبش قطعی ‌تر؛ و آینده بی ‌خطر تر می ‌شوند. زیرا، هم بقای استبداد، و هم بازسازی استبداد، ناممکن ‌تر می ‌گردند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy