این قابل پیش بینی بود که حکومت جمهوری اسلامی با ورود به فاز نهایی تحمل فشار توامان درونی و بیرونی به یک «دولت فرومانده» (failed state) تبدیل شود. روند فروماندگی نظام و دستگاه حکومتی آن را میتوان به ویژه در برخی از رویدادهای یک سال اخیر و در قالب یک روند به هم پیوسته دید:
۱) از دست دادن کنترل بر روند فروپاشی برجام که به طور عملی این قرارداد را ناکارآمد و بی فایده ساخت و علیرغم تعهدات اجباری دولت ایران، تقریبن تمام تحریمها را بازگرداند. واکنش دولت: عربده کشیهای دیپلماتیک بی نتیجه.
۲) از دست دادن کنترل بر تعیین یک قیمت مناسب با سطح درآمد برای بنزین که با خود شروع اعتراضات آبان ۹۸ را داشت. واکنش دولت قتل عام و بازداشت و حبس ۵۰۰۰ جوان معترض ایران.
۳) از دست دادن کنترل بر مهار همه گیری کرونا به دلیل نداشتن پشتوانهی مالی، دانش کافی و قدرت مدیریتی. واکنش دولت: پنهان کاری وتقلب در آمارها برای یک پنجم نشان دادن تلفات گستردهی مردم.
۴) از دست دادن کنترل بودجه سال جاری به دلیل فاصلهی عظیم میان رویاهای رقم خورده روی کاغذ و واقعیت صندوق خالی حکومتی. واکنش دولت: تعطیلی تمام طرحهای عمرانی و تلاش برای ادارهی روز به روز کشور.
۵) از دست کنترل بازار مالی و به ویژهی بورس سهام تهران پس از یک عملیات کلاهبرداری میلیونی از مردم با دستکاری اعداد و ارقام. واکنش دولت: به رخ کشیدن خصلت سود و زیان ده بازار بورس به صدها هزار خانوار ایرانی مالباخته.
۶) از دست دادن کنترل بر قیمت ارز در کشور به دلیل نداشتن ذخیره ارزی، عدم دسترسی به درآمد نفتی. واکنش دولت: قول و وعدههای پوچ و دستگیری خرده فروشان ارز برای دلار در حال عبور از ۳۰ هزار تومان در مهر ماه به نسبت قیمت ۱۶ هزار تومانی آن در ابتدای سال.
۷) از دست دادن کنترل نظم اجتماعی جامعه و تبدیل شدن محلات به اماکن فاقد امنیت و افتادن گذرگاههای خطرناک به دست قمه کشان و یاغیان مسلح به دلیل اجتماعی شدن فقر اقتصادی. واکنش دولت: دستگیری برخی از قمه کشان و معترضان و چرخاندن آنها سوار بر ماشین ضمن توسری زدن به آنها و وادارکردن آنها به دادن فحش به خودشان.!!
اینها برخی از نمونه هایی است که حکایت از فروپاشی تدریجی و گام به گام ساختارهای دولت دارد. نبوغ مدیریتی ترکیب شدهی آخوند و پاسدار و دزدهای موتلفهی بازار ایران را به جایی رسانده است که اینک با یک دولت فشل و وامانده حرص و طمع قدرتهای بیگانه منطقه مانند ترکیه، اسرائیل، جمهوری آذربایجان، عربستان، امارات و پاکستان را برانگیخته است. آنها اینک به ایران به عنوان یک حیوان زخمی نگاه میکنند که به اندازهی کافی ضعیف شده تا چنگالهای نظامی و شبه نظامی (داعشی) خود را برای شکار حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و تقسیم منابع به پیکر سرزمین ما فرو کنند.
در این شرایط میبینیم که انفعال رژیم به حدی رسیده که صدای فریاد هشدار تمام پاسداران سیاسی نظام، اعم از اصلاح طلبان و اقتصاددانان مشاور سابق دولت، بلند شده که یا کاری کنید یا آمادهی فاجعه باشید.
با انباشت عوارض این موارد که برشمردیم، در حال حاضر به سوی مورد حساس و سرنوشت ساز از دست دادن کنترل جامعه توسط دولت میرویم. با آغاز رسیدن خبرهایی در مورد گران شدن سرسام آور و کمیاب شدن نان و سایر مواد خوراکی در برخی از استانهای کشور، به یکی از فازهای تعیین کنندهی هرج و مرج ساختاری مستقر شده بر اقتصاد، جامعه و حکومت در ایران میرسیم. اگر این مرحله، یعنی کمبود مواد خوراکی و یا غیر قابل دسترسی شدن آنها برای لایههای محروم به دلیل افزایش روزانهی قیمتها، به درجهای از شدت برسد که مردم گرسنه به خیابانها بریزند ما با پدیدهی «شورش برانگیزی ساختار اجتماعی» مواجه خواهیم شد. تحولات جامعهی شورش زده، به مثابه آن چه در طی دههها حیات اجتماعی و سیاسی نابسامان در کشورهایی مانند سومالی و سودان گذشت، در ایران نیز به یک موقعیت فاقد ثبات ختم میشود که برون رفت از آن میتواند بسیار سخت و پرهزینه و یا حتی شاید ناممکن باشد.
سناریوهای انتقال تمامی قدرت به سپاه پاسداران و نظامی کردن جو کشور که در حال حاضر به صورت خاموش و نیمه خاموش در جریان است در واقع امر و از منظر امنیتی، برخورد پیشگیرانه نظام است برای ورود به این فاز مقابله با «جامعهی شورش زده». اما همان طور که تجربه نشان داده است، راهکار برای خروج از این فاز، نه سرکوب است نه لشگرکشی. چه این دو، خصلت «اجتماعی» شورش را محو ساخته و به آن خصلت «مسلحانه» میبخشند. در این صورت باید منتظر آغاز نخستین برخوردهای نظامی میان مردم گرسنه و شورشی و نیروهای نظامی حافظ شکم گندههای پنهان شده در کاخها و قصرها و برجهای آنها باشیم. این همان «جنگ داخلی» خواهد بود که به طور معمول بستر دخالت ورزیهای خارجی را فراهم میکند. ترکیبی از جنگ نظامی با قدرتهای خارجی و جنگ مسلحانه میان نیروهای داخلی، سناریوی مطلوب و مناسب تجزیهی ایران است. ایرانی که در این روند، ویران، تجزیه و از آن چند کشور استخراج خواهد شد.
از آن جا که این سناریو مطلوب دولت هایی مانند اسرائیل، عربستان و ترکیه است میبایست منتظر طراحی نقشههای پیچیده برای محاصرهی کامل نظامی و تحریم کامل اقتصادی ایران باشیم. شرایط جهانی ویژهی ناشی از همه گیری کرونا و عوارض فراگیر آن این احتمال را در ایران به شدت تقویت کرده و خواهند کرد.
در یک کلام، کشور در خطر است و راه نجات آن، اطلاعیهها و سخنرانیهای زیبا و پیمانهای نوین و کهن فاقد پشتوانهی اجرایی و قدرت رهبری نیست. نیاز داریم به اقدام عملی و گستردهی مشخص که نیروی اجرایی آن بافت مردمی در سراسر ایران و نیروی هدایتگر آن دارای اصالت مردمی پذیرفته شده توسط کنشگران باشد. مثل فرمولی که در این چهل ساله گذشته مورد بی اعتنایی اپوزیسیون قرار گرفته است، تنها از پیوند عمل نیروهای اجتماعی کنشگر داخلی و رهبری نیروهای سالم سیاسی خارج از کشور است که میتوان راه نجاتی را تصور کرد. اگر دیر نشده باشد.
اگر آیت الله منتظری ولی فقیه شده بود، علی افشاری
صداهای روشن، علی میرفطروس