یورونیوز - گزارش از هومان دوراندیش
شش روز دیگر انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار میشود و بسیاری از مردم و سیاستمداران ایران نیز منتظر نتیجه این انتخاباتاند.
سیاست فشار حداکثری آمریکا بر ایران در دوران ریاست جمهوری ترامپ و تحلیل رفتن اقتصاد ایران در اثر این سیاست، امکان احیاء برجام و بهبود وضع اقتصادی ایران و کاهش خطر جنگ در صورت پیروزی بایدن در انتخابات، بخشی از دلایل اهمیت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برای مردم و سیاستمداران ایرانی است.
ناصر هادیان، کارشناس سیاست خارجی، درباره نگرش سیاستمداران ایرانی به انتخابات سوم نوامبر آمریکا به یورونیوز میگوید: « سه دیدگاه نسبت به انتخابات آمریکا وجود دارد. دو دیدگاه از انتخاب مجدد ترامپ دفاع میکنند و دیدگاه سوم از انتخاب بایدن. صاحبان دیدگاه اول به دلایل ایدئولوژیک مدافع به قدرت رسیدن دوباره ترامپاند. این افراد میگویند ترامپ تارهای دموکراسی و جامعه مدنی و حقوق بشر و نظم جهانی لیبرال را پنبه کرده و چهار سال دیگر باید در مسند قدرت باشد تا پودهای دموکراسی و لیبرالیسم را به هم ریزد. یعنی ترامپ اگر باقی بماند، تار و پود دموکراسی را از بین میبرد. دسته دوم، دلیلشان پراگماتیک است.
این افراد میگویند ترامپ خودشیفتگی دارد و ما با او بهتر میتوانیم معامله کنیم. یعنی امتیازات کمتری به او میدهیم و امتیازات بیشتری از او خواهیم گرفت. ضمنا میگویند پوتین میانجی میشود و ما هم که رابطهمان با پوتین خوب است، بنابراین از این طریق وارد مذاکره با ترامپ میشویم. گروه سوم، که خود من جزو این افراد هستم، بایدن را بهتر از ترامپ میدانند. از این منظر، باید گفت بایدن عاقلتر از ترامپ است و نیروهایش با دیپلماتهای ما رابطه و تعامل داشتهاند و در مجموع معامله با او بهتر از معامله با ترامپ است. البته من هم معتقدم از ترامپ بیشتر میتوان امتیاز گرفت ولی بنا به باورهایی که دارم، ترجیح میدهم با بایدن معامله کنیم. دو دیدگاه اول بیشتر متعلق به راستگراهاست ولی دیگران هم به آن اعتقاد دارند.»
با رصد کردن فضای سیاسی و مطبوعاتی ایران، به نظر میرسد اکثر فعالان و تحلیلگران سیاسی در ایران جزو گروه سوم مد نظر آقای هادیان قرار دارند و در مجموع بایدن را به ترامپ ترجیح میدهند.
دونالد ترامپ نیز حکومت ایران را خواهان پیروزی بایدن میداند و مقامات دولت وی جمهوری اسلامی را متهم کردهاند به تلاش در جهت تاثیر بر انتخابات آمریکا به زیان ترامپ.
اینکه انتخاب مجدد دونالد ترامپ به سود حکومت ایران است یا انتخاب جو بایدن، و پیروزی هر یک از این دو در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، چه تاثیری بر انتخابات ریاست جمهوری ایران و آینده جمهوری اسلامی بر جای میگذارد، سوالاتی است که یورونیوز در گفتوگو با عباس عبدی و احمد زیدآبادی و علی افشاری، سه تحلیلگر سیاسی شناختهشده، مطرح کرده است.
قطعا ایران ابتدا با بایدن بر سر برداشتن تحریمها و طلب جبران خسارت از دولت آمریکا، اختلاف پیدا خواهد کرد. مسائل اختلافبرانگیزی از این دست نیز در راه است و این مسائل اجازه نمیدهد مقامات دو کشور سریعا پشت میز مذاکره بنشینند.
«اجازه نمیدهند روحانی با اعتبار کنار برود»
عباس عبدی چندی پیش با انتشار یادداشتی جنجالبرانگیز در روزنامه اعتماد، پیشنهاد استعفای حسن روحانی را مطرح کرد و یکی از دلایلش در آن یادداشت این بود که حتی اگر جو بایدن رئیسجمهور آمریکا شود، دولت روحانی اجازه مذاکره با دولت آمریکا را پیدا نخواهد کرد. آقای عبدی در توضیح این نظرش میگوید: «اولین دلیلش این است که فرصت چندانی وجود ندارد. بایدن اگر پیروز شود حدود بهمن ماه سر کار میآید. تا او و تیمش کارهایشان را سر و سامان دهند، به انتخابات ریاست جمهوری ایران نزدیک شدهایم. در این شرایط آنها ترجیح میدهند که با رئیسجمهور بعدی گفتوگو کنند. به علاوه از مذاکرات قبلی برای دولت آمریکا این تجربه حاصل شده که باید مسائل ایران و آمریکا را با رهبری ایران حل کنند. دلیل سوم اینکه، به دولت روحانی اجازه داده نمیشود که در آخر عمرش از طریق مذاکرات جدید با آمریکا، اعتباری پیدا کند و بعد کنار برود. منطقا هم دولت بعدی باید وارد مذاکره با دولت آمریکا شود؛ ولی تنشها و اختلافات داخلی هم بر احتمال انجام این مذاکرات توسط دولت روحانی، تاثیر منفی دارد. ضمنا فکر میکنم مذاکره بلافاصله آغاز نمیشود. مذاکره باید بر اساس برنامهای توافقشده صورت گیرد. قطعا ایران ابتدا با بایدن بر سر برداشتن تحریمها و طلب جبران خسارت از دولت آمریکا، اختلاف پیدا خواهد کرد. مسائل اختلافبرانگیزی از این دست نیز در راه است و این مسائل اجازه نمیدهد مقامات دو کشور سریعا پشت میز مذاکره بنشینند.»
مین که چه کسی باید قدم اول را بردارد، میتواند موضوع مذاکراتی کشدار و طولانی شود. بنابراین جمعبندی من این است که مذاکرات احتمالی، حتی اگر ترامپ هم انتخاب شود، پس از روی کار آمدن دولت جدید ایران صورت خواهد گرفت
«شرط اولقدم یعنی پایان عمر دولت روحانی»
علی افشاری هم فرصت ناکافی را مانع آغاز مذاکره احتمالی ایران و آمریکا در ماههای پایانی دولت روحانی میداند و میگوید: «اگر بایدن انتخاب شود، چون عملا شروع کارش در دهه سوم ماه ژانویه خواهد بود و طبیعتا رئیسجمهور در ماههای اولیه درگیر تعیین کابینه و تیمش است، آن چند ماه زمان مناسبی برای شروع مذاکره با ایران نیست. از طرف دیگر از سال ۱۴۰۰ فضای سیاسی ایران هم به سمت انتخابات ریاست جمهوری میرود. من بعید میدانم مذاکرات رسمی، اگر صورت گیرد، در این محدوده زمانی انجام شود. عملا مذاکرات موکول میشود به بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران. چون، با فرض انتخاب بایدن، مانع اول برای آغاز مذاکرات ایران و آمریکا این است که کدام کشور باید قدم اول را بردارد؟ بر اساس نظرات کارشناسان و مشاوران خاورمیانهای بایدن، خواست اول دولت بایدن بازگشت ایران به تعهدات برجامیاش است. یعنی دوباره میزان غنیسازی اورانیوم را به کمتر از ۵ درصد برساند و محموله اورانیوم غنیشده بالای سهونیم درصدش را به شدت کاهش دهد و اقداماتی از این دست. باید دید که جمهوری اسلامی این کار را انجام میدهد یا اینکه این شرط را مطرح میکند که آمریکا برگردد به برجام، بعد ایران به تعهدات برجامیاش بازخواهد گشت. همین که چه کسی باید قدم اول را بردارد، میتواند موضوع مذاکراتی کشدار و طولانی شود. بنابراین جمعبندی من این است که مذاکرات احتمالی، حتی اگر ترامپ هم انتخاب شود، پس از روی کار آمدن دولت جدید ایران صورت خواهد گرفت.»
«دولت انقلابی جوان یعنی تاخیر در حل مشکل»
آقای عبدی به این سوال که اگر مذاکره با دولت بعدی آمریکا برای حفظ نظام سیاسی ایران گریزناپذیر باشد، آیا یک «دولت انقلابی جوان» برای این کار مناسب است، چنین پاسخ میدهد: «هیچ دولت انقلابی جوانی وجود نخواهد داشت. نه جوان خواهد بود نه انقلابی. این در نهایت رهبری ایران است که باید در این مورد تصمیم بگیرد و تعهدش را هم در برابر تصمیم اتخاذ شده نشان دهد. ادامه روند موجود امکانپذیر نیست و اینکه یک دولت انقلابی سر کار بیاید و حرفهایی از این دست، شوخیهایی است که حل مشکل را به تعویق میاندازد.»
«ممکن است کار بین قالیباف و لاریجانی تقسیم شود»
احمد زیدآبادی اما به این سوال که اگر بنا بر مذاکره با آمریکا باشد، دولت بعدی ایران دولت «انقلابی جوان» خواهد بود یا دولتی تحت ریاست یکی از اصولگرایانی با سوابق دیپلماتیک مثل علی لاریجانی یا علی اکبر ولایتی، چنین پاسخ میدهد: «ظاهراً پارهای محافل نظامی عزم خود را برای ریاست جمهوری محمد باقر قالیباف جزم کردهاند و در این میان بعید است که نوبت ریاست جمهوری به علی لاریجانی یا علی اکبر ولایتی برسد. با این حال، ممکن است بین آنها تقسیم کاری صورت گیرد بدین ترتیب که رئیسجمهور صرفاً درگیر امور اجرایی یا همان مدیریت اصطلاحاً جهادی شود و بحث مذاکرۀ احتمالی به افرادی مانند لاریجانی یا ولایتی واگذار شود تا آن را به سرانجامی برسانند و تصمیم نهاییشان هم برای کل نهادهای حاکم لازم الاجرا باشد.»
«قاعده دیگر شده است»
علی افشاری در پاسخ به سوال فوق میگوید: «اگر الگوی قدیمی جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم، طبیعتا در صورت انتخاب بایدن، در ایران هم باید فردی متناسب با او انتخاب شود. این امر، مطابق الگوی سابق، بالقوه فضا را برای اصلاحطلبان و اعتدالیها فراهم میکند. اما تحقق این امر با یک مانع مواجه است و آن اینکه فضای عمومی در ایران به ضرر اصلاحطلبان و اعتدالیهاست. حتی اگر نظام تصمیم بگیرد علی لاریجانی یا حتی جواد ظریف یا چهرهای مثل اسحاق جهانگیری رئیسجمهور شوند، این افراد کار سختی برای جلب رای مردم دارند. مگر اینکه نظام انتخابات را مهندسی کند و عملا اجازه حضور یک چهره اصولگرای جدی را ندهد. با توجه به الگوی رفتاری جمهوری اسلامی، موازنه قوا بین جناحها و نظرات نهاد ولایت فقیه، چنین اتفاقی خیلی دور از ذهن به نظر میرسد.
چه بسا ما این بار شاهد باشیم که یک دولت اصولگرا و نزدیکتر به نهاد ولایت فقیه، مدیریت مذاکره با آمریکا را در دست بگیرد و کار را جلو ببرد
این فعال سیاسی مقیم آمریکا میافزاید: «در این جا یک فرضیه دوم مطرح میشود که با توجه به سخنان اخیر آقای خامنهای در سالروز آغاز جنگ ایران و عراق، قابل اعتنا به نظر میرسد. در آن سخنرانی، آقای خامنهای برای اولین بار از قطعنامه ۵۹۸ تجلیل کرد و پذیرش آن قطعنامه را نشانه تدبیر آیتالله خمینی معرفی کرد. بنابراین چه بسا ما این بار با یک الگوی جدید مواجه باشیم که یک رئیسجمهور اصولگرا این توافق را عملی کند. عامل دیگری که موید این فرضیه میتواند باشد، سپری شدن دوره هشتساله دولت اعتدالی غیر اصولگرا است. در دوران رهبری آقای خامنهای، این دورههای هشتساله به ترتیب نصیب یکی از دو جناح سیاسی کشور شده و الان نوبت اصولگرایان است. نیروهای اصولگرا اشتیاق دارند که دولت را به دست گیرند. بخصوص رفتار محمدباقر قالیباف این ذهنیت را دامن زده است که او به دنبال رئیسجمهور شدن و تحقق آرزوی دیرینه خودش است.»
آقای افشاری میافزاید: «اصولگرایان به این راحتی از صحنه کنار نمیروند و تشکیل دولت را حق خودشان میدانند. بویژه اینکه در دوره دولت بعدی، احتمال انتخاب رهبر جدید هم وجود دارد. این عامل هم مانع از آن میشود که اصولگرایان به راحتی قید حضور در قوه مجریه را بزنند. بنابراین چه بسا ما این بار شاهد باشیم که یک دولت اصولگرا و نزدیکتر به نهاد ولایت فقیه، مدیریت مذاکره با آمریکا را در دست بگیرد و کار را جلو ببرد.»
«انتخابات ۱۴۰۰ "گزینه اصلی" ندارد»
آقای عبدی هم در پاسخ به این سوال که با توجه به نقش علی لاریجانی در مذاکرات چند سال اخیر ایران و چین و سوابق دیپلماتیک وی، چقدر محتمل میدانید که علی لاریجانی گزینه اصلی نظام در انتخابات ۱۴۰۰ باشد، میگوید: «به نظرم با توجه به تجربیات گذشته، در انتخابات ۱۴۰۰ از ایده و طرح "گزینه اصلی" خبری نخواهد بود؛ چون معمولا گزینه اصلی زمین میخورد و هزینههایش متوجه نظام میشود و منافعی هم از حضورش در انتخابات حاصل نمیشود. مساله اصلی نظام این است که چطور انتخابات را برگزار کنند که یکی از آدمهای به نسبت معقول خوذشان به قدرت برسد و مشارکت مردمی هم در انتخابات وجود داشته باشد. این یک تناقض بسیار مهمی است و معلوم نیست چطور میتوانند آن را رفع کنند. ولی فکر میکنم اگر به یک رقابت جدی و تغییراتی بنیادین تن ندهند، رقابت را در درون جناح اصولگرا میپذیرند. ولی مشکل این امر این است که رقابت در درون جناح خودشان معمولا به تنشهایی بسیار مبتذل هم منجر میشود. بنابراین فکر نمیکنم یک «گزینه اصلی» وجود داشته باشد. گزینه اصلی همین است که انتخابات را به شکلی کنترلشده و با مشارکت بالا انجام دهند. »
چون بایدن از ترور قاسم سلیمانی به نحوی فاصله گرفته است این هم از نظر روانی به طرف ایرانی کمک کند. اما اینکه مذاکره با کدام کاندیدای پیروز به نفع ایران است در نهایت توفیری نمیکند و نتیجه مذاکره نهایتاً به یکجا ختم می شود
«مذاکره با ترامپ و بایدن به یکجا ختم میشود»
احمد زیدآبادی در جواب این سوال که اساسا مذاکره با دولت ترامپ بیشتر به سود ایران خواهد بود یا مذاکره با دولت بایدن، میگوید: «با توجه به آنکه نظام جمهوری اسلامی مذاکره با آمریکا را به حیثیت خود و توافق با آن کشور را به هویت خود پیوند زده است، آغاز مذاکره و دستیابی به توافق با ایالات متحد، کاری بسیار دشوار و مستلزم تغییرات عمیقی در آرایش نیروهای حاکم بر ایران است بنابراین این اتفاق به آن سادگی که بسیاری تصور می کنند نخواهد بود. با این همه اگر جمهوری اسلامی به فرض بخواهد با دولت آمریکا مذاکره کند، مذاکره با دولتی به رهبری جو بایدن از نقطه نظر حفظ مراتبی از حیثیت راحت تر خواهد بود. چون اولاً ایران پیش از این با تیم بایدن مذاکره کرده است. ثانیاً بایدن فهرستی از مطالبات را پیشاپیش به عنوان اهداف هرگونه مذاکره اعلام نکرده است. ثالثاً بایدن بازگشت به برجام را حداقل به صورت شکلی پذیرفته و این می تواند مورد تعبیر و تفسیر به رأی محافل حامی مذاکره در ایران قرار گیرد. رابعاً چون بایدن از ترور قاسم سلیمانی به نحوی فاصله گرفته است این هم از نظر روانی به طرف ایرانی کمک کند. اما اینکه مذاکره با کدام کاندیدای پیروز به نفع ایران است در نهایت توفیری نمیکند و نتیجه مذاکره نهایتاً به یکجا ختم می شود.»
فشارها بر ایران بابت برنامه موشکی و منطقهای ایران، در قیاس با دوره ترامپ بیشتر میشود؛ چراکه این فشارها جهانی خواهند بود. همراهی اروپا با آمریکا در این حوزهها، میتواند روسیه و چین را هم متاثر کند
«بایدن به برجام بازنمیگردد»
اما علی افشاری مذاکره با بایدن را برای حکومت ایران آبرومندانهتر میداند و درباره تفاوت بایدن و ترامپ در مواجهه با ایران میگوید: « سیاستهای بایدن در قبال ایران، به نظر من متفاوت از دوره دوم اوباما خواهد بود. تیمی که نزدیک بایدن است، شخصا آن قدر به جمهوری اسلامی خوشبین نیستند. همچنین نباید فراموش کنیم که در دوران اوباما هم، حتی خود جان کری نسبت به برنامه موشکی و منطقهای جمهوری اسلامی حساسیت داشت. با آمدن بایدن تفاوت دیگری ایجاد میشود و آن هماهنگی مجدد اروپاییها و آمریکاست. یعنی شکافی که بین آمریکا و اروپا در دوره ترامپ ایجاد شد، از بین میرود. همچنین فشارها بر ایران بابت برنامه موشکی و منطقهای ایران، در قیاس با دوره ترامپ بیشتر میشود؛ چراکه این فشارها جهانی خواهند بود. همراهی اروپا با آمریکا در این حوزهها، میتواند روسیه و چین را هم متاثر کند.»
آقای افشاری میافزاید: «به نظر من پرونده برجام بسته شده و به قدرت رسیدن بایدن هم به معنای بازگشت به برجام نخواهد بود. واقعیتها عوض شدهاند. دولت آمریکا، حتی اگر بایدن انتخاب شود، دیگر تمایلی به بازگشت به برجام ندارد و این بار خواهان امتیاز بیشتری است. ممکن است بایدن در مقایسه با ترامپ امتیازات کمتری از ایران طلب کند اما نکته مهم این است که سیاست بایدن، بازگشت دولت آمریکا به تنظیمات در خاورمیانه است. این همان جایی است که ممکن است تعارضات آمریکا و جمهوری اسلامی را بیشتر کند؛ چون ترامپ دنبال خروج آمریکا از خاورمیانه بود. او در پی توافقی با جمهوری اسلامی و خروج از منطقه و سپردن این منطقه به نیروهای داخلیاش بود؛ البته در عین تقویت متحدانش؛ یعنی عربستان سعودی و اسرائیل. اما بایدن نظرش این است که آمریکا کماکان باید در منطقه حضور داشته باشد و البته رویکردی مبتنی بر دیپلماسی و پذیرش چندجانبهگرایی در دنیا را جلو ببرد. عامل دیگری هم که در دولت بایدن باعث افزایش فشار بر جمهوری اسلامی میشود، تشدید تقابل و رقابت با روسیه است. همین میتواند سطح دیگری از منازعه بین دولت بایدن و جمهوری اسلامی را شکل دهد. در عین حال بایدن پیشبینی ناپذیری ترامپ را ندارد که میتواند در شرایطی حرکت تند و غافلگیرکنندهای چون کشتن قاسم سلیمانی را در پی داشته باشد که پشت نظام را شکست و هم میتواند امتیازات دور از انتظاری بدهد. بایدن در چارچوب عقلانیت متعارف و برنامه سامان یافتهای ظاهر میشود که نوسانات ترامپ را ندارد از این رو امکان ضعف و فریب در مذاکره به طور نسبی در او کمتر است. اما مزیتش برای نظام جلو بردن گفتگوها در چارچوب رعایت حفظ ظاهر جمهوری اسلامی خواهد بود اما ترامپ بعید است از تحمیل توافق تحقیرکننده به نظام کوتاه بیاید.»
بایدن خواهان گسترش برجام به دیگر موضوعات مورد اختلاف ایران و آمریکا بخصوص نظم منطقهای در خاورمیانه است و بنابراین، برای دستیابی به توافق با ایران در این زمینه، هرگز اهرم تحریم اقتصادی را کنار نخواهد گذاشت.
«از نظر بایدن میوه تحریمها در حال رسیدن است»
احمد زیدآبادی در پاسخ به این سوال که آیا بایدن واقعا برجام را احیا خواهد کرد، میگوید: «بایدن خواهان گسترش برجام به دیگر موضوعات مورد اختلاف ایران و آمریکا بخصوص نظم منطقهای در خاورمیانه است و بنابراین، برای دستیابی به توافق با ایران در این زمینه، هرگز اهرم تحریم اقتصادی را کنار نخواهد گذاشت. تصور اینکه بایدن ابتدا به ساکن و بدون دستیابی به توافقی محکم اقدام به لغو یا کاهش مؤثر تحریمها کند خیالی خام است زیرا طبعاً او میداند که در صورت کاهش تحریمها دیگر جمهوری اسلامی نیازی به توافق با آمریکا نخواهد دید و اعمال دوبارۀ تحریمها پس از لغو یا کاهش آنها نیز بینهایت دشوار و پردردسر خواهد بود. از نظر تیم او قاعدتاً میوۀ تحریمها در حال رسیدن است و باید آن را با احتیاط چید نه اینکه وضع را به حالت اول برگرداند!»
«انتخابات آمریکا تاثیر چندانی بر انتخابات ایران ندارد»
اینکه اگر دونالد ترامپ انتخاب شود یا جو بایدن، آیا گزینه مطلوب ریاست جمهوری در ایران برای هسته مرکزی قدرت متفاوت خواهد شد یا نه، سوالی است که علی افشاری در پاسخ به آن میگوید: «علیالاصول رابطه تعیینکنندهای بین کیستی روسای جمهور آمریکا و ایران وجود ندارد ولی اگر بایدن انتخاب شود و نظام در صدد جلب اعتماد دولت آمریکا باشد، مثل همان کاری که حسن روحانی و جواد ظریف در برخوردی فریبکارانه با دولت اوباما انجام دادند (که مشکلات را به سه فاز تقسیم کردند و فقط راجع به فاز اول، یعنی برنامه هستهای ایران مذاکره کردند)، اینکه چه کسی رئیسجمهور بعدی ایران باشد اهمیت پیدا میکند. بنابراین ممکن است باز به نوعی فضاسازی شود برای روی کار آمدن دولتی معتدلتر در ایران. ولی چنانکه گفتم، در شرایط فعلی دولت معتدل برای افکار عمومی در ایران جذابیتی ندارد. کارنامه منفی دولت روحانی، جایی برای امیدواری رایدهندگان معترض به وضع موجود و نیز رایدهندگان سیال باقی نگذاشته است. با توجه به این ملاحظات و واقعیتهای موجود، به نظرم نتیجه انتخابات آمریکا تاثیر چندانی بر تصمیمات حکومت ایران درباره اینکه چه کسی رئیسجمهور شود، نداشته باشد. ضمنا نظام میتواند محدوده انتخابات را معلوم کند؛ ولی با توجه به اختلافات و دعواها و کنشگریهای منفعتطلبانهای که بین دو جناح نظام و نیز بین گروههای مختلف هر یک از این دو جناح وجود دارد، بخشی از معادله انتخابات هم در خود فرایند انتخابات شکل میگیرد و به صرف اراده آقای خامنهای یا شورای نگهبان، لزوما نمیتوان گفت فرد مورد نظرشان از درون صندوق رای بیرون کشیده میشود. من فکر میکنم آقای خامنهای بیشتر محدوده انتخابات را مشخص میکند. اینکه نهایتا بین گزینههای تاییدشده چه کسی انتخاب شود، این دیگر بستگی به رای رایدهندگان دارد.»
«در انتخابات ایران، رقابت مهمتر از فرد منتخب است»
عباس عبدی هم درباره ضروری بودن مذاکره با آمریکا و لزوم روی کار آمدن رئیسجمهوری که قادر به مذاکره با دولت آمریکا باشد، میگوید: «در مورد ضروری بودن گفتوگو با آمریکا، شما از زاویه خودتان درست میگویید که این امر گریزناپذیر است اما برای سیستم وجه دیگری هم وجود دارد. برای آنان عدم مذاکره نیز تا حدی گریزناپذیر است؛ به خاطر همین استخوانی که در گلو گیر کرده و نه میتوانند آن را بالا بدهند و نه میتوانند بفرستند پایین. این تعارضات مشکلات عمیق سیستمی است. اگر این تعارضات نبود خیلی راحت میشد پیشبینی کرد که چه کار خواهند کرد. یکی از دلایلی که مانع پیشبینی روندها و وقایع سیاسی در ایران میشود همین است که افکار و برنامههای رسمی به شدت متناقض است و حل کردن این تناقضات بسیار دشوار است. نهایتا هم به صورت اقتضایی حل میشوند. یعنی اتفاقی میافتد و جانب یکی از این دو مسیر (مذاکره یا عدم مذاکره) گرفته میشود. هیچ مسیری منطقا انتخاب و در پیش گرفته نمیشود. اما اینکه چه کسی ممکن است رئیسجمهور ایران شود، باید بگویم من خیلی به افراد فکر نمیکنم. به نظرم نظام خواهان حدی از رقابت درون گروهی است و در این حد مشخص رقابت، همه کاندیداهای بالقوهای که مورد تایید قرار خواهند کرفت در وضعی هستند که هیچ کدام برتری مردمی قاطعی به دیگران ندارند. به همین دلیل به نظرم صبر میکنند که ببینند چطور میتوان بین این افراد رقابت ایجاد کرد. اما نهایتا این حرف درست است که شاید حکومت هم ترجیحش این است که کسی به قدرت برسد که معنونتر و محترمتر باشند. ولی فراموش نکنیم که این خواست معمولاً محقق نمیشود.»
«این بار نرمش استراتژیک لازم است»
نهایتا احمد زیدآبادی در پاسخ به این سوال که در صورت آغاز مذاکره با دولت بعدی آمریکا، آیا این بار جمهوری اسلامی به سمت توافقی استراتژیک با آمریکا حرکت میکند، میگوید: «در واقع تاکتیکی یا استراتژیک بودن تصمیم ایران در این دوره چندان در اختیار مقام های جمهوری اسلامی نیست. دولت آمریکا وضع را به نقطه ای کشانده و مطالباتی را مطرح کرده است که هرگونه توافق تازه مستلزم یک چرخش استراتژیک در مجموعۀ سیاست خارجی ایران و به تبع آن سیاست داخلی دارد. در حقیقت برجام بر مبنای یک نرمش تاکتیکی امضا شد و به همین علت نیز ناکام ماند. این بار اگر قرار به توافق باشد ضرورتاً نرمش استراتژیک را طلب می کند و همین نکته است که کار را تا بدین پایه دشوار و تحمل این میزان تحریم های کمرشکن را نزد نهادهای حاکم موجه کرده است. اگر مشکل با یک نرمش تاکتیکی قابل حل بود در این چهارساله صدها بار حل شده بود!»
ما و بایدن؛ سعید حجاریان
کرونا جان یک قاضی و شکنجهگر دهه ۶۰ را گرفت