Thursday, Nov 26, 2020

صفحه نخست » فوتسالیستی که در ایران آزارها دید و در سوییس طرحی نو درانداخت

Shiva_Amini.jpg ایران وایر - پیام یونسی‌پور - «شیوا امینی» در ایران فوتسالیست سرشناسی بود. اما آزارها او را وادار به ترک ایران و درخواست پناهندگی از سوییس کرد. حدود سه سال زندگی‌اش در سوییس با فراز و نشیب‌های بسیاری همراه بوده اما امروز او مربی کودکان است و طرح ابتکاری‌اش در دوران کرونا هم با استقبال روبه‌رو شده است: «طرح آموزش تکنیکی و روانی بازیکنان نونهال» به صورت آنلاین. شیوا امینی در گفت‌وگو با ایران‌وایر هم از این طرح می‌گوید و هم از تلخ و شیرینی‌های این سال‌ها.

***

«اریک کانتونا» را نماد یاغی‌گری در فوتبال می‌دانستند. اما حتی وقتی پشت سد سخت‌گیری‌های اخلاقی «امه ژاکه»، سرمربی وقت تیم ملی فرانسه، متوقف شد هم باز می‌گفت: «دیروز لباس زیرم آبی‌رنگ بود؛ به یاد تیم ملی فرانسه.» اما با تمام طغیان‌ها و اعتراض‌هایش، او حسرت نمی‌خورد که راهش به تیم ملی کشورش باز شد.

اما آزارها و صدماتی که شیوا امینی دیده کار را برای او به جایی رسانده که در یادآوری از خاطراتش می‌گوید: «۱۴ سالم بود که مربی استعدادیاب برای دیدنم از تهران به اصفهان آمد. بعدا به سایپا رفتم و "خانم گل" و "بهترین بازیکن تکنیکی سال" فوتسال ایران شدم. متاسفانه همان زمان مرا به تیم ملی دعوت کردند.»

مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

شیوا امینی در گفت‌وگو با ایران‌وایر به وضعیت آن سال‌ها در ایران می‌پردازد: «محیط بد بود، همه چیز بد بود. مثلا برویم به اردوهایی که در کمپ تیم‌های ملی داشتیم. پسرها، هر دو نفر یک اتاق داشتند. ولی به ما یک سوله دراز داده بودند که با تخت‌های دو نفره سربازخانه‌ها پر شده بود. شب‌ها از روی تخت پرت می‌شدیم پایین. انتهای سالن برای مربیان اوکراینی، یک در جداگانه درست کرده بودند. مصیبت داشتیم که بخواهیم دستشویی برویم یا دوش بگیریم. نصف شب باید از سوله می‌رفتیم بیرون، وارد محوطه‌ای تاریک می‌شدیم. ساختمان کمپ تیم‌های ملی را دور می‌زدیم تا به سرویس‌های بهداشتی یا حمام که زیر زمین بود می‌رسیدیم. می‌ترسیدیم، شب بود، تاریک بود، عذاب بود.

۸ ماه ما را آن‌جا نگه داشتند. نه پول می‌دادند نه حتی غذای درست. وقتی برای استراحت به خانه‌ برمی‌گشتیم هم هزینه بلیت اتوبوس را پرداخت نمی‌کردند. یعنی وقتی می‌رفتم اصفهان خانواده‌ام را ببینم، باید از جیب هزینه بلیت اتوبوس رو می‌دادم. هیچ وقت آن سالن غذاخوری را فراموش نمی‌کنم. یک بخش برای تیم مردان بود، بخشی برای دختران. وقتی سالن می‌شدیم حس می‌کردیم مردیم و ما جهنمی هستیم و آن‌ها بهشتی. برای پسران سلف سرویس درست کرده بودند. میوه تازه، همه نوع نوشیدنی. ما ولی باید با یک بشقاب توی صف می‌ایستادیم که یک پرس برنج خشک و یک سیخ کوبیده بگیریم؛ یک لیوان آب هم می‌دادند. شرم‌آور بود که دل بچه‌های تیم فوتسال یا فوتبال مردان برای ما می‌سوخت و دور از چشم حراستی‌ها، برای‌مان میوه پرت می‌کردند. به مسوولین می‌گفتیم ما بعد از تمرین به میوه نیاز داریم، می‌گفتند از خانه بیاورید و بگذارید در کمدهای‌تان.»

ورزش نکن، برجستگی‌هایت تکان می‌خورد

Shiva_Amini_2.jpgاین‌ها خاطره‌نگاری‌های یک ملی‌پوش فوتسال ایران است. فوتسالی که سال‌‌های ۲۰۱۵ و ۲۰۱۸ قهرمان آسیا شد. نه این‌که حالا شرایط آن‌ها تفاوتی کرده باشد. وقتی می‌شنویم که فدراسیون فوتبال پاداش ۲۲ میلیون تومانی قهرمانی دختران فوتسالیست ایران را پس از دو سال پرداخت نکرده، می‌توان به یاد آورد که همین فدراسیون برای «کارلوس کی‌روش» سرمربی پیشین تیم ملی فوتبال ایران ۲۰۰ هزار دلار پاداش، برای مقام سوم جام ملت‌های آسیا پرداخت. مقامی که اصلا وجود خارجی ندارد.

«یک بار مراسم بدرقه بازیکنان تیم ملی فوتسال دختران بود. قرار بود به بازی‌های آ‌سیایی اعزام شویم. بعد از این‌که سخنرانی‌ها تمام شد، دلم را زدم به دریا و رفتم سراغ علی کفاشیان (رییس وقت فدراسیون فوتبال). گفتم آقای کفاشیان! شما این همه برای تیم‌های فوتبال و فوتسال مردان هزینه می‌کنید. خب فقط یک میلیون تومان به هر کدام از بازیکنان تیم ملی فوتسال دختران بدهید. چه اشکالی دارد؟ آقای کفاشیان یکی از همان لبخندهای مشهورش زد و با لحنی توهین‌آمیز گفت: شما دخترها اصلا بلدید یک میلیون تومان را خرج کنید که از من چنین پولی می‌خواهید؟»

شیوا امینی می‌گوید که روزی، لحنی، کلامی، دیدگاهی، همه چیز را برایش در ایران تمام کرد: «در همان بازی‌های آسیایی ویتنام، بعد از یکی از مسابقات، تیم را جمع کردند و گفتند یکی از روحانیون سفارت ایران در ویتنام آمده و می‌خواهد برای شما صحبت کند. حرف‌هایش را این‌طور شروع کرد: "دلیل مخالفت اسلام و جامعه روحانیون با ورزش زنان این است که وقتی شما در زمین می‌دوید، برجستگی‌های‌تان تکان می‌خورد و مردان تحریک می‌شوند. " بعد هم با لحنی کنایه‌آمیز گفت که "به همین دلیل من بازی شما را تماشا نکردم. " من همان‌جا قید همه چیز را زدم. تصویری که آن روحانی برای ما از خودمان در زمان مسابقه و مبارزه دادن‌مان کشید، مهوع‌ بود.»

از حمله رسانه‌های سپاه تا تمرین در باشگاه اول سوییس

آذرماه سال ۱۳۹۶ خبر مهاجرت شیوا امینی در رسانه‌های ایران منتشر شد. خبرگزاری «ایسنا» در گزارشی، «کشف حجاب» شیوا امینی را «بهانه‌ای برای پناهنده شدن» دانست و نوشت: «آیا شیوا امینی به تبعات کار خود فکر کرد؟ آیا او به همجنس‌های خود فکر کرد؟ ورزش زنان در ایران در یک سیر صعودی قرار گرفته است و در حال حرکت است. اقدام شیوا امینی می‌تواند به ورزش زنان و سایر دختران این سرزمین آسیب برساند. اما او فقط خودش را دید.»

خبرگزاری «میزان» وابسته به قوه قضاییه، شیوا امینی را «هوچی‌گر» و «دروغگو» خطاب کرد. فدراسیون فوتبال در اطلاعیه‌ای که بعدها مشخص شد به صورت کامل «دستوری» و حاوی اطلاعات غلط بوده مدعی شد که شیوا امینی از سال ۱۳۸۹ «به دلیل مصدومیت» فوتبال را کنار گذاشته است.

براساس همان بیانیه، خبرگزاری «تسنیم» وابسته به سپاه پاسداران، شیوا امینی را «بازیکنی ناشناخته» معرفی کرد که «رهرو بازیکنان درجه چندم ورزش ایران» شده است.

شاید دو ورزشکار «درجه چندمی» دیگری که بعدها از ایران رفتند، از نگاه امنیتی ورزش ایران «کیمیا علیزاده» نخستین زن مدال‌آور تاریخ ایران در المپیک و «سعید مولایی» بهترین جودوکار جهان از نگاه فدراسیون جهانی جودو باشند.

«با خبر پناهنده شدنم هجمه‌ها آغاز شد. گفتند شیوا از ۶ کشور درخواست پناهندگی کرده و هر شش کشور هم به او جواب رد داده‌اند. در سوییس اذیتم کردند. چه آدم‌هایی که متصل به جمهوری اسلامی بودند و چه قدیمی‌های اینجا. از کلاه‌برداری تا تلاش برای سواستفاده‌های جنسی. من اینجا معنی واقعی تنهایی را چشیدم. من اینجا فهمیدم که برای هر قدمی که می‌خواهم بردارم باید چقدر انرژی صرف کنم. آن‌ها قرار بود انرژی بگذارند و من را زیر این فشارها دفن کنند، اما ایستادم و جنگیدم. گفتند برای این‌که پناهنده شوی کشف حجاب کردی. اهمیتی ندادم. گفتند بازیکن درجه چندم بودی و فراموش می‌شوی، باز هم اهمیت ندادم. به محض این‌که کارهای اداری‌ام تمام شد، فوتبالم را شروع کردم. شما نمی‌دانید وقتی یک بازیکن حرفه‌ای فوتبال که هیچ چربی و اضافه وزنی ندارد به دلیل استرس و فشار، ۱۰ کیلو از وزنش کم شود چه دردی است. من ۱۰ کیلو از وزن عضلاتم را از دست دادم. ولی برگشتم.»

او به تیم اول زنان سوییس یعنی «اف‌سی‌زد» زوریخ پیوست. تمرین کرد و مربی‌اش در اولین جلسات تمرین به او گفته بود که بهترین بازیکن تیم او خواهد بود. اما یک سنگ پیش پایش افتاد: «نه فقط در سوییس، من این مشکل را در ایتالیا هم داشتم. گفتند باید از ایران ITC بگیری. یعنی فدراسیون فوتبال ایران اجازه انتقال تو و بازی کردنت در اروپا را بدهد. شما فکر می‌کنید فدراسیون ایران چنین اجازه‌ای به من می‌داد؟»

بعد از داوری تا صبح گریه کردم

درد مشترک، زن و مرد ندارد. حجازی پس از جام جهانی ۱۹۷۸، از باشگاه «پاری‌سن‌ژرمن» فرانسه پیشنهاد ۱. ۵ میلیون تومانی داشت. اما صبر کرد و نرفت. بخوانید اشتباه کرد و نرفت. چند ماهی پس از انقلاب بود که باشگاه منچستریونایتد به صورت رسمی برای ناصر حجازی دعوت نامه فرستاد. ناصر به منچستر رفت و یک هفته تمرین کرد اما سرانجام مدیران باشگاه به او گفتند که نه تنها پس از انقلاب فدراسیون فوتبال ایران از سوی فیفا به رسمیت شناخته نمی‌شود، که حتی «از ایران نامه‌ای به هیات مدیره باشگاه منچستر یونایتد» رسیده و اعلام شده است که ناصر حجازی، حق امضای قرارداد با باشگاه بریتانیایی را ندارد.

حجازی از منچستر به ایران برگشت و حسرت بزرگ به دل فوتبال ایران ماند. شیوا امینی اما سعی کرد داغی بر دلش نماند. پس ابتدا سراغ کلاس داوری رفت: «می‌خواهم به مردم کشورم بگویم، که آن‌چه در مورد ورزشکاران ایرانی در رسانه‌های ایران می‌خوانید حقیقت ندارد. ورزشکارانی که مهاجرت می‌کنند مسلما در سال‌های اول ناپدید می‌شوند. چون مراحل اداری اقامت‌شان باید طی شود، باید زبان یاد بگیرند. اما آن‌هایی که برمی‌گردند، با تمام وجودشان تلاش کرده‌اند. وقتی فهمیدم ایران مدرکی برایم ارسال نمی‌کند، سراغ داوری رفتم. اولین دوره را گذراندم و فدراسیون ایتالیا به من یک بازی داد. بازی را قضاوت کردم، به خانه برگشتم و تا صبح زار زدم. نمی‌توانستم قبول کنم که من آن وسط باشم و بقیه بازی کنند. چند هفته طول کشید تا خودم را پیدا کنم. با وکیل و مشاورم صحبت کردم. به من گفتند الان بهترین زمان ممکن است که سراغ مربی‌گری بروی. با فدراسیون فوتبال ایتالیا صحبت کردم که مدرک داوری‌ام را باطل کنند. (طبق قانون فیفا، هیچ‌کس نمی‌تواند هم‌زمان داور و مربی باشد.) حالا خوشحالم که حال تک تک کسانی را بپرسم که از ایران مرا آزار دادند. می‌خواهم بگویم از اینجا به بعد مرا ببینید. چشم‌های‌تان را باز کنید و ببینید.»

آغاز تحقق یک رویا

شیوا امینی حالا ایده‌ای دارد. نه فقط در حد رویاهایی برای آینده نامعلوم که آن را در روزهای کرونا زده کره زمین آغاز کرده است؛ ساخت کلیپ‌‌های آموزش فوتبال آنلاین. هدف؟ آموزش فوتبال به کودکانی که امکان تمرین فوتبال در روزهای همه‌گیری کرونا را ندارند.

«می‌دانید این ایده از کجا آغاز شد؟ از وقتی نوجوان بودم. یعنی زمانی که به میهمانی می‌رفتم و همه بزرگتر‌ها مشغول خودشان می‌شدند و من می‌رفتم با بچه‌ها بازی کنم. رابطه برقرار کردن با بچه‌ها همیشه برایم راحت بود. از زمان همه‌گیری کرونا، همه ذهنم درگیر بچه‌ها شد. مردم می‌گویند بچه‌ها نمی‌گیرند، ولی این را درک نمی‌کنند که یک بچه، چگونه باید در روزهایی که نه تفریح دارد، نه مدرسه می‌رود، نه امنیت روانی دارد و باید با ماسک در خیابان‌ها راه برود، بزرگ شود. دنیای ما، دنیای راه‌طلبی شده است. پدر و مادر یک گوشی یا تبلت برای بچه می‌خرند و خودشان را خلاص می‌کنند. ایده من این بود که با یک توپ و در کمترین فضای ممکن حتی در اتاق خواب خانه‌ای کوچک یا در سالن خانه هم بچه‌ها تمرین کنند.»

شیوا امینی، تمرکزش را روی «بالا بردن تکنیک» و «روانشناسی کودک» گذاشت: «آن‌چه اینجا دیدم مرا تحت تاثیر قرار داد. این‌جا فهمیدم مربیان باید روی ذهن بچه‌های فوتبالیست کار کنند. این یکی از تلاش‌های فیفا برای جلوگیری از مصدومیت‌های مکرر بازیکنان است. آستین‌ها را بالا زدم و اولین کلیپ را ساختم. یک روز بعد، صدها پیام به دستم رسید. بعضی از پیام‌ها اشکم را درمی‌آورد. مثلا پسری نوشته بود ببخشید که خانه ما کوچک است. یکی دیگر گفته بود ببخشید ما فقیر هستیم. ولی همه‌ آن‌ها فیلم تمرینات‌شان را برایم فرستاده بودند. از شدت ذوق بارها گریه کردم. استقبال بچه‌ها چه در ایران و چه خارج از ایران فوق‌العاده بود.»

شیوا می‌گوید که پس از پخش نخستین کلیپ آموزشی، سه باشگاه لیگ برتری ایران با او برای همکاری در رده‌های پایه ولی به صورت مجازی صحبت کرده‌اند. اما ترجیح می‌‌دهد که فعلا نامی از این باشگاه‌ها نبرد.

«اتفاق فوق‌العاده این بود که چند ستاره سری A ایتالیا با من تماس گرفتند و گفتند حاضر هستیم در کلیپ‌های تو حضور داشته باشیم. یعنی از بهترین بازیکنان فوتبال ایتالیا می‌توانم در کلیپ‌های بعدی استفاده کنم. اگر محدودیت‌های رفت‌وآمدی کرونا وجود نداشت، در همین هفته کنار هم بودیم. ولی متاسفانه نشد. فکر می‌کنم این‌که بچه‌های ایران ببینند که همان تمریناتی را باید انجام بدهند که بازیکنان درجه اول فوتبال اروپا انجام می‌دهند، انگیزه بیشتری بگیرند.»

او می‌گوید که برای رویایش حد و مرزی قرار نداده است: «هیچ کس این‌جا به اندازه من حریص نیست. چون من در ایران فوتبالیست شدم. جایی که وقتی به دنیا آمدم فوتبال برای دختران ممنوع بود. بعد که آزاد شد هم مشروط به حجاب و تمرین و بازی در خفا بود. امکانات نداشتیم، احترام نداشتیم، هیچ چیز نداشتیم. وقتی امکانات این‌جا را می‌بینم بیشتر حریص می‌شوم که بیاموزم و آموزش بدهم. من از فقر مطلق آمده‌ام.»

او فقر مطلق را این‌گونه تعریف می‌کند: «ما عازم مسابقات غرب آسیا بودیم. گفتند رییس جمهور می‌خواهد شخصا با شما دیدار کند. آن زمان محمود احمدی‌نژاد رییس جمهور بود. آخر جلسه به ما گفت که بروید، ببرید، برگردید من دستور می‌دهم منهای پاداشی که فدراسیون و وزارت برای شما درنظر گرفته، از دفتر ریاست جمهوری نفری ۵ سکه به شما اهدا شود. رفتیم، برگشتیم، بعد از سه سال فهمیدیم فدراسیون هم ۷۵ سکه وزارت را گرفته، هم ۵ سکه ریاست جمهوری را، ولی حتی پول اتوبوسی که ما باید با آن به شهرستان برمی‌گشتیم را هم نمی‌دهد.»

شیوا امینی عضو کمپین «اتحاد برای نوید» هم هست. کمپینی که تلاش می‌کند به دلیل دخالت‌های سیاسی، نظر مساعد کمیته بین‌المللی المپیک و فدراسیون‌های جهانی برای تعلیق ورزش ایران را جلب کند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy