اجرای حکم ظالمانه اعدام روح الله زم شوکی سنگین به جامعه ایران وارد کرد و افکار عمومی دنیا را وحشت زده ساخت. بر اساس موضعگیری پدرش او از اجرای حکم اعدامش اطلاع نداشت اگرچه رفتار خانواده در آخرین ملاقات او را حساس ساخته بود. برخی از اخبار تایید نشده حاکی است که او از بازداشتگاه سپاه به زندان رجائی شهر منتقل شده و در آنجا حکم اعدام در شرایطی که در اعتصاب غدا بوده اجرا شد.
این اتفاق که نشانگر وحشت و هراس نظام جمهوری اسلامی از تکاپوهای ساختار شکنانه و خواهان انحلال نظام از یک سو وکینه توزی و انتقام گیری نیروهای حامل وحامی نهاد ولایت فقیه از سوی دیگر است ابعاد مختلفی دارد که پرداختن به آنها در حوصله این مطلب نیست و تنها به این اکتفا میشود که کشتن روح الله زم بعد از آدم ربایی در عراق و تحت فشارهای جسمی وروانی سنگین قرار دادن، اعترافات اجباری تلوزیونی و تواب سازی فقط یک جنایت در ادامه جنایتهای گذشته نظام و نقض سیستماتیک و برنامه ریزی شده حقوق بشر نیست بلکه نشانگر وضعیت جدید در رفتار حکومت و بازگشت خشونت دولتی به سالهای قبل از نیمه دوم دهه هفتاد شمسی است. در ۲۴سال گذشته فعالان سیاسی اعدام شده کسانی بودند که یا فعالیتشان منتهی به مرگ مسئولان و یا پرسنل نیروی انتظامی شده بود و یا متهم به قتل بودند و معمولا پای شاکی خصوصی و قصاص هم وسط بود. در این مدت فعال سیاسی شناخته شده که خط مشی مسلحانه نداشت، اعدام نشده بود. این تغییر نقطه عطفی در معادلات خشونت نظام است که به نظر میرسد نظام با هدایت علی خامنهای در ادامه انداختن طناب دار به گردن نوید افکاری و افزایش مدت زمان احکام حبس برای فعالان سیاسی، مدنی و اجتماعی در صدد نمایش مشت آهنین و افزایش میزان و شدت سرکوب، ارعاب و اختناق است. در واقع جمهوری اسلامی در مواجه با ابرچالشهای فزاینده و ناتوانیهای درمان ناپذیر و نگرانی از شکل گیری خیزشهای اجتماعی مهارناپذیر به سمت اقتدارگرایی بیشتر و منسجم تر کردن بلوک قدرت با میدان داری جناح بازها در حال حرکت است.
روح الله زم که در جدی شدن تغییر کلیت نظام جمهوری اسلامی و انتقال این ایده و خواست به کنشهای میدانی و اعتراضات خیابانی در دی ۹۶ اثرگذار بود و رسانه «آمد نیوز» عملا نقش هماهنگ کننده در اعتراضات سراسری پیدا کرده بود آماج کینه و انتقام عمله استبداد دینی شد. البته بنا به اظهاراتی که پدرش به نقل از وی اعلام کرد وزارت اطلاعات نیز در بازجویی و پرونده سازی برای او نقش داشته و بدینترتیب حسن روحانی نیز مسئولیتی سیاسی و اخلاقی پیدا میکند. اما صدور و اجرای حکم اعدام توسط قوه قضائیه و بازجویی مستقل حفاظت اطلاعات قوه قضائیه مسئولیت قضائی و حقوقی را علاوه بر سیاسی و اخلاقی متوجه سید ابراهیم رئیسی قاضی القضات جمهوری اسلامی میکند.
اما اعدام روح الله زم یک تراژدی است همانگونه که زندگی او و برجسته شدنش در سیاست ایران نیز تراژدی بود. اما تراژدی اعدام او باعث ترس نمیشود بلکه خشم و انزجار عمومی را دامن زده است. اگرچه روح الله زم شخصیت منحصر بفردی داشت اما در عین حال متعلق به جوانانی بود که در خانواده مسئولان نظام پرورش یافتهاند وسپس با نظام سیاسی محصول عمل پدران دچار ستیز شده ومی خواهند سریع و بر بستر خود بزرگ بینی بر روی موج تنشها و بحران نقش آفرینی کنند و نقش ویژهای برای خود قائل هستند. او در خانوادهای به دنیا آمد که از معتقدان به انقلاب بهمن ۵۷ و نظام جمهوری اسلامی بودند. پدرش از مسئولان فرهنگی نظام با سابقه تعلق به جناح راست در دهههای شصت وهفتاد بود که بعدا با تحولات سیاسی در دهه هشتاد در کنار اکبر هاشمی رفسنجانی قرار گرفت و روابط خوبش با خامنهای تیره شد. روح الله علی رغم اینکه میتوانست به عنوان یک آقا زاده به سمت دریافت امتیازات و یا استفاده از ارتباطات برای راه اندازی یک کسب وکار پردرآمد برود راه مبارزه سیاسی را انتخاب کرد تا تحولات سیاسی مثبت در ایران شکل بگیرد و سرانجام جان بر سر این راه نهاد. زم پسر ابتدا در جنبش سبز به کنش سیاسی اعتراضی روی آورد و در ستاد مهدی کروبی فعالیت کرد. جنجال بر سر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دهم و مشارکت در اعتراضات خیابانی باعث بازداشت او شد. پس از آزادی راهی خارج از کشور شد تا مبارزه را در اپوزیسیون خارج از کشور ادامه دهد.
شتابزدگی، سطحی گرایی، بلندپروازی بیش از حد، ساده گی مفرط در کنار صداقت از او چهره ویژهای در سیاست ایران ساخت که توانست بر بستر فضای خاص شبکههای اجتماعی مجازی، فضای پر تنش سیاسی، بحران عمیق اعتماد و شتاب گرفتن تحولات جایگاهی برای خود دست وپا کند. وی که سابقه فعالیت سیاسی تشکیلاتی نداشت در سالهای حضور در خارج از کشور نیز بی اعتنا به کسب مهارتهای سیاسی و ژرف اندیشی در پدیده پیچیده سیاست ایران در پی موج سازی رسانهای حرکت کرده و به مرور دریافت چگونه با اتکا به افشاگریهای غیرنظام مند و آشکار سازی ریاکاری و خطاهای نهادها و مسئولان نظام در ترکیبی از اخبار راست ودروغ موج سازی کند.
ابهام و ایهامهای پیرامون او و واکنشها باعث شناخته شدگی بیشتر و اثرگذاری در بین کاربران جوان شبکههای اجتماعی ایران شد که خسته از نهادهای موجود و سنتها وجریانهای سیاسی شناخته شده ایران و ناتوانی آنها از تغییر وضعیت موجود به دنبال صدای جدیدی بود که دگرگونی سریع را بشارت میدهد و متاع سیاسی تازهای ولو در شکلی تخیلی و یوتوپیایی را در قالبی جذاب برای نسلهای جدید و مایوس از هر دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب ارائه میکند.
روح الله زم در سیر تکامل نگاه سیاسیاش خیلی زود متوجه بن بست اصلاح طلبی و اقتدارگرایی بدخیم جمهوری اسلامی ایران شد وشجاعانه نه تنها منادی تغییر نظام شد بلکه در میدان عمل نیز فعالانه وارد شد. البته وی نگاه حداکثری در سیاست نداشت و به استقرار حکومتی بهتر از جمهوری اسلامی ایران باور داشت. وی در روشهای رسانهای و سیاست ورزیاش به موازین اطلاع رسانی حرفهای و اخلاقی مقید نبود و ابایی از انتشار اخبار جنجالی، ترکیب اطلاعات درست و دروغ و سناریوهای تخیلی برای جلب توجه و مساعد کردن فضا برای شکل گیری اعتراضات نداشت. این جنبه وجه تاریک سیاست ورزی روح الله زم را تشکیل میداد اما توجیه وسیله بر اساس هدف برای استفاده شخصی نبود و او خود را در خدمت هدف کلی نجات ایران و گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی قرار داده بود. وی در عین اینکه با جریانهای مختلف اپوزیسیون ارتباط داشت اما به هیچکدام از آنها وابسته نشد و تنها به تحقق خواست مردم برای تغییر نظام و پایان دادن به انحصار دو جناح اصول گرا و اصلاح طلب میاندیشید. روح الله میانهای با رهبری منجی گرایانه فردی نداشت و به دنبال بازگشت به پهلویها و یا ایسم دیگر نبود وسعادت ملت ایران را در گرو انتخابات آزاد با مشارکت همه گروهها و فعالان سیاسی میدانست.
از سال ۱۳۹۵ به بعد رسانه آمدنیوز و بعدا صدای مردم در موقعیت اتاق جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی قرار گرفتند و ارکان نظام و بخصوص نهاد ولایت را تحت فشار قرار دادند. جناحهای درگیر مناقشات درونی نظام نیز اطلاعاتی هدایت شده را در اختیار او قرار میدادند و از این زاویه نیز به دلیل برملا شدن برخی از اطلاعات مخفی، تشدید درگیری بین قوای نظام و تشدید واگرایی و یا هزینه حیثیتی برای نظام بحران درست شده بود. این وضعیت توهم خودبزرگ بینی زم را افزایش داده او را آسیب پذیر ساخت. از این مقطع به بعد انداختن زم در تور امنیتی پروژه اول امنیتی نهاد اطلاعات سپاه پاسداران شد و از خوش بینی و ساده اندیشی زیاد او و سوء استفاده از بیت آیت الله سیستانی استفاده کردند و وی را به دام انداختند.
زم با همه انتقادات و ایراداتی که میتوان به او گرفت و اساسا برکشیده شدن او نشانگر بحران عمیق در عرصه سیاسی ایران است اما در عین حال شخصیتی در خور توجه داشت که زندگی فردی و آسایش خانوادگیاش را وقف خیر عمومی کرد. این صداقت در توجه افکار عمومی نقش زیادی داشت؛ او واقعا میخواست برای مردم وکاهش مشکلات آنها کاری بکند و شناخت درستی از ماهیت «هیولایی» جمهوری اسلامی داشت. پاسخهایش در مصاحبه اجباری تلویزیونی نیز بر خلاف تصور سلسلسه جنبانان پروندهاش موقعیت اجتماعی او را ارتقاء داد و در حدی محدود بازجو-مصاحبه گر را به چالش کشید. سخن او در تمایز اعتراض با اغتشاش از یاد نخواهد رفت که به خوبی دستان خالی حکومت و ناتوانی در جاانداختن تحریف ماهیت اعتراضات را آشکار ساخت.
در نهایت قربانی شدن زم توسط نظام ضد وطن و فاسد جمهوری اسلامی بر خلاف اراده مسئولان نظام نه تنها ترس در جامعه ایجاد نمیکند بلکه شفقت وهم سرنوشتی با روح الله زم را در بخش بزرگی از جامعه خلق میکند تا پرتوان تر علیه خشونت ناموجه داخلی برخیزند. زم همانطور که در سالیان اخیر اجتماعی مستقل از درستی و یا نادرستی اعمالش یک بسیج گر اجتماعی بود مرگش نیز چنین ظرفیتی دارد و میتواند نهال مبارزه برای تغییرات بزرگ سیاسی و گذار از جمهوری اسلامی به دمکراسی را بارور میسازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این نوشته در سایت [دیدگاه نو] منتشر شد.