مرگهای خاموش؛ کارگران ایرانی در اقلیم کردستان عراق چه میکنند؟
ایران وایر - هاوری یوسفی
خبر کشته شدن «رزگار حاجیزاده»، جوان ٣٠ ساله اهل شهرستان بوکان، از توابع آذربایجان غربی در ٢٧ آذر ١٣٩٩ به علت انفجار در یک پالایشگاه نفت در شهرستان «دهوک»، از توابع استان اربیل موضوع مرگ خاموش کارگران ایرانی و شرایط هولناک آنها در اقلیم کردستان عراق را دوباره زنده و بهروز کرده است. بر اساس گزارشهای سازمانهای حقوق بشری، از اول اردیبهشت تا اوایل دی ١٣٩٩، دستکم شش کارگر ایرانی به دلیل سوانح گوناگون در محل کار در اقلیم کردستان جان دادهاند. مرگ رزگار حاجیزاده آخرین آنها است.
بسیاری از کارگران ایرانی در اقلیم غیر از مخاطرات احتمالی جانی و عدم امنیت در محل کار، با مشکلات و موانع بسیاری، از جمله عدم پرداخت حقوق از سوی کارفرما، هزینه سنگین مالی اخذ اقامت قانونی برای کار، خطرات خروج غیرقانونی از مرز و حتی خطر بازگرداندنشان به ایران از سوی حکومت اقلیم به ایران و بسیاری موانع و موارد دیگر رنج میبرند.
«ایرانوایر» با برخی کارگران ایرانی که به ناچار برای کار به اقلیم کردستان رفتهاند و همچنین با یک منبع نزدیک به وزارت داخله حکومت اقلیم کردستان عراق درباره این مشکلات گفتوگو کرده است.
***
یکی از منابع نزدیک به وزارت داخله حکومت اقلیم کردستان که نمیخواهد نامش فاش شود، آغاز رویآوری روزافزون نیروی کار و کارگران ایرانی به بازارهای کار در اقلیم کردستان عراق را مربوط به سالهای پس از ٢٠٠٣ میلادی و فروپاشی حکومت بعث عراق و نیز گشایش و رشد اقتصادی اقلیم کردستان میداند و به «ایرانوایر» میگوید: «اقلیم کردستان بعد از سقوط دولت بعث، به عنوان منطقهای جنگزده و توسعهنیافته شاهد یک گشایش عظیم اقتصادی، رشد، جذب و تحریک نیروی کار، هم در خود اقلیم و هم در کشورهای همسایه، بهویژه نیروی کار ماهر ایران بود. حتی یکی از سیاستهای اقتصادی اقلیم بعد از سقوط دولت بعث، تحریک نیروی کار ارزان و ماهر کشورهای همسایه، به ویژه ایران در تمام عرصهها به سوی بازار کار در اقلیم کردستان بود.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
اگرچه حکومت اقلیم کردستان عراق هیچگاه آمار کارگران ایرانی در اقلیم را منتشر نکرده است اما گفته میشود که حدود ٦٠ تا ٦٥ هزار ایرانی در آن ساکن هستند و حدود ١٥ تا ١٨ هزار نفر از آنها را کارگران تشکیل میدهند.
منبع «ایرانوایر» آمار غیررسمی فوق را رد و یا تایید نمیکند و از آمار و تعداد کارگران ایرانی در اقلیم کردستان عراق اظهار بیاطلاعی میکند. وی با توجه به مشاهدات تجربی خود، معتقد است که اکثر کارگران ایرانی در اقلیم کردستان عراق اهل شهرها و مناطق کردنشین کردستان ایران بوده و بیش از کارگران دیگر نقاط ایران، به دلیل نزدیکی جغرافیایی، جذابیت اقتصادی و قرابت فرهنگی، در بازار کار آن جذب میشوند: «مردم بسیاری برای سرمایهگذاری، کار و یا کارگری از اغلب شهرهای ایران به اقلیم میآیند. اما تعداد کارگران مناطق مختلف کردستان ایران در اقلیم از دیگر بخشهای ایران بیشتر است که البته ناشی از همزبانی، خویشاوندی و قرابت فرهنگی و تاریخی میان هر دو کردستان ایران و عراق است.»
«رضا. الف» که کارگر ساختمانی است و از سنندج به سلیمانیه آمده، اجارهنشین و دارای یک فرزند کوچک است. او میگوید: «در سنندج کار پیدا نمیشود.»
رضا حدود دو سال است که در سلیمانیه کار میکند و میگوید سه بار پولش را خوردهاند اما مشکل اساسی را جای خواب و اقامت میداند.
به گفته رضا، کارگرانی که جای خواب ندارند، اغلب در یکی از اتاقهای کوچک هتلهای فرسوده مرکز شهر زندگی میکنند: «در این دوران کرونایی همه کارگرانی که شب را در این هتلها میگذرانند، از دستشویی و حمام عمومی هتل استفاده میکنند.»
بر اساس گفتههای کارگران، هزینه یک شب ماندن در هتل سههزار دینار و هزینه روزانه یک زندگی بسیار حداقلی کارگری حدود ١٠ تا ۱۲ هزار دینار است.
منبع نزدیک به وزارت داخله اقلیم کردستان عراق میگوید کارگران ایرانی از سه طریق وارد خاک اقلیم میشوند: «از طریق کمپانیهای کاریابی در ایران و اقلیم کردستان، افرادی که خودشان به صورت قانونی و با پاسپورت از مرز عبور کرده و وارد بازار کار شدهاند و گروهی که غیرقانونی و از مسیرهای قاچاقی وارد اقلیم کردستان عراق میشوند که اکثرا یا پاسپورت نداشته و یا به خدمت سربازی نرفتهاند.»
به گفته وی، تا قبل از همهگیری ویروس کرونا، در مرزهای میان هر دو کردستان ایران و عراق و در برخی از نقاط مرزی غیررسمی، مرزبانی اقلیم برگه ورود یک ماهه برای افرادی صادر میکرد که غیرقانونی وارد میشوند: «مثلا در مرزهای کیله، تاوله، پرویزخان و سیرانبند با صدور مجوز رایگان یک ماهه با قید یک کفیل عراقی، اجازه ورود قانونی به اقلیم مییافتند که بعد از یک ماه باطل میشد و شخص متقاضی باید برای تمدید دوباره، به آن سوی مرز، حتی برای یک ساعت هم که شده، باز میگشت تا مجوز ورود یک ماه دیگر هم دوباره صادر میشد و این چرخه هر ماهه ادامه داشت.»
به گفته این منبع، افرادی که قانونی وارد اقلیم میشوند، وضعیت نسبتا بهتری دارند و با پرداخت مبلغی حدود ٨٥٠ هزار تا یک میلیون دینار، معادل تقریبا ٣٥ میلیون تومان، میتوانند اقامت یک ساله دریافت کنند: «در واقع این مبلغ برای یک کارگر ایرانی، غیر از فرایند زمانبر و پیچیده اداری، مبلغ بسیار سنگینی است و بسیاری از کارگران هم توانایی پرداخت آن را ندارند و برای گریز از پرداخت این مبلغ، یا به انتخاب مسیر غیرقانونی روی میآورند و یا بعد از اتمام مدت یک ماهه پاسپورتشان، به ایران برمیگردند و دوباره از دروازههای اصلی مرز وارد اقلیم میشوند تا زمانی که خسته و منصرف شوند؛ یعنی یکیدو روز مانده به اتمام ٣٠ روز مدت اقامت باید به ایران بازگردند تا امکان ورود دوباره به خاک اقلیم را داشته باشند.»
رضا هم با اشاره به هزینه سنگین اخذ کارت اقامت، جزو افرادی است که اقامت یک ماهه از طریق پاسپورت را ترجیح میدهد و دردسر آن را کمتر میداند: «دوسه روز مانده به اتمام اقامت، به سنندج برمیگردم. بعضی اوقات هم برای اینکه یک فرصت کاری را از دست ندهم، ناچارم یک شب را در هتل و یا منزل یکی از اقوام در مریوان بمانم و صبح زود دوباره برگردم.»
به گفته این کارگر، اگر کار باشد، روزی ٢٠ تا ٢٥ هزار دینار درآمد دارد. اگر هم کارگری نباشد، شبها در یک دکه ساندویچ فروشی چهارپنج ساعت کار کرده و در ازای آن هشت هزار دینار دریافت میکند: «اگر هزینه رفتوآمد، کرایه تاکسی، جای خواب و خوردوخوراک را از درآمد کسر کنید، تقریبا چیزی ته آن باقی نمیماند اما مجبورم این کار را ادامه دهم.»
«فرهاد مریوانی» کاشیکار است و دارای دو فرزند. او اهل شهرستان مریوان است و به همراه سه نفر از همکارانش در سلیمانیه کار میکند.
فرهاد توانسته است یکی از اتاقهای ساختمان نیمهکاره محل کارشان را تبدیل به محلی برای زندگی خواب کند اما از شرایط زندگی و امنیت محل کارشان بسیار نگران است.
به گفته این شهروند مریوانی، چیزی به عنوان امنیت در محل کار وجود ندارد. او کارگران بسیاری را در اقلیم دیده است که حین کار آسیب جدی دیدهاند و حتی بعضی از آنها زمینگیر شدهاند و کسی هم از آنها حمایت نمیکند؛ نه در اقلیم و نه در ایران.
او میگوید: «مثلا برای گرمکردن اتاقمان و برای جلوگیری از خرج اضافی در این فصل سرما، اگر برق باشد، از المنت برقی استفاده میکنیم. در غیر این صورت، ناچاریم از کپسول گاز در یک اتاق کوچک برای تامین و تولید گرما استفاده کنیم. برای استحمام هم مجبوریم نوبتی در یکی از اتاقهای نیمهکاره بغلی با یکیدو تنگه آب گرم استحمام کنیم.»
فرهاد هم در پایان صحبتش همان جمله آخر رضا را تکرار میکند: «مجبوریم، چاره دیگری نیست.»