Thursday, Feb 18, 2021

صفحه نخست » رمان «آیه‌های شیطانی» در سبک «رئالیسم جادویی»، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_2.jpgاسلام مخالف هنرهای تجسمی و بطورکلی هر نوع هنر است. در دنیای اسلامی بعنوان مثال، آن تصویری از چهره خدا، پیامبر و امامان قابل پیگرد نیست و مصورساز مورد عذاب الهی از سوی نماینده الله اسلام در روی زمین واقع نمی‌شود اگر در چهارچوب رعایت شئونات اسلامی باشد.

فتوای قتل نویسنده «آیه‌های شیطانی» از سوی خمینی و تأیید آن از سوی برخی جاهلان اسلامی همچون عطاالله مهاجرانی نمونه‌ای از قتل هنر و هنرمند است. حمله تروریستی به دفتر شارلی ابدو به دلیل کاریکاتور محمد بر جلد مجله، شک باقی نمی‌گذارد که اسلامگرایان با هنر و هنرمند و اندیشه‌ای که بخواهد در تاریکخانه اشباح نور بیافکند سر ستیز دارند و راه منفذ را کاملاً بسته‌اند. اسلام به گواهی آیه‌ها و احکام سرمدی‌اش، آن دینی ست که نمی‌تواند تحمل فردیت را داشته باشد. منظور ما از فردیت در اینجا یعنی زبان‌های مختلف هنری ادبی، فکری و سیاسی که هیچکدام از اینها مرز نمی‌شناسند تا بخواهند پدیده یا رویداد یا هر چه در نظر جلوه کند را بقول معروف بیخیال شوند.

در مسیحیت اما چنین نیست. فردیت در مسیحیت همان انکار به شخص ثالث بعنوان واسطه یا میانجی میان خدا و آدمی ست و هر آدم این حق را دارد که با خدای خویش بطور مستقیم مرتبط باشد. اینکه در قرون حاکمیت کلیسا روحانیون واسطه بودند تا بهشت را برای مردمان بخرند هیچ ارتباطی با دین مسیحیت ندارد و صرفاً توجیه روحانیون مسیحی بود برای تداوم حاکمیت خویش. در حالیکه در اسلام چنین است و پیامبر واسطه است میان خدا و بنده‌اش. به همین جهت در مسیحیت احکامی که با هنر سر ناسازگاری داشته باشد موجود نیست. چونکه هنگامی انسان در ارتباط گیری با خدایش آزادی عمل داشته باشد بتبع میدان ارتباط گیری‌اش نسبت به سایر رویدادها و پدیده‌ها گسترده می‌شود و به توسل همین می‌تواند خالق اثر هنری تخیلی یا فکری باشد. به گمانم اثر به جا ماندنی میکل آنژ در خصوص آدم و حوا با ظرافت خاصِ چند گونگی‌اش و در عین حال سازگاری‌اش بهم، در همین رابطه می‌گنجد. سقف منقش شدهء آدم و حوا در کلیسای سیستین اثر میکل آنژ حقیقتاً یک اثر بی نظیر است و من آن را سال‌ها پیش در داخل کلیسا از زوایای گوناگون تماشا کردم؛ از یک زاویه خدا خالق بشر می‌نماید و از زاویه دیگر بشر خالق خدا. این مسئله از دو حالت خارج نیست یا نشانگر تضاد است یا انسان در چهره خدا و خدا در چهره انسان. بنظرم در هر دو حالت این سند بزرگ نقاشی، یونانی محور است در نوع مخصوص رابطه میان خدا و انسان. هیچ پاپی هم از این بابت یقه کسی را نگرفته و حکم ارتداد و «فتوا»‌ی قتل هم صادر نکرده. در حالیکه همانطور گفته شد بطورکلی تصویر یا مجسمه یا پیکر سازی از خدا، پیامبر و امامان در اسلام کاملاً ممنوع ست مگر همانچیزهایی که متعارف هستند. بعنوان مثال، «امام» علی با همان عکس که شالی بر سر و دوشش آویزان است برای مسلمان شناخته می‌شود و نه ترکیب و گونه‌ای دیگر. اثر میکل آنژ در رابطه با آدم و حوا در قسمتی که تصویر «مغز» را به ذهن متبادر می‌کند می‌تواند اینگونه دیده شود که آدم در گوشه‌ای لمیده و گویا خداوند می‌خواهد روح را در وجودش بدمد و در مقابل آن، حوا دستِ خداوند را به دورِ گردنِ خود دارد و با احساس امنیت، کنجکاوانه به آدم می‌نگرد. همه از خدا گرفته تا فرشتگان و آدم و حوا که در داخل تصویر کلی «مغز» جای گرفته‌اند احتمالا نقاش خواسته این را تفهیم کند که خدا آفریده (مغز) آدمی ست. اگر خدا آفریده آدمی باشد پس آدمی نمی‌تواند آفریده خدا باشد اما این دو می‌توانند تکمیل کننده یکدیگر باشند و این می‌تواند یک برداشت یونانی از خدا و آدمی باشد که هر دو تکمیل کننده یکدیگر‌اند. نکته‌ای که در نقاشی میکل آنژ اهمیت دارد تأثیر و تأثر آدمی (مغز) و خدا با هم است.

«رئالیسم جادویی»، ترکیبی از واقعیت و افسانه است در سبک ادبی. عنصر جادویی در رمان «آیه‌های شیطانی» باز می‌گردد به وحی، جبرئیل و دو آیه‌ای که در «سوره نجم» آمده. رمان در حول و حوش دو شخصیت اصلی که مسلمان هندی تبار مهاجر در انگلیس هستند دور می‌زند. ضمن اینکه بیانی از زندگی خمینی را در پاریس در همان حال و هوای پیامبر که آیه‌های شیطان را به تغلیط وحی (جبرئیل) فرض کرده بود، می‌باشد. باری، این دو مسلمان هندی سرنشینان یک هواپیما بودند که از سوی سیک‌ها ربوده شده و پس از انفجار این دو بطرز معجزه آسا نجات پیدا می‌کنند. این دو یکی در نقش جبرئیل و دیگری شیطان ظاهر می‌شوند. اما آنچه مسلمانان آن را توهین آمیز تلقی کردند بازگو کردنِ خلاقانه نویسنده رمان در قالب سمبلیک/ رئالیست/جادویی از «سوره نجم» بوده که محمد آن را بر زبان جاری ساخت. مسلمانان بر این عقیده‌اند که دو آیه از آن سوره را شیطان که در هیبت جبرئیل بر محمد حلول گشته بود به وی القاء نموده و وقتی محمد از طریق جبرئیل از این امر با خبر می‌شود ابراز پشیمانی می‌کند. به همین جهت هر دو آیه از قرآن حذف می‌شوند. می‌دانیم که محمد در مکه در اقلیت بسر می‌بُرد و بالجبار سه بت را با الله اسلامی برابر جلوه داده تا برخی از سران قبیله دیگر عرب را نرنجانده باشد. مسلمانان می‌گویند سه بت مقدس از سوی شیطان بصورت وحی و آنگاه در حکم دو آیه از سوی جبرئیل در خیال محمد آمد و ارتباط به متن قرآن ندارد. در حالیکه از نظر مسلمانان کتاب رمان «آیه‌های شیطانی» به عمد از کنار این حقیقت رد شده. فتوای قتل سلمان رشدی از سوی خمینی باز می‌گردد به همین رویداد. بخشی از این کتاب کنایه است به رهبر مذهبی متحجر با نام «امام» در قرن بیستم و ارتباطش با چنین رویداد سه گانه میان محمد، شیطان و جبرئیل.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy