دو نوع اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی داریم. یکی اپوزیسیون داخل کشور که بهای مخالفتش با حکومت اسلامی شکنجه زندان و در نهایت اعدام است. چه جانهای عزیزی که طی این ۴۰ سال قربانی نشده و چه پدران، مادران و همسرانی که در سوگ عزیزان خود خون از دیده جاری نساختهاند. مادرانی که با عکس فرزندان خود در گورستانهای گمنام در مقابل زندانها میگردند، فریاد میزنند و مردم را به تظلمخواهی فرامیخوانند.
این مخالفان داخل کشور وجه مشخصهشان شهامت و ایستادگی آنها در برابر استبداد حاکم است. تاریخ این سرزمین هرگز از وجود چنین شیرزنان و شیرمردانی خالی نبوده هرگز نیز چنین ابعاد گستردهای از حضور زنان با شهامتی اعجابانگیز را در هیچ دورهای شاهد نبودهایم. این از ویژگیهای این دوره از تاریخ مبارزات انقلابی زنان ایران است. زنانی از طیف و طبقات اجتماعی که فشار ارتجاعی و خردکننده حاکمیت متحجر به میدانشان کشیده است. در واقع این زنان سمبل مبارزات و خواستههای میلیونها زن ستمدیده ایراناند که از نخستین روز انقلاب به بهای بسیار سنگین در برابر قوانین ارتجاعی حکومت ایستادهاند. آنها آئینه تمامنمای جامعه ایران در قالب زنان خانهدار، کارمند، دانشجو، کارگراناند که فشارهای مادی و معنوی واردشده به مردم را در کلیت جامعه و زنان را به طور خاص بازتاب میدهند و پابهپای مردان در لحظهلحظه مبارزه بر علیه نظام حاکم شرکت دارند.
در کنار این زنان و مردان نسل جوان ایران قرار دارد که هر روز فاصلهاش از حکومت و شکل زندگی قرون وسطایی تحمیلشده بیشتر شده و بدنه اصلی نیروی اعتراضی حاضر در خیابانها را تشکیل میدهند.
قصدم پرداختن به عملکرد اپوزیسیون داخل نیست. آنچه در این نوشته برای من اهمیت دارد، با وجود سرکوب دائم رژیم و انباشتن زندانها و قتل عام بیرحمانه معترضان، روند جاری زندگی، بیکفایتی توأم با استبداد حکومتیان و واقعگرایی ناشی از حضور این جوانان در دل جامعه است. آنها تلاش کردند که پیوسته از حداقل روزنههای گشودهشده برای شکلدهی به یک سیستم انسانی مبتنی بر حداقل آزادی، عدالت اجتماعی و حرمت انسانی دفاع کنند. آن استقبال میلیونی از خاتمی و شعارهای او، آن ناامیدی و آفریدن حماسه جنبش سبز «رأی من کو» که بسیجگر میلیونها ایرانی معترض زیر این شعار بود!
سرکوبهای وحشیانه، گذراندن دوران احمدینژادی و در نهایت کشمکش ساختگی بد و بدتر رأی به روحانی که بازتاب آخرین امید مردم بهخصوص جوانان برای یک دگرگونی و سامانیابی کشور بود تماماً در زیر سلطه ولی فقیه و نظامیان حاکم، نقش بر آب گردید. آخرین امیدهای مردم نسبت به تغییرات در شیوه حکومتداری و اصلاحطلبان فروریخت و از درون این فروریزی شعار «اصلاحطلب، اصولگرا - دیگه تمومه ماجرا» و شعار «رضاشاه روحت شاد!» در مقایسه با سازندگی دوران کوتاه رضاشاهی و ویرانگری طولانیمدت ولایت فقیهی بیرون آمد.
در تمام این مدت اپوزیسیون خارج از کشور در حال بحث و جدل بر سر مفاهیم انتزاعی و کشیدهشدن بهدنبال این نیرو آن نیرو بود؛ در یک انبساط و انقباض دائم ناشی از عدم حضور جدی و عینی در جریان زندگی روزانه مردم در تغییر و تحول تفکر اجتماعی و مهمتر از همه عدم کوچکترین ارتباط فکری با نسل جوان بود که حتی یک قطره از خونشان در رگهای خشکیده ما جاری نگردیده است.
ما حضورمان هم از نظر رسانه و هم حافظه تاریخی مردم رقمی محسوب نمیشده و نمیشود. همزمان حضور قاطع چهار رسانه مطرح بیبیسی، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا و شبکه «من و تو» - بهخصوص من و تو - نقشی تأثیرگذار در افکار عمومی مردم نهاده و مینهد. مردمی که روزانه از «تونل زمان» تلویزیون «من و تو» عبور میکنند، در فضای دوران پهلوی میچرخند، آه میکشند و میل به بازگشت به گذشته تمام ذهنشان را پُر میکند.
تداوم سیاستهای ماجراجویانه رژیم در خارج، تشدید گرانی و بیچشماندازی در داخل باعث فاصله گرفتن و نفرت هر چه بیشتر مردم از حکومت و فراگیرشدن نفی و طرد رژیم و شعار «نه به جمهوری اسلامی» گردیده. شعار «نه به جمهوری اسلامی»، نه ساخته و پرداخته ۶۵۰ نفر از جمله آقای رضا پهلوی یکی از امضاکنندگان آن، بلکه خواست و تکرار مکنونات قلبی مردم است. شعاری که لحظه به لحظه در زندگی مردم تکرار میشود. کافی است منصف باشیم و گوشی تلفن را برداریم واز چندین آشنای دور و یا نزدیک از حال و روزشان بپرسیم و بپرسیم که مردم چه میگویند و نظرشان راجع به حکومت چیست؟ نادر خواهند بود که نگویند خواست مردم سرنگون شدن این حکومت است!
امروز یک شعار در درون مردم بر سر زبانشان میچرخد: «ما این حکومت را نمیخواهیم»، بهعبارتی «نه به جمهوری اسلامی!» ما زبانمان با که میچرخد؟
سودی ندارد! اپوزیسیون خارج کشور هر کدام ساز خودشان را میزنند. یکی منتسب به آقای رضا پهلوی از او تبری میجوید! یکی دیگر از داخل از آن توطئه برای کمرنگ کردن انتخابات را بیرون میکشد! دیگری صغرا و کبرا میچیند سلبی و ایجابیاش میکند تا از دادن جواب مشخص شانه خالی کند. در نهایت هیجکدام از این اپوزیسیونِ گرفتار در خود و یا بسته به... حاضر بهدادن شعار «نه به جمهوری اسلامی» نمیشوند. شعاری که خوب میدانند اصلیترین شعار وحدتبخش و تأثیرگذار و فراگیر در بین مردم است و از دل مردم برآمده!
ما دو گونه اپوزیسیون داریم مبارزان داخل برآمده از دل واقعیت حاضر در صحنه که میگویند «نه به جمهوری اسلامی» و اپوزیسیون پراکنده خارج از صحنه، گرفتار در خود و همیشه انتزاعی، که در حال حاضر زباناش بسته است و بعد از وقوع حادثه زباناش باز میشود!
ابوالفضل محققی