اگرچه این روزها فصل طومار جمع کردن ها و بیانیه های دسته جمعی و امضاهای گروهی و غیره است که به نوبه خود اگرچه اصلا کافی نیست اما در ذات خود قابل درک است و بعنوان حرکت های سمبولیک قابل ارج هستند. اما در سایت گویا بیانیه جدیدی تحت عنوان "دادخواست در محکومیت قرارداد جمهوری اسلامی با چین به بیش از ۵۰ هزار امضا رسید ـ شما هم امضا کنید" را مشاهده کردم که متن ساده انگارانه و شوکه آور آن, و نه الزاما نفس نمادین آن تکانه دهنده و دریغ آور بود.
افرادی این بیانیه را امضاء کرده اند که ادعای بصیرت و فضل و کرامات سیاسی دارند. مطمئن نیستم اگر این جمع با حواس جمعی و دقت این نامه را خوانده اند. چون نگارنده تحت هیچ شرایطی آن را امضاء نمی کنم. در روز امضای آن قرارداد ننگین در مقاله ای تحت عنوان " قرارداد ٢۵ ساله با چین؛ باید عزای عمومی اعلام شود" از ملت ایران خواسته بودم تا عزای عمومی بگیرند. حال می بینم که دهها هزار نفر بجای عزا گرفتن و سوگواری, برای دیکتاتور چین نامه "الهی ما فدایت بشویم" نوشتند. در ابتدای نامه به دیکتاتور چین (عالیجناب شی جین پینگ) ادای احترام کرده اند. آن هم در روزی که کنگره حزب کمونیست چین با به اصطلاح "مهر پلاستیکی" خود بر سرکوب آزادی خواهان و طرفداران دموکراسی در هنگ کنگ با بیرحمی بی سابقه ای صحه گذاری کرد. آن هم در روزی که ژنرال های چینی و روسی در کنار حکومت نظامی خونخوار میانمار قرار می گیرند و بیش از ۵٠٠ معترض بیگناه را وحشیانه به قتل می رسانند. قابل تصور نیست که حتی ۵٠ نفر میانماری از خود چنین سادلوحی و خوش باوری (اگر از الفاظ دیگر استفاده نکنم) نشان بدهند و با استمالت و دریوزگی حقیرپندارگونه ای برای احقاق حقوق خویش از رئیس جمهور چین که شریک جُرم نظامیان میانمار است طلب شفاعت و کمک بکنند. یعنی اینکه چوپان برای پس گرفتن گوسفندان خویش به گرگ نامه بنویسد و بگوید: الهی قربانت بروم در مورد گوسفندان من به شما اطلاعات غلط داده اند؛ لطف کن و گوسفندان مرا پس بیار. هیچ مثالی ساده تر و بدیهی تر از این برای غیرمنطقی و نامعقول بودن این دادخواست نابرازنده که به آدرس عوضی فرستاده شده ندارم.
حکومت چین اگرچه غیرمذهبی است و اقتصاد نسبتا پویایی دارد و به اندازه جمهوری اسلامی در زندگی شخصی افراد دخالت نمی کند؛ اما از نظر حقوق بشر, دموکراسی و سیاسی از حکومت جمهوری اسلامی که بسیاری از امضاء کنندگان این درخواست, ظاهرا در آنجا آزادانه زندگی و مصاحبه و امضاء و براندازی و هزار مخالفت دیگر می کنند, بسیار بسیار بدتر است. نمی دانم چه کس و یا کسانی با چه اهدافی, دانسته یا نادانسته (بخوان ندانسته) از عِرق ملی و احساسات دهها هزار نفر اینگونه سوءاستفاده کرده اند تا به دیکتاتور چین که در طی بیست سال گذشته عامدانه سیاست سرکوب شدید و اعدام (حتی بدتر از جمهوری اسلامی) در داخل کشور و سیاست حمایت از دیکتاتورهای خون آشام مثل میانمار و استعمار شنیع و فاحش کشورهای فقیر و ضعیف آسیایی و آفریقایی و حتی آمریکای لاتین مثل ونزوئلا را با بیرحمی تمام دنبال می کند؛ بگویند: الهی قربانت شوم, سفارت شما در تهران تحلیل صحیحی از آنچه در ایران میگذرد نکرده (بند ٤ دادخواست). این نشان می دهد که یا بانیان این بیانیه گمراه کننده در ٤۲ سال گذشته در خواب بوده اند و مثلا از قتل عام فجیع "میدان تیانمن" خبر ندارند؛ یا اینکه دستور کار دیگری را دنبال می کنند.
در بند ۵ دادخواست عمق ساده پنداری جمعی و نفی اصول جهانشمول دموکراتیک و انسانی به نمایش گذاشته شده است. امضاء کنندگاه با ساده لوحی باورنکردنی "عالیجناب محترم" اما مظلوم و بی خبر را مطلع می سازند که نظام جمهوری اسلامی، نماینده واقعی ملت ایران نیست. باید گفت عجب ! لابد خواهید گفت که امضاء کنندگان همه این ها را می دانند. اما با سیاست می خواهند سر عالیجناب را "شیره" بمالند تا دل نازک ش به درد آید و به وزیر خارجه خود بگوید آن قرارداد را پاره کن و برگرد. خنده آورتر اینکه گویا این افراد به رئیس جمهور فرانسه نامه می نویسند و به او اطلاع می دهند که حکومت ایران دمکراتیک و نماینده مردم ایران نیست. این بیچاره ها خبر ندارند که از منظر سیاسی و سرکوب و غیر دموکراتیک بودن حکومت چین بدتر از ایران است.
اگر منظور از نوشتن این دادخواست روشنگری و افشاگری می بود, که در آن صورت این نامه باید به سازمان ملل و نهادهای بین المللی نوشته می شد و یک کپی آن برای "عالیجناب محترم" جهت اطلاع فرستاده می شد. نه اینکه اینگونه ساده لوحی و "بی خردی سیاسی" خویش را در مسلخ و قربانگاه یک دیکتاتور که شریک جرم آخوندها بوده و است به نمایش بگذارند. آن هم چه نمایش غم انگیز و تاسف آوری!
عبدالستار دوشوکی
مرکز مطالعات بلوچستان ـ لندن