نقشِ دانالد ترامپ در جبهه بندی جدید
در سال ۲۰۱۶، با ورود ترامپ و تندروهای دست راستی آمریکا به کاخ سفید، جبهه بندی جدیدی که بین دموکراسیهای غربی و مخالفان، در حالِ شکل گیری بود، بشدت سرعت یافت. زیرا ترامپ در این توهم بود که بهترین سیستم حاکمیت، حکومت فردی است، و با دموکراسی، حکومت قانون، و حقوق شهروندی مخالف بود. ترامپ با ایرادگیری و بدرفتاری با متفقان غربی آمریکا، رابطهی تنگاتنگی با ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه بر قرار کرد و در صدد تضعیف و حذفِ ناتو برآمد. در رابطه با روسیه و پوتین، کار را بجائی رساند که گزارش هایِ سازمانهای امنیتی آمریکا، که ستون فقرات کشور هستند را زیر پرسش برد، نادیده گرفت، و حرفِ پوتین را پذیرفت!؟
برای جلب صهیونیستهای یهودی و بنیادگراهای مسیحی در آمریکا، و حکومت دست راستی اسرائیل، سیاستِ آمریکا با اسرائیل را در رابطه با فلسطینیها زیر پا گذاشت. سفارت اسرائیل را به اورشلیم انتقال داد، دست اسرائیل را در غصب مناطق فلسطینی آزاد گذاشت، و شانس و امکان تشکیل یک کشور فلسطینی در کنار اسرائیل را به صفر نزدیک کرد!؟ در ضمنی که منطقهی بلندیهای جولان را به اسرائیل بخشید!؟
سیاست داخلی ترامپ نیز، دموکراسی در آمریکا را که ۲۵۰ سال پیشینهی تاریخی دارد، بمرز نابودی کشاند. دروغگوئی، مسائل ساختگی، و خودکامگی ترامپ در رابطه با ویروس کرونا؛ نه تنها باعث مرگ قابل پیشگیریِ نزدیک به چهارصد هزار آمریکائی گردید، بل که شکاف بسیار عمیقی بین ملتِ آمریکا بوجود آورد که به آسانی قابل تغییر و ترمیم نخواهد بود. گزارش ویژهی سی اِن اِن
خوشبختانه، اکثریت بزرگی از مردم آمریکا با انتخاب جو بایدن و حزب دموکرات، به دروغگوئی، تئوری توطئه و خودکامگی ترامپ، پاسخ منفی دادند. تنها ترامپ نبود که در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورد؛ بل که تندروهای دست راستی و بنیادگراهای مذهبی، نیز شکست خوردند و به حاشیه رانده شدند. ولی مطلق گرائی و سیاستِ یک بُعدی ترامپ، خسارات شدیدی به اعتبار و وجههی بین المللی دموکراسی، و آمریکا وارد ساخت. اعتبارِ دموکراسی، قانونمندی و حقوق شهروندی، در صحنهی سیاست جهانی، خدشه دار و آسیب پذیر و متزلزل شد. این پدیده، حرکت دو قطبی شدن جهان راتشویق و تقویت کرد، و پایدار ساخت.
نقشِ شی جین پینگ و جاده ابریشم
هفتهی پیش، وزیران امور خارجهی چین و آمریکا، در آلاسکا ملاقات ناموفقی داشتند. روز بعد از ملاقات، وزیر امور خارجه چین با همتای روسیاش، اعلامیهی مشترکی دادند، تحریمهای آمریکا در رابطه با چین و روسیه را محکوم کردند، و آنرا دخالت در سیاست داخلی کشورهایشان خواندند. پس از آن، وزیر امور خارجه چین برای امضای یک قرارداد عظیم به ایران رفت. قراردادی که حضورِ چین در خلیج فارس را پایدار میکند، تأئید و امضا شد. سپس وزیر خارجه چین، با عربستان سعودی و ترکیه که از متحدان آمریکا هستند، دیدار و گفتگو کرد. شی جین پینگ، رهبر چین نیز با رئیس جمهور کلمبیا تماس و گفتگو داشت و پیشنهاد همکاری داد. رهبر چین، سپس به کره شمالی که به تازگی دو موشک آزمایش کرده، قول پشتیبانی داد. همانطور که آشکارا میبینیم، جهان بسوی دو قطبی شدن میرود و چین قصد دارد که جبههی مقابل با آمریکا را راهبری و هدایت کند.
جاده ابریشم در برگهای تاریخ
سلسلهی ژائو، دو هزار و پانصد سال پیش در چین حکومت میکرد. وولینگ پادشاه و حکمران شمال شرق چین، (۳۰۷ سال پیش از میلاد) بخوبی میدانست: "که آگاهی از تاریخ بسیار مهم و ارزشمند است، در ضمنی که باید با پیشرفتِ دنیایِ امروز، هماهنگ و همگام باشد". تکیه به تجربههای تاریخی در زندگی چینیها، از اهمیت بالائی برخوردار میباشد و در فرهنگ آنان، جاسازی شده. از اینرو، چینیها برای هفده قرن تجربه یِ "جاده ابریشم" که ۱۲۵ سال پیش از میلاد آغاز شد و تا سال ۱۴۵۰ میلادی ادامه داشت، ارزشِ زیادی قائل هستند.
تجربهی قرنها تجارت و داد و ستد با کشورهای دیگر، تنها در تجارت کالا خلاصه نمیشد، بل که تبادل ایدهها، برخوردِ دید و برداشت، و آموختن از نوآوریها و فرهنگهای دیگر؛ باعثِ پیشرفت و دگرگونی و شکوفائی فرهنگ چین گردید. ناگفته نماند که این پدیده یکطرفه نبود، زیرا روش و دید و فرهنگ چینی نیز، راه خود را در کشورها و فرهنگهای دیگر پیدا کرد.
البته این دگرگونیها، همه همراه با شیر و عسل نبودند!؟ برای مثال، چین بمرور توانست، ارتش قدرتمندی برای مبارزه با صحرا نشینان کشورش، که یاغی گری میکردند و باج میگرفتند، تهیه کند و جلوی یورش و چپاول آنان را سد نماید. صحرانشینان که توانائی مقابله با ارتش چین را نداشتند، نوک تیزِ شمشیرشان را بسوی مناطقِ خارج از چین گرفتند. "هان"ها و مغولها، به کشورهای متمدن و ثروتمند آن دوران، مانند ایران و هند و کشورهای همجوار یورش بردند و چپاول کردند.
جاده ابریشم، نه تنها کشورهای مسیر بازرگانی را مورد دگرگونی قرار داد، بل که به غرب نیز راه پیدا کرد. افسانهی ثروت و مکنتِ کشورهای شرق، و گزارش سیاحان و جهانگردان، اشتهایِ ژنرالهای رُم را تحریک کرد. در سال ۳۰ پیش از میلاد، پس از قتلِ ژولیوس سزار، زمانی که ملکه کلئوپاترا بشدت گرفتار و درگیرِ مبارزهی قدرت، در درونِ حکومت بود؛ اوکتاویوس، فرماندهی ارتش رُم به اسکندریه حمله کرد، کلئوپاترا به قتل رسید، اسکندریه تسخیر و چپاول شد. فتح و تصرف مصر، رُم را برای همیشه تغییر داد و شکلِ جدیدی بخود گرفت. اوکتاویوس که یک ژنرال از رُم خارج شده بود، با عنوان رهبر بزرگ، به رُم بازگشت و امپراتور آگوستوس شد.
آگوستوس در مورد چپاول ثروتهای بیکران مصر، با افتخار میگفت: زمانی که من به رُم آمدم، یک شهرِ آجری بود؛ من آنرا به شهری از مرمر تبدیل کردم. رُم ۶۰۰ سال بر مصر سلطه داشت. جالب اینجاست که کالاهای "جاده ابریشم" بازارهای رُم را تسخیر کرد، و پارچههای ابریشمی دهها برابر قیمت در رُم بفروش میرسید.
جاده ابریشم در خدمتِ جهان دو قطبی
بیهوده نیست که چین طی دو دههی گذشته، در تکاپویِ ساختن "جادهی ابریشم" جدیدی است. چین، این بار نیز نخست، ارتش خود را مجهز و نیرومند کرد؛ و طبق گفتهی وولینگ، با دنیای امروز هماهنگ و همگام نمود - یعنی مجهز به نوآوریهای تکنولوژی، و توانائیهای فضائی. طی نیم قرن گذشته، برنامهی آموزش و پرورش شهروندان چینی از ارجحیت بسیار بالائی برخوردار بوده، تا بتوانند در این پروسه وظیفه و مسئولیت خود را بخوبی ایفا کنند. شی جین پینگ، دو سال پیش در یک دیدار دو روزهی بین المللی در بِژینگ (پایتخت چین)، اعلام کرد که در هفتاد کشور، یک تریلیون دلار روی پروژههای ساختاری مانند جاده و راه آهن و آب و برق، تحت عنوان "کمربند و جاده" سرمایه گذاری میکند.
قرارداد ۲۵ ساله چین با جمهوری اسلامی
قرارداد چین با جمهوری اسلامی، گامی تکمیلی است در راستایِ پروژهی "کمربند و جاده" یا جاده جدیدِ ابریشم. قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری چین با رژیم اسلامی (برای ۲۵ سال)، جهت تأمین نیازهای نفت و گاز چین با قیمت مناسب (تخفیف) است. این قرارداد شامل بندها و مادههای دیگری بجز نفت و گاز نیز میباشد: ایجاد مکانیزم واردات پایدار نفت خام از ایران (بند دوم، ماده ۲)؛ پتروشیمی، انرژیهای تجدیدپذیر و انرژی هستهای غیرنظامی (ماده ۴)؛ انرژی شامل تولید، حمل، پالایش و امنیت تأمین نفت خام (بند چهارم، ماده ۱)؛ انتقال منابع انرژی شامل نفت و گاز از غرب به شرق ایران، تأمین گاز برای پاکستان و چین با استفاده از کریدور اقتصادی چین - پاکستان (سی پی آی سی)، (بخش ۲، ماده ۱)؛ همکاریهای نظامی، دفاعی، و امنیتی برای تقویت ظرفیتهای دفاعی و راهبردی (بند دوم، ماده ۹)؛... و شامل تعدادی ضمائم است: ضمیمه شماره (۲) ماده ۲، بخش ج) توسعه سواحل مکران؛ همکاری سیاسی، تقویت همکاریها در مجامع، سازمانها و نهادهای منطقهای و بین المللی بخش ز ماده ۲؛.... ویرایش نهائی برنامه همکاریهای جامع (۲۵ ساله) ایران و چین
آنچه در مورد قرارداد بین چین و رژیم ارائه شد، بخش کوچکی از کلِ قرارداد است؛ در ضمنی که بیشتر مفاد آن، نه تنها برای عموم، بل که حتی برای بخشِ بزرگی از دست اندرکاران رژیم و نمایندگان مجلس نیز، هنوز منتشر نشده است!؟ توجه کنید به "عذر بدتر از گناهِ" سخنگوی دولت، علی ربیعی که میگوید: "ما هیچ ملاحظهای برای انتشار کامل سند همکاری با چین نداریم اما شاید نظر طرف چینی متفاوت باشد"!؟ خبرگزاری بی بی سی
جالب اینجاست که جوهرِ امضای قرارداد هنوز خشک نشده بود که وزیر خارجهی چین، برای تنظیم قراداد با دشمنان ایران (عربستان و امارات)، به آن کشورها سفر کرد. هدفِ چین از جادهی جدید ابریشم، بجز دسترسی به نفت و گاز کشورهای منطقه، حضور و نفوذ هر چه گسترده تر در خلیج فارس، و اقیانوس هند است.
یکسال پیش، زمانی که برای اولین بار، برخی از مفاد این قرارداد افشا شد، مقالهای منتشر کردم که چند نکته از آن میتواند روشنگر باشد:
قرارداد و پیمان، در صورتی مناسب و مفید و عادلانه هستند، که کاملاً دو طرفه باشند، یعنی هر دو طرفِ قرارداد، در حدّی برابر و متعادل بهره مند شوند (سر کسی کلاه نرود). این امر، در صورتی امکان پذیر است که یک طرفِ قرارداد، از روی نیازمندی و احتیاج و اجبار قرارداد نبندد.
بر این باور هستم که اصل مشکل همین است، جمهوری اسلامی نیازمند و محتاج است. برای گریز از انزوای بین المللی، و فرار از درماندگی رژیمی که توی گل گیر کرده، و مجبور است که بهر دری بزند. در صورتی که چین یک ابرقدرت است، با ارتشی مجهز به تکنولوژی قرن بیست و یکم و حضور گسترده در سراسر جهان، و حتی دومین قدرت فضائی است.... همراه با نیروی کارِ آموزش دیده و منظم چند صد میلیونی،... چین با ارائهی تریلیونها دلار کالا به بازار، تبدیل شده به یکی از دو ثروتمندترین کشورهای روی زمین. فرارداد چین با ایران، قرارداد بین فیل و فنجان است". مقاله "قرارداد، پیمان و شرط"، نگارنده
اما آنچه باید در مورد این قرارداد بدانیم، اینستکه هر حرکتی که مورد نظر و تأئیدِ رژیم فقاهتی باشد، تنها در جهتِ بقای نظام، و مغایر با منافع ایران و ایرانی است.
هشدار به نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شما در مقابل ملت ایران مسئول هستید؛ چه وابسته و مطیع خامنهای باشید و چه نباشید. برای یادآوریِ مسئولیتتان، برگی از تاریخ را مرور میکنیم:
- در سال ۱۲۹۸ (صد و دو سال پیش)، زمانی که وثوق الدوله (نخست وزیر)، قرارداد ۱۹۱۹ که کنترل اهرمهای مالی و نظامی ایران را در اختیار انگلیس قرار میداد، امضا کرد؛ نمایندگان مجلس شورای ملی، قرارداد را تصویب نکردند، و راکد ماند؛
- چهارده سال بعد (۱۳۱۲)، در دوران حکومت ترس و وحشت رضاشاه، مجلس شورا، قرارداد الحاقی نفت که چپاول ثروتهای ملی و خیانت بزرگی به استقلال کشور بود، را تصویب کرد.
پس از اخراج رضاشاه، وزرا و نمایندگان مجلس، مورد پرسشِ ملت قرار گفتند که چرا منافع کشور را در اختیار بیگانه گذاشتند و به میهنشان خیانت کردند؟؟ پاسخها در این چارچوبِ پاسخ حسن تقی زاده (وزیر دارائی) بود که گفت: ما هیچ کاره و "آلت فعل بودیم"، دور میزد!؟ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی (جلد۵)
اشاره شد به هدف چین از قرارداد: دسترسی به نفت و گاز ایران و حضور و نفوذ هر چه گسترده تر در خلیج فارس، و اقیانوس هند است. در این راستا، قابل پیش بینی است که در صورت بروز جنگ، چه جهانی و چه منطقهای، اینبار مناطق نفت خیز ایران، بلافاصله بوسیلهی نیروهای نظامی چین اشغال خواهند شد. اما هدف رژیم آخوندی از زیر بارِ این قراردادِ یکطرفه رفتن، غیر از نجات از بُن بستِ اقتصادی و انزوایِ سیاسی (حتی محدود)؛ دادنِ امیدِ واهی، به مردم است که "بزک نمیر بهار میآد، کُمبزه با خیار میآد". به این امید که شاید بتواند، بار دیگر آنان را به پایِ صندوق رأی بکشاند!؟ زیرا، رأی گیری ریاست جمهوری خردادماه امسال، از اهمیتِ ویژهای برخوردار است.
رابطهی رأی گیری امسال با جانشینی رهبر
در رابطه با رأی گیری ریاست جمهوری در خرداد ماه امسال، یک موضوعِ مهم باید مدّ نظرمان (در چشم اندازمان) باشد؛ علی خامنهای ۸۲ سال از سنش میگذرد و میداند که یک پایش لبِ گور است. بنابراین مدتی است که مشغولِ زمینه سازی مورد نیاز، برای انتخابِ جانشینِ مورد نظرش میباشد. دو گامِ نخستِ این زمینه سازی: یکی، قرقِ مجلس شورای اسلامی بوسیلهی نمایندگان اصولگرایِ مطیعِ خامنهای، و دیگری، انتصابِ ابراهیم رئیسی به ریاست قوه قضائیه بود. قرقِ مجلس، با دسیسه بازی و مانورهای شورای نگهبان در حذف کاندیدهای غیرِ اصولگرا انجام گرفت. انتصاب ابراهیم رئیسی نیز که پس از شکست او در انتخابات رئیس جمهوری انجام گرفت، دهن کجی خامنهای به اصلاح طلبها و رأی دهندگان بود.
گام مورد نیازِ بعدی برای زمینه سازی، انتخاب رئیس جمهوری است "همراه و مطیع"، که هم - در زمانِ انتخابِ جانشینِ رهبر، وظیفهاش را بخوبی انجام دهد؛ و هم - سپاه پاسداران را به همراه داشته باشد. کاندیدهایِ بیت خامنهای: سرتیپ پاسدار: حسین دهقان، سعید محمد، عزت اله ضرغامی، علی لاریجانی؛ و دیگر سردارانی که طی دو سه دههی گذشته، دست بوس و مطیع بودهاند، میباشند. پاسخ به پرسشِ چه کسی میتواند بهترین کاندید باشبد؟ با کمال تأسف، صفِ اشخاصِ جاه طلب و خودمحور و خود بزرگ بین و اهل بخیه، که حاضرند برای مقام و ثروت، تن به هر خفتی بدهند، بسیار طولانی است و هیچ کمبودی وجود ندارد!؟ اینکه بیتِ خامنهای مرتب دَم از "دولت جوان حزب الهی" و "قاطعیتهای نظامی"، میزند، در راستایِ ترفندِ "علم کردن یک سپاهی برای رئیس جمهوری است.
دو هفته پیش، در مقالهی "رئیس جمهور چماقدار"، در مورد علَم کردنِ یک سپاهی برای مقامِ ریاست جمهوری، هوشدار دادم. نوشتهی امروز، اعلام خطری است در مورد انتخابات این دوره، که نباید آنرا سرسرسی یا دست کم گرفت! زیرا، تنها انتخابِ یک رئیس جمهور نیست؛ بل که ربط مستقیم دارد با ادامهی حیاتِ منحوسِ رژیم فقاهتی. در حالِ حاضر، رژیم زیر ذره بینِ جهانی قرار دارد، شرکت نکردن در انتخابات، عدم مشروعیتش رژیم را به نمایش میگذارد و آخوندها را بی آبروتر و آسیب پذیرتر میکند. این موقعیتِ بسیار خطیر و یک فرصت طلائی است، که مردم بتوانند تکلیف خودشان را با رژیم، یکسره کنند.
طی چهل سال گذشته، به انواع اعتراضات دست زدهایم، بجز "نه گفتن" به رأی گیری. اندیشکده آگاهی و شناخت، به هم میهنانمان پیشنهاد میکند که راهی ساده تر و بی خطرتر، از "شرکت نکردن" در این خیمه شب بازی، برای کسب ارزش و احترام انسانی و حقوق شهروندی، وجود ندارد؟
زندگی انسانی، دو بُعدِ اساسی دارد:
نان و آزادی که تنها، پس از نه گفتن به رژیم فقاهتی، بدست میآید.
برای رهائی خودمان و نجات میهن مان، در این رأی گیری، شرکت نمیکنیم.
امیرحسین لادن
ahladan@outlook.com