دولتهای معروف به وامانده (failed states) سرنوشت تاریکی دارند. در حالی که میدانند فروپاشی آنها حتمی است نمیدانند که فروپاشی چه زمانی روی میدهد. فرار دراز مدت و ساختاری آنها از خردگرایی لازم برای مدیریت دولتی، کشور را از «حیات بحرانی» به «بحرانهای حیاتی» هدایت میکند؛ بحران هایی که، اگر مهار نشوند، به عمر یک مجموعه خاتمه میبخشند، نه فقط به عمر دولتها، که به عمر کشورها. نگاه کنید به سرنوشت سومالی، هائیتی، پورتوریکو و... رژیم جمهوری اسلامی ایران را وارد این فرایند کرده است.
سیر زمینه سازی فروپاشی کشور
اگر بخواهیم عمر نظام جمهوری اسلامی را از حیث مدیریت کلان کشور تقسیم بندی کنیم دربرگیرندهی مراحل زیر خواهد بود:
• مرحلهی نخست: (از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰) تلاش اولیه برای برپایی یک سیستم مملکت داری با اتکاء به تجربیات نهادینهی نظام گذشته و استقرار افراد فاقد توان مدیریت بر راس امور با اتکاء به یک قانون اساسی ناقص و پرمسئله. (شروع بد)
• مرحلهی دوم (از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۸) مدیریت رفع و رجوعی کشور با حذف نیروهای غیرخودی، انحصاری کردن بدنهی دیوان سالاری با هدف ادامهی جنگ برای قطعیت بخشیدن به پالایش جامعه از نیروهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مستقل. (تکمیل بدتر شروع بد)
• مرحلهی سوم: (از ۱۳۶۹تا ۱۳۷۶) تلاش برای نهادینه کردن نوعی از مدیریت دیوانسالارانه در کشور در عین دامن زده شدن به خصلتهای مافیایی در درون ساختار قدرت و پیشبرد امور بر اساس نیمچه اقدامات کلان اما فاقد استراتژی. ریشه نزدن دیوانسالاری نوین سبب ضعیف و آسیب پذیرشدن آن در ادامهی مسیر شد. (ادامهی عادی ساز شروع و تکمیل بد)
• مرحلهی چهارم: (از ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۴) کوشش شیک و پرطمطراق و همراه با سر وصدای اصلاح طلبی اما دیر، فریبکارانه و سطحی و لذا بی نتیجه. عقب نشینیها پیاپی بخش دیوان سالار در مقابل بخش مافیا سالار، در جا زدن، فرصت سوزی و هدر دادن وقت و در نهایت، واگذاری مفتضحانهی قدرت به نهادهای امنیتی، نظامی بخش مافیایی نظام زیر نظر سپاه، بیت رهبری و موئتلفهی اسلامی. (نهادینه شدن عادی سازی ادامهی بد)
• مرحلهی پنجم: (از ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸): تخلیهی سیستماتیک ساختار دولت از بخش مجرب دیوان سالار و سپردن آن به دست نیروهای فاقد مهارت اما قابل اعتماد، نهادینه سازی مافیاسالاری و رسمیت بخشیدن آن با اتکاء به درآمدهای کلان نفتی و رانتهای دولتی (آغاز حرکت از بد به سوی بدتر)
• مرحلهی ششم: (از ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۲): پایان بخشیدن به سازوکارهای دولتمداری کلاسیک در ایران و مستقرسازی خانوارسالاری در دل مافیاهای مرتبط با مثلث «سپاه، روحانیت وابسته به بیت رهبری و شبکههای مخوف حزب موئتلفهی اسلامی». عقب راندن نظام دیوانسالاری به مرحلهی زمینداری و بازگشت دادن روابط مدیریتی به صورتبندی خان سالاریِ دوران شبانی-کشاورزی توسط فرماندهان سپاه در قامت رئیس جمهور و وزیر و غیره. پایان «مدیریت» از لحاظ فنی و اعمال صرف «کنترل» بر کشور. (حرکت از بدتر به سوی بدترین)
• مرحلهی هفتم: (از ۱۳۹۳ تا به حال): عدم موفقیت در بازسازی ساختار ویران شدهی دیوانسالاری، کنترل کشور از طریق حقه بازی مالی کلان دولتی و کشتار گستردهی مخالفان معترض، اشراف سالاری همراه با فاصلهی طبقاتی بی سابقه در تاریخ ایران، دست و پا زدن برای یک خروجی نامعین از این وضعیت. (حرکت فرورونده در بدترین برای شکل گیری فاجعه).
این مرحله بندی مختصر به خوبی نشان میدهد که در طی ۴۲ سال گذشته علیرغم فراز و نشیبهای شکلی مختلف یک گرایش ماهووی به صورت مشترک ادامه و تحقق یافته: تضعیف کارکردی ساختار دولت در سطح کلان و محو کارکردی نقش دولت در سطح خرد. منظور ما از واژهی «کارکردی» در این جا به نقش و وظایف و مسئولیت هایی باز میگردد که به طور عام در سطح جهانی برعهدهی دولتها و به طور خاص در چارچوب تاریخ معاصر و در سطح ملی بر عهدهی نهاد دولت در ایران بوده است.
این نکته را نباید از یاد بریم که دلیل بقای نظام جمهوری اسلامی علیرغم این گرایش مخرب و فروکاهندهی ۴۲ ساله انباشت عظیم ثروت و به ویژه، ثروت ناشی از منابع نفتی در کشور بوده است. اگر فقیرتر بودیم ده یا بیست یا سی سال پیش به همین جا که حالا هستیم میرسیدیم.
با محو وجه کارکردی دولت آن چه در این پوستهی شکننده میماند فقط درصد کوچکی از خانوادهها و قبیلههای ثروتمند متعلق به مافیای ثروت و قدرت هستند که به فکر افتادهاند چگونه با لاشهی باقیمانده از دولت یک حراج آخر را برای کشور ساماندهی کنند و در ازای واگذاری تتمهی این مملکت ویران، چند صباحی نیز عمر را در نقش کدخدای یک قدرت بزرگ ایفاء کنند. حراج آغاز شده است: خریداران، چین، آمریکا، روسیه، اسرائیل، ژاپن، کانادا و کشورهای اروپایی در حال به دست آوردن مزنه هستند. معاملهی واقعی هنوز شروع نشده است اما برخی از خریداران، مانند چین، با امضائ تفاهم نامه در صدد دست بالا را داشتن هستند.
در حالی که در بالا، لاشهی باقیمانده از کشور عزیزمان به یک حراج تاریخی گذاشته شده و نظام غارتگر منتظر بهترین پیشنهاد (offer) است تا بداند که باید در قالب قرارداد ۲۵ ساله کشور را به ارباب چینی واگذار کند یا در چارچوب برجام به ارباب آمریکایی، سکوت یک ملت به استیصال کشیده شده گوش هر وطن دوستی هوشیاری را کر میکند. در نبود یک جایگزین ملی-مردمی از یک سو و سازماندهی مردمی برای مقاومت اجتماعی از سوی دیگر، حراج ممکن است قدری طول بکشد اما دیر یا زود به اتمام خود میرسد.
ایران ما، غرق در فقر و فساد و بیماری و چالشهای زیست محیطی میرود که یکی از نخستین قربانیان شکار قدرتهای بزرگ در عصر پساکرونایی باشد: عصر محو ملتهای ضعیف و ادغام آنها در مجموعههای در حال شکل گیری توسط دولتهای قدرتمند.
آیا امیدی هست؟
آری، همیشه. با تکیه بر آن چه نظریه «بی نهایت گرایی» نامیدیم، برای هر مشکلی مسیرهای بی شماری جهت رسیدن به راه گشایش و نجات است. اما تحقق و تبلور یافتن عملی این مسیرها، که به طور بالقوه موجودند، نیاز به اراده و کنش مشخص انسانها دارند. در نبود عمل هدفمند، پایدار و سازمان یافته، این امکانها و راهکارهای رهایی و نجات تحقق نخواهند یافت. تاریخ، شکسپیروار، ملت ایران را، همچون سایر ملتهای به ضعف کشیده شدهی دیگر، در بزنگاه ورود جهان به عصر بی رحم پسا کرونا، به یک انتخاب حیاتی فرا میخواند: بودن یا نبودن. (To be، or not to be)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
برای اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]