زیتون: «کلابهاوس در زیتون» ستونی است روزانه که به اتاقهای سیاسی این شبکه اجتماعی سرک میکشد...
میهمانان راه گم کرده
به نظر میرسد که بعد از یک شروع طوفانی، حالا کمکم اتاقهای فرید مدرسی، روزنامهنگاری که خود را اصلاحطلب میخواند، در کلابهاوس در حال از دست دادن مشتریانش است. یکی از کم رونقترین اتاقهای شب گذشتهی کلاب هاوس٬ اتاقی بود که برای سر طاس نشاندن اعضای سابق تحکیم وحدت در موضوع «تحریم انتخابات» شکل گرفت.
اتاق «سابقه تحریم انتخابات به روایت دفتر تحکیمیها٬ برخلاف اتاقهایی که معمولا با موضوع انتخابات توسط مدرسی اداره میشد، در نهایت نتوانست بیشتر از چهارصد میهمان پیدا کند. اتاق با تاخیر آغاز به کار کرد چرا که به گفته مجریها میهمانانش راه خود را گم کرده و سر از اتاقهای دیگر در آوردند.
در نهایت با شروع بحث عبدالله مومنی و علی اکبر موسوی خوئینی و چند نفر دیگر از اعضای دفتر تحکیم وحدت به ذکر روایت از چرایی تحریم ادوار پیشین انتخابات سخن گفتند. اما تا پایان به رغم بلند بودن موج «تحریم» در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری، این اتاق با استقبال مخاطبان کلاب هاوس مواجه نشد.
لاریجانی «نه»، جهانگیری سوخته
همزمان جمعی از اصلاحطلبها در اتاق «کاندیدای نهایی اصلاحطلبان کدام؟ هاشمی/جهانگیری/لاریجانی» بر سر نامزد نهایی خود در انتخابات پیش رو بحث میکردند. اگرچه در این اتاق نام افرادی دیگر از جمله محمدجواد ظریف نیز مطرح شد.
در این اتاق بهروز نعمتی٬ نماینده مجلس دهم، محمد مبین٬ مدیر خبرگزاری برنا، فرج کمیجانی٬ عضو حزب مشارکت و محمود صادقی نماینده مجلس دهم به سوالهای حاضران پاسخ میدادند.
به گفته آنها جبهه اصلاحات با توجه به سه شاخص «تایید صلاحیت»٬ «رای آوری» و «اجماع احزاب اصلاح طلب» به بررسی نامزدهای احتمالی اصلاح طلبان در انتخابات پیشرو پرداختند اما هنوز روی نام مشخصی توافق نکرده اند.
اما در خلال بحثهای مطرح شده در این اتاق، نامهای محمدرضا عارف٬ عبدالناصر همتی٬ مسعود پزشکیان٬ رضا اردکانیان و محمدرضا ظفرقندی نیز به عنوان نامزدهای احتمالی اصلاح طلبان مطرح شد.
در ضمن عمده جوانان حاضر در این اتاق با نامزدی علی لاریجانی از سوی اصلاح طلبان مخالفت کردند چرا که او را دورترین گزینه از آرمانهای اصلاح طلبان میدانستند. جهانگیری نیز از نظر حاضرین بزرگترین فرصت سوزی اصلاحات بود و نباید به عضویت دولت دوم حسن روحانی در میآمد.
محمد جواد ظریف اما به نظر میرسد برایشان رویای زیبایی است، که اگر چه احتمال نامزدیاش در این انتخابات کم است٬ اما منتهای آرزوی جوانانی است که هنوز به صندوقهای رای ایمان دارند.
خاتمی یا موسوی؛ مسئله این است؟
از دیگر اتاقهای سیاسی روز گذشتهی کلاب هاوس، اتاقی به نام «دو گانه خاتمی -موسوی؛ توهم انتزاعی یا واقعیت راهبردی» بود. موضوع بیشتر مورد استقبال حامیان جنبش سبز و اصلاح طلبان قرار گرفت. از فرزند میرحسین موسوی، نرگس تا روزنامهنگاران شاخص مانند ژیلا بنی یعقوب و مهدی محمودیان هم در این اتاق حضور داشتند. بحث به نقش خاتمی در رهبری جریان اصلاحات و جریان منتقد به اصولگرایی کشید و در ادامه به بررسی خط مشی کنونی حاکمیت در برخورد با این جریان پرداختند و در نهایت هم عملکرد میرحسین موسوی از جنبش سبز تاکنون مورد بررسی قرار گرفت.
از نگاه میهمانان این اتاق ائتلاف شکل گرفته توسط میرحسین در سال ۸۸ یک ائتلاف طبقاتی بود و هوادارانش طبقه متوسط و متوسط رو به پایین بودند. همچنین در مقایسه خاتمی و میرحسین موسوی گفته شد که «خاتمی شعار حداکثری میداد و مقاومت حداقلی میکرد برعکس میرحسین»
نگاه به میرحسین بعد از سال ۸۸ تغییر کرد و این تغییر نتیجه عملکرد او بود به گفته یکی از سخنرانان اتاق « قبل ۸۸ میگفتم میرحسین کیه دیگه ۲۰ سال نبوده و از جایی خبر نداره و نمیتونه دووم بیاره» این روایت بعد از ۸۸ ام به این شکل عوض شد که «میگفتم میرحسین کیه دیگه! واقعا این۲۰ سال کجا بوده؟ مقاومتی که میرحسین کرد و پای حرف مردم ایستاد در تاریخ ماندگار خواهد شد حالا هرکی هر چه میخواهد بگوید.»
یکی از افرادی که در این اتاق صحبت کرد تفاوت میرحسین و خاتمی را تفاوت اصلاحات ساختاری با اصلاحات سنتی و معطوف به حفظ ساختارهای نظام خواند. او میرحسین موسوی را نماینده اصلاحات نوع اول و خاتمی را پیشبرنده گفتمان اصلاحات از نوع دوم دانست. به گفته او «خاتمی هر چه از ۸۸ تا به امروز در جا زد و به عقب برگشت ولی میرحسین جلو رفت و پیشرفت کرد و بیانیه آبان ماه میرحسین همه چیز را نشان داد که او از نظام فاصله گرفته و از جمهوری اسلامی گذر کرده است.»
در ادامه از این هم فراتر رفت و موسوی را با مصدق مقایسه کرد و گفت «میرحسین با مقاومتش جاودانه میشود همانطور که مصدق شد. از سال ۹۲ مسیر خاتمی و میرحسین از هم جدا شد. میرحسین هنوز میتواند در آینده ایران نقش داشته باشد و بر روی مردم و سیاست تاثیر دارد چون اختیارش دست خودش است، اما خاتمی قدرت خلق سیاسی ندارد چرا که برای خلق سیاسی نگاهی به کسب اجازه از راس قدرت دارد و بدون تایید رهبری هیچ نقشی بازی کند و عملا راهش جدا شد.»
یکی از اعضا اما، هم اصلاحات خاتمی هم جنبش سبز میرحسین را مسیر ناگزیری برای طی شدن میدید و به گفته او «اینها باعث شد بفهمیم این مسیر چگونه باید به نتیجه برسد. ولی خب میل و تواناییی حکومت ایران به سرکوب و قدرت سرکوبش چیزی بود که به ما نشان داد راه سختی پیش رو داریم.»
البته همه اعضا به وجود تفاوت ماهوی در مدل رهبری موسوی و خاتمی قائل نبودند و میگفتند «نباید این دو را روبروی هم قرار بدیم باید کنار یکدیگر و در راستای هم ببینیم انهادو بال اصلاحات در ایران هستند.» این هم مطرح شد که هر چند ممکن است مدل رهبری خاتمی و میرحسین موسوی متفاوت باشد اما در وضعیت آنومیکی فعلی نباید به این مسایل پرداخت و این «دوگانههای پوشالی» باید از بین برود.
در نهایت گروهی هم به عنوان و در واقع موضوع بحث ایراد گرفتند که اساسا الان وقت مطرح کردن چنین مباحثی نیست و این کار باعث چند دستگی میشود و از آن طرف اما مدیران گروه معتقد بودن که نقد درونی از جریان جنبش سبز و اصلاحات چیزی است که همیشه به روز دیگر موکول میشود و دیگر باید شروع کرد.
در مجموع میتوان گفت که در این اتاق یک شکاف اصلی مشهود بود. شکافی در میان متحدان سال ۸۸ که همه تحت عنوان جنبش سبز یک کاسه شده بودند. حال گروهی که هنوز خودشان را جنبش سبزی تعریف میکنند به نظر میآید قرابت بیشتری با سیاستهای میرحسین موسوی چه در همان وقت و چه سالهای بعد دارند. گروه دیگر هم دیگر فقط خود را اصلاحطلب میدانند، یه به بیان بهتر اصلاحطلب درون حکومتی.