سایت نقطه - سر و صدای زیادی در حاشیهی فایل صوتی «افشا شده»ی مصاحبهی سعید لیلاز با جواد ظریف، وزیر امور خارجهی ایران بوجود آمده است. نمیتوان گفت چند درصد ایرانیها حال و حوصلهی شنیدن این فایل ۳ ساعته را دارند. از آن دسته شنیدنیهایی که در پایانش باید به خود گفت: حرف تازهی این مصاحبه چه بود؟ این مصاحبه بدنبال هیچ هدف درازمدتی نبوده است. بدنبال هدف کوتاه مدتی است که بیش از هر چیز به انتخابات در گل نشستهی پیش رو، در خرداد ماه ۱۴۰۰ خورشیدی باز میگردد.
بی آنکه ظریف به خودی خود، ارزش این تحلیل را داشته باشد، اما زحمت تحلیل از این مصاحبه را، از جمله برای شناخت بهتر از تکنوکراتهای همدم و همخوی سیاستگزاران یاغی جمهوری اسلامی ایران (از جمله قاسم سلیمانی)، بر خود روا باید داشت. همینطور باید تلاش کرد تا جلوی رفتار و بازتابهای عمدی و غیرعمدی را که میتوانند این ۲۷ درصد استقبال را، به درصدی بالاتر بکشانند، گرفت.
امیدواریم که برونمرزیان نیز شیطنت نکنند و به تحریک احساسات رای دهندگان دست نیازند. نوشتیم شیطنت! یعنی اینکه اگر طرفدار شرکت در انتخابات هستید پشت پرده و واژهها و جملات دوپهلو نیاستید، مردانه بنویسید و بگویید که باید رای داد! کسی را بیهوده با «واژهها» بزرگ نباید کرد. بنویسید و بگویید که اگر ظریف کاندید شد، به او رای بدهیم! اما از مشت، بالا غیرتا خروار نسازیم.
این مصاحبه همانطور که صادق زیباکلام هم محبت نمود؛ هیچ چیز تازهای را نگفت که نمیدانستیم. ظریف احتمالا خیال میکند که دنیای سیاست جهانی، در ذهن مخاطبان رفتار و گفتههای این نابغههای عالم سیاست، وزرای خارجه، بسیار محدود و بسیط است. اما اینطور نیست. «من» یکی که بسیار سالها قبل، پیش از آنکه ظریف بفهمد آمریکا چیست و روسها چه میخواهند، فهمیدم مسئله اصلی و سود جهان در کجاست و با کدام اردوی سیاسی باید همراه شد. بسیار سالها قبل از ظریف فهمیدیم که این «میدان میدان» (بخوانید سپاه سپاه) چه بلایی بر سر کشور نازنین ما میآورد. آلان هم ما فهمیدهایم که این انقلاب سال ۵۷ و پسامدها و پسلرزههای آن جز فلاکت برای مردم ایران هیچ نداشته است، اما، هنوز هم ظریف و لیلاز این را نمیفهمند و هنوز به انقلابی بودنشان مینازند. شاید هم خودشان را به ... میزنند.
اما از این مصاحبه و «افشاگری» ناشیانه، چه میتوان استنتاج کرد و برای چه هدفی بکار بست؟: چهار سر فصل را در این مصاحبه میتوان بر شمرد:
۱. نگاه ظریف به سیاست، مدافع منافع ملی مردم ایران نیست.
۲. باورمندی ظریف به نظام و ولی فقیه کاملا خدشهدار است اما در او، عشق ِ مبارزه با آنها نیست.
۳. ظریف، از لحاظ نگاه به سیاست جهانی، در اردویی قرار دارد که برای کشور ما خطرناک است.
۴. ظریف، برای گرم کردن بازار انتخابات خردادماه متاع خوبی است.
۱. نگاه ظریف به سیاست، مدافع منافع ملی مردم ایران نیست.
ظریف در میان پاسخها و گفتههایش به وضوح از این پارادوکس بزرگ یا شکاف عظیم، بین نیروهای همسو با افکار علی خامنهای و آمریکا ستیزان و طرفداران روابط دیپلماتیک با آمریکا میگوید. او جای جای اشاره دارد که دولت احمدینژاد که خواهان روابط با آمریکا بوده است، اشتباهات بزرگی را مرتکب شده است که نباید میشده است. اشاره میکند که ایجاد درگیری با آمریکا چه در زمینهی دیپلماتیک و چه در زمینهی نظامی، بسود ایران نیست. حتی صریحا روی نکتهی دست میگذارد، که تفاوت بودجهی تسلیحاتی آمریکا با چین، گذشته از قدرتی که به آمریکا میدهد، این ضرورت را برای آمریکا زنده نگاه میدارد، که آمریکا از «امنیتی» شدن مسائل نهایت استفاده میبرد. این بخش از نگرش ظریف، واقعگرایانه و پراگماتیک است؛ او، خوب دیروز و امروز وفردای آمریکا را میفهمد. ولی کو گوش شنوا در بیت رهبری! البته، در ادامه خواهیم دید، که ظریف در عمل وفادار به این «نگرش» نبوده است:
مشکل آنجایی آغاز میشود، که ظریف، در لابلای «بازی» آموختهاش، که بازی با کلمات و تعارضها و تناقضهای هویتی نظام جمهوری اسلامی است، دست خود را رو میکند و سستی افکار و انتخابهای سیاسی زندگیاش را آشکار میسازد:
- در چند قسمت از این مصاحبه، او تاکید زیاد میکند که ایران امروز، یک قدرت تعیین کننده در منطقه است. و بسیار ناشیانه و غیر حرفهای، ارجاع به نظر «یک» سناتور آمریکایی میکند که: «اگر آمریکا سالی ۷۰ میلیارد دلار هزینه نکند، همهی این کشورهای عربی منطقه، فارسی حرف خواهند زد». استدلال ظریف بسیار سست است: اینکه یک نفر کارشناس سیاسی حرفی بزند، و از میان آن حرف بخواهد بُر بگیرد که امر تازهای نیست و همه جا و هر زمان روی میدهد! این کارشانس بازارگرمی کرده است که «سیاستهای مقابله» ما با ایران لازم است، و بهتر که عربستان میلیاردها دلار تسلیحات از ما بخرد (به دیگر بیان، مرگ بر آمریکا که با انقلاب و سیاستهای ایران، خوب سلاح به عربها فروخت). آری، گفتهی یک کارشناس یا سناتور حکم تمام و کمال نیست و هیچ واقعیتی را اثبات نمیکند. بلکه بر عکس، شرایط منطقه، نه امروز که از چهل سال پیش نشان میدهد که ابدا، نه دولت و نه مردم عربستان سعودی و دیگر کشورهای منطقه، نه تنها تمایلی به ایران و زبان و دین ایرانیان ندارند، که مدام با ایران، بستر جمهوری ملایان، در تضاد و دشمنی هستند. این ادعای ظریف هم بسیار زمخت است که «ایران»، چین و روسیه را به مقابل آمریکا کشانده است. این جمله یعنی اینکه، این دو ابرقدرت، هیچ از استراتژیهای بلند مدت و با ارزشهای مشترک نمیفهمند و تازه از ایران، سیاست و پدرسوختگی را آموختهاند!
- ظریف با تاکید زیاد و همراه با شکرخوردنهای لیلاز، با تعرض به خواست راستین ملت ایران، میگوید که آنچه در زمینهی بینالمللی دستاورد داشتهایم و کردهایم، آنچه در منطقه هستیم و آنچه که هست و نیست، با اعتماد به خواست مردم است که منافع خود را در حمایت از نظام دیدهاند! این هم اگر دروغی بزرگ نباشد، شستشوی تیز برای شیشهی عینک ظریف را لازم مینمایاند و شگفتا که وزیر امور خارجهی که متشکر مهر مردم است، از بدبختیها و بیچارگیها مردم، که پیامد چهار دهه سیاستهای اشتباه نظام هستند، چشم میپوشاند. ظریف میگوید، که «مردم ما قهرمانپرورند و میخواهند پیروز باشند»! باید به او گفت: این اراجیف تو، تنها یک دلیل دارد و آنهم نبود آزادی بیان در کشور است تا تو هر چه میخواهی بر زبان بیاوری که شاید چند درصدی رونق به شرکت در انتخابات ببخشی! کدام قهرمانپروری؟ مگر کر هستی؟ چند سال است که مردم ما فریاد میزنند و از مسئولان رفاه و عدالت اجتماعی میخواهند؟ چند سال است مردم ما با شکیبایی، خواهان اقتصاد سالم و توسعهی تولید داخلی هستند؟ چند سال است مردم ما خواهان روابط سیاسی دور از تنش با منطقه و آمریکا هستند؟ اتفاقا مردم ایران کاملا خواستهای بهروز، مدنی و متناسب با جهان امروز را دارند.
- در هیچ کجای این مصاحبه، استدلالی دقیق و بُرَنده، از این کسی که خود را از سن ۲۲ سالگی پختهی میدان سیاست جهانی میداند، نمیبینیم که بالاخره قربانی اصلی این استراتژیها و سیاستهای سالهای گذشته چه کسانی جز مردم بودهاند - آیا جز مردم بودهاند. او خود را قربانی میداند و منطق او این است که در مذاکرات برجام، از همان اول با مخالفت و خنجر از پشت روبرو بوده است. جالب اینکه خود میگوید، ششماه دیگر وضع جهان این نیست و سیاست متغیر متغیرهاست، اما میگوید یکصدایی و اجماع زمان قرارداد ۵۹۸، دربرجام نبود و باید میبود و آنرا اجماع (بخوانید چماق خمینی) را نیک میشمارد. ظریف میگوید، جهان متغیر است و پویا و متشکل از صداها! اما ایران،ای کاش یکصدا باشد.
بیهوده نیست که ظریف بارها در اظهاراتاش دل خانوادههای قربانیان و معترضین سال ۹۸ را به درد آورده است. مرام او، برای ایران، مرامی «جهان سومی» و «نقش منفعل مردم» در سیاست است. آزادی و دموکراسی برای دیگران خوب است، اما مردم ایران باید راضی از این باشند که کشورشان قلدر در منطقه است و هوای توسعهی سیاسی نباید در سرشان باشد.
۲. باورمندی ظریف به نظام و ولی فقیه کاملا خدشهدار است اما در او عشق و توان مبارزه نیست.
ظریف با دور هم چیدن مجموعهی از صفات کارشناسانه دور علی خامنهای، از خامنهای، آدمی پخته، دارای وسعت نظر، مجرب در سیاست، آموخته به دیپلماسی و آهیخته به شمسیر انقلابیگری میسازد. او به زبان ساده میگوید، که خامنهای هیچ نیست و همه چیز است. او که میگوید جهان متغیر است و ترامپ ۲۰۱۵ با ترامپ ۲۰۱۷ یکی نبود و باید متحول ماند و بود، قافی بزرگ میدهد که خامنهای را میستاید که آگاه بر مسائل است؛ یک مغز و یک انسان، بیش از چند دهه یکجور حرف بزند و یکجور بیاندیشد و انقلابی بماند و سلطان بلامنازع حاکم بر یک ملت باشد! و این چیز خوبی است و ملت ما نیرویش را از انقلاب میگیرد!
در حاشیههای همهی حرفها ظریف، آشکار است که او دلخوشی از خامنهای و درک او ندارد. ظریف، با چیدن عروسکهای ارزشی و انقلابی جمهوری اسلامی در روی میز کارش، خودش را به «خریت» زده است که «ما خوبیم» و چینیها و روسها در سیاست از ما (من) آموختهاند. او میداند جمهوری اسلامی چه تحفهی ناسازهای برای جهان سیاست و مناسبات سیاسی با منطقه است. اما، در او عشق به چیز دیگری هم نیست. او فرزند هیاهو و هیجان و قهرمانبازیها است. جاهطلبی است که در برابر نالایقان و کورذهنان حاکم بر ایران، بلبل خوش الحان دیپلماسی شده است.
آنجاییکه ظریف تصویرسازی میکند که ما در مذاکرات برجام قوی بودیم و کسی را هوس سرپیچاندن از امید به دستیابی به قراردادی صلح آمیز را نبود، هرگز تیک تاک ساعت تلقیاش از مسائل آرام نمیگیرد، که اگر امثال قلدرهایی چون قاسم سلیمانی و استراتژیهای جنگ نیابتی در منطقه نبود، کسی برای دیپلماسی او تره هم خرد نمیکرد. او دلبریده از این نظام، پایش گیر در کلاف قطور نظام و راه دیگری جلوی پایش نیست؛ زیرا میداند دادگاه داوری ملت ایران او را سخت نکوهش و مجازات خواهد کرد.
۳. ظریف، از لحاظ نگاه به وظیفهی دیپلماسی، در اردویی قرار دارد که برای مردم ایران خطرناک است.
«باور» ظریف به اینکه ۱) مردم انقلابی ما، پشتوانهی دیپلماسی او بودهاند، ۲) جایگاه ما در منطقه محبوب مردم منطقه است، ۳) سیاست آمریکاستیزی نظام، یک پارادایم جهانی شده است و ۴) دیپلماسی وظیفهاش و تعهدش را با برنده ساختن خواست حکومت انجام میدهد، کاملا نشان میدهد که چه دیپلمات خطرناکی برای کشور ما است. او از یکسو تمامی تحرکات و سازماندهیهای جمهوری اسلامی در منطقه را تایید میکند و از سویی میگوید این افتخاری است که از ایجاد تنش و هزینهی بیشتر برای «مردم» جلوگیری کرده است. در حالیکه آنچه که قبل از برجام، پس از برجام، قبل از تحریمها و ترامپ و پس از ترامپ روی میدهد، همه نشان از بدتر شدن پیوستهی شرایط و کمتر شدن رفاه برای مردم دارند. او دیپلماتی است که از تجارب و مهارتاش تنها برای رضایت سران اصلی قدرت در ایران بهره میبرد. این همان خطری است که مردم ما به تدریج متوجه آن شدهاند و فهمیدهاند که بدون توسعه سیاسی در داخل کشور، هیچ زد و بند و دیپماسی خارجی برای مردم ما تامین کنندهی منافع ملی و آزادی و رفاه نخواهد بود.
۴. ظریف، برای گرم کردن بازار انتخابات خردادماه متاع خوبی است.
خودشان میگویند که استقبال حدود ۲۷ درصدی از انتخابات خرداد امسال روی خواهد داد. لیلاز میگفت که غمگین است که ۴۰ درصد مردم در رای گیری شرکت کردهاند! پس باید منتظر سکته قلبیات باشم لیلاز! لیلاز چه آب و تاب و اعتباری هم به مثلا «افشاگری»های انقلابی ظریف میداد / کم مانده بود شاخ حیرت از سرش بیرون بزند که عجب! ما نمیدانستیم روسها اینگونه کردهاند. باری، اما براستی، چه باید به امثال این آدم (لیلاز) گفت؟ غیرت که ندارد، حیا را هم قورت داده است، ایران را هم که ملک پدری انقلابیون میداند! متاسفانه حرفهای کاملا «کلیشهای» و بازار گرمکنی که در وسط سخنان ظریف ول میدهد هم که نشان از «بیسوادی» او دارد و حاضرم او را به مقابله بکشانم که حتی یک تئوری مدرن سیاسی جهان جاری را خوب نخوانده و نفهمیده است؛ امان و فغان از دست این مجریان و گزارشگران ناشی و غیر حرفهای که رسانههای فارسیزبان داخل و خارج کشور را غصب کردهاند!
اما، ظریف متاع خوبی برای بالابردن درصد شرکت در انتخابات نیست. این اجاق امسال سرد و یخزده خواهد بود. مگر اینکه آتشسوزی در آن و یا دور و برش راه بیافتد! نه ظریف و نه هیچ کس دیگری که از فیلتر انتصابات و شواری نگهبان رد شود، دلسوز این آب و خاک نیست و نخواهد بود.
ادامه دارد!
در روزها و هفتههای آینده، باز هم شاهد این «مردانگی» و «مردمدوستی» و «قهرمانبازی» های هیزمهای اجاق انتخابات خواهیم بود. افشاگریهای این مردان «وطن»؛ محمود احمدی نژاد، «مرحوم» هاشمی رفسنجانی، جواد ظریف و کاندیداهای ریاست جمهوری ادامه خواهد داشت تا به رای دهندگان بگویند: «من متفاوت هستم و فرق دارم»؛ من بهتر از دیگر دروغگوها دروغگو هستم و بهتر از دیگر نامردها نامردی میکنم.
خواهیم دید که باز هم زیبارویان شل حجاب، عزیز برادارن خواهند شد که: بیایید امید برافشانید، بیاییدای دختران سمیمن بدن خوشرو، بیایید با اطوار و غمزه دل رای دهندگان را بربایید و بذر امید به رهایی از این حجاب اجباری را بر زمین و آسمان بپاشید.
خلاصه اینکه، از درون حکومت واماندهی جمهوری اسلامی ندای بلندی به گوش میرسد: هر که هر کاری بلد است و هر حرفی برای گفتن دارد که بتواند مردم ایران را به پای صندوقهای رای بکشاند، این گوی و این میدان!
نقطه