ابتدا باید بگوییم که اسلام صحیح و اصیل، دینی ست تمام و کمال سیاسی، و آن چه اسلام مردم عادی نامیده می شود، اسلامی ست ابتر و ناقص که صحیح و واقعی نیست.
معمولا دوران بیان آیات توسط محمد را به مکی (گفته شده در مکه) و مدنی (گفته شده در مدینه) تقسیم می کنند.
آیات مکی، آیات دوران فقدان قدرت است و اغلب، تبلیغ اسلام، به زبان خوش و به قول اسلامی ها «لین» و نرم است.
آیات مدنی، آیات دوران قدرت گیری است و اغلب، ترویج اسلام با زبان تحمیل و روش های خشونت آمیز صورت می گیرد.
اما دوران پاگیری اسلام را می توان به دو بخش پیش از کسب قدرت و بعد از کسب قدرت نیز تقسیم کرد. با این تقسیم بندی، ما به مقصودمان در این مقاله راحت تر دست پیدا می کنیم.
دوران کسب قدرت، دوران دروغ گویی های اسلام است. نمونه معاصرش را در گفته های خمینی در دوران پیش از انقلاب مشاهده می کنیم.
دوران بعد از کسب قدرت، دوران زورگویی های اسلام است و آشکار شدن دروغ های اسلام در دوران قبل از کسب قدرت.
به همین لحاظ، اساس قرآن، بر پایه ی دروغ بنا شده است.
اما دوران کسب قدرت، دوران ثابت و فراگیری نیست. برای کسب قدرت در میان سایر ملل و سایر کشورها، دروغ گویی های اسلام کماکان ادامه پیدا می کند. این ماجرای ادامه دار را تا همین امروز مشاهده می کنیم. جایی که بتوان اسلام را به زور شمشیر تحمیل کرد، از زور، و جایی که نتوان با زور اسلام را ترویج کرد از زبان چرب و فریبنده استفاده می شود.
شما نگاه کنید به رفتار مبلغان دین در کشورهای خارجی و با مردمی که مسلمان نیستند و در یک جامعه ی غیر مسلمان زندگی می کنند، و آن را مقایسه کنید با رفتار همین مبلغان که در اصل تبدیل به محافظان اسلام شده اند در کشورهای مسلمان.
رفتار مبلغان با گروه اول سرشار از مهر و محبت دروغین است.
رفتار محافظان با گروه دوم سرشار از زورگویی و خشم و خشونت است.
ریشه های دروغ در اسلام را از همین نقطه می توانیم به دست آوریم. ریشه هایی که امروزه تبدیل به درختی تنومند و قطور شده است.
بنابراین دروغ در اسلام، مربوط به رفتار فلان آیت الله یا فلان خلیفه نمی شود بلکه دروغ در ذات اسلام است. اسلام چون امری سیاسی ست، و سیاست بدون دروغ و تزویر امکان پذیر نیست لذا اسلام به صورت ماهوی نیاز به دروغ و تزویر دارد و این مساله ی ذاتی اسلام است....
"ای ظریف مالهکش علاج کن علاج کن"