جناب ف.م. سخن
با درود فراوان. من از علاقمندان شما هستم و معمولا نوشتههای شما را در خبرنامه گویا میخوانم. اما گاهی احساس میکنم نوشته شما آن دقت و سلامت و آن استحکام و انسجام لازم را ندارد. از جمله نوشته هایی که اخیرا در رابطه با درگیریهای اسرائیل و فلسطینهای در غزه نوشتید و یا همین نوشته کوتاهی که تحت عنوان "یک واقعیت ترسناک که باید آنرا بپذیریم: اکثریت ایرانیان برانداز نیستند" که اخیرا در (۵ خردادماه) در خبرنامه گویا منتشر کردهاید. من اینجا البته تنها به نوشته اخیر شما میپردازم.
شما در نوشته خود از خواننده تقاضا کردهاید که مطلب شما را بیان واقعیت موجود بدانند و نه خواست و مسیر حرکت نویسنده. واقعیت موجود را هم آن دانستهاید "که اکثریت ایرانیان چه در داخل و چه در خارج به رغم خشم و عصبانیت از حکومت خواهان جدی براندازی آن نیستند". اما اینکه چطور به این "واقعیت ترسناک" رسیدهاید؟ از نوشتهتان بر میآید که این دریافت شما بر اساس مشاهدات شخصی و بیشتر بر پایه شرکت در شماری از جلسات مجازی اینترنتی بوده است. یعنی جلساتی مجازی که با حداکثر چند هزار نفر، که معلوم نیست چه جمعیتی را نمایندگی میکنند، تشکیل میشوند.
واضح است که نظرات شرکت کنندگان در این حلسات قابل تعمیم به نظرات جمعیت ۸۵ میلیونی ایران نیست و جای تعجب است که شما این برداشت خود را مسلم دانسته و اصرار دارید آنرا به دیگران هم بقبولانید. اما به نظر میرسد دریافت شما اشتباه است؛ به دلایل زیر:
نخست آنکه شما در ادعای خود چشم بر رفتار مردم ایران و نیز رژیم جمهوری اسلامی میبندید. بهترین و روشن ترین نشانه نفرت مردم ایران از این حکومت ارتجاعی و ضد مردمی عدم شرکت آنها در رای گیری مجلس در اسفند سال ۱۳۹۸ بود که بنا بر آمار رسمی حدود ۴۰درصد اما مطابق بیشتر برآوردها از جمله اظهارات برخی از نمایندگان رد صلاحیت شده حدود ۲۰درصد بود. مخصوصا شرکت مردم در تهران، (که میتوان آن را آگاه ترین جمعیت شهری ایران به لحاظ سیاسی دانست)، بسیار پایین بود. امسال هم تمام قرائن و شواهد حاکی از اقبال مردم به حرکت نه به "جمهوری اسلامی" و تحریم سنگین نمایش مسخره رای گیری برای ریاست جمهوری پیش رو است. این به روشنی نشان میدهد اکثریت قاطع مردم ایران خواهان این رژیم نیستند و اگر همین امروز رفراندومی برگزار میشد اکثریت بالایی از مردم ایران رای به انحلال جمهوری اسلامی و تشکیل یک جمهوری سکولار-دموکرات میدادند.
از طرفی اگر این حکومت کمترین پایگاهی در بین مردم ایران داشت هرگز آنچنان سبعانه به سرکوب خونین تظاهرات مردم در دیماه ۱۳۹۶ و آبان ماه ۱۳۹۸ نمیپرداخت. بیشتر کسانی که در مورد آن حوادث اظهار نظر کردند رفتار وحشیانه و همراه با دست پاچگی حکومت در کشتار تظاهر کنندگان را ناشی از ترس و وحشت او از پیوستن میلیونی مردم به تظاهرکنندگان دانستند و اینکه اگر بدنه میلیونی جمعیت شهرهای بزرگ به خصوص تهران با احساس ضعف و ناتوانی حکومت به حرکت درآید قادر به متوقف کردن آن نخواهد بود. اگر سران حکومت هم مانند شما اکثریت مردم ایران را مخالف براندازی میدانست اجازه میداد گروههای مخالف مردم چند روز تظاهرات کنند و سپس خسته شده به خانههای خود برگردند. چون در آن صورت فکر میکردند که اکثریت مردم به آنها نخواهد پیوست. اما شدت سرکوبها به خوبی نشان میدهد که آنها نگران فرا روییدن این تظاهرات به شورشهای میلیونی مردم هستند و دستور صریح خامنهای به لزوم سرکوب خونین تظاهرات از هم اینجا ناشی میشود.
همه میدانیم که در نظامهای اقتدارگرا مانند رژیم حاکم بر ایران فعالیت سیاسی در مخالفت با رژیم آنهم با شعار براندازی تبعات و هزینههای سنگینی دارد. غیر از گروه اندکی از فعالان شناخته شده اپوزیسیون در داخل و شخصیتها (مانند خود شما) و رهبران گروههای سیاسی در خارج از کشور که به دلایل و انگیزههای مختلف خود را آماده تحمل سختیها و پرداختن هزینه مبارزه با رژیم، تا حد از دست دادن جان، کردهاند، دیگران که اکثریت بزرگ مخالفان رژیم را تشکیل میدهند برای پرهیز از هزینهها و صدماتی که ممکن است از سوی رژیم متوجه آنها شود ترجیح میدهند فعالیتهای خود را به اصطلاح با چراغ خاموش پیش ببرند تا در زمان مناسب این فعالیتها را علنی سازند. بنابراین اگر در مصاحبهها، مناظرهها، نظرسنجیها و جلسات فضای مجازی بیشتر فعالان سیاسی، به خصوص در داخل کشور، در قامت برانداز رژیم ظاهر نمیشوند بیشتر از این جهت است که هزینههای آن را خیلی بالا مییابند و نه آن که واقعا طرفدار حفظ و اصلاح این رژیم ارتجاعی باشند. چون میدانند اصلاح پذیر نیست. بسیاری حتی به آشنایان و بستگان یا همسایگان و همکاران خود که از موضع سیاسی آنها کاملا مطمئن نیستند نظرات صریح خود نسبت به رژیم و رهبر فاسد و متوهم آنرا بروز نمیدهند چه برسد به شرکت کنندگان در جلسات مجازی.
عنوان میکنید که اگر اکثریت مردم واقعاً طرفدار براندازی حکومت بودند میبایست ارادهای مصمم و فعالیت جدی از خود نشان میدادند. یعنی مثلا منظما به اعتصابها و نافرمانیهای مدنی پرداخته و به خیابانها میآمدند و به تظاهرات دست میزدند و حتی به قیمت جان دهها و بلکه صدها نفر این تظاهرات و شورشهای خیابانی را ادامه میدادند تا رژیم سقوط کند. اما فراموش میکنید از خود بپرسید خب بعد از آن چه؟ آیا اطمینانی هست که بلافاصله پس از سقوط نظام سیاسی حاکم یک رژیم سکولار دموکراتیک مترقی مبتنی بر اصول بیانیه جهانی حقوق بشر بر سر کار میآید تا ضمن برقراری نظم و ترتیب و ایجاد روابط بین المللی صحیح مسیر پیشرفت و ترقی کشور را هموار کند. نباید فراموش کرد مردمی که در نظامهای غیر دموکراتیک مانند ایران نافرمانی مدنی میکنند یا مثلا به خیابانها ریخته و به تظاهرات میپردازند یا خواستار برکناری رهبران فاسد رژیم میشوند در واقع با زندگی و حتی جان خود بازی میکنند (کشتارهای دیماه ۹۶ و ابانماه ۹۸ هنوز از خاطرهها نرفته است). حال اگر نتیجه این فداکاریها معلوم نباشد و یا مردم نگران هرج و مرج و بی نظمی و ناآرامیهای اجتماعی پس از سرنگونی رژیم مستقر باشند طبعا اکثر آنها حاضر به این فداکاری نخواهند بود. آیا خود شما الان در تهران باشید اینکار را میکنید؟
بنابراین آن دسته از رهبران یا شخصیتهای اجتماعی-سیاسی که رکود مبارزات سیاسی مردم را در این شرایط نشانه عدم تمایل آنها به براندازی رژیم میدانند کم لطفی بزرگی میکنند. زیرا نه تنها خواست مردم را وارونه جلوه میدهند بلکه کم کاری یا ناتوانی خود در سازماندهی مخالفان رژیم و ایجاد یک رهبری سیاسی توانمند و مورد اعتماد مردم را فراموش یا انکار میکنند. رهبری سازمان یافتهای که مردم را متقاعد کند مبارزات آنها هدفمند و نتیجه بخش بوده و فردای سقوط رژیم تشکیلات منظمی وجود دارد که کشور را اداره کرده و مانع هرج و مرج و از هم گسیختگی امور شود بلکه زندگی آنها را بهبود خواهد داد. من تصور میکنم به موازات شکل گیری و سازمان دهی رهبری سیاسی قابل اعتماد اپوزیسیون مبارزات مردم کشور هم اعتلاء خواهد یافت تا به نتیجه محتوم خود که انحلال رژیم نابهنگام جمهوری اسلامی و استقرار یک سکولار دموکراسی کارامد باشد، برسد. زیرا مردم ایران چه در تظاهرات خونین خود و چه با امتناع از شرکت در نمایشهای مسخره رای گیریهای رژیم نشان دادهاند که خواهان تغییر این رژیم هستند. اما فعلا توپ در زمین رهبران و شخصیتهای سیاسی داخل و خارج کشور است تا یک ائتلاف سیاسی محکم و استوار، قوی و قابل اعتماد برای رهبری انقلاب خشونت پرهیز استقرار دموکراسی در ایران ایجاد کنند.
هنگامی که ما مردم عادی ملاحظه کنیم رهبران و شخصیتهای سیاسی قابل اعتماد همه در یک ائتلاف یا جبهه سیاسی بزرگ و توانمند بطور هماهنگ نقش خود را برای براندازی رژیم و استقرار یک سکولار-دموکراسی کارامد بازی میکنند مطمئنا جدیت و اراده مصمم مردم به تغییر رژیم ارتجاعی حاکم هم در اعتصابات سراسری و تظاهرات میلیونی آشکار خواهد شد. معروف است که نادر شاه افشار در یکی از جنگهای خود برای بیرون راندن قوای اشرف افغان از ایران با مشاهده دلاوری و فداکاری یکی از سربازان ایرانی او را صدا زد و پرسید پس هنگام سقوط اصفهان (پایتخت کشور) کجا بودید. سرباز گفت قربان ما بودیم اما نادر نبود. حال جناب سخن شما نادر زمان را (در راس یک سازمان قابل اعتماد سیاسی فراگیر) معرفی کنید سیاوشان ایران برای اخراج این زامبیهای تبهکار در سرتاسر کشور آماده فداکاری هستند.