همه شواهد و نظرسنجیها نشان میدهد که اکثر ایرانیان در انتخابات ریاست جمهوری آینده شرکت نخواهند کرد. زیرا بعد از چهار دهه طولانی زندگی تحت جمهوری اسلامی بر همه ثابت شده است که رییس جمهور در این رژیم عملا هیچ کاره است و بنابراین فرق زیادی نمیکند که چه کسی این سمت را به عهده بگیرد. از طرفی رژیم هر رای را به خود نسبت داده و شمار بالای آرا را نشانه مشروعیت خود قلمداد میکند. در نتیجه در حالیکه رای دهندگان خواهان تغییر شرایط هستند رژیم رای آنها را تاییدی بر سیاستهای خود و مجوز ادامه همان سیاستهای ضد ایرانی خود تلقی کرده و به رویه گذشته ادامه میدهد. بنابراین تحریم انتخابات نمایشی و غیر دموکراتیک پیش رو یک حرکت مدنی صحیح از سوی مردم کشور برای سلب مشروعیت از رژیم ناکارآمد و ارتجاعی حاکم است.
تحریم انتخابات نمایشی اما دلیل نمیشود که مسایل مرتبط با ان مورد بحث قرار نگیرند به خصوص انتخاباتی که میتواند نقطه عطفی در سپهر سیاسی کشور باشد. در این مقاله اهداف احتمالی خامنهای از مهندسی انتخابات ۱۴۰۰ در قالب دو سناریو محتمل بررسی میشود:
- برخی از صاحبنظران اظهار نظر کردهاند که با انتخاب برنامه ریزی شده آقای رئیسی رژیم در واقع ویترین نمایشی مردم سالاری دینی را کنار گذاشته و مراکز قدرت حقیقی و قدرت حقوقی یکی میشوند تا هسته سخت قدرت دولت را هم در دست گیرد. آقای خامنهای پس از تشکیل مجلس گوش به فرمان (به اصطلاح انقلابی)، که عمدتا متشکل از امنیتیها و سپاهیان به ریاست سردار محمد باقر قالیباف و همراه با حذف امثال علی مطهریها، محمود صادقیها و پروانه سلحشوریها و دیگر صداهای مخالف بود، قدم اول را در یکپارچه کردن قدرت برداشته و این بار قصد دارد با در اختیار گرفتن دستگاه اجرایی و برکشیدن برادران به اصطلاح ارزشی و اصولگرا در مقام رییس دولت و وزیر امورخارجه و نفت و غیره زمینههای لازم را برای نرمش قهرمانانه آماده کرده و فتیله فعالیتهای هستهای را در مقابل لغو تحریمها پایین کشد. در نتیجه با افزایش فروش نفت برای مدتی وضع اقتصادی بهتر و وضعیت اجتماعی با ثبات تر میشود که فرصت مناسبی است برای تغییرات برنامه ریزی شده در رهبری نظام و چه بسا تغییر ساختار حقوقی نظام سیاسی از نظام ریاستی به پارلمانی و تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی. آقایان دکتر صادق زیبا کلام و دکتر احمد زید آبادی و برخی صاحبنظران دیگر کم و بیش چنین سناریویی را مطرح کردهاند. این سناریو ضمن آنکه نگاه میان مدت دارد دارای تناقضاتی است که به آن اشاره میکنیم.
- سناریو دیگری که متصور است آنستکه تمام اینها در واقع زمینه سازی برای تبدیل ایران به کره شمالی دیگری در خاورمیانه و تحت حمایت امنیتی-نظامی روسیه و پشتیبانی اقتصادی چین (در کوتاه مدت عمدتا از طریق خرید نفت) است. با این تفاوت که در اینجا برای حفظ ثبات سیاسی به جای دیکتاتوری کمونیستی موروثی حکومت اسلامی موروثی مستقر خواهد بود. فراموش نکنیم که در سالهای اخیر هم روسیه و هم چین به سمت اقتدارگرایی بیشتر و مادام العمر کردن ریاست جمهوری آقای پوتین و آقای شی حرکت کرده حمایت خود از کره شمالی و دولتهای غیر دموکراتیک در آسیای مرکزی (ترکمنستان، تاجیکستان)، اروپا (روسیه سفید)، خاورمیانه (سوریه، مصر) و افریقا را افزایش دادهاند.
در این سناریو رژیم پس از تشکیل دولت ابراهیم رئیسی و استقرار اصولگرایان عمدتا امنیتی و سپاهی در مصادر اصلی امور با انداختن تقصیر وضعیت کنونی کشور از نظر فساد اداری، بی عدالتی اجتماعی، فقر و فلاکت، رکود اقتصادی، بیکاری و تورم و خلاصه ناکارایی نظام به گردن دولت قبلی، مقامات اداری و سیاستهای لیبرالی و کارشناسان و اقتصاددانان غرب زده آن با اعمال محدودیتهای شدید بر آزادیهای سیاسی و اجتماعی، بستن رسانههای عمومی و کنترل فضای مجازی و اینترنت و ارتباطات بین المللی اقدام به پاکسازی و تصفیه وسیع و گسترده در دستگاههای دولتی و دانشگاهها و رسانههای عمومی و خلاصه همه عرصههای عمومی میکند. با هر گونه انتقادی بشدت برخورد شده و نا آرامی اجتماعی با خشونت سرکوب میشود. چه بسا بسیاری از دولتمردان کنونی، فعالان حقوق بشر، دانشگاهیان، روشنفکران و هنرمندان و منتقدان به زندان و حبسهای خانگی و تبعید و غیره محکوم شوند. بطور خلاصه ظرف چند ماه آرامشی گورستانی بر کشور حاکم میشود تا ضمن امضای قراردادهای امنیتی، نظامی و اقتصادی بلند مدت با روسیه و چین و آسودگی خیال رژیم از حمایتهای سیاسی، اقتصادی و نظامی این قدرتها در مقابل فشارهای غرب زمینههای لازم برای تغییرات مورد نظر آقای خامنهای در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور فراهم شود.
از نظر نگارنده این یک سناریو با احتمال وقوع بالا است و نظر به دلالتهای فاجعه بار آن شایسته است در تحلیل مسایل کشور و انتخابات پیش رو مورد توجه اوپوزیسیون و کنشگران سیاسی در داخل و خارج کشور قرار گیرد. سئوالی که پیش میآید آنکه چه شواهدی بر له این سناریو وجود دارد؟
نخست باید توجه کرد که این سناریو مهندسی انتخابات رژیم را در یک افق زمانی طولانی تر و در چارچوب بیانیه گام دوم انقلاب خامنهای در نظر میگیرد. خامنهای در آن بیانیه میگوید که مایل است کشور را برای حرکت به سوی آنچه به خیال خود تمدن اسلامی مینامد آماده کند. این حرکت مستلزم تغییر ماهیت نظام سیاسی از جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی (شاید بدون تغییر نام آن) و تضعیف و یا حتی حذف مراکز قدرت سیاسی مبتنی بر رای مردم یا بطور خلاصه جمهوریت نظام در مقابل رای ولی فقیه است. بنابراین پس از تشکیل مجلس فرمایشی و گوش به فرمان اسلامی اینک نوبت دستگاه اجرایی است که با دولتی متشکل از عناصر امنیتی و سپاهی و به ریاست آخوندی بی سواد و جنایتکار که در هر حال معتقد به ولایت فقیه بوده و عملا سرسپردگی خود به نظام را با کارنامه خونین خود در قتل عام و حبس و شکنجه مخالفان رژیم ثابت کرده است به پای کار بیاید و آماده اجرای منویات ولی فقیه در گام دوم انقلاب باشد. اما این تنها انگیزه مهندسی انتخابات ۱۴۰۰ نیست. الزامات و ضرورتهای فوری تری نیز تشکیل چنین دولتی را ایجاب میکنند.
در سالهای اخیر گزارشها و مطالعات اقتصادی-اجتماعی زیادی برنا رضایتیهای گسترده مردم و بروز خشم و کینه آنها نسبت به مسئولان و موجدان وضعیت اقتصادی و اجتماعی حاکم بر کشور اشاره کردهاند. شکایت از فسادهای گسترده مالی، شکاف فزاینده طبقاتی، فقر فزاینده و تبعیضهای آشکار در سرتاسر کشور عمومیت یافته و اعراض جوانان از دین و مذهب و روحانیت شیعه به امری بدیهی و آگاهی عمومی تبدیل شده است. بطور خلاصه عملکرد رژیم در کلیت آن موجب از بین رفتن مشروعیت رژیم نزد مردم شده و سقوط مداوم کیفیت زندگی به قول برخی از جامعه شناسان بخش بزرگی از جامعه شهری ایران را جنبشی و مستعد شورش نموده است. نتایج برخی از این تحقیقات در رسانههای عمومی و مطبوعات منتشر شده و در رسانههای جمعی مورد بحث قرار گرفته است (۱). از نظر برخی از صاحبنظران شورشهای دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ را در واقع میتوان نمونههای کوچکی از انفجارهای اجتماعی احتمالی در آینده دانست. از آنجا که این وضعیت بر پشت عناصر بلند مدت و بنیادینی مانند تغییرات ساختار جمعیتی، تخریب محیط زیستی، گسترش شتابان شهرنشینی همراه با فقر و افزایش قارچ گونه حاشیه نشینی در اطراف شهرهای بزرگ به دلیل رکود بزرگ اقتصادی و... نشسته است برخی از جامعه شناسان و متخصصان علوم انسانی از اجتناب ناپذیر بودن شورشهای خیابانی در آینده صحبت کردهاند.
از آنجا که با استمرار سیاستهای رژیم و متقابلا تداوم تحریمهای غرب امیدی به بهبود اوضاع اقتصادی -اجتماعی نمیرود خامنهای و مشاورانش میدانند که وضعیت میتواند در آینده بحرانی تر شود. چنانچه این جنبشها و شورشهای خیابانی شروع شوند میتوانند چنان غافل گیر کننده و عظیم باشند که مانند سیلی بنیان کن رژیم را از جا کنده و با خود ببرد. به همین دلیل آنها شروع به ایجاد آمادگی برای مواجهه این سیل بنیان کن کردهاند. از سه سال پیش و پس از بروز شورشهای دیماه ۱۳۹۶ خامنهای تغییراتی در مسئولان سپاه و بسیج داده و سخنرانیهایی در لزوم ایجاد آمادگی برای سرکوب این شورشها به عمل آورد. حتی به نظر میرسد تظاهرات آبانماه ۱۳۹۸ با تحریک و زمینه سازی عوامل امنیتی و انتظامی و برای تست توان سرکوب نیروهای ضد شورش و مشاهده عکس العمل مردم در مقابل این سرکوبهای سبعانه عمدا به خشونت کشیده شد. اظهارات شاهدان این حوادث و نقل قولهای محمود صادقی نماینده سابق مجلس از شمخانی دبیر شورایعالی امنیت و نیز رحمانی فضلی وزیر کشور در تصمیم رژیم برای اعمال خشونتهای مرگبار در مقابل تظاهر کنندگان این نظر را تائید میکند. خامنهای در صدور دستور سرکوب معترضان آبان ۹۸ حتی تعریف مستضعفین را نیز تغییر داد تا مبادا عذاب وجدان و تزلزلی در پاسداران و بسیجیانی که برای سرکوب حاشیه نشینان و گروههای کم درامدی که در اعتراضها شرکت میکنند اعزام میشوند بوجود آید.
در هر حال خامنهای میداند تا زمانی که رژیمی مانند کره شمالی و با آن محدودیتهای اجتماعی-سیاسی در ایران ایجاد نکند رژیم اسلامی به دلیل ناکارامدی ذاتی و نابهنگامی تاریخی خود در قرن ۲۱ همواره در معرض استخاله داخلی در برابر احاطه فرهنگی غرب و خطر براندازی شورشهای میلیونی مردم قرار خواهد داشت. رئیسی که سابقه هولناکی در کشتار و حبس وو شکنجه مخالفان رژیم دارد و با ذهن بسته و هوش و استعداد کمی که از خود نشان میدهد و احتمالا آشنایی محدودی که با مقتضیات دنیای کنونی و مناسبات بین المللی دارد بهترین گزینه برای چنین هدفی است. او در راس یک دولت امنیتی-نظامی میتواند با حذف و سرکوب خشونت آمیز مخالفان چنان رژیمی سیاسی را مستقر کند و احتمالا بعد از ایفای نقش خود کنار گذاشته شود. اما خامنهای برای ایجاد یک رژیم سیاسی مشابه کره شمالی و موروثی کردن حکومت خود علاوه بر سرکوب مخالفان و از بین بردن و خاموش کردن رهبران سیاسی برانداز در داخل و خارج باید آن بخش از نخبگان (الیت) سیاسی حاکم شامل سیاستمداران و دولتمردانی مانند حسن روحانی، محمود احمدی نژاد، محمد خاتمی، علی لاریجانی، اسحاق جهانگیری، محمد جواد ظریف و بطور کلی اعتدالیون و اصلاح طلبان را کنار زده و امثال رئیسی و دیگر خشک مغزان مذهبی و امنیتی مانند سعید جلیلی و قالیباف و امثال آنها را سرکار بیاورد. این کاری است که او از مدتها پیش شروع کرده و قصد دارد با در دست گرفتن دستگاه اجرایی و به کمک دولت آینده آنرا به پایان برد.
در تایید این مشاهده باید به نحوه و جهت گیری رد صلاحیتهای داوطلبان ریاست جمهوری اخیر توجه کرد. اگر رژیم به دنبال مذاکره و توافق با آمریکا و غرب بود نامزدهای اعتدال گرایان و اصلاح طلبان و به خصوص علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری را رد صلاحیت نمیکرد. چه به خوبی میدانست که هر یک از آنها (مخصوصا علی لاریجانی که در واقع نامزد مورد نظر روحانی بود) با همکاری جواد ظریف بهتر از دیگران میتوانستند به این توافقها دست یابند. در حالیکه انتشار مشکوک نوار مصاحبه ظریف و صحبتهای بعدی خامنهای در این مورد، که پایانی بود بر حیات سیاسی ظریف در آینده، و نیز رد صلاحیتهای گسترده اصلاح طلبان و اعتدالیون و به خصوص دو چهره یاد شده نشان میدهد که نه تنها چنین قصدی در کار نبوده بلکه هدف پایان دادن به این مذاکرات است. جمله معروف خامنهای که مذاکره نمیکنیم و جنگ هم نخواهد شد بیشتر موید آن است که او دنبال وضعیتی است که با آمریکا و غرب مذاکره نکند و در عین حال به دلیل حمایت سیاسی-نظامی روسیه و چین مورد تهدید و مداخله نظامی هم قرار نگیرد. به همین دلیل به نظر میرسد تحلیل هایی که هدف خامنهای از روی کار آوردن رئیسی و تشکیل دولت اصولگرا را مقدمه نرمش قهرمانانه و تعامل با غرب میدانند با واقعیت موجود نمیخواند.
در ضمن نباید فراموش کرد که چهار سال قبل و در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶ آقای پوتین هیات بزرگی را به ریاست نماینده ویژه خود به مشهد و دیدار آقای رئیسی که در آن زمان تولیت آستان رضوی بود فرستاد. این خود نشانه آشکاری از حمایت روسیه از آقای رئیسی و در واقع جناح سیاسی او بود و این فرضیه را تقویت میکند که روسیه ممکن است پس از روی کار امدن رئیسی در برابر امتیازهایی مثل تصویب تقسیم دریای خزر توسط ایران یک قرارداد امنیتی متقابل با ایران امضاء کرده و در واقع ایران را تحت الحمایه روسیه قرار دهد. پیش نرفتن مذاکرات برجام در وین و نقش مشکوکی که نماینده روسیه در این مذاکرات و اطلاع رسان از آن بازی میکند شاید نقشهای باشد برای آن که مذاکرات را تا پایان دولت روحانی طول دهند و سپس دولت (انقلابی) بعدی به بهانه خودداری آمریکا از لغو کامل تحریمها از مذاکرات بیرون بیاید. در آن صورت خامنهای میتواند تحریمها را دلیل وضعیت وخیم اقتصادی کشور و توجیهی برای قطع رابطه با غرب و توسعه روابط اقتصادی و سیاسی ایران با چین و روسیه به حساب آورد.
میدوارم تحلیل من درست نباشد. اما اگر احتمال کمی هم برای درستی آن بدهیم جای تاسف و نگرانی بزرگی برای مهین عزیز ما وجود دارد و نه تنها اوپوزیسیون برانداز بلکه حتی اصلاح طلبان صادق نیز باید به افشای پشت پرده مهندسی انتخابات ۱۴۰۰ برخاسته و مردم را آگاه کنند تا مانع تحقق اهداف شوم خامنهای شوند. در روزهای گذشته در صحبتهای حسن خمینی، بیانیه سید محمد خاتمی و برخی از سران صلاح طلب دیگر از تلاش مراکز قدرت برای تضعیف جمهوریت نظام اظهار نگرانی شده بود و مهندس بهزاد نبوی رئیس نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان نیز پس از سخنرانی خامنهای اشارهای تلویحی به نظر او برای حذف جمهوریت نظام کرده بود اما هیچ کدام از سران اصلاح طلب تا کنون صراحتا از برنامه خامنهای برای حذف جمهوریت نظام و تبدیل ایران به کره شمالی خاورمیانه صحبت نکرده است.
ازنظر نگارنده بهترین اتفاقی که میتواند در انتخابات نمایشی پیش رو بیفتد، مشارکت حداقلی مردم برای سلب مشروعیت از نظام و در عین حال شکست سنگین اصولگرایان و بویژه رئیسی در آن است. این موضوع میتواند مانع اجرای برنامههای شوم خامنهای شود یا حداقل چند سال آنرا عقب اندازد. چند سالی که ممکن است با مرگ خامنهای یا ظهور یک اوپوزیسون برانداز قدرتمند و قیام مردم ایران برای استقرار دموکراسی نقطه پایانی بر این پارانتز سیاه تاریخ ایران بگذارد. هر چند تحقق این آرزو تقریبا محال به نظر میرسد، زیرا مهندسی انتخابات به نحوی بوده که انتخاب رئیسی را تقریبا قطعی میکند، اما غیر ممکن نیست و ما ممکن است در روزهای آتی در نوشتهای به آن بپردازیم.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------
(۱) بعید نیست نتایج برخی از این گزارشها و تحلیلها از اتاقهای فکر نظام به محافل برادران لومپن الهی و امثال حسن عباسی و سردار سعید قاسمی نشت کرده که عربده تهدید مقامات دولتی و آمدن به خیابان برای مقابله با معترضان را سر دادهاند. جلیلی و همفکرانش در مناظرات ریاست جمهوری اشاراتی تلویحی به این مطالعات داشتند