این سوال، سوال دیگری را در پی میآورد و آن اینکه اصرار شما در حفظ رژیم ضد ایرانیت و ضد اسلامیت و ضد انسانیت چیست؟ آیا جز این است که تنها در ادامه چنین رژیمی است که برای خود شانس دست پیدا کردن دوباره به شیرینی قدرت را تصور میکنید و به این علت نامزد ریاست جمهوری میشوید و قولها و وعده هایی را میدهید که خوب میدانید که هیچ یک از ابزار قانونی آن را در اختیار ندارید؟ آیا دادن این قولها و وعدهها به علم ابزار قانونی آن را در اختیار نداشتن، فریبکاری نبود؟
اخیرا آقای تاجزاده، از جمله فرمودند:
"مشروح مذاکرات مجلس خبرگان و نیز برگزاری آزاد انتخابات در دور نخست مجلس و ریاست جمهوری اول، آنهم پس از تصویب قانون اساسی، بیانگر آن است که بنای انقلاب و رهبری فقید آن و نیز مبنای تشکیل دولت و مجلس در جمهوری اسلامی انتخابات آزاد بود که متاسفانه پس از آغاز تروریسم کور و گسترده فرقه رجوی به محاق رفت. "
همانگونه که سالها قبل خاطراتم را از تظاهرات ۳۰ خرداد که از آغاز تا پایان آن شرکت داشتم و از نزدیک شاهد حوادث آن، منتشر کردم و نشان دادم که تروریسمی که آقای تاجزاده و تاجزادهها از آن سخن میگویند، آغاز گر و ادامه دهنده آن در واقع تروریستهای حزب جمهوری اسلامی و مجاهدین انقلاب اسلامی بودند که به تظاهرات غیر خشن طرفداران اولین رئیس جمهور که برای دفاع از مردمسالاری و آزادی و دیگر اهداف انقلاب بهمن، به قدرت نه گفته و در برابر خمینی ایستاده بود، حمله میکردند و میزدند و میکشتند بودند. از جمله در عبور از بحران رفسنجانی میخوانیم:
۲۳ خرداد: «تظاهرات پراکندهای علیه و له آقای بنی صدر در تهران و شهرستانها رخ میدهد. چند نفری هم تا به حال تلف شدهاند (۱)
بکار بردن لغت <تلف> در رابطه با کشته شدگان بما میگوید که کسانی که کشته شدهاند، از طرفداران رئیس جمهور میباشند که در غیر اینصورت نه صفت <تلف شده اند> که به صفت <شهید> ملقب میشدند.
در خاطرات ۳۱ خرداد ایشان نیز میبینیم که با اشاره به تظاهرات ۳۰ خرداد میگوید که:
در تهران ۱۶ نفر کشته شدند و ۱۵۶ نفر مجروح... امروز صبح ۱۵ نفر از عوامل آشوب را سریعا محاکمه و مجازات (نویسنده: اعدام) کرده اند» (۲)
در اینجا نیز شاهد بکار افتادن ماشین اعدامهای فلهای هیولای استبداد سر بر آورده که در هفتهها و ماههای بعد بعضی شبها ۳۰۰-۴۰ نفر را اعدام میکرد میباشیم و میبینیم که هنوز سخنی از <تروریسم کور... فرقه رجوی.. > نیست.
آقای تاجزاده میدانند که ۱۵ نوجوان دختر و پسری که اعدام شدند حتی احراز هویت نیز نشده بودند و به همین علت بعدا عکس آنها در روزنامههای استبدادیان چاپ شد تا خانوادههای آنها اعدام شدگان را ابراز هویت کنند. آقای تاجزاده و دوستانشان نیاز دارند توضیح دهند که در آن روزها و هفتهها و ماهها و سالها که اعدامها و کشتارهای فلهای شروع شده بود به چه کاری مشغول بودند و نقش آنها و نظر آنها راجع به دستگیریها، شکنجهها و اعدامها چه بود؟
همانگونه که گفتم خاطرات خود از این روز (۳) را قبلا منتشر کردهام. ولی در اینجا باید بسیار خلاصه بگویم که آن روز، بعد از اینکه فرستادن چماقداران برای بر هم زدن تظاهرات با شکستی فاحش روبرو شد و چماقدارها بر خلاف روزهای قبل کتک سختی خوردند و موتورهایشان زیر لقد تظاهر کنندگان خرد شد و بعد از اینکه، یکی از مینی بوسها که چماقدارها را آورده بود در میدان فردوسی و روبروی دانشگاه متوقف و چماقدارها کتک خورده و فرار کردند، چند ماشین پیکان حامل پاسداران از طرف غرب میدان وارد شد و ژ-۳ها را بیرون آورده و شروع به شلیک کردن به طرف ما شدند. باور نمیکردم که کار به جایی رسیده است که پاسداران کمیته و دیگران، مانند زمان انقلاب، بروی مردم در خیابان شلیک میکنند و حتی با خودم گفتم که نکند مجاهدین که از آنها بی اخلاقی هایی دیده بودم، بدروغ صحنه سازی کردهاند. به همین جهت، بطرف یکی از زخمیها که مردم در حال حمل او بودند رفتم و پیراهنش را بالا زدم و وقتی سوراخ گلوله را در پهلوی راستش دیدم، مطمئن شدم که گلولهها واقعی است.
آقای تاجزاده، در آنروز نه اسلحهای در دست مردم دیدم و نه صدای شلیک گلولهای را از طرف خودمان شنیدم و نه هیچ پاسداری ر ا دیدم که گلولهای او را زخمی کرده و یا احیانا به قتل رسانده باشد و نه خبری از رسانههای کودتا در مورد به "شهادت" رسیدن پاسدارها و چماقدارها شنیدم و خواندم. نداشتن "شهید" پاسدار و مثلا "حزب اللهی" آنگونه بود که پاسداران دست به صحنه سازی زده بودند:
توضیح اینکه، در زمانی که پاسداران مشغول تیر اندازی و کشتار ما بودند، مانند بسیاری با دستانی خالی در بغل ساختمانی، روبروی پارک دانشجو خود را از شلیک گلولهها محافظت میکردیم. بعد وقتی صدای شلیک گلولهها برای مدتی قطع شد، به طرف بالای میدان فردوسی و به طرف خیابان طالقانی رفتم که در چالهای در شرق خیابان و نزدیک پارک، بغل پمپ بنزین دیدم که خون یکی از کسانی را پاسداران کشته بودند آن را پر کرده بود. و.... و. بعد از شاید حدود یکساعت، مطابق روش معمولم که به محل برخوردها بر میگشتم و با ریش کوتاهی و پیراهنی که داشتم و دانستن ادبیات چماقدارها خودم را از آنها جا میزدم و مشغول بررسی میشدم تا حال و هوای چماقدارها را بهتر در یابم، به میدان فردوسی بر گشتم و دیدم که دور همان چاله که حال خون آن دلمه زده بود، عدهای دختر خانم چادری و پسران جوان جمع شده و صورتها همه ماتم زده و دخترها به آرامی مشغول اشک ریختن هستند. از یکی از جوانها داستان را سوال کردم و پسر با همان حال حزن آلود و زیر لب گفت که خون یکی از برادران حزب اللهی است که منافقین به قتل رساندهاند.
آقای تاجزاده!
شما نیک میدانید که تظاهرات ۳۰ خرداد مسلحانه نبود و به این علت پاسداران بدون ترس از مقابله مسلحانه دست به کشتار ما زدند و تا آنروز و روزهای بعد از آن، مجاهدین (هنوز به فرقه تبدیل نشده بودند. این بعد از ارتکاب به عظیمترین خیانت که همان به خدمت صدام حسین در آمدن بود که به مجاهدین به فرقه تبدیل شدند و رجوی مانند خمینی که رهبر فرقه شما بود، تبدیل شد به فرقه رجوی.) دست به اسلحه نبرده بودند و از قربانیان اصلی تروریسم حزب جمهوری و مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. تا جایی که بنا بر گزارش اطلاعات ارتش به رئیس جمهور که بنی صدر در ۹ اردیبهشت در گزارشات روزانه خود به مردم منتشر کرد، هر هفته بطور متوسط ۱۲۰۰ حمله به گروههای مخالف حزب جمهوری و سازمان شما انجام میشد که قربانی اصلی این حملات سازمان مجاهدین خلق بود. (۴)
آیا میتوانید بگویید که در چند حمله از این حملات، سازمان شما که فلسفه وجودیاش مبارزه با سازمان مجاهدین بود شما و دوستانتان شرکت داشتید و یا سازمان دادید و یا حمایت؟
اینکه دست بردن به اسلحه و به ترور بغال و چقال مشغول شدن، از منظر سیاسی، در تله حزب جمهوری افتادن بود و از منظر انسانی، مرتکب جنایت شدن، داستانی دیگر است و تا آنجا که بخاطر دارم، ترورهای تلافی جویانه سازمان چند روز بعد از انفجار ساختمان حزب جمهوری (که پرونده تحقیق آن را از دادگاه انقلاب گرفته و به دادگستری دادند و در بایگانی آن هنوز مشغول خاک خوردن است.) در ۷ تیر صورت گرفت، ولی شما حق ندارید که با عوض کردن جای <علت> و <معلول> و در هم آمیختن تاریخها و روزها فریب دادن دوستداران خود را ادامه دهید.
آقای تاجزاده، شما نیک میدانید که بدنه اصلی شرکت کنندگان در تظاهرات چند صد هزار نفری ۳۰ خرداد را نه مجاهدین و فداییان اقلیت که طرفداران واقعی و نه تاکتیکی رئیس جمهور تشکیل میدادند. شما میدانید که با اینکه برنامه تظاهرات را سازمان مجاهدین و فداییان اقلیت ریختند و در آغاز تظاهرات فقط با چند ده نفر، از جلوی پارک دانشجو شروع شد و اکثریت با آنها بود و برای همین در کنار شعار مرگ بر بهشتی ودیگر رهبران حزب، اتفاقی شعاری در حمایت از رئیس جمهور میدادند، ولی با پیوستن خود جوش مردم به تظاهرات، کنترل شعارها بکلی از دست آنها خارج شد. گونهای که زمان کوتاهی بعد از شروع، تنها شعارهایی که بشدت داده میشد شعارهایی مانند <درود بر بنی صدر/سلام بر بنی صدر>، <بنی صدر بنی صدر/تو استقامت کن ما حمایت> و همه و بدون استثناء در حمایت از بنی صدر بود.
این درزمانی بود که آقای خمینی تظاهر به بیطرفی بین رئیس جمهور و حزب را به کناری گذاشته و در پاسخ به درخواست رئیس جمهور برای انجام رفراندم گفته بود که ۳۵ میلیون نفر بگویند آری من میگویم نه و شمشیر را علیه رئیس جمهور از غلاف بیرون کشیده بود. شما میدانید که همین از موضع بیطرفی خارج شدن بود که سنجش افکار نشان میداد که محبوبیت رئیس جمهور از آقای خمینی پیشی گرفته است و این محبوبیت در بین جوانان به ۸۰٪ رسیده است (۵). محبوبیت او گونهای بود که وقتی بعد از تهدید خمینی، به زاهدان سفر کرد، یعنی شهری که در آن تنها ۲۰٪ به ریاست جمهوری او رای داده بودند چنان استقبالی از او شد که اریک رولو، مدیر بخش خاورمیانه روزنامه لوموند به بنی صدر گفت که این همه پرسی است/ plebiscite است و خمینی با این چکار میتواند بکند؟ (۶) و پاسخ چکار میتواند بکند آقای خمینی را تیمسار فلاحی، بعد از شکست کامل حزب جمهوری در بسیج برای تظاهرات ۱۵ خرداد داده بود و به بنی صدر گفته بود که ماموران رکن دو و کسانی را که خود او مامور کرده بود گزارش کردهاند که جمعیت شرکت کننده حداکثر بین ۵۰-۶۰ هزار نفر بوده است و این به این معنی است که خمینی توانایی برای بسیج را از دست داده و بنا بر این برای حفظ قدرت خود دست به کشتار خواهد زد و برای جلوگیری از آن به بنی صدر پیشنهاد انجام (ضد) کودتا را داده بود تا مانع باز سازی استبداد که آیت آلله بهشتی آن را <استبداد صلحا> توصیف کرده بود بشوند که بنی صدر هم به این دلیل که با دخالت ارتش در سیاست مخالف بود و هم به علت اینکه هنوز دشمن در خاک وطن بود پیشنهاد را نپذیرفته بود.
آقای تاجزاده!
سخن از آزاد بودن انتخابات در دور اول مجلس زدید!!! خود میدانید که دروغ میگویید و خود میدانید که تقلبات انتخاباتی آنقدر گسترده بود که شورای انقلابی که حزب جمهوری در آن اکثریت را داشت مجبور شد ده گروه تحقیق را تشکیل به ریاست ده قاضی را تشکیل داد و گزارش شد که حدود ۷۰٪ از نمایندگان با تقلب وارد مجلس شدهاند و در نتیجه شورای انقلاب خود را در وضعیتی دید که انتخابات را دوباره انجام دهد و این دخالت آقای خمینی بود که مانع شد.
شما میدانید که بعد از کودتای خرداد ۶۰ که سازمان شما یکی از شرکت کنندگان در این کودتا که در واقع کودتا بر علیه جمهوریت و حاکمیت مردم بود، آقای رفسنجانی در نماز جمعه گفت که بعد از آنکه بنی صدر (بدون آنکه ریالی خرج تبلیغات خود کند و با سونامی مردم) به ریاست جمهوری رسید، ناراحت و مغموم نزد آقای خمینی رفته و گفته بودند که همه کارها از دست رفت و رشتهها پنبه شد و آقای خمینی در پاسخ گفته بودند که رئیس جمهور اختیارات زیادی ندارد و شما مجلس را در دست بگیرید و اینگونه فتوای تقلبات گسترده را صادر کرد. این اطلاعات را شما دارید ولی جوانان دوستدارتان ندارند. چرا دست به سانسور این اطلاعات میزنید؟
در همین راستاست که در گزارش آقای علی امیر حسینی، مشاور رئیس جمهور و رابط بنی صدر و خمینی، از جمله میبینیم:
<... انتخابات دور اول مجلس در ۲۴ اسفند ماه ۵۸، انجام پذیرفت. (۷) شدت دخالتها و دستکاریهای حساب شده و از پیش طراحی شده به حدی بود که موجی از شکایات و اعتراضات همه گیر را برانگیخت. آقای داریوش فروهر در اعتراض به تقلبات و تخلفات انتخاباتی به تاریخ ۲۶ اسفند ماه، از دولت شورای انقلاب استعفا کرد، ۲۷ اسفند ماه شاهد اعتراضات وسیع شخصیتهای سیاسی و احزاب مختلف بود. از ۱۷۳ حوزه از جمع ۲۴۲ حوزهای که انتخابات در آنان انجام گرفته بود، سیل شکایات مستند و مستدل، به دفتر ریاست جمهوری و وزارت کشور، روانه گشت... دفتر ریاست جمهوری متعاقب تشکیل این هیأت، پرونده شکایت واصله از ۱۷۳ حوزه را به این هیأت ارجاع نمود، پس از این، اینجانب در تماس مرتب جهت پیگیری این شکایات با هیأت متشکله بودم. در این میان، آقای توانا کار رسیدگی به حوزههای ارجاعی را به پایان برد و گزارشی مستند به حجم سی و اندی صفحه را تقدیم رئیس جمهور کرد. وی با ذکر شواهد و بینات فراوان، مخدوش بودن انتخابات حوزههای مورد رسیدگی را اعلام و بطور نمونه نظر به ابطال قطعی انتخابات تهران و ساوه داده بود.... این گزارش عیناً به هیأت هفت نفره تسلیم گردید و مورد توجه و استفاده این هیأت قرار گرفت. این هیأت در طول کار خود موفق به رسیدگی جامع قریب به چهل حوزه انتخاباتی شد که از این تعداد، ۱۶ حوزه را تأیید و در مورد مابقی، رأی به ابطال داد؛ از جمله از حوزه هایی که در معرض ابطال قرار گرفت، حوزه تهران بود که این هیأت یافتههای خود را مطابق با گزارش آقای توانا یافت. >
برنامه تقلب در انتخابات مجلس از پیش ریخته شده بود و به همین علت بود که در دو نوار معروف دکتر حسن آیت، دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی، پیش بینی در اختیار گرفتن مجلس را کرده بود. مجلسی که وظیفه اصلی آن در مقابل رئیس جمهور ایستادن و کودتا بود. در غیر اینصورت چگونه میشد تصور این را کرد که سونامی مردمی با ۷۶٪ بنی صدر را به مقام ریاست جمهوری برساند و بعد به نمایندگانی رای بدهند که تنها وظیفه آنها زیر آب رئیس جمهور را زدن و در نهایت انجام کودتا بر علیه او باشد؟
حسن آیت: <..... مجلس هم که باز بشود دست ما خیلی بازتر میشود... (بنی صدر) گفته اصلا این گروگانگیری (نویسنده: دیپلماتهای سفارت آمریکا.) ضد انسانی، ضد اخلاقی و ضد قانونی است... مجلس که بیاید یک ارگان انتخابی است و به این عنوان میتواند بایستد مقابل رئیس جمهور خواهد ایستاد اگر بخواهد راه کج بره اینه که خودش را ساقط میکند.... مجلس که بیاد این مسئله تمام است... بنی صدر یک خطره برای این انقلاب و باید این خطر را یک جوری خنثی کرد.... ما تنها نیستیم امام هم هست... > (۸)
آقای تاجزاده، شما ممکن نیست که این اطلاعات و بسیار بیشتر از این اطلاعات (که برای حوصله خوانندگان را سر نبردن از انتشار آنها خوداری کردم.) را نداشته باشید و با این وجود، به فریب دوستداران جوان خود ادامه میدهید. بنا بر این سوالی که طرح میشود این است که چرا آقای تاجزاده که میگوید تغییر کرده است و بهای این تغییر کردن را با رفتن به زندان پرداخته است، هنوز دروغ میگوید و هنوز سعی در فریب دادن میکند؟ این چه تغییر کردنی است که پایههای آن بر دروغ و تحریف و فریب بنا شده است؟ آیا این به ما نمیگوید که علت این کوشش در فریب دادن این است که ایشان هم حفظ نظام جنایت، خیانت و فساد را <اوجب واجبات> میدانند و به پیروی از رهنمودهای مراد خود آقای خمینی، برای حفظ چنین استبداد تبهکاری بکار گیری زبان دروغ و فریب نه مباح که واجب عینی میدانند؟
این سوال، سوال دیگری را در پی میآورد و آن اینکه اصرار شما در حفظ رژیم ضد ایرانیت و ضد اسلامیت و ضد انسانیت چیست؟ آیا جز این است که تنها در ادامه چنین رژیمی است که برای خود شانس دست پیدا کردن دوباره به شیرینی قدرت را تصور میکنید و به این علت نامزد ریاست جمهوری میشوید و قولها و وعده هایی را میدهید که خوب میدانید که هیچ یک از ابزار قانونی آن را در اختیار ندارید؟ آیا دادن این قولها و وعدهها به علم ابزار قانونی آن را در اختیار نداشتن، فریبکاری نبود؟
آقای تاجزاده، چرا خود را از بند شهوت قدرت رها نمیکنید و به خود اجازه نمیدهید که قفس قدرت را شکسته و در هوای آزاد و در آزادی پرواز کنید و اینگونه زندگی در آزادی و استقلال و رها از قدرت را تجربه کنید. آنوقت خواهید دید که دیگر مجبور نیستید با طرفدارانتان ناراست باشید و اینگونه، در راستی و راست گفتن رها شده و آنگاه لذت دوستی و دوست داشتن و با دوست یگانه بودن را در یابید و لذت دوست داشتن وطن و مردم وطن را تجربه خواهید کرد
1. کتاب عبور از بحران. نویسنده رفسنجانی، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ پنجم، سال 1378، ص 152
2. همان ص 166 و 164
3. https://www.tribunezamaneh.com/archives/197508
4. روزنامه انقلاب اسلامی، 9 اردیبهشت. روزها بر رئیس جمهور چه می گذرد.
5. See the data from Markaz-e Sanjesh-e Afkaar, which can be found in A. H. Banisadr, My Turn to Speak (Washington: Brassey's, 1991), p. 155. See also Eric Rouleau in Le Monde, 10 June 1980.
http://etheses.lse.ac.uk/2143/ P.51
6. اطلاع ، مرکز سنجش افکار، و سخن اریک رولو را بنی صدر، از جمله در کتاب <زمان سخن گفتن من> آورد و در مصاحبه که اینجانب در 9 ژوئن 2005 در رابطه با تز خود با ایشان انجام دادم، صخت نقل قول از خود را تایید کرد.
7. https://enghelabe-eslami.com/hadaf/19-didgagha/maghalat/725-2013-04-05-07-53-03.html
8. غائله چهاردم اسفند 1359زیر نظر سید عبد الکریم موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی ( تهران. انتشارات نجات، چاپ دوم. 1364) ص 340-354