مصطفیالکاظمی از رفتن تا آخر خط در مقابله با نیروهای حشد شعبی ناتوان است
رفیق خوری -
حل مشکل عراق تنها در تشکیل یک دولت ملی و میهنی است. اما موانعی بزرگی بر سر راه تشکیل این دولت وجود دارد. یکی از این موانع بزرگ، بافت سنتی جامعه عراق و چگونگی ادغام و توظیف آن در چارچوب دولت ملی است. مانع دیگر مربوط به برنامهها و سیاستهای منطقهای ایران است که میخواهد سرزمین میان رودان را جزو پروژه امپراتوری خود گرداند.
عبور از این موانع برای مصطفیالکاظمی، نخست وزیر عراق که به دولت ملی باورمند است، بدون زحمت و تلاش زمانگیر و کار مرحلهای و بدون تکیه بر نسل جدید متعلق به «خیزش اکتبر»، سهل و آسان نیست. زیرا اوضاع عراق به شدت پیچیده است. از سوی دیگر نمایش قدرت نظامی و فشار بر نهادهای دولتی و حتی نهاد قضایی، از سوی «حشد شعبی» رو به افزایش است. تا جایی که قاسم مصلح، فرمانده عملیات حشد شعبی در استان انبار و متهم به ترور فعالان سیاسی در کربلا از زندان رها کرده شد. اگر به گفتهالکاظمی، روندهای نادرست سبب سقوط موصل به دست «داعش» شد، روندهای منفی سازمان یافته در مرحله پسا داعش، ممکن است سبب سقوط کل عراق شود.
اکنون بر کسی پوشیده نیست که بزرگترین سدی که بر سر راه الکاظمی وجود دارد، وجود نیروهای حشد شعبی است که امنیت کشور را به خطر انداخته و دولت را به چالش کشیده است، در حالیکه الکاظمی توان آن را ندارد که در مقابله با این نیروها تا آخر خط پیش برود.
کسی انتظار نداشت که نخست وزیر عراق در هفتمین سالگرد فتوای «جهاد کفایی» آیتالله سیستانی، مرجع عالی تقلید در مقابله با پیشروی داعش از موصل به سمت بغداد، تنها به تکرار این فتوا و ستایش از نقش حشد شعبی در متوقف کردن این غول بپردازد و به تکرار هشدارهای مرجعیت از بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی از فتوای یاد شده به سود برنامههای غیر ملی، بسنده کند. هر چند که او بر «تصحیح روندهای نادرست و توجیه کشور در مسیر درست، به کمک نیروهای مسلح» تأکید کرد و خواستار «منضبط شدن نیروهای مسلح در چارچوب هنجارهای ارتش ملی» شد.
البته وجود نيروهاي حشد شعبی در مقابله با «خلافت داعشی» یک ضرورت بود، اما رفتار آن پس از پیروزی، کاملا به ضرر عراق تمام شده است. اين نيروها تاکنون به پرتاب موشک و پهپاد به پایگاه های سربازان آمریکایی و به منطقه سبز و فرودگاه بغداد، ادامه داده اند. چندی پیش رهبر «عصائب اهل حق» پس از یک دوره موشکپرانی، اظهار داشت که «تصمیم جنگ علیه نیروهای آمریکایی گرفته شده است». البته طبیعی است که این تصمیم از سوی دولت گرفته نشده؛ زیرا دولت با آمریکاییها مذاکره انجام داده و با آنها در باره خروج نیروهای آمریکایی از عراق و بقای شماری از آنها برای آموزشدهی و ارائه اطلاعات به ارتش عراق، به توافق رسیده است.
پس تردیدی وجود ندارد که این تصمیم از سوی ایران اتخاذ شده تا از آن به عنوان اهرم فشار بر آمریکا در مذاکرات هستهای استفاده کند و آمریکا را از مطالبه به متوقف شدن مداخلات بیثبات کننده تهران در منطقه، منصرف و واشنگتن را به بیرون کشیدن نیروهایش از غرب آسیا مجبور گرداند. آری! این تصمیم در چارچوب یک استراتژی گسترده از سوی جمهوری اسلامی ایران گرفته شده که غرض از آن، ایجاد نیروهای نظامی موازی در کشورهای عربی است تا به وسیله آنها دولتهای ملی را در این کشورها به سود پروژه امپراتوری ولایت فقیه، مضمحل و نابود کند.
واقعیتها هم گواهی میدهند که چگونه بعد از گذشت ۷ سال از فتوای جهاد کفایی، حشد شعبی به دو گروه تقسیم شده است؛ یک گروه «حشد مرجعیت» نام گرفته که از نجف پیروی میکند و گروه دوم «حشد ولایت» از آب در آمده که مستقیما از ولایت فقیه فرمان می برد. حشد ولایت عنوانی است که ابو مهدی مهندس ،فرمانده مقتول «کتائب حزبالله» به آن داده بود که در حقیقت پروژهای است در برابر پروژه مرجعیت. چنانچه فرمانده دیگری از این گروه تصریح کرد که «ما پیرو ولایت فقیه هستیم و از هیچ جهت دیگر دستور نمیپذیریم»، در حالی که حشد شعبی ظاهرا یک نیروی مشروع به حساب میآید و مطابق به قانون، زیر فرمان فرمانده کل نیروهای مسلح عراق قرار دارد و دارای سلسله مراتب نظامی است و از دولت حقوق دریافت میکند.
این است وضعیت شبه نظامیانی که ایران ایجاد کرده، سلاح و پول آنها را تأمین میکند. مانند «حزبالله» در لبنان و چندین گروه شبه نظامی در سوریه و «انصارالله» حوثی در یمن. اینها همه گروههای مسلحی هستند که در این کشورها تسلط دارند و جز از سپاه پاسداران از هیچ جهتی دیگری فرمان نمیبرند و هرگاه که بخواهند برای بر اندازی دولتهای مشروع اقدام میکنند، چنانچه حوثیها در یمن چنین کردند. اینها شبه نظامیانی هستند با ماهیت شدیدا مذهبی و فرقهای و در تلاش اند تا یک فرقه مذهبی را به گونه کامل به دنبال خود بکشانند.
در میان کشورهای جهان و منطقه، کشوری یافت نمیشود که مانند جمهوری اسلامی آخوندها، دارای شبه نظامیانی باشد که در راه پیاده کردن پروژهها و اهداف خود آنها را بجنگاند. به گونه مثال هر یک از آمریکا، روسیه، ترکیه و اسرائیل با ارتش منظم خود منطقهای را اشغال میکند و گاهی هم از مزدوران داخلی یا خارجی در این راستا کمک میگیرد. اما ایران ، یمن، عراق، سوریه و لبنان را توسط شبه نظامیانی اشغال کرده که متشکل از فرزندان خود این کشورها هستند. شبه نظامیانی که به ولایت فقیه ایمان دارند و سرنوشت امت را در گرو آن میدانند. ولی نباید فراموش کرد که این پروژه امپراتوری ایران چالشها و موانع فراوانی پیشرو دارد. یکی از این موانع، تصادم با منافع قدرتهای منطقهای و بینالمللی است که از بلندپروازی های ایران در کشمکش جغرافیای سیاسی، جلوگیری میکنند. مانع دیگر قدرتهای محلی در کشورهای چند مذهبی است که تسلط یک مذهب یا یک فرقه خاص بر سایر مذاهب و فرقهها را بر نمیتابند.
در فرجام این پرسش ساده مطرح میشود که آیا امروز عراق در حالی که دارای یک ارتش مسلح آموزش دیده و متشکل از ۱،۵ میلیون سرباز میباشد، به حشد شعبی نیاز دارد؟ پاسخ سادهتر از سؤال این است که: نخیر هرگز. اما به رغم آن رژیم ایران که در چارچوب پروژه امپراتوری خود، شبه نظامیان حشد شعبی را ساخته و پرداخته، تا هنوز توانسته است آن را بر مردم عراق تحمیل کند، در حالیکه آینده عراق در گرو تشکیل یک دولت ملی و میهنی است.