تن در مهد دموکراسی انگلیس، سر در تئوکراسی اسلامی
در آغاز بگویم، هدفم از پرداختنِ نوشته های بی رمق نگهدار به صرف استهزاء هرچه بیشتر وی است. وی که نه دانش سیاسی دارد و نه سخنوری می داند و نه حتا می تواند سخن خود را مستدل کند(که پیشتر چند نمونه از آن را نشان داده بودم)، اما مدام در شبکه های پُر بیننده تلویزیونی در تأیید نظام دینی و برعلیه مخالفان این نظام، ظاهر می شود و سخنان بیهوده که عموماً اختلاف انگیزیست در میان ایرانیان، سرهمبندی می کند. جناب نگهدار که از دانش سیاسی بی بهره است پا را از گلیمش فراتر می نهد و هر از گاهی در امر روشنگری هم قلم می زند. و چون در موضوعات مربوط به آن سررشته ندارد آبروی قلم را می برد. ضمناً باید به آندسته افراد پاسخ دهم که می گویند: هر کس آزاد است تا هر عقیده ای که دارد مبلغ آن باشد و بایست به عقیده احترام گذاشت. سه نکته در این جمله نهفته است؛ اول اینکه این زبان، زبان اصلاح طلبان دینی ست که می خواهد با این زبان هم حکومت دینی را نسبت به آزادی تحمل پذیر غالب کند و هم مخالفان آزادیخواه را سر جایشان بنشانند. با این ترفند، آزادی را منحصر بفرد کرده و از آن ایدئولوژیک می سازند. دوم اینکه، عقیده ای که حفظ یک حکومت مستبد دینی موضوعش باشد و در این راه جهد و جد بورزد کمترین کمک به استقرار آزادی نکرده و همزمان، با سرنگونی حکومت سرنگون خواهد شد و اثری از آن باقی نخواهد ماند. و سوم، هرگاه عقیده ای بیان شد نقد عقیده به میان می آید و «نقد» هیچ مرز مشترک معنایی و مفهومی با «احترام» ندارد. برویم سرِ اصل مطلب و ببینیم روشنگری از نوع فرخ نگهداری، به چه معناست.
وی آیات آسمانی که از «زبان محمد» به امت ابلاغ شده را «آموزه تمدن بشری» دانسته و با حاتم بخشی گفته: «به جای خویش نیکو» ست. این آیات آسمانی از زبان محمد که به شکل کتاب قرآن در آمد و دین اسلام را پدید آورد از روز نخست به خشونت و کُشتار آمیخته بوده و بر اساس آن محمد، چه مستقیم و چه غیرمستقیم درغارت قبایلی که اسلام و مسلمانی را نمی پذیرفتند، نقش درجه اول داشته است. غزوه به جنگ هایی گفته می شود که محمد مستقیماً جهت اسلام آوردن قبایل دیگر در آنها شرکت می کرده و همه آنها منجر به غارت کاروانهای غیر مسلمانان می شده، مردان را کشته زنان و کودکان را به اسارت و کنیزی می گرفتند نمونه اش، قتل و غارت قبیله «بنی قریظه» بوده است. از قتل و غارت همین قبایل و کاروانهایشان به دستور محمد بود که آیه قرآنی خمس یعنی همان «سهم امام» خودمان، تنظیم شد (قرآن سوره انفال آیه۴۱ )، وه چه آموزه «نیکو»ای که جمهوری اسلامی از آن بهره مند شده و مو به مو دارد اجرایش می کند!؟ آموزه قرآنیِ رابطه میان رب و عبد یا آیه ای که می گوید ملحدان را باید گردن زد یا آدمی کافر را به سوسک، پشه و مار و مارمولک و غیره تشبیه می کند، آنچنان آموزه های «نیکو»ای اند که باعث راه افتادن آب از لب و لوچه جناب نگهدار شده! سراسر آیه های قرآن توصیه به اقدامی ست برای تنظیم چنین رابطه و مناسبات که در زمان خودِ محمد هم، صدای قبایل دیگر از جمله صدای سران قبیله قریش (که محمد منتسب به همین قبیله بوده) را در آورده بود و نزد عموی محمد که تا بستر مرگ مسلمان نشده بود، شکایت بردند. جناب فرخ، لفاظی تان در باره نیکویی آموزه محمد حتا در زمان خودِ وی هم زشت تلقی شده بود و به همین جهت سران قریش وقتی متوجه شدند وساطت عموی محمد هم کارگر نمی افتد نقشه قتل وی را کشیده بودند. کجای کاری برادر؟
بلایای حکومت «امت و فقیه»، باریده شده بر سر ایران و ایرانی ارتباط مستقیم به آموزه های قرآن و محمد دارد که جناب فرخ چون این آموزه را «نیکو» می پندارد در نتیجه در تلاش برای حفظ چنین الگوی حکومتی، سر از پا نمی شناسد. در واقع نگهدار، «نیکو»ای آموزه محمد و قرآن را طرح می کند تا این الگوی حکومت شیعی بعنوان وجهی از آن، حداقل «نیمه نیکو» جلوه کند و هم اینکه حمایتش از الگو «امت - فقیه» توجیه پذیر باشد. وی یکبار عمل بچه حزب الهی ها را که از دیوار سفارت بالا رفته بودند تا سیاست ضد امریکایی حکومتشان را به جهان معرفی کنند، تأیید کرده و یکبار دیگر هم پس از چهل و دو سال از این زشتخویی، از پله های سفارت لندن بالا می رود تا رأی تأییدیه خود به همان جمهوری اسلامی ضد امریکا را به صندوق بیاندازد. نگهدار قد یه ارزن هم زرنگ نیست تا مثل مسعود بهنود، وقتی دیده رژیم از درون در حال متلاشی شدن است، برای ظاهر هم شده پایش را از قلمرو فاجعه شیعی بیرون کشد. باری، توئییت جناب فرخ که آیات آسمانی از زبان محمد را «به جای خویش نیکو» دانسته، حاکی ست از سطح فهم وی از «نیکو»ای جمهوری اسلامی که در حفظ آن نیز، بر علیه مخالفان خصوصاً سکولارها، شمشیر از رو بسته. به زبان ساده تر، وی آیات آسمانی و رفتار محمد را توجیه می کند تا به خیال خود بی دغدغه از وجه ارزشی آنها در قالب جمهوری اسلامی، بتواند پشتیبانی کند. جناب فرخ، مهمترین قاعده روشنگری نقد است و نه تأیید، و جنابعالی تأیید کننده خوبی هستی به همین خاطر در سطح باقی ماندی و اصلاً تو را به عمق مسائل راهی نیست.
نیکروز اعظمی