از قتل پزشک متخصص قلب تا تسلیت به قاتل
خلاصه مقاله الاهه نجفی در رادیو زمانه
قتل دلخراش دکتر مسعود داوودی، متخصص قلب در یاسوج، بار دیگر ضعفهای ریشهدار در مدیریت بحران، نظام قضایی و ساختار سلامت کشور را آشکار کرد؛ رخدادی که از ناکامی در جلب اعتماد عمومی تا بحران کمبود پزشک در استانهای محروم را در کنار هم نمایان ساخت و یک اقدام جنجالی سیاسی نیز بر ابعاد آن افزود.
دکتر داوودی، ۵۱ ساله، شامگاه ۲۱ آبان ۱۴۰۳ زمانی که مقابل خانهاش بود با شلیک گلوله و ضربات چاقو به دست برادر یکی از بیماران سابق خود کشته شد؛ فردی که مرگ برادرش را نتیجه «قصور پزشکی» میدانست اما کمیسیون پزشکی قانونی این ادعا را رد کرده بود. قاتل پس از دستگیری، به قصاص محکوم و حکم او بهصورت علنی در میدان هفتتیر یاسوج اجرا شد.
انتشار تصاویر حضور محمد بهرامی، نماینده بویراحمد، دنا و مارگون، در منزل خانواده قاتل پس از اجرای حکم، موجی از خشم و اعتراض در جامعه پزشکی و افکار عمومی ایجاد کرد. سازمان نظام پزشکی این رفتار را بیاحترامی به خانواده مقتول و جریحهدارکننده احساسات جامعه درمانی دانست و خواستار واکنش رسمی نهادهای حاکمیتی شد.

بهرامی در واکنش به انتقادها گفت حضورش در خانه قاتل برای شنیدن اعتراض خانوادهای بوده که باور داشتند در ماجرای مرگ بیمارشان حقشان نادیده گرفته شده است. او تأکید کرد این دیدار با اطلاع دانشگاه علوم پزشکی و بهمنظور کاهش تنش محلی انجام شده و تلاش داشته پیش از آن از اعدام علنی جلوگیری کند. با این حال، سخنان او نتوانست از شدت انتقادات بکاهد.
صرفنظر از نیت نماینده، منتقدان این اقدام را رفتاری غیرحرفهای و آسیبزننده میدانند؛ زیرا نخست، او احترام خانواده دکتر داوودی را نادیده گرفته؛ دوم، قانون را در برابر عرف محلی تضعیف کرده؛ و سوم، سیگنالی خطرناک فرستاده که میتواند خشونت فردی را بهعنوان ابزاری برای جلب حمایت مسئولان عادیسازی کند.
استان کهگیلویه و بویراحمد سالهاست با کمبود شدید پزشک متخصص، فرسودگی تجهیزات و مشکلات مالی در حوزه درمان دستوپنجه نرم میکند. هرچند جذب ۴۶ متخصص جدید برای سال ۱۴۰۴ اعلام شده، اما نبود انگیزه کافی برای ماندگاری پزشکان پس از پایان طرح اجباری، بزرگترین چالش به شمار میرود و موجب استمرار کمبود در مناطق محروم میشود.
تأخیر در تکمیل پروژههای درمانی، بدهیهای انباشته و پرداخت نشدن بهموقع حقوق کادر درمان، فشار روانی و شغلی را افزایش داده و به فرسایش نیروهای متخصص و کاهش کیفیت خدمات منجر شده است؛ وضعیتی که نارضایتی بیماران را تشدید میکند و احتمال بروز تنشهای مشابه را بالا میبرد.
در این پرونده، هرچند مراجع قضایی در سه سطح مختلف برائت دکتر داوودی را تأیید کردهاند، اما نبود سازوکارهای ارتباطی و میانجیگری مؤثر باعث شد احساس بیعدالتی در خانواده بیمار باقی بماند. ناتوانی در تأمین امنیت پزشک و پیشگیری از اقدام انتقامجویانه نیز یکی از مهمترین شکستهای عملیاتی این سیستم بود.
این واقعه پیامدهای سنگینی برای جامعه پزشکی دارد؛ از افزایش احساس ناامنی تا نگرانی از کافی نبودن حمایت قانونی حتی در صورت تبرئه کامل. در کنار این مسائل، فرهنگ حلوفصل اختلافات از مسیر خشونت ـ و نه قانون ـ همچنان تهدیدی جدی است که اگر بهطور ساختاری و پیشگیرانه اصلاح نشود، چرخه معیوب خشونت، بیاعتمادی و کمبود پزشک در استانهای محروم تکرار خواهد شد.

















