سعدی شیرازی میفرماید:
تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد
اصغر فرهادی فیلمساز ایرانی برنده اسکار در کنفرانس مطبوعاتی فیلم جدیدش «قهرمان» در فستیوال کن، با پاسخ به سوالات خبرنگاران، نقاب از چهره خود برداشت و عملاً خود را یک فیلمساز منفعتطلب، نان به نرخ روز خور و بیتفاوت به درد مردم معرفی کرد...
_فلاشبک به دو روز قبل/روز/خارجی «فرش قرمز»
حجاب نیمبند سارینا فرهادی، دختر اصغر فرهادی در فرش قرمز فستیوال کن، واکنشهای زیادی داشت، افراد بسیاری گله کرده بودند که زنان و دختران ایرانی به خاطر مخالفت با همین یک تکه پارچه به نام روسری تاوان زیادی دادهاند و حال سارینا فرهادی با چنین پوششی، مطالبه و خواستههای زنان ایران را زیر سوال میبرد...
_چند ساعت بعد/روز/داخلی «سالن مصاحبه»
جملهای نقل قول از اصغر فرهادی تیتر خبرها شد «ایران کشوری سرکوبگر است و آزادی بیان ندارد»
این تیتر کمی نگاهها را تغییر داد و منتقدان فرهادی خوشحال شدند که او از تریبونی که در اختیار دارد استفادهای بهینه به نفع ایران و ایرانیان کرده است.
اما این پایان ماجرا نبود، قصه فرهادی برخلاف فیلمهایش پایان باز نداشت، او با صحبتهای خود در کنفرانس مطبوعاتی پایان فیلم خود را با ایستادن کنار حکومت و رودرروی مردم، بست.
فرهادی استفاده از کلمه «سرکوبگر» را اشتباه مترجم عنوان کرد و آن تیتر را تکذیب کرد و در ادامه در رابطه با استفاده از بازیگرانی که در کارنامه خود همکاری نزدیکی با سازمانهای وابسته به اطلاعات و سپاه جمهوری اسلامی دارند، با بیتفاوتی شانه بالا انداخت و گفت: «بازیگر، بازیگر است!!»
و در مورد انعکاس اتفاقات تلخ آبان سیاه و شلیک به هواپیمای اکراینی در آثارش، آسمان ریسمان به هم بافت و با حرافی و مغلطه از زیر بار پاسخ شانه خالی کرد...
فرهادی در انتهای صحبتهایش در کنفرانس مطبوعاتی گفت: «آگاهی نقطه مقابل ظلم و جهل همسو با ظلم است»
او به جاهلانهترین شکل ممکن این جمله را بیان کرد چرا که جامعه ایران را ناآگاه و نابلد تصور میکند، او آنقدر مثل کبک سرش را زیر برف کرده که نمیداند، نمیبیند و نمیفهمد که این جامعه رشد کرده، آگاه شده و دیگر فریب پروپاگاندای امثال او را نمیخورد، فرهادی فکر میکند نخل طلای کن و تندیس اسکار را میتواند با آزادی و شرف جامعه ایران معاوضه کند...
چند سال قبل، زمانی که مسعود دهنمکی به اصغر فرهادی گفت: «فیلمهای تو حتی اگر برنده اسکار باشند به اندازه اخراجیها فروش ندارند»
فرهادی پاسخ داد: «دهنمکی عزیز در ایران فروش پراید بیشتر از مازراتی است ولی این به معنای خوب بودن کیفیت پراید نیست»
حال باید به فرهادی گفت: «تو نه پراید هستی، نه مازراتی... تو یک ماشین بازار مشترک قلابی هستی، یک مازراتی که موتور پراید دارد که فقط با استفاده از برند خود، سود بیشتری بدست میآوری و صرفا آلترناتیوی هستی برای حکومت جمهوری اسلامی در روز مبادا.
هر انسانی در زندگیاش بزنگاه و انتخابهایی مهم دارد، فرهادی در یکی از حساسترین برهههای تاریخی ایران زمین، انتخاب کرد رو به حکومت و پشت به ملت بایستد، و با عادیسازی شر راه را برای سرکوب و کشتار حکومت هموار کرد...
تنها وجه مشترک فرهادی با بزرگانی چون ناصر تقوایی و بهرام بیضایی، حرفه آنهاست ولی از نظر اخلاقی و انسانی فرسنگها فاصلهست بین کسانی که حاضر نیستند در برابر ظلم سر خم کنند، کاسه لیسی بلد نیستند، خودفروشی نمیکنند، و کسانی که صرفا در پی منفعت خود هستند و براحتی چشم خود را بروی حقیقت میبندند...
شاید روزی در کتابها و جزوههای دانشگاهی نام اصغر فرهادی بعنوان یک «فیلمساز موفق» آورده شود اما بیشک در کتابهای تاریخی از او را بعنوان «انسانی خیانتکار و بزدل» یاد میشود.
قهرمان و سوپراستار واقعی جامعه ایران کارگرانی هستند که پرچم اعتصابات را برافراشتند، مادرانی هستند که پرچم دادخواهی را در دست گرفتند... قهرمان امروز جامعه ایران نه روی فرش قرمز راه میرود نه غرق در زرق و برق فستیوالها و جایزههاست، قهرمانان امروز زندانیان سیاسی، دختران خیابان انقلاب، دانشجویان ستارهدار، و همه کسانی هستند که با اقتدار فریاد زدند «نه به جمهوری اسلامی».
سپیده حجامی