کشتار مردم تشنه لب خوزستان بار دیگر نشان داد که رژیم بیمناک، که انکار واقعیت بخشی از سیستم رژیم فاسدش است، نه اهل مماشات است و نه اهل زبان خوش، و فوری ترین ابزاری که رهبران فاسد و نیروهای سرکوبگرش میتوانند برای حفظ قدرت «فعلاً و عجالتاً» از آن استفاده کنند، سرکوب است.
سرکوب و خشونت و کشتار جوانان شاید ابزاری برای زنده ماندن موقتی دیکتاتورها در هنگام برخورد با اعتراضات مردم بیدفاع باشد، ولی شواهد نشان میدهد، حتی شدیدترین اشکال سرکوب، نه تنها کارساز نیست، بلکه محدودیتهای این روش در دراز مدت، به ویژه در جلوگیری از اعتراضات مسالمتآمیز مردم، مانند شمشیر دو لبهای میتواند به ضد خود تبدیل و علیه سرکوبگران بکار گرفته شود.
ادامه این روش سرکوبگرانه همراه با کشتار جوانان، اغلب اقدامات صلح آمیز در درک عمومی را از بین میبرد و خواه نا خواه گونههای دیگری از مبارزه، خودش را بر مردم تحمیل خواهد کرد و مهمات مهم استدلالی برای بکارگیری شیوههای همانند علیه سرکوبگران در اختیار مردم قرار میدهد.
مردم خشمگینی که به درک تازهای از اشکال مبارزه رسیده باشند، توانایی دگرگون کردن برخی حساسیتهای دست و پا گیر و جابجایی متغیرها را به سود خود و به زیان رژیم فاسد اسلامی خواهند داشت که به برجسته کردن نظم جایگزین و جامعه مطلوب کشیده خواهد شد.
دیکتاتوریها پیش از آنکه در ظاهر شکننده به نظر آیند از درون پوکیده میشوند و هنگام روبرو شدن با خیزشهای مردمی، هم آسیب پذیرتر میگردند و هم ضریب خطاهایشان فزونی مییابد. در چنین مواقعی نیروهای سیاسی مخالف باید بتوانند سیاستهایشان را در جهت سست کردن هر چه بیشتر دستگاه سرکوب رژیم تنظیم کنند و از مرحله بیانیه دادن به منطقه عملگرایی ورود کنند. اگر قرار بود دیکتاتورها تنها با بیانیه ساقط شوند اکنون در جهان هیچ مستبدی وجود نداشت.
اهمیت استراتژیکی یک سیاست در هنگام فعال شدن اعتراضات و حضور مردم در خیابانها، باید بر روی توسعه فعالیتهایی که توجه عمومی را به خود جلب و فشار سیاسی را بر حکومت مستقر افزایش میدهد، متمرکز شود تا بتواند با اشکال گوناگون فعالیتهای عملیاتی میان هزینهای که مردم میپردازند در مقابل چیزی که به دست میآورند، تعادل برقرار کند.
شناخت درست هر مبارزهای وابسته به ترسیم درست مرزهای سیاسی دارد و نیروهای شناخته شده تر سیاسی تا زمانی که از محدوده «حرف» به منطقه «عمل» وارد نشوند و از عالم خیال به جهان واقعیت عبور نکنند و از اشتباه نگاه کردن به امور و رویدادها، که ریشه بسیاری از شکستها است، دست نکشند، فرصتها از چنگشان میگریزد.
مطرح ترین و اثر گذارترین شخصیت ضد رژیم اسلامی همیشه جایی بیرون از وجودش به دنبال پاسخ پرسشها میگردد، در حالی که خودش بزرگترین پاسخ است. این نگرش اشتباه به سیاست و واقعیتهای جامعه که به از دست رفتن پی در پی راه حلها میانجامد، نامش همه چیز میتواند باشد جز دموکرات منشی و آزادیخواهی و فروتنی.
این بیعملی اپوزیسیون اکنون حتی اجازه داده است که یک فعال قلابی حقوق بشری و ماله کش زن ستیزترین حکومت تاریخ، نارواترین اراجیف را به مردم تشنه لب خوزستان نسبت دهد.
تولیدات اینگونه لابی گریها، که سیاست رسمی نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی است، و همیشه با تصویر سازی دروغین از رژیم اسلامی و روایتی جانبدارانه و ساختگی از واقعیات جامعه همراه است، اکنون با انگ زدنهای واهی که بوی «مرگ» میدهد، میتواند بعنوان سکوى پرشى برای کشتار مردم بی دفاع در اختیار دستگاههای امنیتی قرار گیرد که مخاطرات خونباری در پى خواهد داشت. بیهوده نیست که تارنمای امنیتی مشرق نیوز این اراجیف را بعنوان مستند منتشر کرده است.
آیا مسلح دانستن معترضان تشنه لب و نسبت دادن آنها به اسراییل از سوی فعال حقوق بشری، نسبت دادن ناآرامیهای خوزستان به آمریکا از سوی رئیس «دندان طلای» قوه قضاییه را به خاطر نمیآورد؟
این ماله کشان و مانندهایشان، همان کسانی هستند که تعداد زندانیان سیاسی در حکومت پیشین را صدها برابر به نهادهای حقوق بشری گزارش میدادند. جای تعجب نیست که کیفیت و گسترش حقوق بشر در جهان با چنین مبلغان و مدافعان فرومایهای بدتر شده است.
نیروهای سیاسی برای دفاع از جان معترضان و دستگیرشدگان و نیز جلوگیری از اینگونه تهمت زنیها که وارد مرحله جدید و خطرناکی شده است، که میتواند بعنوان الگویی از سوی سایر ماله کشان مورد استفاده قرار گیرد، باید با بیانیهای مشترک، و نامهای جداگانه به مؤسسهای که این ماله کش در آنجا فعال است، ضمن محکوم کردن چنین ادعاهای بیپایه و اساسی، بهانه را از دست رژیم رو به فنا برای توجیه کشتار مردم بگیرند. از سوی دیگر، باید با به خدمت گرفتن وکلایی و تنظیم شکایت نامهای، ماله کش تهمت زننده را به ارائه سند و مدرک درباره ادعای پوچی که کرده است وادار کنند. در صورت عدم توان در اثبات ادعای خود، افترا در نظام حقوقی جرم محسوب میشود.
دفاع از جان مردم جزو وظایف یک اپوزیسیون است و سازمانهای سیاسی باید بتوانند با راهکارهای قانونی چنان زندگی را بر انتشار دهنده چنین افترایی سخت کنند تا با پوزش از مردم ایران، نسبتهای ناروایش را پس بگیرد، تا درسی شود برای دیگر پرستوهای زیر لحافی و رو لحافی که از این پس دیگر از این سبک سریها و غلطهای زیادی نکنند.
در برابر رژیمی چنین ضد ایرانی و تبهکار ما نیز بایستی از همه راهکارهای مبارزاتی در راه پشتیبانی از مردم استفاده کنیم و جسورانه نقش میهنی خودمان را بازی کنیم و تعارف را با گروهای شناور میان مردم و رژیم کنار گذاریم و بیش از این با ماله کشان کاسه لیس مماشات نکنیم.
کشتار مردم بار دیگر این قاعده کلی را آشکار کرد که رژیم اسلامی توان بر طرف کردن نیازهای اولیه مردم را ندارد و سیرت و رفتارش سرانجام به بستهتر شدن راهکارهای مسالمتآمیز منجر خواهد شد.
سرکوب مسلماً ابدی نیست و با هویدا شدن بیشتر چهره رهبر مبارزات مردم، که به تغییر شرایط و روشن نمودن مسیر دستیابی به اهداف ملی دامن میزند، و باعث فشارهای ساختاری بر حکومت و ریزش حامیانش میگردد، سرکوب نیز کارآمدی خود را از دست میدهد. ولی تا آن زمان به دلیل عدم رهبری، خیزشهای مردمی بر اساس محوریت افکار و ساختار تاثیرگذاری تکیه گاه طبقاتی معترضان، نوع اعتراضات و واکنش مردم با نحوه پاسخ حکومت تغییر خواهد کرد.
این درک تازه از مبارزه برای برخی از ایرانیان برون مرزی نیز لازم و ضروری است، زیرا با توجه به سرعت تحولات، برنامهریزی به شیوه کلاسیک دیگر پاسخگوی نیازهای عملیاتی در راه رسیدن به اهداف نیست.
اثرات تخم نفرت و کینهای که رژیم اثنی عشری در این سالها کاشته و پراکنده کرده است، تنها با راستی آزمایی و کمیتههای حقیقت یاب یا اراجیفی از این دست از بین نخواهند رفت و در خوش بینانه ترین حالت پس از گذشت چندین نسل شاید بتوان این حس را کمرنگ کرد. تازه آنهم اگر جنایتکاران و ماله کشان در پی حقیقت باشند و همکاری کنند، در غیر اینصورت «آیشمن»های بیشماری به وطن بازگردانده خواهند شد.
نقشهی راه از خوزستان تا تهران، کورش عرفانی
دشتِ زرخیز، مهران رفیعی