Thursday, Sep 9, 2021

صفحه نخست » قاضی مصدق، جنایت‌های کهریزک و فیلم‌های دوربین اوین

wire92.jpgایران وایر - مسعود علیزاده، از جان به دربردگان زندان کهریزک

***

«محمد مصدق»، معاون اول قوه قضاییه به‌ تازگی ادعا کرده است که فیلم‌های منتشر شده در زندان «اوین»، «مونتاژ» و «فیلم‌سازی صهیونیست‌ها» هستند.

او از جمله افرادی است که سال ۱۳۸۸، در سازمان قضایی نیروهای مسلح، قاضی پرونده «کهریزک» بودند.

در هفت جلسه دادگاهی که به همراه خانواده‌های محترم جان‌باختگان و آسیب‌دیدگان کهریزک حضور داشتم، مصدق از شنیدن شهادت‌ها و اتفاق‌های تلخی که بر ما در بازداشتگاه کهریزک گذشته بود، بارها در حضورمان اشک تمساح ریخت.

حالا بعد از گذشت ۱۲ سال از آن فاجعه بزرگ، او معاون اول قوه قضاییه‌ای می‌شود که «سعید مرتضوی» را از اتهام‌های «معاونت در قتل» و «مشارکت در بازداشت‌های غیرقانونی» در پرونده بازداشتگاه کهریزک تبرئه و به خاطر آزار بیشتر قربانیان و خانواده‌های جان‌باختگان، برای او جریمه نقدی ۲۰۰ هزار تومان تعیین می‌کند. به گمانم پول کفن جان‌باختگان کهریزک از ۲۰۰ هزار تومان بیشتر بوده است!

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

پس از هک دوربین‌های مداربسته زندان اوین توسط گروه هکری موسوم به «عدالت علی»، همگان به‌ وضوح دیدند در زندان‌های ایران چه می‌گذرد و انسان‌های بی‌گناه به چه شکل وحشیانه‌ای در زندان‌های جمهوری اسلامی شکنجه می‌شوند.

در رابطه با این موضوع، تاکنون موضع‌گیری‌های مختلفی انجام شده است. من بر خود لازم دانستم به‌ عنوان یک قربانی در این روند سیستماتیک، شرح کوتاهی از آن‌چه در ۱۲ سال پیش در جهنمی به نام بازداشتگاه کهریزک بر من و دوستانم گذشته است را دوباره روایت کنم تا مسوولان قضایی و امنیتی دیگر نتوانند بگویند که این فیلم‌ها، غیر واقعی و ساخته دست دشمنان هستند.

اما حالا روی سخنم با قاضی مصدق است. در دادگاه کهریزک، من به‌ عنوان یکی از شاکیان، بارها با او هم‌کلام شدم. در روز اول جلسه دادگاه، زمانی که دادستان کیفرخواست را در حضور قربانیان قرائت می‌کرد، او به همراه خانواده‌های جان‌باختگان و آسیب‌دیدگان حاضر در دادگاه، اشک می‌ریخت.

آقای قاضی مصدق!
آیا خاطرتان هست زمانی که تصاویری از بدن شکنجه شده و بی‌جان «محسن روح‌الامینی»، «محمد کامرانی» و «امیر جوادی‌فر» را در دادگاه مشاهده کردید و پس از شنیدن شهادت آسیب‌دیدگان حاضر در دادگاه از آن جهنم هولناکی که اربابان شما برای ما تدارک دیده بودند، بارها عینک‌تان را کنار زدید و اشک‌های خود را با دستمال خشک کردید تا ما گمان کنیم آدم دل‌سوز و مهربانی هستید؟

شما با گوش‌های خودتان شنیدید مرحوم محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی و امیر جوادی‌فر در جهنم کهریزک چه‌گونه شکنجه شدند و جان باختند. شما گریه‌ها و فریادهای پدر محمد کامرانی را در دادگاه دیدید و شنیدید که چه‌طور با بغض فریاد می‌زد وقتی وارد بیمارستان شدم، دیدم لب‌های محمدم خشک و کبود بودند و بدن بی‌جانش با غل و زنجیر بر تخت بیمارستان بسته شده بود.

شما روایت ما حاضرین در دادگاه را شنیدید که می‌گفتیم امیر جوادی‌فر وقتی به کهریزک آمد، بینایی یکی از چشمانش را از دست داده بود، فکش و دنده‌هایش شکسته بودند و در کهریزک از مادرش چشم‌هایش را می‌خواست.

شما شنیدید که در روز آخر، وقتی امیر جوادی‌فر در حیاط کهریزک بر روی آسفالت داغ، در کنج سایه‌ای نشسته بود، سرهنگ «فرج کمیجانی»، رییس بازداشتگاه کهریزک به جرم این که او در سایه نشسته بود، چه‌طور با پوتین، ضربه‌های ممتدی به تن بی‌جانش می‌زد.

شما با گوش‌هایتان شنیدید امیر در حسرت یک قطره آب و با لبان خشک چشم از این دنیا فرو بست. وقتی دوستان‌مان به ماموران بدرقه زندان اوین التماس می‌کردند که به او آب بدهند، آن‌ها از دادن حتی یک قطره آب به امیر ممانعت کردند.

شما با گوش‌هایتان شنیدید محسن روح‌الامینی روز آخر چه‌طور به‌ دست استوار «کاظم گنج‌بخش» با کمربند و لوله شکنجه شد. او ساعت‌ها با تنی بی‌جان در مقابل زندان اوین بر روی آسفالت داغ دراز کشیده بود و هیچ کمک پزشکی به او نشد. شما با گوش‌های خودتان شنیدید که در شب سوم، من، «احمد بلوچی» و «سامان مهامی» را چه‌طور از پا آویزان کردند.

شما با گوش‌های خودتان در دادگاه شنیدید وقتی من را با پابندهای آهنی آویزان کرده بودند، استوار «محمد خمیس‌آبادی» و استوار گنج‌بخش چه‌طور با لوله‌های «پی‌وی‌سی» به جانم افتادند و من هرچه‌ قدر فریاد می‌زدم بس کنید، آن‌ها من را بیشتر شکنجه می‌کردند.

شما با گوش‌های خودتان شنیدید «محمد کرمی»، معروف به «محمد طیفیل» (وکیل بند بازداشتگاه کهریزک) در همان شبی که من را آویزان کردند، چه‌طور با قفلی که استوار خمس‌آبادی به‌ دستش رسانده بود، در داخل بند قرنطینه یک بر سر و صورتم می‌کوبید. آن‌قدر کوبید که لب‌هایم پاره شدند، سرم شکست و در چشمانم خون افتاد. در آخر با دو پای خود بر روی گردنم افتاد تا من را خفه کند. شاید اگر چند روز بیشتر در کهریزک می‌ماندیم، من هم به خاطر عفونت شدید زخم‌هایم، یکی از جان‌باختگان کهریزک بودم.

آقای قاضی مصدق!

با وجود این که سرتیپ «عزیزالله رجب‌زاده»، فرمانده نیروی انتظامی وقت تهران بزرگ بارها از شما درخواست کرد که سعید مرتضوی به‌ عنوان فرد مطلع در دادگاه حاضر شود، شما این کار را انجام ندادید. او یک جلسه هم در دادگاه به‌عنوان فرد مطلع و یکی از آمران اصلی این جنایت در دادگاه حضور نداشت.

در تعجبم که شما از این همه جنایت که در بازداشتگاه کهریزک و قطعا در دیگر زندان‌ها و بازداشتگاه‌ها انجام شده است، خبر دارید اما ادعا می‌کنید که فیلم‌های زندان اوین که توسط گروه هکری عدالت علی منتشر شده‌‌اند، مونتاژ هستند.

قصد من از یادآوری یک زخم ۱۲ ساله این بود تا امثال شمایی که در صندلی قدرت و به اصطلاح عدالت نشسته‌اند، نتوانید هرگونه شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی را تکذیب کنید و در آخر هم بگویید این فیلم‌ها مونتاژ هستند. هر چند می‌دانم نرود میخ آهنین در سنگ.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy