Sunday, Sep 19, 2021

صفحه نخست » چرا ازدواج سخت شده است؟ ياشار ژ

yash_091921.jpgياشار ژ - سایت روانشناس ایرانی

هر بار که خبر شروع یک رابطۀ عاطفی در بین دوستانم را می‌شنوم، سراپا شور و شوق می‌شوم. تصور اینکه عشق چقدر می‌تواند جهان‌مان را زیباتر کند، تسکینم می‌دهد. اما وقتی مدتی می‌گذرد و آن عطش اولیه فروکش می‌کند، کم‌کم چیزهایی به گوشم می‌رسد که عمیقا غمگینم می‌کند. همیشه با خودم فکر می‌کنم چرا حال رابطه‌ها به همان خوبی و شیرینی روزهای اول باقی نمی‌ماند؟ چرا شروع یک رابطه اینقدر سخت شده است؟ چرا اغلب رابطه‌ها به ازدواج ختم نمی‌شود؟ در این مقاله قصد دارم به این موضوع اجتماعی مهم بپردازم. با من همراه باشید.

بلاتکلیفم چه کنم؟

شروع یک رابطۀ عاطفی در عصر حاضر به مراتب راحت‌تر از گذشته است. در هر پلتفرمی که قدم بگذاری، به راحتی آب خوردن می‌توانی کیسی برای رل زدن پیدا کنی. اما اگر گزینۀ هدف برای طرفین تعریف نشده باشد و دو طرف بلاتکلیف باشند، نمی‌توانند از ماهیت رابطه اطمینان پیدا کنند. گاهی ما خودمان هم نمی‌دانیم که از یک رابطۀ عاطفی چه می‌خواهیم؟ بنابراین هر آن ممکن است با دیدن آدمی زیباتر، پولدارتر، خوش‌تیپ‌تر عطای رابطه را به لقایش ببخشیم. برای هم‌مسیر شدن در جادۀ زندگی، دو نفر باید اهداف و جهان‌بینی مشترکی داشته باشند. بدانند که از رابطه‌ای که شروعش کرده‌اند چه می‌خواهند.

شاید این یک نقص تربیتی در هم‌نسلان ما باشد. جماعتی که هیچ فلسفه‌ای برای زندگی ندارند و با این بلاتکلیفی ذاتی، دیگران را به ستوه می‌آورند.

من از مسولیت فراری‌ام

رابطۀ عاطفی‌ای که در آن دو طرف احساس مسولیت نکنند و هدف مشخصی نداشته باشند، محکوم به فناست. برخی از افراد، تصورشان از دوستی و برقراری رابطه، همان فضای فانتزی و عاشقانۀ روزهای ابتدایی است. اما زمانی که چند ماه از دوران خوش عاشقی سپری شد، مسولیت‌پذیری ضامن باقی رابطه است. اغلب اوقات افراد برای اینکه زیر بار مسولیت نروند، قید رابطه را می‌زنند. حتی اگر الزامی به ازدواج در یک رابطه وجود نداشته باشد باز هم دو طرف باید نسبت به هم حس مسولیت‌پذیری داشته باشند.

متعهد نیستم

متعهد بودن در یک رابطۀ عاطفی، درست به اندازۀ مسولیت پذیری اهمیت دارد. تعهد یعنی من دوستت دارم و به تو وفادارم. اگر قید اعتماد از یک رابطه حذف شود، تمام سرخوشی حاصل از آن نیز از بین می‌رود.

جای تعهد در برخی از روابط امروزی به شدت خالی است. آدم‌ها به عشق نیاز دارند تا در سایۀ محبت کسی، از دغدغه‌ها و دلمشغولی‌های روزانه اندکی فارغ شوند. به عشق نیاز دارند تا در کنار محبوب‌شان به آرامش برسند. رابطۀ عاطفی هم مثل یک قرارداد دو طرفه است؛ اما زمانی که تعهدی وجود نداشته باشد، قرارداد آن رابطه از درجۀ اعتبار ساقط می‌شود.

چقدر پول داری؟

زندگی شبیه فیلم‌های هندی همیشه پایان شادی ندارد. وقتی که مشکلات اقتصادی از در و دیوار بر سرمان آوار می‌شود، فرصتی برای عشق‌ورزی باقی نمی‌ماند. هر چقدر که روزهای اول یک رابطه زیبا و دلنشین باشد، در گذر زمان مشکلات رنگ و لعابش را می‌گیرد. عشق در برابر پول زانو می‌زند و فشار ناشی از مشکلات اقتصادی، عشق را تضعیف می‌کند. در سال‌های اخیر، تورم و رکود اقتصادی دامن اغلب کشورها را گرفته و خیلی از فرصت‌های شغلی دستخوش تغییرات شده‌اند. در چنین شرایطی، گویی توقع عاشق ماندن، سخت‌تر از قبل است.

می‌خواهم پله‌های ترقی را طی کنم

روند مدرنیته شدن، روابط انسانی را هم به شدت تحت تاثیر خود قرار داده است. در شرایط کنونی، اغلب جوانان ترجیح می‌دهد زمانی به ازدواج فکر کنند که به نقطۀ قابل اتکایی از هر لحاظ رسیده باشند. حتی اگر رابطه‌ای هم شروع شود، عموما پایدار نیست. فکر ساختن یک زندگی ایده‌آل بسیاری از فرصت‌ها را از ما گرفته است. سن که بالاتر می‌رود آدم‌ها وسواسی‌تر می‌شوند و انتخاب‌ها دشوارتر. تا می‌خواهیم به خانه و ماشین و سرمایۀ لازم برای شروع یک رابطه دست پیدا کنیم، آدم‌های مطلوب‌مان را از دست می‌دهیم و انتخاب برایمان سخت و سخت‌تر می‌شود. کمال‌گرایی نیز در سنین بالاتر گویا نمود بیشتری می‌یابد.

فرهنگ گفتگو در برابر فرهنگ قهر

آداب گفتگو را هیچ گاه به ما نیاموختند. ما هیچ وقت یاد نگرفتیم که وقتی چیزی آزارمان می‌دهد بدون خشونت ابرازش کنیم. یاد نگرفتیم صدای مخالف را تحمل کنیم، یاد نگرفتیم بدون برآشفتن با هم کنار بیاییم. برای همین است که در اغلب کارهای گروهی لنگ می‌زنیم. از کودکی یاد گرفتیم وقتی چیزی مطابق میل‌مان نبود قهر کنیم و تصورمان این بود که همیشه کسی هست که برای منت‌کشی پا پیش بگذارد. اما واقعیت این است که در رابطۀ عاطفی کسی ملزم نیست مدام منت‌کشی کند. آدم بزرگ‌ها باید برای رفع کدورت‌ها و حل اختلاف‌هایشان حرف بزنند. ما باید در رابطۀ عاطفی از انتظارات و نیازهایمان حرف بزنیم تا کم‌کم یکدیگر را بلد شویم. راز هم‌زیستی مسالمت‌‌آمیز بی‌شک در گفتگو نهفته است.

آزادی غربی، وابستگی شرقی: چالش مهاجران

مشکلی که در بین اغلب مهاجران ایرانی مشهود است، این است که هم آزادی‌های غربی را می‌خواهند و هم قادر نیستند از قید و بند وابستگی به سنت‌های ایرانی که یک عمر به آن خو گرفته‌اند، رها شوند. دختری که پا به یک کشور اروپایی یا آمریکایی می‌گذارد، خواهان برابری است. اما به این نکته توجه ندارد که برابری صرفا تقسیم مسولیت‌های خانه‌داری بین زن و مرد نیست. برابری شامل مشارکت در امور مالی هم می‌شود. در واقع می‌توان این طور به مسئله نگریست که اغلب مهاجران آزادی غربی را می‌خواهند بدون اینکه به معنای درست برابری فکر کرده باشد.

تفاوت‌های زیستی ما و آنها

چه دوست داشته باشیم چه نه، خاستگاه ما یک کشور جهان سومی است. کشوری که بعد از گذر از التهاب‌ها و انقلاب‌های متعدد هنوز به ثبات اقتصادی نرسیده، هنوز در بحث فرهنگی دچار لغزش‌های متعدد است. پس جوانی که در میان این فرهنگ و با این تفکرات سنتی رشد یافته، حق دارد که همواره به فکر پس‌انداز باشد. چون هیچ آیندۀ مشخص و قابل اتکایی در کشور خودش نداشته. اما در کشورهای توسعه‌یافته عکس این شرایط حاکم است. افراد کار می‌کنند و پول در می‌آورند تا سفر کنند، از زندگی لذت ببرند. این جاست که اختلاف بین آدم‌ها خودش را نشان می‌دهد. دختری که عاشق تفریح و گشت و گذار و سفر کردن است و پسری که ترجیح می‌دهد در خانه با پارتنرش وقت بگذراند چون یاد گرفته همیشه نگران فردای نیامده باشد.

رابطه عاطفی را باید آموخت

یکی از نقص‌های بشر این است که تصور می‌کند به شکل مادرزادی همۀ چم و خم رابطه را بلد است و نیازی به آموزش دیدن و دانستن ندارد. اما گاهی پارتنر فرد از چیزهایی رنج می‌کشد که شاید به نظر خیلی ساده و بی‌اهمیت به نظر برسد. در جمع‌های غریبه، در جمع‌های دوستانه، در جمع‌های خانوادگی، نحوۀ تعامل ما با پارتنرمان خیلی اهمیت دارد. قرار نیست تک تک لحظات یک مهمانی و جشن را ما به هم سنجاق شده باشیم، اما لازم است طوری رابطه مدیریت کنیم که طرف مقابل حس رها شدن نکند. به ویژه در جمع‌هایی که برایش غریبه است و کسی جز ما را نمی‌شناسد. ما مسولیت داریم که به یکدیگر حس ارزشمند بودن و مهم بودن بدهیم.

سوشال مدیا: فرصت یا تهدید؟

سوشال مدیا، خیلی چیزها را برای ما انسان‌ها راحت‌تر کرد. امروزه دیگر ارتباطات مجازی غیر قابل حذف‌اند. مدیا جزئی جدایی ناپذیر از زندگی همۀ ما شده است. اما در کنار آزادی‌ها و راحتی‌هایی که برایمان به ارمغان آورده، گرفتاری‌هایی هم ایجاد کرده که نمی‌توان انکارش کرد. سهولت دسترسی به ناشناخته‌ها، آزادی ارتباط و گریز از مسولیت در سایۀ روابط لانگ دیستنس از آفت‌هایی است که مدیا به ما تحمیل کرده است.

در کنار این مسئله، چیزی که به عنوان تهدید سوشال مدیا از آن یاد میشود، تصویر فیلتر شده و خوش رنگ و لعابی است که از زندگی آدم‌ها در اختیار ما می‌گذارد. ما آدم‌ها را از دریچۀ تصاویر می‌بینیم و مدام دست به قضاوت می‌زنیم. غافل از آنکه هیچ زندگی‌ای همیشه گل و بلبل نیست و هیچ کس در فضای مجازی از مشکلات و سختی‌های زندگی‌اش تصویری منتشر نمی‌کند. مقایسه کردن ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی خودمان، شبیه یک خوره می‌افتد به جان رابطه‌ها و ویرانش می‌کند.

گذشته‌ای که نمی‌گذرد

اگر قبلا، رابطه‌ای را تمام می‌کردی، به راحتی می‌توانستی از خاطراتش خلاص شوی. دیگر ارتباطی با او نداشتی و کم‌کم اثرش محو می‌شد. اما حالا به خاطر گسترش ارتباطات مجازی، همواره خاطرۀ آن فرد در پیش چشم‌هایت است. فعالیت‌هایش را دنبال می‌کنی، گاهی ناچار از ارتباطی و این گذشته هرگز به طور کامل پرونده‌اش بسته نمی‌شود. طبیعتا این هم یک عامل بازدارنده در روابط نافرجام است. از آن گذشته، زمانی که زخمی از رابطۀ قبلی‌ات خورده باشی یا خیانت دیده باشی، مدام آدم‌های جدید را هم با دیدۀ تردید و شک نگاه می‌کنی که مبادا شبیه همان آدم قبلی از آب در بیاید و زخمت تازه شود.

آزادی جنسی در سایۀ مدرنیته

روابط جنسی از دیرباز در همۀ جوامع بشری تابع قوانین و چارچوب‌هایی بوده است؛ حتی در جوامع آزاد. کسانی که به قصد آشنایی وارد یک رابطه می‌شدند، تنها زمانی به ارتباط جنسی گرایش پیدا می‌کردند که عشقی در میان‌شان جوانه زده بود. یعنی ارتباط جنسی در برابر عشق به سایه رانده می‌شد. اما در جهان بی در و پیکر فعلی آزادی‌های جنسی از هر نوعی، عرصه را برای خیلی از ارتباطات تنگ کرده است. کسانی که به راحتی می‌توانند نیاز جنسی خود را در روابط موقت و ناپایدار مرتفع کنند، طبیعتا به قید و بند ازدواج و رابطه تن نخواهند داد!

نداشته‌های من در برابر داشته‌های تو

زندگی سخت است. اما گاهی ما سخت‌ترش می‌کنیم. با چشم و هم چشمی، مقایسه، تجمل‌گرایی و چنگ زدن به مسائلی که هیچ نقشی در کیفیت رابطۀ عاطفی ما ایفا نخواهد کرد. زندگی عاشقانه، با ساختن‌ها و تلاش‌های دونفره شیرین است. مشکل ساختاری اغلب ما در برخورد با مقولۀ ازدواج این است که، زندگی چندین سالۀ پدر و مادرها را با داشته‌ها و نداشته‌های دو جوان که تازه در ابتدای مسیرند، مقایسه می‎‌کنیم. طبیعتا وقتی برای زندگی نجنگیده‌ای و هیچ کدام از داشته‌هایت با تلاش تو به دست نیامده، خیلی نمی‌توانی به دوام آن هم دل ببندی!

یافتن همسر ایرانی دشوار شده

برای آن دسته از دوستانی که در آمریکا و کانادا سکونت دارند و علاقمندند که همسرشان حتما ایرانی باشد و فرزندان‌شان را ایرانی تربیت کنند، یافتن پارتنر عاطفی به مراتب دشوار‌تر است. اینکه از میان یک جامعۀ آماری کوچک، بتوانی کیس دلخواهت را پیدا کنی، دست کمی از معجزه ندارد.

جمع‌بندی

گاهی در کنار تمام ناملایمات و سختی‌ها، این خود ما هستیم که زندگی را سخت می‌گیریم و به کام یکدیگر تلخش می‌کنیم. با گذشت‌هایی که نداریم، با بخشش‌هایی که دریغش می‌کنیم، با تعهدی که نمی‌پذیریم، با مسولیتی‌که ازش فرار می‌کنیم و.... اگر می‌خواهیم حال رابطه‌مان خوب باشد، ابتدا باید حال خودمان را به عنوان یک طرف رابطه تسکین دهیم. اگر مجردی با کیفیتی را تجربه کنیم، قطع به یقین رابطۀ باکیفیتی هم در انتظارمان خواهد بود. نظر شما چیست؟ از دید شما چرا حال رابطه‌هایمان خوب نیست؟ برایمان بنویسید.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy