مقدمه
با وجود قول آقای جو بایدن در طول رقاباتهای انتخاباتی سال گذشته برای بازگشت سریع آمریکا به توافق هستهای برجام، با گذشت هشت ماه از آغاز ریاست جمهوری ایشان هنوز جمهوری اسلامی و دولت آقای بایدن به برجام باز نگشته اند. در ماه مارس گذشته دولت آقای حسن روحانی برای بازگشت دو طرف به برجام با دولت آقای بایدن به توافق رسیده بود، ولی مجلس "انقلابی" منصوب شده از طرف شورای نگهبان با تصویب لایحهای مانع از آن شد، چون اگر قرار باشد توافقی حاصل شود، باید توسط دولت ابراهیم رئیسی، که توسط بیت رهبری جمهوری اسلامی و شورای نگهبان آن به قدرت رسیده، انجام شود، که شبیه ممنویت ورود واکسن قبل از آغاز دولت رئیسی، و وارد کردن سیل آن بعد از آغاز کار آن میباشد.
ظاهرا، بیت رهبری، متشکل از آقای خامنهای و فرزند او مجتبی خامنهای، به همراه "دولت پنهان" حامی آنها معتقد بودند که نباید مذاکرات را دوباره با عجله آغاز نمود، چرا که با گذشت چند ماه و پیشرفت بیشتر برنامه غنی سازی اورانیوم در داخل کشور، نظام آنها دارای برگهای "برنده" بیشتری خواهند بود. اتحادیه اروپا و آمریکا نیز به خوبی متوجه این تاکتیک بودند، و به همین دلیل مدت کوتاهی پس از آغاز دولت رئیسی، فشار و تهدید برای برگشت جمهوری اسلامی به مذاکرات وین را آغاز کردند. اسرائیل نیز برای فشار به آمریکا و اروپا تهدیدهای نظامی خود علیه ایران را آغاز نمود. سرانجام قرار شد که مذاکرات در ۲۹ نوامبر آغاز شود، ولی هیچگونه تضمینی وجود ندارد که این مذاکرات به نتیجه مطلوب برساند.
هدف بیت رهبری از مذاکرات چیست؟ برنامه غنی سازی اورانیوم در چه مرحلهای است که موجب نگرانی آمریکا و اروپا، و همچنین تهدیدهای اسرائیل شده است؟ هدف مقاله کنونی بحث و تحلیل این دو موضوع میباشد.
پیشرفتهای هستهای ایران
از بهار سال ۲۰۱۹ که جمهوری اسلامی فاصله گرفتن از برجام را آغاز کرد، در سه زمینه پیشرفتهای بسیار مهمی داشته است:
اول، بکار بردن سانتریفیوژهای پیشرفته: بر طبق برجام ایران اجازه داشت که از حدود ۵۶۰۰ ابتداییترین سانتریفیوژهای خود، که بسیار آهسته و ناکارامد میباشد، استفاده کند. از بهار ۲۰۱۹ نه تنها جمهوری اسلامی تعداد این نوع سانتریفیوژها را در غنی سازی اورانیوم برای سطح ۱۹.۷۵ درصد، که سوخت برای راکتور تحقیقاتی تهران فراهم میکند که ایزوتوپ پزشکی برای سالانه حدود یک میلیون بیمار تولید میکند، افزایش داده است، بلکه سانتریفیوژهای بسیار پیشرفته تری را نیز وارد غنی سازی اورانیوم کرده است. بر طبق آخرین گزارش اژانس بین المللی انرژی هستهای در ماه اوت، جمهوری اسلامی از هر کدام از این سانتریفیوژها حدود یک آبشار، یعنی ۱۶۴ سانتریفیوژ، در سیستم خود نصب کرده است که در برخی موارد کل آبشار و در موارد دیگری قسمتی از آنها در غنی سازی شرکت دارند. این سانتریفیوژها همگی دارای سرعتی بالاتر از ابتداییترین نوع آن که ایران اجازه استفداده از آنها را داشت، هستند. تعداد کل سانتریفیوژهای پیشرفته تر هنوز بسیار کوچک است، ولی موضوع مهم تجربه کار کردن با آنها، شناسایی نواقص و محدودیتهای آنها، و کوشش برای رفع آنها و همچنین کسب دانش لازم برای تولید سانتریفیوژهای حتی پیشرفته تر میباشد. این دانش کسب شده، و غیر قابل حذف و یا برگشت است، و همین موضوع باعث نگرانی آمریکا و اروپا میباشد.
دوم، مقدار اورانیوم ذخیره شده در سطح بالا: بر طبق برجام ایران اجازه داشت که در هر برهه زمانی ۳۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده با سطح متوسط ۳.۶۵ درصد داشته باشد، و بقیه آنرا در خارج به فروش برساند. در حال حاضر ایران دارای ۲۱۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده در سطح ۱۹.۷۵ درصد و ۲۵ کیلوگرم در سطح ۶۰ درصد میباشد. این مقدار زیاد نیستند، ولی نکته مهم این است که اگرچه غنی سازی اورانیوم در سطح پایین زمان بر است، ولی وقتی سطح غنای اورانیوم به هر حدی برسد، بالا بردن آن به سطح بالا تر زمان کمتری نیاز دارد، و وقتی درجه غنا به حدود ۶۰ درصد رسید، زمان برای رسیدن به غنای ۹۰ درصد، که حداقل سطح برای تولید بمب اتمی است، کمتر میشود، و این موضوع باعث نگرانی آمریکا و اروپا شده است.
سوم، تولید فلز اورانیوم: مصرف اصلی فلز اورانیوم در تولید سلاح هستهای است. اگر این فلز با اورانیوم با غنای ۹۰ درصد و یا بالاتر تولید شده باشد، در ساخت کلاهک هستهای استفاده میشود. گزارش ماه اوت آژانس حاکی از آن بود که ایران حدود ۲۰۰ گرم فلز اورانیوم با استفاده از ۲۵۷ گرم گاز اورانیوم تترافلوراید تولید کرده است، که به این معنی است که درجه تبدیل حدود ۷۸ درصد بوده است.
ولی نکته مهم این است: وقتی فلز اورانیوم با هر درجه غنا ساخته شد، تبدیل دوباره آن به گاز اورانیوم تترافلوراید برای بالا بردن سطح غنای آن اگر غیر ممکن نباشد، بسیار مشکل است. بنا بر این صرف تولید فلز اورانیوم نه لزوما باید نگران کننده باشد، و نه نشان از عزم "دولت پنهان" برای تولید سلاح هستهای دارد، مگر اینکه درجه غنای اولیه اورانیوم بسیار بالا باشد. بعد از شنیدن خبر تولید فلز اورانیوم توسط ایران، آقای رابرت کلی کارشناس برجسته هستهای گفت، "با اینکار ایران در حقیقت مانع از تولید سلاح هستهای توسط خود میشود ."ولی تجربه آن و آشنائی کامل با فرایند تولید آن است که آمریکا و اروپا را نگران کرده است.
بنا بر این، اگر چه ایران تعداد زیادی سانتریفیوژهای پیشرفته ندارد، و اگرچه میزان اورانیوم غنی شده در سطح ۶۰ درصد خیلی کم است، آنچه که غرب را نگران نموده تجربه و دانش کسب شده ایران میباشد. البته مسول اصلی این شرایط دولت ترامپ بود که بطور غیر قانونی و غیر اخلاقی از برجام خارج شد، و در درجه بعد سیاست نابخردانه فاصله گرفتن از برجام توسط جمهوری اسلامی.
هدف حاکمیت در مذاکرات چیست؟
به گمان نگارنده به دلیل اختلافهای پنهانی بین بخشهای گوناگون تندروها -- به اصطلاح اصولگرایان -- شاید حتی خود آقای خامنهای هم هنوز نمیداند که چکار باید کرد، و به همین دلیل برای نگارنده روشن نیست که اصولا هدف بیت رهبری و "دولت پنهان" از باز گشت به مذاکرات چیست.
از یک طرف روشن است که اگر توافقی حاصل شود، و تحریمهای آمریکا لغو شوند، حاکمیت برای خود زمان خریداری کرده است، و میتواند برای مردم نیز، دستکم در کوتاه مدت، نتایج مثبتی داشته باشد. ولی اگر این درست است، چرا مذاکرات در ماه سپتامبر، که قرار بود از سر گرفته شوند، آغاز نشد؟ گزارش ماه اوت آژانس نشان میدهد که بیت رهبری دارای کارتهای به زعم خود "برنده" ، یعنی همان پیشرفتهای مهم که در بالا توصیف شد، در آن ماه بود.
از طرف دیگر، اگر هدف از مذاکرات به درازا کشاندن آنها و قرار دادن غرب در برابر عمل انجام شده -- تولید سلاح هستهای -- باشد، که حتی کودنترین افراد در داخل حاکمیت میدانند، و یا باید بدانند، که آمریکا و اسرائیل تمامی ایران را زیر نظر دارند، و اگر نشانهای از حرکت قطعی به سمت تولید سلاح هستهای در ایران ببینند، ممکن است به ایران حمله کنند.
منتها، یک نکته مهم را باید در نظر گرفت. تولید بمب هستهای و تولید کلاهک هستهای دو موضوع کاملا متفاوت میباشند. اسناد و گزارشهای اژانس، و همچنین تحلیلهای سازمانهای جاسوسی غرب، حاکی از این است که احتمالا جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۳ به توانایی کامل و بومی شده برای تولید بمب هستهای رسیده بود، ولی چون رژیم صدام حسین و توان آن برای تولید سلاحهای کشتار جمعی که انگیزه اصلی برای برنامه هستهای ایران بود، سرنگون شده بود، جمهوری اسلامی آنرا متوقف نمود. نگارنده به این ادعا که دلیل آن توقف ترس از حمله آمریکا به دستور جرج بوش پسر بود اعتقادی ندارد، چون اگر اینطور بود، برنامه باید شتاب بیشتری میگرفت، نه اینکه متوقف شده باشد.
تولید کلاهک هستهای برای حمله با موشک کار سختی است. اولا، بمب هستهای باید "مینیاتوری" شده، بطوریکه به صورت نیمکره بر روی نوک یک موشک قابل نصب باشد، که خود تکنولوژی بالا لازم دارد. ثانیا، این کلاهک باید از ثبات بالا، و همچنین کارایی بالا برای انفجار در زمان درست باشد. ثالثا، خود موشک حامل آن نیز باید دارای دقت، ثبات، و کارایی بالا باشد. کارشناسان معتقدند که ایران دارای دانش لازم برای تولید چنین کلاهکی نیست، و حتی اگر تصمیم به تولید آن بگیرد، حداقل چند سالی با آن فاصله دارد.
چه کسانی خواهان تولید سلاح هستهای هستند؟
به نظر میرسد که در طیف سیاسی ایران رادیکالترین بخش راست و راست افراطی خواهان تولید سلاح هستهای است. صرف نظر از کسانی مثل حسین شریعتمداری و همفکران، حتی بخشی از کسانی که دانشی درباره انرژی و سلاح هستهای دارند دستکم بطور ضمنی خواهان تولید سلاح هستهای هستند.
گفته میشود که مرحوم محسن فخریزاده ، که برنامه هستهای ایران را رهبری میکرد، خواهان تولید بمب هستهای بود. بخشی از دلیل برای چنن تصوری مکالمه شنود ایشان با یکی از همکاران در سال ۲۰۰۳ توسط اژانس ملی امنیتی آمریکا بود که بر اساس آن هفده سازمان جاسوسی آمریکا در نوامبر سال ۲۰۰۷ اعلام کردند که معتقدند ایران برنامه هستهای محرمانه خودرا متوقف کرده است. فریدون عباسی، افسر سپاه، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در دوران احمدینژاد که اسرائیل کوشید او را ترور کند، و استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران چندی پیش گفت که برای موفقیت در مذاکرات با آمریکا باید موجودیت اسرائیل را به مخاطره انداخت. روشن است که این موضع رادیکال اگر قرار بود عملی شود، فقط با تولید سلاح هستهای امکان دارد. در مجلس "انقلابی" منصوب شده از طرف شورای نگهبان بسیاری با مخالفت با بازگشت به برجام و پایان دادن به همکاری با آژانس بین المللی انرژی هستهای عملا از چنین موضعی حمایت میکنند.
این دسته بخوبی آگاه است که اگر جمهوری اسلامی سلاح هستهای تولید کند، آمریکا و متحدان اگر به ایران حمله هم نکنند، خواهند کوشید که همان کاری را با ایران انجام دهند که با کره شمالی انجام داده اند. منتها، بر طبق تحلیل این گروه، حمایت چین و روسیه از جمهوری اسلامی، و عضویت ایران در پیمان شانگهای ایران را قادر خواهد کرد که سرنوشتی مانند کره شمالی نداشته باشد. نگارنده چنین تحلیلی را کاملا رد میکند. حامیان روابط نزدیک با چین در حد افراط خوش بین هستند.
در عین حال، این گروه همچنین آگاه هست که جمهوری خواهان ممکن است در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۴ در آمریکا پیروز شوند، که در این صورت، حتی اگر بتوان با دولت آقای بایدن به توافق رسید، عمر آن کوتاه خواهد بود، چرا که جمهوریخواهان باردیگر آمریکا را از توافق خارج نموده و تحریمهای اقتصادی را تحمیل خواهند کرد، و بنا بر این "مرگ یکبار و شیون یکبار."
گروه دومی نیز در میان راستگرایان، و حتی برخی دیگر، هستند که بطور نسبی واقع بین تر هستند، و نگران شورش مردم بخاطر تورم بالا، بیکاری، و فقر هستند. این دسته معتقدند که کافی است ایران تبدیل به یک کشور در آستانه هستهای شدن شود، یعنی یک threshold State که کشوری است که سلاح هستهای ندارد، ولی دارای دانش و مواد لازم برای تولید بمب یا کلاهک هستهای در مدت زمان بسیار کوتاهی است، که در آن صورت قادر خواهد بود از موضع قدرت با آمریکا معامله کند، و تحریمهای اقتصادی را بشکند.
تا جایی که نگارنده آگاه است، اصلاح طلبان و دیگر گروههای مخالف اصولگرایان مخالف سلاح هسته ای، و حتی غنی سازی اورانیوم در ایران به دلیل غیر اقتصادی بودن آن از یک طرف، و مشکلاتی که برای کشور آفریده، از طرف دیگر هستند.
البته هستند بسیاری از ملیگرایان واقعی که مخالف سرسخت نظام ولایت فقیه هستند، ولی در عین حال به دلیل مخالفت با سیاستهای امپریالیستی آمریکا و متحدان علیه ایران و خاورمیانه، و تهدیدی که از نظر آنها علیه امنیت ملی کشور وجود دارد، معتقدند که کشور باید آماده دفاع از خود دربرابر حمله هستهای اسرائیل باشد، ولی اینها نه تصمیم گیرنده هستند، و نه در قدرت.
کلام پایانی
از سال ۱۹۸۶ که نگارنده بعنوان استاد دانشگاه عهد نامهای را با بسیاری از اساتید دانشگاههای دیگر آمریکا امضا نمود که متعهد شد در هیچ پژوهشی که نتایج آن برای مسابقه تسلیحاتی هستهای بین شرق و غرب قابل استفاده باشد، شرکت نکند، او مخالف سلاحهای کشتار جمعی، از جمله سلاحهای هستهای بوده است. نگارنده معتقد است که با توان نظامی کنونی و پیشرفت در آنها، اگر حاکمیت از حمایت اکثریت مردم برخوردار باشد امنیت ملی و یکپارچگی ایران تضمین شده است. در حال حاضر اولی را داریم، ولی از دومی خیلی فاصله داریم، چرا که حاکمیت با پشت کردن به مردم، جنایات سیاسی خود در ۴۰ سال گذشته و فساد ساختاری شده ۱۶ سال گذشته مشروعیت خودرا از دست داده است، و فقط نماینده اقلیت کوچک ۲۰ درصدی میباشد که بر کشور حکومت میکند.
نمیتوان سیاستهای داخلی نظام را از امنیت ملی و یکپارچگی ایران، و همچنین سیاست خارجی آن، جدا کرد. نمیتوان از مردم عادی انتظار داشت که از غارت منابع ملی، سرکوب آنها، و فرهنگ ارتجاعی یک گروه کوچک که تمامی قدرت را در دست دارند چشم پوشی کنند، بخصوص اینکه بسیاری از مسائل کشور در سیاست خارجی -- البته نه همه آنها -- و در نتیجه در داخل کشور نتیجه سیاستهای نابخردانه حاکمیت است.
ولی درعین حال نگارنده معتقد است که حل نهایی مساله برنامه هستهای ایران فقط در چهارچوب منطقهای امکان دارد، نه فقط با تمرکز و فشار بر ایران. در شرق کشور پاکستان با ارتش و سازمانهای جاسوسی رادیکال حامی طالبان قرار دارد که حدود ۱۰۰ کلاهک هستهای نیز دارد. آقای اوباما در آخرین مصاحبه خود بعنوان رئیس جمهور آمریکا گفت که چیزی که شبها مانع از خواب راحت او میشود، زرادخانه هستهای پاکستان است. در غرب ایران نیز اسرائیل را داریم که آنهم حدود ۲۰۰ کلاهک هستهای و پنج زیردریایی مجهز به سلاح هستهای دارد که در اقیانوس هند هستند، و ایران را دائما تهدید میکنند. عراق نیز دارای دانش هستهای میباشد، و در سال ۱۹۹۱ حتی تا آستانه تولید سلاح هستهای نیز رفت.
محمد رضا شاه که متحد غرب بود و قادر بود مدرنترین سلاحهای ممکن را از غرب خریداری کند، نگران برنامه هستهای عراق و پاکستان بود که اولی در سال ۱۹۷۱ و دومی در سال ۱۹۷۴ آغاز شده بودند، و به همین دلیل در سال ۱۹۷۵ اعلام کرد که ایران سلاح هستهای خواهد ساخت، که بسیاری از سران رژیم او این قصد او را بعدها تایید کردند.
هدف نگارنده از بازگویی این حقایق تاریخی توجیه تولید سلاح هستهای نیست، چرا که او بعنوان مخالف جنگ و یک صلح جو همیشه مخالف سلاحهای کشتار جمعی بوده است، و به خلع سلاح عمومی معتقد است، هدف نگارنده از یادآوری این نکات این است که حتی رژیم شاه نیز که متحد غرب بود نگران تهدید امنیت ملی ایران از طرف همسایگان مجهز به سلاحهای هستهای بود، و به همین دلیل تمامی خاورمیانه از شمال آفریقا تا اسرائیل و بقیه منطقه باید عاری از سلاحهای کشتار جمعی شود.
بنا بر این، به گمان نگارنده، از هر زاویه ئیکه به توافق برجام، و حال بازگشت به آن، بنگریم، میبایست آنرا به سود مردم ایران و کشور بیابیم. اگر اعتقاد داریم که برنامه هستهای تلف کردن منابع کشور است، پس محدود کردن آن و پایان یافتن تحریمها به سود کشور است. اگر مخالف تهدیدها و تحریمهای امپریالیستی هستیم، بازهم توافق برجام به سود کشور است چراکه سایه جنگ را از کشور دور میکند، و اگر طرفدار برنامه هستهای هستیم و آنرا به سود کشور ارزیابی میکنیم، پس حفظ آن از گزند حملات نظامی نیز به سود کشور است. به گمان نگارنده باید از برجام، که سایه جنگ از کشور را دور نمود، دفاع نمود. در غیر اینصورت احتمال برخورد نظامی بین ایران از یکطرف، و آمریکا و اسرائیل از طرف دیگر را نمیتوان مردود دانست.
آیا مذاکرات آینده موافقیت آمیز خواهد بود؟ هنوز نمیتوان درباره این موضوع به حدس و گمان منطقی پرداخت. علی باقری، مذاکره کننده ارشد جدید هستهای که برادر او داماد آقای خامنهای میباشد از خواستهایی سخن میگوید که واقع بینانه نیستند. در همان حل دولت آقای بایدن مایل است برجام را به مذاکره درباره برنامه موشکی ایران وصل کند، که تصور قبول آن از طرف جمهوری اسلامی دستکم در حال حاضر بسیار مشکل است. بدون مصالحه از دو طرف نمیتوان به این مذاکرات امیدوار بود.