دادگاه مردمی آبان در مدت پنج روز با دقت به سخنان بیش از سی شاهد گوش فرا داد. دادهها در این دادگاه، همآنگونه که در بیانیه پایانی آمده بود، "تنها نوک کوه یخ" بود!
در باره این دادگاه
۱. نگارنده به عنوان یک ایرانی به سهم خود یک سپاسگزاری ویژه دارد از همه دستاندرکاران در سه سازمان: "عدالت برای ایران، حقوق بشر ایران و باهم علیه اعدام" که با کوشش، پیگیری و بیگمان زحمتهایِ زیاد برپایی این دادگاه را فراهم کردند. همچنین سپاس ویژه دارد از وکیلان و قاضیان محترمی که در این دادگاه شرکت کردند. افزون بر آن سپاس ویژهای نیز از همه شاهدان و داغدیدگانی که با سخنان دلیرانه ولی دردمندانه خود دادگاه را شگفتزده کردند. نام برگزارکنندگان، وکیلان و قاضیان و شاهدانِ این دادگاه برای همیشه تاریخ ایران بهنیکی ثبت خواهدشد. از تلویزیون ایران اینترناشنال که با پخش همه روزه، امکان پیگیری دادگاه را برای همه ایرانیان فراهم نمود نیز باید سپاسگزاری کرد.
۲. شاهدان چه در بیرون و چه در درون ایران با دلیری و پذیرش همه خطرها در دادگاه شرکت کردند و استوار و بیباکانه سخن گفتند.
۳. با وجود آنکه رفتار تبهکارانه حکومت اسلامی و شخص آخوند علی خامنهای و سرسپردگانش بر ایرانیان پوشیده نیست شهادتها همه مهم و تکاندهنده بود و گاه زاویههایِ تازهای را گشود. برای نمونه شنیدن شهادت یک مآمور امنیتی شرافتمندحکومت که به روشنی آشکار کرد که چگونه حکومت اوباش و تبهکاران را حتا از درون زندانها با دادن وعدههایی سازماندهی کرده و در اعتراضها به درونِ حمعیت میفرستد تا نخست به خرابکاری و آتش زدن بانکها، آسیب رساندن به فروشگاهها، اتومبیلها و... پرداخته و زمینه و بهانه سرکوب را فراهم آورند و پس از آن نیز همراه با دیگر نیروهای سرکوبگر به ضربوشتم وحشیانه مردم بپردازند، از اهمیت زیادی برخوردار بود. نکته اساسیتر به گفته این شاهد اینبود که پس از سرکوبها چگونه حکومت با "پایان یافتن تاریخ مصرف این اوباش" یکبه یک آنان را نابود میکند. او حتا شیوههای آن را نیز برای دادگاه روشن نمود که این گروه یا در رخدادِ ساختگی رانندگی، یا با تزریق دوز بالایِ مواد مخدر و یا اعدام از میان برداشته میشوند. حکومتِ تبهکار اسلامی با این برنامهریزی ضد انسانی از این نگونبختان، که خود گونهای قربانی وضع نابسامان اجتماعی هستند، هم به نهایت بهرهبرداری نموده و هم چون امکان دارد روزی آنان به مانند سندی گویا دهان به سخن بگشایند، خاموششان کرده است.
۴. شاهدِ دیگری که پزشکی با وجدان بود، تصویرهایِ هولناکی از آنچه بر سر کشتگان و زخمیها در بیمارستانها آمده بود که در آن روزها به پادگانهای نظامی تبدل شده بودند، به دست داد. شمار دیگری از شاهدان نیز بر این نکته انگشت نهادند که شمار فراوانی با زخمهای هولناک از بیم دستگیری از رفتن به بیمارستانها خودداری کردهاند.
۵. شهادت یک مأمور امنیتی، و دو نظامی به روشنی نشان داد که در درون نیروهای نظامی شمار مخالفان که هنوز وجدانی بیدار دارند و یا از کرده خود پشیمان هستند، اندک نیستند و شاید در آینده شمار بیشتری نیز دست به افشاگری زده و در نخستین مجال به مردم بپیوندند. کار دلیرانه این گروه از شاهدان به دیگر همکارانشان یادآوری کرد که تا دیر نشده است به هرشکل شدنی از حکومت خود را جدا ساخته، تن به فرمانهایِ سرکوب حکومت نداده و بیش از این دستِ خود را به خون مردم رنج کشیده ایران آلوده نکنند.
۶. برگزاری این دادگاه نور امیدی در دل خانوادههای داغدیده و عزیز از دست داده روشن نمود و آنان را امیدوارتر ساخت که روز دادخواهی و برپایی یک دادگاه حقیقی برای تبهکاران در حکومت اسلامی و بیش از همه آخوند علیخامنهای چندان دور نیست.
۷. چون شمار کسانی که خواستار دادخواهی و دادن شهادت هستند زیاد است، دادگاه سه ماه دیگر مهلت داد تا که آنان نیز بتوانند شهادت خود را به دادگاه ارائه دهند. بنابراین حکم دادگاه در ماههای آغاز سال آینده میلادی اعلام خواهد شد.
۸. این دادگاه پایه محکمی به وجود آورد برای آینده. با توجه به دیدگاه کارشناسان حقوقی و آنگونه که زمینهها نشان میدهد، حکم دادگاه بهگمان حکمی خواهد بود بر پایه "جنایت بر علیه بشریت"!
دادگاه مردمی آبان راه را گشود. امیدوار باشیم که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل برای برپایی دادگاه حقیقی "جنایت بر علیه بشریت" و محاکمه سران حکومت اسلامی و بیش از همه آخوند علی خامنهای گامی جدی برداشته و اجازه ندهد این تبهکاران، همچنان تبهکاری کنند.
از رأی من کو تا فرزند من کو؟ ناهید حسینی