Thursday, Nov 18, 2021

صفحه نخست » برخی احکام قضایی جمهوری اسلامی برای "سر کار گذاشتن مردم" صادر می‌شوند

courts_111821.jpgاحکام قضایی برای خوشایند افکار عمومی

بهنام قلی‌پور - ایران وایر

در عمر ۴۰ ساله جمهوری اسلامی ایران کم نبوده‌اند احکام اعدام، زندان و مجازاتی که قوه قضاییه به خواست یا فشار جریان‌‌ها یا مجموعه‌هایی خارج از دستگاه قضا، مجبور به صدور آن‌ها شده باشد.

قوه قضاییه در ایران همواره به عنوان ابزاری در اختیار رهبر جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و طیف وسیعی از حامیان حکومت قرار داشته و بسیاری از احکام سیاسی و مدنی که صادر کرده نیز بر مبنای خواسته و اراده آن‌ها بوده است.

در سال‌های اخیر، تعداد قابل توجهی از فعالان سیاسی و مدنی به صراحت گفته‌اند سپاه پاسداران از ابتدا تا انتهای پرونده آن‌ها دخالت داشته و این نهاد نظامی است که به قضات می‌گوید برای پرونده‌ها چه احکامی صادر کنند.

در این میان، فصل‌نامه «تعالی حقوق»، وابسته به قوه قضاییه به تازگی گزارشی تحقیقی با عنوان «جایگاه افکار عمومی در محاکم کیفری از دیدگاه دست‌اندرکاران نظام عدالت کیفری» منتشر کرده و به صراحت موضوع استقلال قضات در صدور احکام را زیر سوال برده است. این تحقیق چه می‌گوید؟

در تحقیقی که به تازگی در فصل‌نامه «تعالی حقوق»، وابسته به قوه قضاییه منتشر شده و جایگاه افکار عمومی را در صدور حکم از سوی قضات بررسی کرده، آمده است که افکار عمومی در حال حاضر به یک متغییر مهم در شکل‌دهی و اتخاذ تصمیم و واکنش از سوی محاکم کیفری نسبت به بزه و بی‌نظمی تبدیل شده است.

👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر

این تحقیق در ادامه اضافه کرده است که در سال‌های اخیر، در بسیاری از موارد، محاکم کیفری ناگزیر به تمکین از خواست افکار عمومی شده و برای اقناع و راضی نگه داشتن آن‌ها، واکنش‌های فوری نشان داده‌اند که از جمله این موارد می‌توان به پرونده قتل «آتنا اصلانی» و «روح‌الله داداشی» و قتل در میدان «کاج» تهران اشاره کرد.

این تحقیق اضافه کرده است: «افکار عمومی در همه این پرونده‌ها و مشابه آن‌ها با انجام اعتراض‌های عمومی و تجمع در مقابل مراجع قضایی شهرستان‌ها و مراکز استان، توانسته است به خواست خویش، یعنی رسیدگی فوری و اعمال مجازات‌های شدید نسبت به متهمان برسد.»

اما قضات در دادگاه‌های جمهوری اسلامی فارغ از فشار‌های افکار عمومی، احکام بسیار سفت و سختی صادر می‌کنند که حتی در پاره‌ای موارد هم با واکنش منفی افکار عمومی همراه شده‌اند.

نظام جمهوری اسلامی به دلیل انجام ندادن وظایف واقعی خود در زمینه مقابله با ریشه‌های جرم، با فرافکنی و ایجاد یک قالب ذهنی و تصویر کلیشه‌ای از بزه‌کار، به مردم چنین القا می‌کند که عامل سلب امنیت آن‌ها، مجرمانی هستند که با ارتکاب جرم، امنیت عمومی را به خطر می‌اندازند و باید با اعمال تدابیر و مجازات‌های سخت‌گیرانه، به طرد و حذف آن‌ها از پیکره اجتماع اقدام کرد.

این روش یکی از مهم‌ترین سلاح‌های روحانیون حاکم بر ایران برای مقابله و سرکوب انواع آسیب‌های اجتماعی در کشور بوده که در سال‌های اخیر نیز افزایش بی‌سابقه‌ای داشته است.

آسیب‌های اجتماعی و انواع جرایم ریز و درشتی که در جامعه ایران رخ می‌دهند و در این سال‌ها افزایش بی‌سابقه‌ای داشته‌اند، در درجه نخست محصول ناکارآمدی و سیاست‌های غلط نظام حاکم هستند که هرگز حاضر نشده است مسوولیت چنین وضعیتی را برعهده بگیرد. در عوض، با بزرگ‌نمایی این آسیب‌ها و جرایم، در تحریک افکار عمومی به منظور برخورد‌های سفت و سخت با آن‌ها نقشی اساسی بازی می‌کند.

روحانیون سال‌ها است که از این ابزار (مداخله و جهت‌دهی) برای کسب مقبولیت مردمی بهره‌برداری و تلاش می‌کنند دیدگاه‌های عموم را منطبق با خواسته‌هایشان جهت بدهند. این مساله به «عوام‌گرایی کیفری» در ایران منتهی شده است. این عوام‌گرایی حتی خود را در پرونده‌های سیاسی، امنیتی و مدنی نیز نشان می‌دهد و قضات بر اساس فشار جریان‌ها و نهاد‌های مذهبی حامی نظام، اقدام به صدور احکام در این حوزه‌ها می‌‌کنند.

نتایج تحقیقی که به تازگی از سوی فصل‌نامه وابسته قوه قضاییه هم منتشر شده، این مساله را تایید می‌کند؛ نتایجی که حاصل اظهار‌نظر کارشناسی گروهی از دست‌اندکاران امر قضا در جمهوری اسلامی است.

این افراد گفته‌اند: «ویژگی‌های فردی بزه دیده بر جایگاه افکار عمومی در محاکم کیفری تاثیر دارند و ارتکاب جرایم علیه زنان، کودکان و نوجوانان باعث این شده است که افکار عمومی نارضایتی خویش را نسبت به این مساله بروز دهد. دستگاه عدالت کیفری نیز برای اعاده نظم و آرامش جامعه، کسب مشروعیت و مقبولیت عمومی، ناگزیر تمکین می‌کند و ترازوی عدالت را عوام‌گرایانه جلوه می‌دهد.»

از اعدام «محمد ثلاث» در جریان درگیری گروهی از درویشان گنابادی با نیرو‌های پلیس و بسیج در محله «پاسداران» تهران در سال ۱۳۹۶ که به عنوان واقعه «گلستان هفتم» معروف شد، می‌توان به عنوان یکی از مصادیق در این حوزه نام برد.

در جریان این درگیری، «محمدحسین حدادیان»، یکی از نیرو‌های بسیج کشته شد و رسانه‌های رسمی با بزرگ‌نمایی چهره این بسیجی که منجر به حضور آیت‌الله «علی خامنه‌ای» در خانه والدین این بسیجی نیز شد، توانستند مقدمات اعدام ثلاث را فراهم کنند.

اعدام این درویش بیش از آن که مبتنی بر مفاد پرونده و بند‌های قانونی باشد، متاثر از فشار آن‌ دسته از نیرو‌های حامی نظام جمهوری اسلامی بود که خواستار اشد مجازات برای قاتل محمد حسین حدادیان بودند که در نهایت منجر به صدور و اجرای حکم اعدام محمد ثلاث شد.

محمد ثلاث در حالی بالای دار رفت که پرونده او با ابهامات زیادی روبه‌رو بود و خودش اعلام کرد که اقرارش زیر شکنجه انجام شده بوده است.

در پژوهش فصل‌نامه تعالی حقوق هم‌چنین گفته شده است: «افکار عمومی بر رسیدگی‌های قضات در محاکم کیفری تاثیر دارند و دلیل این امر نیز، فشار افکار عمومی در برخی از پرونده‌ها است که باعث می‌شود قضات توجه خاصی به خواست افکار عمومی داشته باشند.»

از صدور و اجرای حکم اعدام «روح‌الله زم»، مدیر کانال «آمد‌نیوز» هم می‌توان به عنوان یکی از مهم‌ترین مصادیق چنین تاثیری نام برد. زم از زمانی که در عراق از سوی نیرو‌های سپاه پاسداران ربوده و به تهران انتقال داده شد و تا زمانی که حکم اعدامش به اجرا درآمد، از سوی حامیان نظام شیعی به عنوانی فردی معرفی می‌شد که باید اعدام شود و حتی پس از اجرای این حکم، آن‌ها از این حکم دفاع کردند و زم را مستحق تحمل چنین مجازاتی می‌دانستند.

در بخشی از این تحقیق آمده است: «سیاست‌گذاران و دست اندرکاران نظام عدالت کیفری به منظور جلب آرای عمومی، کسب مشروعیت و حمایت عامه مردم، بدون توجه به یافته‌های علمی، دیدگاه‌های نخبگان و معیار اثربخشی و کارآمدی، سیاست و برنامه‌هایی را تدوین و اجرا می‌کنند که در راستای انتظارات زودگذر و مقطعی مردم باشــد؛ یعنی تزریق اراده و میل عمومی مردم در فرآیند کیفری، جهت جلب رضایت و کسب مشروعیت از سوی مردم و نه به هدف مبارزه با جرایم و اجرای دقیق عدالت.»

در بخش دیگری از این تحقیق هم‌چنین مشخص شده است: «نوع جرم بر جایگاه افکار عمومی در محاکم کیفری تاثیر دارد و ارتکاب جرایم خشونت آمیز، جرایم جنسی، جرایم علیه محیط زیست، اختلاس، فساد اقتصادی و زمین‌خواری اغلب با واکنش افکار عمومی همراه بوده و آن‌ها خواستار رسیدگی فوری و انتظار اعمال اشد مجازات را دارند.»

یافته‌های این بخش از تحقیق قوه قضاییه، مصادیق فراوانی در سال‌های اخیر دارند که باز هم رد پای حامیان نظام در این مساله به وضوح دیده می‌شود.

نظام جمهوری اسلامی به بهانه مقابله با فساد اقتصادی، در همین چند سال گذشته چندین «سلطان» تجاری یا اقتصادی را اعدام و مال و اموال آن‌ها را مصادره کرد و به همین بهانه هم حتی گروهی از صاحبان قدرت، هم‌چون «صادق لاریجانی» و «حسن فیروزآبادی» را به حاشیه راند.

پی‌گیری و صدور احکام بسیاری از این پرونده‌های فساد اقتصادی مرتبط با تعدادی از مقام‌های جمهوری اسلامی تحت عنوان «مطالبه‌گری» رخ داده است؛ به این معنا که ابتدا اسناد تخلف این مقام‌ها منتشر می‌شدند و بعد نیروهای «ارزشی» در شبکه‌های مجازی که عقاید و ارزش‌های حکومت را ترویج می‌دهند و از آن‌ها دفاع می‌کنند، روند محاکمه این افراد را تقویت می‌کردند تا مقدمات برخورد یا حذف آن‌ها از قدرت از طریق محاکمه قضایی فراهم شود.

در بخش دیگری از این تحقیق آمده است: «مجاری تاثیرگذاری بر جایگاه افکار عمومی در محاکم کیفری تاثیر دارند؛ به این معنا که تجمعات مردمی مقابل مراجع قضایی، بهره‌گیری از رسانه‌ها و فضای مجازی جهت اعلام اعتراض و تشکیل کمپین‌های مختلف بر محاکم کیفری و احکام آن‌ها تاثیرگذار هستند.»

همه این یافته‌ها به شکل و زبانی دیگر در تحقیقی که سال ۱۳۹۹ با عنوان «ارتباط نظریه قوچ قربانی و عوام‌گرایی کیفری و تاثیر آن بر سیاست کیفری ایران» در فصل‌نامه «پژوهش‌های حقوقی» منتشر شد، بیان شده‌اند.

در این تحقیق آمده بود: «در جمهوری اسلامی برای این که دولت‌ها متهم به کم‌کاری در زمینه تامین امنیت نشوند، با یک‌سویه‌نگری و نگاه ابزاری و حاکمیتی به مفهوم امنیت، به هر اقدامی، ولو سخت‌گیرانه متوسل می‌شود و تامین امنیت و کنترل جرم را دست‌آویزی برای سرکوب مخالفان قرار می‌دهد و بدین‌وسیله با فرافکنی و نسبت دادن ناکامی خود به بزه‌کاران، در جهت اعاده اعتبار خود اقدام می‌کند.»

این تحقیق به این نتیجه رسیده بود که حکومت‌های دیکتاتوری {از جمله جمهوری اسلامی} برای جلب افکار عمومی و بسط و گسترش ایدئولوژی مسلط، از متخلفان و مجرمان و قانون‌شکنان چهره‌ای «غول‌آسا» می‌سازند که به نظریه قوچ قربانی مشهور است: «یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های نظریه قوچ قربانی، فرافکنی حکومت در پذیرش علل ناکامی سیاست‌ها و تقسیم‌بندی جامعه به خودی و غیرخودی است. چرا که حاکمیت، بزه‌کار را با تمسک به ابزار مجازات، به تعبیری قربانی می‌کند تا سایر شهروندان، دولت را موردِ تخطئه قرار ندهند.»

این تحقیق به این نتیجه دست یافته بود: «در جریان چنین چرخه‌ای است که تلاش برای کنترل جرم و برقراری امنیت، حقوق کیفری امنیت‌مدار شکل می‌گیرد که حاصل آن، وارد شدن مفهوم دشمن در حقوق کیفری است. در این رویکرد، مجرم، فردی خطرناک و غیرقابل اصالح تلقی می‌شود که برای همیشه باید از صحنه روزگار حذف شود.»

بر همین اساس است که جمهوری اسلامی بیش از ۴۰ سال به جای اصلاح وضع موجود و بازنگری در عملکرد خود در زمینه تامین امنیت با تکیه بر فرمول جرم، دولت و سرکوب، به شدت به کیفر متوسل شده است و تلاش می‌کند به افکار عمومی ناراضی از عملکرد حاکمیت چنین القا کند که بزه‌کاران و مخالفان در کمین نشسته‌اند و اگر سخت‌گیرانه به آن‌ها پاسخ داده نشود، بر پایه‌های امنیت جامعه نقش می‌بندند و موجب تزلزل و اخلال در نظم و امنیت عمومی خواهند شد.

به اعتراف این تحقیق، دولت‌ها به‌ منظور تحکیم باور خویش صالح‌پنداری موهوم خود در میان افکار عمومی، سیاست دشمن‌پنداری مجرمان را سرلوحه خود قرار داده و در جهت حذف حداکثری مخالفان گام برمی‌دارند.

رگه‌های بسیار روشنی از چنین گرایشی را می‌توان در سرکوب‌های آبان سال ۱۳۹۸ دید که نظام جمهوری اسلامی با معرفی معترضان به عنوان نیرو‌های «داعش» یا «دشمن»، تلاش کرد برای کشتار مردم معترض در آن سال ساز و کاری مشروع و قانونی پیدا کند که در این زمینه شکست خورد و تاکنون نتوانسته است پاسخ قانع کننده درباره چرایی این کشتار بدهد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy