متن سخنرانی حنیف یزدانی در بزرگداشت مرحوم ابوالحسن بنی صدر
سخن گفتن از مرحوم بنی صدر در همچین جمعی بسیار دشوار است، او سیاستمدار، متفکری چند وجهی و برای من استاد و دوستی بود که از خود خاطرات بسیار به جا گذاشته است. به قول دوستی، چگونه می توان در طول چند دقیقه دریایی را در لیوانی ریخت؟
آشنایی مستقیم من با ایشان به اوایل دهه هشتاد بر می گردد، زمانی که در ایران در جنبش دانشجویی فعال بودم. جدای از دانش و بینش عمیق ایشان در زمینه های مختلف سیاسی و فکری، در دسترس بودنشان بسیار جالب توجه بود. در یکی از شبکه های اجتماعی آنروز، حسابی داشتند به اسم سیاووش. هر لحظه می توانستی با ایشان گفتگو کنی. در فرانسه هم به راحتی می شد با شماره تلفن مستقیم ایشان تماس گرفت و به بحث و گفتگو نشست. این در دسترس بودن و وقت گذاشتن را ایشان برای همه بدون در نظر گرفتن جایگاه و موقعیتشان انجام می داد که نشان از خضوع و نوع نگاه ایشان به انسان داشت. تنها در آخرین تماسم با ایشان، 6-7 ماه پیش، بعد از چند دقیقه گفتگو ایشان برای اولین بار گفتند که خسته هستند و آنجا بود که از بیماری ایشان آگاه شدم.
به یاد دارم که در سال 1384، بعد از اینکه در انتخابات دفتر تحکیم وحدت به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی انتخاب شدم از طریق دوستی پیام داده بود که موازنه عدمی روشی برای عمل در مبارزه سیاسی است و نه تنها یک نظریه فکری. چه پیام مهمی! مقصود ایشان این بود که در سیاست هدف وسیله را مجاز نمی کند، یعنی در سیاست قدرت و قدرت طلبی اصل نیست و سیاست راهی است برای آزادی و باید سیاست و اخلاق را در کنار عمل کرد آنچنان که خود ایشان اینگونه زندگی و مبارزه کرد.
بنی صدر مظلوم بود تا حدی که این مسئله یکی از نقاط تمایز او حتی از سایر پویندگان راه استقلال و آزادی بود. قطعا تهمتها، دروغها که به منظور ترور شخصیتش از سوی به قول خودش مثلث زورپرست - فرقه رجوی و بسیاری به اصطلاح شبه روشنفکران ضعیف کش، جمهوری اسلامی و اپوزیسیون وابسته از جمله پهلوی طلبها- ساخته شدند تا چندی دیگر از یادها خواهند رفت. بنی صدر به عنوان یک شخصیت تاریخی خواهد ماند و دروغهای آزار دهنده فراموش خواهند شد. اما برای پاسداشت یادش باید این نکته را به یاد داشته باشیم که او با چه سختی هایی مبارزه و زندگی کرد. روزی در تماسی به او گفتم که مظلومیت شما تنها با شهید حسین فاطمی قابل مقایسه است، چرا که شهید فاطمی هم تا بعد از مرگش حتی توسط تعدادی به اصطلاح دوستان مورد تهمت نادرست قرار گرفته بود، سکوت کرد و چیزی نگفت.
اما اهمیت بنی صدر در چه بود؟ او چه کرد که اگر نبود کس دیگری نمی توانست انجام بدهد؟! پاسخ این است: بسیاری از کارها. اما بگذارید در اینجا به چند مورد به صورت کوتاه بپردازم.
از نقش اساسی او در جنگ و دفاع از وطن می گذرم که به قول یکی از متخصصان نظامی اگر بنی صدر نبود خوزستان از دست می رفت.
بنی صدر نقش مهمی در به پیروزی رسیدن انقلاب ایران داشت. اما مهمتر از آن، اگر تلاشهای او در دوران ریاست جمهوری و به خصوص افشاگری هایش در کودتای خرداد سال 60 و زد و بندهای پشت پرده ریگان و خمینی نبود، بسیاری همانند مرحوم دکتر ابراهیم یزدی به غلط می پنداشتند که انقلاب ایران، نه برای دموکراسی و نه برای استقلال که جنونی جمعی بوده است که در آن جهل بر ظلم غالب شده است! از این جهت باید گفت که بنی صدر انقلاب ایران را در فراسوی تاریخ نجات داد.
آری به یمن تلاشهای سخت و جانکاه او فرزندان ایران در فردای تاریخ به راحتی خواهند فهمید که انقلاب ایران برای دموکراسی، آزادی و استقلال بود که توسط کودتای خمینی که در پی مذاکرات خیانت بار او با ریگان صورت گرفت به یغما رفت! اما با افشاگری های بنی صدر بخشی از این آب به جوی باز گشت زیرا انقلاب ایران سرمایه ایی شد برای جنبش های بعدی.
اما چرا امریکایی ها که ادعای دموکراسی و دفاع از حقوق بشر دارند، نتوانستند بنی صدر به عنوان رییس جمهور ایران را تحمل کنند و با طرح اکتبر سورپرایز و فروش پنهانی اسلحه به ایران به کودتای خمینی و شرکایش علیه بنی صدر و انقلاب ایران رضایت دادند؟
یکی از مهمترین این دلایل شوک دوم نفتی است که در آن انقلاب ایران در طرحی که بنی صدر پی ریخته بود قیمت نفت را سه برابر کرد. شوک دوم نفتی میوه ناب و اصلی انقلاب ایران است. بدون توجه و درک شوک دوم نفتی، انقلاب ایران را نمی توان درک کرد. و افسوس که در میان روشنفکران ایران به اندازه انگشتان یک دست هم در این باره نمی دانند در حالی که همگی خود را متخصص انقلاب می دانند؟! و شیرینتر و تلختر اینکه کسانی که حتی اسم شوک دوم نفتی را نشنیده اند اما آرای اقتصادی بنی صدر را نقد که نه به سخره می گیرند!
بله، شوک دوم نفتی نشان داد که ایران و مردمش حتی در جایگاه زیر سلطه هم می توانند در جهان نقش موثر و سازنده بازی کنند. و علیه بنی صدر کودتا شد تا به قول مصدق بزرگ نفت ما را برای 100 سال دیگر هم ببرند!
از دیگر ویژگی های منحصر به فرد بنی صدر، تحلیهای عمیق و پیش بینی های پیامبر گونه اش درباره مسائل سیاسی و فکری بود. در دوم خرداد 76 تحلیلش این بود که استبداد را نمی توان اصلاح کرد! آنقدر نوشت و استدلال کرد که جوانانی مانند من که دل در گرو اصلاح بسته بودند فهمیدند که تا وقتی اصل بر ولایت فقیه باشد، اصلاح تنها به نفع مستبد شکل خواهد گرفت.
در همین چند سال پیش در زمانی که روشنفکران و فعالان سیاسی گروه گروه از برجام دفاع می کردند مفاد توافق نامه را مو به مو پیش بینی کرده بود، آنچنان که مجری تلویزیون امریکا آقای فلاحتی به شوخی و جدی از ایشان پرسید آیا شما کسی را در میان مذاکرده کنندگان دارید؟ از این جهت جای او در دادن تحلیلهای بدیع، صحیح و کامل خالی خواهد ماند. آنچه دیگران در آینه نمی دیدند، او در خشت خام می دید!
او تنها متعهد به حقیقت و آزادی بود، به همین دلیل اسیر جو سیاسی و به قول خودش فکر جمعی جبار نمی شد و از تنها ماندن و سانسور شدن نمی ترسید. نگاه کنید به خیل شرکت کنندگان و دعوت کنندگان به انتخاباتهای بی حاصل گذشته! او از شنا کردن بر خلاف جهت آب ابایی نداشت.
در انتها اجازه بدهید خاطره ایی از مرحوم علی اکبر معین فر در باره کودتای خرداد سال 60 بگویم. روزی در سال 1386 که ایشان در جمع دانشجویان سراسر کشور بعد از درد دلهای مادر یکی از دانشجویان زندانی که می گفت دستم بشکند که به جمهوری اسلامی رای دادم، مهندس معینفر گفتند که ما انقلاب کردیم که به آب برسیم اما به فاضلاب رسیدم زیرا در خرداد سال 60 کودتا شد.
دورد بر او که همانند بنی صدر مرد روز جنگ بود.
که به قول سعدی :
نه هر که موی شکافد به تیر جوشن خای/ بروز حمله جنگ آوران بدارد پای
به کارهای گران مرد کاردیده فرست/ که شیر شرزه در آرد به زیر خم کمند
یکی از برتری های جامعه ایران به سایر کشورهای اسلامی-خاور میانه ایی وجود این روشنفکران خط استقلال و آزادی است واگر نه چپ و راست وابسته در همه جا از پیدا می شود.
بله سال 60 کودتا بر علیه بنی صدر کودتا شد و نه عزل که واژه ایی حکومتی است. زیرا او جنگ را به خوبی اداره کرده بود و ایران در آستانه پیروزی بزرگ بود و در زمینه داخلی هم با طرحهایی مانند خانه های بنی صدری نشان داده بود مشکلات داخلی را به راحتی می تواند حل کند. او نماد کفایت انسان ایرانی مدرن بود چگونه می توان او را به بی کفایتی متهم کرد؟! پس تنها معنی عزلش، کودتا بود.
در آخر، بار دیگر درود می فرستم بر روح بزرگ بنی صدر که قلبش تا آخرین لحظه برای آزادی و دموکراسی، ایران و مردمش تپید و قلمش از نوشتن باز نایستاد.
حافظ در محراب (مهراب)، زهرا شمس و منوچهر تقوی بیات
چه کسی می ترسد؟ ابوالفضل محققی